سرچشمه‌های نژادپرستی

۲۷ تیر ۱۳۸۸ | ۱۷:۴۴ کد : ۵۰۴۹ اخبار اصلی
نویسنده خبر: ماکان عیدى پور
فاشيسم مقدمه‌ای بر نژادپرستی:بخش اول
سرچشمه‌های نژادپرستی

زمانی که یک فرآیند آغاز می‌شود، خودش راهش را پیدا می‌کند و ادامه می‌دهد، اما درباره فرايند نژاد‌پرستی باید گفت این حس جزء نزديک‌ترين تفکرات و ايدئولوژى‌ها به غرائز انسانى است. 

مارکسيسم حسى است بر اساس عدالت  و ساختار شکنى و اين با غرایز انسان بيگانه است. حتى اديان هم همواره سعى در کنترل و محدود کردن غریزه و هدايت انسان به سمت نيک انديشى و نيک انگاری داشتند به همین دلیل مارکسیسم به نوعى در مقابل غریزه قرار گرفته است.

در ايدئولوژى‌ها، مارکسيسم در مقابل غریزه قرار دارد. آن ايدئولوژيى‌ای که در راستاى غرایز در حرکت است و تقريباً انسان احتياج به هيچ اغناء روحى و روانى براى تبعيت از آن ندارد، نژاد‌پرستى است.

يک انسان مى‌تواند با هدايت غریزه‌هاى شخصى بدون آموزش‌هاى خاص به سمت نژاد پرستى برود.حس بيگنانه ستيزى (Xenophobia) حسی بسيار بنيادين و منطقى در انسان است و انسان اساساً با آنچه که به نظر او ناشناخته است، حالت دفاع به خود مى‌گيرد

اين وجه فلسفى تمایز نژاد‌پرستى با ايدئولوژى است. اينکه ايدئولوژى‌ها معمولاً در تعارض با نفس انسان هستند، اما نژاد‌پرستى در راستاى نفس حرکت مى‌کند.

برترى ديگر بحث بروز جنگ‌ها و اساساً ناآرامى‌ها است. مسئله امنيت وقتى در يک جامعه اعم از امنيت ملى، امنيت اجتماعى و حتى امنيت فردى، به مخاطره بيافتد اولين واکنش فرد دفاع از خود يعنى صرفاً در نظر گرفتن منافع شخصى است، دومين واکنش سعى در قرار گرفتن در يک گروه و يا جامعه است که پيوندهاى موجود ميان افراد آن جامعه ناگسستنى به نظر مى‌آيد.

تجربه نشان داده است هيچ پيوندى بين دو انسان محکم‌تر از پيوندى نيست که بر اساس انگيزه واحد و مشترکى به نام بقا به وجود آمده باشد.

اين نوع حسِ همکارى نهايتاً به طور ذاتى ميل به گسترش و قوى‌تر شدن دارد، بنابراین در صورت امکان در قالب تعريف يک هويت مشترک خودش را به سطح ملى می‌ر ساند و تبديل به ملى‌گرايى مى‌شود.

از آنجا که ملى‌گرايى هويت خويشتن را در برابر ديگرى تعريف مى‌کند از بدو تولدش محکومِ به گرفتن حالت دفاعى و تلاش براى ادامه حيات به صورت پيکرِ واحد است.

با این تفاسیر دلیل شکل‌گیری فاشیسم اروپایی را می‌توان این‌گونه عنوان کرد که با کنار رفتن مذهب به عنوان هويت مشترک ميان اروپايى‌ها و ظهور مدرنيته و سکولاريسم، جوامع اروپايى با يک بحران هويت روبه‌رو شدند. با پيشرفت تکنولوژى و گسترش ارتباطات شهروندان اروپايى کم کم قادر به مشاهده تفاوت‌هاى فرهنگى در مردمان مختلف اين قاره شدند.

اين مسئله باعث شد تا اين تفاوت‌ها تدريجاً مبناى تعاريفى از جمله مردم فرانسوى زبان، آلمانى زبان، و يا اساساً تقسيم‌بندى ملت‌ها بر اساس زبان شود.

مسئله ديگرى که با پيشرفت تکنولوژى نمایان شد، بحث منابع طبيعى بود. وقتى کشورها به سمت صنعتى شدن پيش رفتند نقش منابع طبيعى براى آنها اهميت بسيارى پیدا کرد. اگر سرزمينى تا پيش از آن صرفاً به دليل کشور گشايى و گسترش قلمرو به تسخیر قدرت‌هاى بزرگ در‌مى‌آمد، در اين دوره با انگيزه دستيابى به منابع احتمالى از جمله آهن و ذغال‌سنگ و يا حتى چوب، مورد تاخت و تاز قرار گرفت.

اين رويکردها باعث شد تا کشورها تضمین مالکيت خود در يک قلمرو را با بيش از ابزار نظامى و قدرت تضمين کنند.

يکى از مهم‌ترين راه‌هاى رسيدن به اين هدف تعريف هويت ملى براى يک جمعيت است. صورت موفقيت در تعريف يک هويت پايدار و ايجاد تعصب و احساسات وطن‌پرستانه مى‌توان حدود مطمئنى براى يک کشور تعيين کرد.

در قرن نوزدهم اين مسائل موجب دامن زدن به روند ملت‌سازى در اروپا شد که نهايتاً منجر به ظهور ناسيوناليسم در اواسط اين قرن شد.

ناسيوناليسم‌های اروپايى خيلى زود خودشان را در تعارض با يکديگر ديدند. يعنى در کشورهاى اروپايى در پايان قرن نوزدهم و پس از تاسيس کشورهاى مختلفى از جمله آلمان، اروپایی‌ها وارد يک رقابت تنگاتنگ و نفس گير شدند که نهايتاً به جنگ جهانى اول انجاميد.

در جريان جنگ جهانى اول به دليل جنايت‌هاى جنگی و آمار بالای تلفات جانی و صدمات مالی اين احساسات نژادپرستانه به طرز شديدى تقويت شد.

نهايتاً پس از پايان جنگ و در فضاى يأس و نااميدى حاصل از جنگ جهانى اول نه تنها اين رقابت پايان نيافت بلکه تبديل به آرمانى شد که تقريباً تمام ابعاد غریزی زندگى انسان را تحت شعاع قرار مى‌داد.

چنان‌که در آلمان اين احساسات و زخم‌هاى حاصل از جنگ اول سبب شد اکثريت اين مردم حول گروهى که نازيسم يا سوسياليسم ملى‌گرايانه را تنها راه حل براى احياء آلمان مى ديدند جمع شوند و در کمتر از 6 سال خود را براى بزرگترين جنگ تاريخ بشريت آماده کنند.

ادامه دارد...
 

*دکتر ماکان عیدی‌پور، کارشناس مطالعات جنگ
 چرا که حس نژاد‌پرستى بر گرفته از حس تعلق و علاقه به هم‌نوع و هم خون است و اين هم خونی  در مرحله اول  به خانواده و نزدیکان ارتباط دارد، بنابراین ريشه اين حس بسيار غریزی است.

ماکان عیدى پور

نویسنده خبر


نظر شما :