آيا اوباما کاريزما دارد؟

۰۹ دی ۱۳۸۷ | ۱۵:۰۲ کد : ۳۵۱۶ سرخط اخبار
يادداشتى از فريد زکريا
آيا اوباما کاريزما دارد؟

برخى از حاميان اوباما معتقدند که تولد، سابقه و فصاحت کلام اوباما خصوصيت هايى جادويى را به او داده است. ترديدى وجود ندارد که اوباما به شدت کاريزماتيک است و اين موضوع، توانايى سياسى ويژه اى را برايش به وجود آورده است.

  اما خيلى زود – شايد 20 ژانويه که به قدرت خواهد رسيد – قدرت هاى وى شروع به تغيير خواهند کرد و اين قدرت ها بيشتر از امورى که به وى محول شده اند ناشى خواهد شد تا خصوصيت هاى شخصى وی. او از ترمينولوژى وبر فاصله گرفته و از قدرت کاريزماتيک به سوى قدرت مشروع و قانونى حرکت خواهد کرد.

در ماه ژانويه اوباما صاحب قدرت در دولت آمريکا خواهد شد و به همين دليل است که بيشترين توجهات را به سوى خود جلب کرده است. اين که او تا چه حد کاريزماتيک است، اهميتى ندارد. اگر او رئيس جمهور کنيا مى شد، در چنين موقعيتى قرار نمى گرفت ( يا مثل رئيس جمهور واقعى کنيا، در اين فهرست قرار نمى گرفت ). با وجود تمام توانايى هاى اوباما، آمريکا همچنان تنها کشور مهم در جهان باقى خواهد ماند – و اين توانايى را دارد که نفوذ خود را در تمام قلمروها و هر قاره اى اعمال کند.

  روساى جمهور کشورها نمى توانند نمادهايى کاريزماتيک باشند. آنها بايد خودشان با مشکلات مواجه شوند و بدين ترتيب نفوذشان بر اساس توانايى شان در مديريت چالش ها افزايش– يا کاهش – پيدا خواهد کرد. هرقدر هم آنان به عنوان يک انسان، تاثيرگذار باشند، آنچه که هستند اهميت ندارد، بلکه اقداماتى که به انجام مى رسانند، مهم هستند. جورج واشنگتن و آبراهام لينکلن و فرانکلين روزولت، خودشان محبوبيت خود را ساختند.

  زمانى جنگ عراق بيش از همه ذهن راى دهندگان را به خود مشغول کرده بود. اوباما در مبارزات انتخاباتى‌اش وعده هایی داده بود، اما زمانى که سفرش را آغاز کند‌، رياست جمهورى‌اش بر اساس توانايى اش در کنترل بحران اقتصادى که اکنون همه چيز را در آمريکا و جهان مختل کرده است، مورد فضاوت قرار خواهد گرفت. اگر اوباما بخواهد که در آينده به عنوان رئيس جمهورى بزرگ از وى ياد کنند، نمى تواند کارى غير از نجات سرمايه دارى انجام دهد.

  شايد اولين اقدام او دشوارترين اقدام باشد: احياى اعتماد به آمريکا و در واقع به جهان. در حالى که انتخاب اوباما به عنوان رئيس جمهور شادى فراوانى را به همراه آورد، بدبينى عميقى نيز سراسر کشور را فرا گرفت که تاثيرات معکوسى بر اقتصاد آمريکا دارد. مردم و شرکت ها چيزى فراتر از خريد، قرض کردن و يا قرض دادن انجام نمى دهند. نظام سياسى به سوى محرک هاى مالى در قبال دريافت ضمانت هايى از خودروسازان حرکت کرده است، اما مشکل اصلى اعتماد در نظام مالى، هنوز لاينحل باقى مانده است. بازارهاى اعتبارى همچنان ورشکسته هستند.

  چگونه مى توان اعتماد را احيا کرد؟ اين کار آن طور که به نظر مى رسد، ساده نيست. جورج بوش تلاش زيادى را براى ايجاد فضاى اطمينان به خرج داد. تلاشى که بيشتر از آنچه که گمان مى رفت مردم را نگران کرد. شايد به اين دليل بود که آرامش بوش اغلب با واقعيات اطرافش کاملا غريبه بود. به نظر مى رسد که او از واقعيات موجود کاملا بى اطلاع است، چه در عراق، چه در ايالت لويزيانا و يا افغانستان.

  فرانکلين روزولت مانند بوش خوش بينى را مورد تاکيد قرار مى داد، اما توجه ويژه اى را نیز براى شناسايى و توضيح عمق مشکلاتى که کشور با آنها مواجه بود، داشت. او در اولين گفت و گويش مشکلات اساسى مربوط به بانکدارى را براى مردم آمريکا برشمرد و سپس از آنها براى کارآمد کردن مجدد اين سيستم کمک خواست. او گفت که اين بيشتر مشکل شما است تا من.

  گام بعدى اين است به مردم تفهیم شود که نظام مالی پایدار و قابل اتکا است. دیوید سونسن که یکی از سرمایه‌گذاران موفق در دهه های اخیر است، معتقد است که این یکی از نقایص اقدامات دولت بوش بوده است. او می افزاید: بازارها نیازمند اطمینان و پیش بینی پذیری هستند و اقدامات دولت بوش به ابهام و عدم اطمینان از آینده دامن زده است. اقدامات این دولت موقت و واکنش آن به موسسات متفاوت بوده است. استدلال ها نیز غیرشفاف و گنگ بوده اند. تمام این موارد به سردرگمی دامن زده و به فرار سرمایه منجر شده اند. راه حل سونسن ساده و سیستماتیک است. او تاکید می کند که دولت باید تمام صندوق های پولی بازار را بدون هیچ محدودیتی برای 6 ماه ضمانت کند.

  آخرین شیوه ای که اوباما می تواند برای ایجاد اطمینان به کار گیرد اصلاح این سیستم است. دولت او میراث‌خوار دولتی است که بر مجموعه ای از قوانین غیرعادی در مورد بخش خصوصی تکیه کرده بود. این قوانین مبتنی بر مالکیت در بانک ها، ضمانت دیون بازرگانی و قرض به صنعت خودرو بود. لغو این قوانین برای احیای اقتصاد بازار به اندازه تعیین یک استراتژی برای خروج از عراق، پیچیده است. اما اگر اوباما موفق به اصلاح قوانین دولت – و به تبع آن اقتصاد آمریکا – شود، می تواند اطمینان به نظام آمریکایی را در تمام نقاط دنیا احیا کند.

  اوباما چالش های مهلک بسیاری را در پیش رو دارد، اما هیچ کدام آنها – نه عراق، نه روسیه، نه پاکستان، نه چین و نه افغانستان – به اندازه این موضوع بزرگ که همان احیای اطمینان، شفافیت و اصلاحات در آمریکا است، اهمیت ندارد. این کار بسیار دشواری است. اما اگر اوباما بتواند از عهده اش برآید، مردم به این نتیجه خواهند رسید که او صاحب نوعی قدرت موافق طبیعی است.

  منبع: نیوزویک


نظر شما :