نیازهای افغانستان و خواستههای روسیه
يادداشتى از جورج فريدمن نويسنده کتاب «صدسال آينده»
طالبان برای امتحان باراک اوباما زمان زیادی منتظر نماند. هفته گذشته با انفجار یک پل در منطقه خیبر در پاکستان، محور ارسال کمک به ناتو در کشور همسایه، افغانستان را قطع کرد. این مسئله منجر به مشکلاتی برای باراک اوباما، رییس جمهور امریکا شد که پیش از این اعلام کرده بود خواهان ارسال نیروهای امریکایی بیشتر به افغانستان است. اما این نیروها نیازمند تسحیلات و تجهیزات هستند.
این انفجار این مسئله را یادآوری کرد که خط ارسال تجهیزات از مسیر پاکستان بسیار آسیب پذیر است. دولت اوباما باید به دنبال یک راه ديگر از طریق روسیه و یا کشور دیگری از کشورهای شوروی سابق باشد. اما روس ها هنوز از تصمیم دولت بوش برای ملحق شدن اوکراین و گرجستان به ناتو نگران هستند و مسلما تا زمانی که باراک اوباما این وضعیت را تغییر ندهد، نمی خواهند که به امریکا در این زمینه کمک کنند.
به نظر می رسد که روسیه می خواهد امریکا قول دهد که نیروهای ناتو در کشورهای حوزه بالتیک مستقر نخواهند شد و برای کنترل آسیای مرکزی تلاش نخواهد کرد. به بیان دیگر، روسیه از امریکا می خواهد که این کشور، به حوزه نفوذ روسیه که همان منطقه شوروی سابق است احترام بگذارد و برای نفوذ به این منطقه تلاش نکند. مسلما روس ها می خواهند که این تعهد امریکایی ها به صورت عمومی باشد. مسلما این ضمانتی است که باراک اوباما نمی خواهد چنین تعهدی را به روسیه بدهد.
مسلما در چنین شرایطی، کشورهای حوزه نفوذی روسیه مانند قزاقستان و ترکمنستان بدون اجازه روسیه، به امریکا اجازه خواهند داد تا از خاک آنها برای ارسال تجهیزات و تسهیلات به افغانستان و نیروهای ناتو استفاده کند.
این همان مرحله ای است که باراک اوباما می تواند از دوستان اروپایی خود کمک بگیرد. متاسفانه، چنین اتفاقی کمی بعید به نظر می رسد. بسیاری از کشورهای اروپایی، به خصوص آلمان، به شدت به گاز طبیعی روسیه وابسته هستند. درماه ژانویه، روسیه ارسال گاز طبیعی خود را به اوکراین قطع کرد. از آنجا که بسیاری از گاز طبیعی ای که از اوکراین به اروپا می رسد از روسیه تامین می شود، این قطه گاز در اوج سرمای اروپا تاثیر زیادی بر اروپایی ها گذاشت. بنابراین بسیار بعید به نظر می رسد که آلمان بخواهد برای تامین نیازهای نیروهای ناتو در افغانستان به روسیه پشت کند. متاسفانه، پاکستان نیز هم پیمان قابل اعتمادی نیست.
بنابراین در چنین شرایطی باراک اوباما چگونه می تواند دو هدف خود را که یکی حضور قدرتمندتر خود در افغانستان است و دیگری کنترل گسترش قدرت روسیه را با یکدیگر تلفیق کند؟ برای پاسخ به این سوال امریکا باید بر روی حضور نیروهای کمتری تکیه کند و بیشتر عملیات نهفته مانند آنچه سازمان سیا انجام می دهد را در افغانستان اجرا کند. اولین هدف امریکا در افغانستان این است که مانع از آن شود که گروه های تروریستی از خاک این کشور برای آموزش و برنامه ریزی حملات بزرگ استفاده کنند. افزایش نیروهای متداول در افغانستان در رسیدن به این هدف کمکی نخواهد کرد.
آنچه که ما در افغانستان به آن نیاز داریم، نیروهای خاص و بسیار آموزش دیده و یک نیروی هوایی است که بتواند از نیروهای کارآزموده به خوبی استفاده کند. مبارزه با تروریسم مستلزم شناسایی و از بین بردن اهداف کوچک است. مسلما برای چنین عملیاتی به نیروهای کمتری از آنچه که امروز در افغانستان حضور دارند نیازمندیم. این نیروهای کمتر، مسلما وابستگی کمتری به تجهیزات و تسهیلات دارند که همین مسئله باعث می شود معضلی به نام روسیه نیز از میان برداشته شود.
پایان دادن به یک جنگ متداول با افزایش عملیات پنهانی نیازمند تغییر فرهنگی در واشنگتن است. اما به نظر می رسد که دولت اوباما خواهان ادامه همان سبک سنتی یعنی افزایش نیروها در افغانستان باشد. این روش می توانست یک روش امکان پذیری باشد اگر که خطوط ارسال تجهیرات به افغانستان امن بود. انفجار یک پل نشان داد که این خطوط امنیت کافی ندارند.
