به سرزمين هاى فلسطينى خوش آمديد
شکى نيست که غرب بايد ماهها پيش از اين با حماس مذاکره مىکرد. اما دولت منتخب دمکراتيک مردم فلسطين مطلوب ما نبود. ما تصور مىکرديم مردم فلسطين در يک انتخابات آزاد به فتح راى مىدهند. خاورميانه همواره براى غرب دردسر ساز بوده است. اول غرب از فلسطينىها خواست که «دمکراسى» را بپذيرند.
آنها اين کار را کردند اما حزبى را انتخاب کردند که مورد قبول غرب نبود. حالا همين حزب يعنى حماس که در انتخابات پيروز شده بود در يک شبه جنگ داخلى پيروز شده و غزه را به کنترل درآورده است.
حال غرب به دنبال مذاکره با محمود عباس رئيس جمهورى است که اکنون اعتبار خود را از دست داده است. امروز فلسطين دو نخستوزير دارد. غرب اکنون بايد با چه کسى مذاکره کند؟
شکى نيست که غرب بايد ماهها پيش از اين با حماس مذاکره مىکرد. اما دولت منتخب دمکراتيک مردم فلسطين مطلوب ما نبود. ما تصور مىکرديم مردم فلسطين در يک انتخابات آزاد به فتح راى مىدهند.
اما آنها به حماس راى دادند که اسرائيل را به رسميت نمىشناسد و به قرارداد اسلو پايبند نيست. هيچ کس از ميان غربىها نپرسيد که حماس بايد کدام اسرائيل را به رسميت بشناسد؟
اسرائيل 1948 يا اسرائيل بعد از مرزهاى 1967؟ اسرائيلى که شهرکهاى وسيعى را در زمينهاى اعراب براى يهوديان مىسازد و از 22 درصد زمين مورد توافق هم فراتر رفته است؟
اکنون ما قرار است با ژاندارم مورد اعتمادمان يعنى محمود عباس مذاکره کنيم که شبکههاى بى بى سى، سى ان ان و فاکس نيوز او را يک ميانهرو مىخوانند. مردى که يک کتاب 600 صفحهاى درباره توافقنامه اسلو نوشت بدون اينکه يک بار به کلمه « اشغال» حتى اشارهاى کند.
کسى که همواره به جاى «عقب نشينى» اسرائيل از تغيير آرايش نيروهاى اسرائيلى سخن مىگويد. رهبرى که چون کت و شلوار و کراوات مىپوشد و به کاخ سفيد مىرود، مىتوانيم به او اعتماد کنيم. فلسطينىها به حماس راى دادند چون از فساد جنبش فتح به رهبرى محمود عباس و تشکيلات خودگردان خسته بودند.
به ياد مىآورم که سالها پيش به خانه يکى از مقامات تشکيلات خودگردان رفتم که ديوارهايش به تازگى با شليک گلوله يک تانک اسرائيلى سوراخ شده بود. اما آنچه مرا متعجب کرد شيرآلات به رنگ طلايى بود که در سرويس بهداشتى اتاق خواب او به کار رفته بود. اين شيرآلات طلايى رنگ همان چيزى بود که فتح به خاطرش انتخابات را واگذار کرد.
فلسطينىها خواستار پايان فساد بودند که اين همان سرطانى است که دنياى عرب را فراگرفته است. آنها به حماس راى دادند و ما که خود را تجسم خردمندى و عقلانيت مىدانيم تصميم به تحريم اين دولت گرفتيم.
شايد اگر مىدانستيم که فلسطينىها به آن کسى که مىخواهيم راى مىدهند حتى عضويت در اتحاديه اروپا را به آنها پيشنهاد مىداديم.
در سراسر خاورميانه هم همينطور است. ما از حامد کرزاى در افغانستان حمايت مىکنيم و اين در حاليست که او جنگ سالاران و بعضى دلالان مواد مخدر را در دولت خود حفظ کرده است.
از حسنى مبارک در مصر حمايت مىکنيم که هنوز سياستمداران حزب اخوان المسلمين را در زندان شکنجه مىکند و قرار است بعد از خودش پسرش را به جانشينى انتخاب کند. معمر قذافى را تحسين مىکنيم چون برنامه هستهاىاش را تحويل ما داد و در جنگ با ترور طرف ما بود.
در کنار همه اينها شيفته حکومت سلطنتى ملک عبدالله در اردن و ديگر شاهزادههاى عربى در خليجفارس هستيم. اکنون غزه به حماس تعلق دارد و حالا رهبران ما چه بايد بکنند؟ بايد از اشغال دوباره غزه توسط اسرائيل حمايت کنيم؟
اگر بنشينيم و از پادشاهان و شاهزادههاى خاورميانهاى حمايت کنيم که محبوبيتى در ميان مردم و منطقه ندارند، ناگهان کل منطقه در برابر ديدگانمان منفجر مىشود. و آن وقت است که مانند عراق مىگوييم، آنها لياقت فداکارى و علاقه ما را نداشتند.
نظر شما :