لحظه حقيقت در پاکستان

۱۱ شهریور ۱۳۸۶ | ۲۰:۵۲ کد : ۵۹۲ سرخط اخبار
نویسنده خبر: على موسوى خلخالى
مقاله اى از بى نظير بوتو نخست وزير اسبق پاکستان
لحظه حقيقت در پاکستان

لحظاتى در تاريخ هست که بسيار سرنوشت­ساز و تعيين­کننده است و نقطه عطفى براى آينده محسوب مي­شود. جنگ داخلى در آمريکا هم چنين لحظه­اى از تاريخ بود. براى آلماني­ها و اتحاديه اروپا فروريختن ديوار برلين چنين لحظه­اى بود.

 

 امروز لحظه­ [آشکار شدن] حقيقت پاکستان است. تصميم­هايى که امروز گرفته مي­شود تعيين مي­کند آيا افراطي­گرى و تروريسم مي­تواند مهار شود تا پاکستان از فروپاشى داخلى نجات يابد يا خير.

 

 اکنون نه فقط ثبات پاکستان بلکه دنياى متمدن در خطر است. در پاکستان دموکراتيک [منظور زمانى که در پاکستان دموکراسى حاکم شد] جنبش­ها و حرکات افراطى در حداقل بود.

 

در تمام انتخابات دموکراتيکى که در پاکستان برگزار شد احزاب مذهبى افراطى هرگز بيش از 11 درصد آرا را به خود اختصاص ندادند. اما در زمان ديکتاتورها-از همه قابل توجه­تر زمان ژنرال ضياءالحق در دهه 1980 و متأسفانه ژنرال پرويز مشرف در دهه­ى کنونى-افراط­­ گرايى در ميهن من پا گرفته و پيشرفت کرده است.

 

چه رهبرانى نظير ضيا از مذهب براى اهداف سياسى خود سوء استفاده کرده باشند چه آن که دوران ديکتاتورها ذاتاً موجب احساس محروميت و درماندگى ­شود، تفاوتى در اين حقيقت ايجاد نمي­کند که افراطي­گرى تهديدى عليه ملت من، منطقه و دنياست.

 

 افراطى گرى در پاکستان حکم محيط کشت تروريسم بين­المللى را دارد [اصطلاح محيط کشت معادل کلمه Petri dish به کار رفته که از اصطلاحات تخصصى باکترشناسى است گويى بوتو قصد دارد با اين تشبيه تروريسم و افراطي­گرى را به ميکروب و عامل آلودگى محيط  مقايسه کند] نبايد اين گونه باشد و بايد برعکس شود و اين امکان­پذير است.

در هر دو دوره­ى نخست وزيري­ام، دولت من حاکميت قانون را در تمام عرصه­هاى پاکستان-در هر چهار استان و مناطق در اختيار قبايل فدرالى نظير وزيرستان- سرلوحه کار قرار داد.

 

 با حمايت مردمِ آن مناطق، ما از عهده ريشه­کنى کارتل بين­المللى مواد مخدر برآمديم. اين کارتل در دوران ديکتاتورها بدون توجه به پيامد و مکافات عمل خود به فعاليت مي­پرداخت.

 

اما امروز سلاطين بين­المللى مواد مخدر تغيير چهره داده و به مذهبي­هاى افراطى تبديل شده­اند. حکومت کنونى در پاکستان بخش­هاى بزرگى از مناطق اين کشور را رها کرده و اکنون زمام امور آن در دست نيروهاى القاعده و طرفدار طالبان است و ادعا مي­کند که اين مناطق کشور قابل­اداره نيست. باور من اين است که قابل اداره است و يک حکومت دموکراتيک مي­تواند بهتر اقتدار دولت و کنترل بر اوضاع را بازگرداند.

 

ما بايد در مورد تاريخ و سياست پاکستان واقع­بين باشيم. در دنياى متکامل، شايد ارتش در سياست نقشى نداشته باشد.

 

اما پاکستان از اين جهت متکامل به حساب نمي­آيد. نيروهاى امنيتى در پاکستان از اساس به­عنوان نهادها سياسى عمل کرده­اند يا از طريق ژنرال­ها به طور مستقيم به اداره امور پرداخته­اند يا به طور غيرمستقيم به دستکارى اوضاع پرداخته و با سرنگونى دولت­هاى دموکراتيک به اهداف خود رسيده­اند.

 

من مي­دانم بعضى از مردم از اين که مي­بينند من براى گذار به دموکراسى با مشرف مذاکره و گفت و گو مي­کنم شگفت­زده خواهند شد. اما به هيچ­وجه با ديکتاتورى کنار نمي­آيم و کوتاه هم نخواهم آمد. برترى بايد از آن پارلمان باشد. براى همين در گفت و گو با مشرف به وضوح بر اين تأکيد کردم که حزب من، حزب خلق پاکستان، از قانون اساسى حمايت مي­کند.