این مقاله توسط جورح فریدمن، رییس یک موسسه اطلاعانی بین المللی و نویسنده کتاب صد سال آینده به رشته تحریر درآمده است.
این انفجار این مسئله را یادآوری کرد که خط ارسال تجهیزات از مسیر پاکستان بسیار آسیب پذیر است. دولت اوباما باید به دنبال یک راه ديگر از طریق روسیه و یا کشور دیگری از کشورهای شوروی سابق باشد. اما روس ها هنوز از تصمیم دولت بوش برای ملحق شدن اوکراین و گرجستان به ناتو نگران هستند و مسلما تا زمانی که باراک اوباما این وضعیت را تغییر ندهد، نمی خواهند که به امریکا در این زمینه کمک کنند.
به نظر می رسد که روسیه می خواهد امریکا قول دهد که نیروهای ناتو در کشورهای حوزه بالتیک مستقر نخواهند شد و برای کنترل آسیای مرکزی تلاش نخواهد کرد. به بیان دیگر، روسیه از امریکا می خواهد که این کشور، به حوزه نفوذ روسیه که همان منطقه شوروی سابق است احترام بگذارد و برای نفوذ به این منطقه تلاش نکند. مسلما روس ها می خواهند که این تعهد امریکایی ها به صورت عمومی باشد. مسلما این ضمانتی است که باراک اوباما نمی خواهد چنین تعهدی را به روسیه بدهد.
مسلما در چنین شرایطی، کشورهای حوزه نفوذی روسیه مانند قزاقستان و ترکمنستان بدون اجازه روسیه، به امریکا اجازه خواهند داد تا از خاک آنها برای ارسال تجهیزات و تسهیلات به افغانستان و نیروهای ناتو استفاده کند.
این همان مرحله ای است که باراک اوباما می تواند از دوستان اروپایی خود کمک بگیرد. متاسفانه، چنین اتفاقی کمی بعید به نظر می رسد. بسیاری از کشورهای اروپایی، به خصوص آلمان، به شدت به گاز طبیعی روسیه وابسته هستند. درماه ژانویه، روسیه ارسال گاز طبیعی خود را به اوکراین قطع کرد. از آنجا که بسیاری از گاز طبیعی ای که از اوکراین به اروپا می رسد از روسیه تامین می شود، این قطه گاز در اوج سرمای اروپا تاثیر زیادی بر اروپایی ها گذاشت. بنابراین بسیار بعید به نظر می رسد که آلمان بخواهد برای تامین نیازهای نیروهای ناتو در افغانستان به روسیه پشت کند. متاسفانه، پاکستان نیز هم پیمان قابل اعتمادی نیست.
بنابراین در چنین شرایطی باراک اوباما چگونه می تواند دو هدف خود را که یکی حضور قدرتمندتر خود در افغانستان است و دیگری کنترل گسترش قدرت روسیه را با یکدیگر تلفیق کند؟ برای پاسخ به این سوال امریکا باید بر روی حضور نیروهای کمتری تکیه کند و بیشتر عملیات نهفته مانند آنچه سازمان سیا انجام می دهد را در افغانستان اجرا کند. اولین هدف امریکا در افغانستان این است که مانع از آن شود که گروه های تروریستی از خاک این کشور برای آموزش و برنامه ریزی حملات بزرگ استفاده کنند. افزایش نیروهای متداول در افغانستان در رسیدن به این هدف کمکی نخواهد کرد.
آنچه که ما در افغانستان به آن نیاز داریم، نیروهای خاص و بسیار آموزش دیده و یک نیروی هوایی است که بتواند از نیروهای کارآزموده به خوبی استفاده کند. مبارزه با تروریسم مستلزم شناسایی و از بین بردن اهداف کوچک است. مسلما برای چنین عملیاتی به نیروهای کمتری از آنچه که امروز در افغانستان حضور دارند نیازمندیم. این نیروهای کمتر، مسلما وابستگی کمتری به تجهیزات و تسهیلات دارند که همین مسئله باعث می شود معضلی به نام روسیه نیز از میان برداشته شود.
پایان دادن به یک جنگ متداول با افزایش عملیات پنهانی نیازمند تغییر فرهنگی در واشنگتن است. اما به نظر می رسد که دولت اوباما خواهان ادامه همان سبک سنتی یعنی افزایش نیروها در افغانستان باشد. این روش می توانست یک روش امکان پذیری باشد اگر که خطوط ارسال تجهیرات به افغانستان امن بود. انفجار یک پل نشان داد که این خطوط امنیت کافی ندارند.
این مقاله توسط جورح فریدمن، رییس یک موسسه اطلاعانی بین المللی و نویسنده کتاب صد سال آینده به رشته تحریر درآمده است.
نظر شما :