 

قانون اساسى هم با صراحت مي­گويد رئيس جمهور بايد غيرنظامى باشد و پارلمان و مجامع و شوراهاى استانى او را به شکل مشروع و قانونى انتخاب کرده باشند. بعد از مدت­ها مذاکره، چهارشنبه اعلام کردم مشرف تصميم گرفته از رياست ارتش استعفا دهد.

 

اما اين تنها مسأله پاکستان نيست. براساس قانون اساسى انتخاب دوباره يک فرد به عنوان نخست وزير،‌ مانند خودم، ممنوع نيست و بايد اين ممنوعيت منسوخ شود.

تمام اعضاى پارلمان و مقام­هاى مسئول که پيش از کودتاى نظامى 1999 انتخاب شده­اند بايد از اتهاماتى که به آنان وارد آمده تبرئه شوند و به آنان مصونيت سياسى اعطا شود.

 

 تمام احزاب و رهبران­شان بايد آزادانه در انتخابات شرکت جويند. يک دولت موقت خنثى و پيگيرِ اجراى قانون اساسى بايد عهده دار مسئوليت شود تا شرايط نظارت بر امور مردم را فراهم و با ايجاد کميسيون­ مستقل انتخاباتى، راه مشارکت همه احزاب سياسى در انتخابات را هموار کند.

 

در فهرست انتخاباتى نبايد دستکارى صورت پذيرد. اخذ آرا بايد شفاف و عارى از پنهان­کارى باشد، سيستم سياسى نبايد هيچگونه مداخله­اى در شمارش آرا داشته باشد. تمام مراحل انتخابات بايد تحت نظارت ناظران بين­المللى انجام شود تا درستى و اعتبار نتايج تضمين شود.

 

با اين حال انتخابات آزاد و منصفانه هم به تنهايى براى حل معضلات پاکستان کافى نيست. ما بايد حکومتى مؤثر، منصف و آزاد داشته باشيم. چنين حکومتى مستلزم بسيج تمام نيروهاى ميانه­روى مسئوليت­پذير در کشور براى فعاليت روى يک طرح مشترک است.

 

مشرف هنوز از حمايت جامعه بين­المللى و نيروهاى نظامى در پاکستان بهره مي­برد. اما اين حمايت­ها نمي­تواند جايگزين اراده مردم شود که در حال حاضر سرخورده و از قدرت بي­بهره­اند.

 

رشد فقر و بيکارى به روشنى نشان داده که در غيبت دموکراسى نيازهاى مردم برآورده نمي­شود. باور دارم تا زمانى که مردم پاکستان از طريق رأى خود اقتدار پيدا نکنند،‌ افراط گرايان به سوء استفاده از اين نارضايتى مردم ادامه خواهند داد.

 

 باورم اين است که دموکراسى و ميانه­روى دست در دست هم مي­روند. مانند خيلى از پاکستاني­ها از اين در رنج هستم که بخش مهمى از مناطق قبيله نيشين کشورم رها شده و در دستان تروريست­ها قرار گرفته است.

 

بعضى استدلال مي­کنند که از طريق آتش­بس و پيمان­هاى صلح، مي­توان افراطي­ها را به جريان اصلى زندگى مردم بازگرداند و آنان را به ميانه­روى دعوت کرد. اما تجربه در پاکستان، عکس اين استدلال را نشان مي­دهد.

 

همه  اين آتش­بس­ها و پيمان­هاى صلح،‌ شبه­نظاميان و تروريست­ها را جري­تر کرده است. اين حقيقت در هيچ موقعيتى آشکارتر از محاصره مسجد سرخ اسلام­آباد در تابستان امسال نبود.

 

شبه­نظاميانى که مسجد را محاصره کرده بودند سعى در اعمال قوانين خود، وراى قوانين پاکستان را داشتند. آنان زنان و افسران پليس را گروگان گرفتند. با ارعاب و مزاحمت، فروشگاه­هاى محصولات فرهنگى را تعطيل کردند.

 

مريدان آنان زنانى که با خودرو در پايتخت رفت و آمد مي­کردند به وحشت ­انداختند. شش ماه مذاکره با آنان نتيجه نداد.

 زمانى که ارتش براى مهار اين ياغي­گرى و بي­قانونى دست به کار شد نتيجه آن خون و خونريزى بود. بيش از 100 نفر از مردم در اين ماجرا کشته شدند.

 

رويداد مسجد سرخ نشان داد که با متعصبان مذهبى نمي­توان هيچ معامله­اى انجام داد.

پاکستان سر چهار راه قرار گرفته است. موفقيت ما علامتى براى يک ميليارد مسلمان در سراسر دنياست که اسلام با دموکراسى،‌ مدرنيته و ميانه­روى سازگار است.

 

پائيز امسال به پاکستان مي­روم  با اين که مي­دانم روزهاى دشوارى پيش روست. اما به مردم ايمان دارم و سرنوشت خود را به خدا مي­سپارم. نمي­ترسم. بله ما به نقطه عطف رسيده­ايم اما مي­دانم زمان،‌ عدالت و نيروهاى تاريخ،‌ طرفدار ما هستند.

على موسوى خلخالى

نویسنده خبر

مترجم، روزنامه نگار و معاون سردبیر دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر


نظر شما :