جهانى بدون اسلام؟
مقاله اى گراهام فولر، معاون اسبق شوراى اطلاعات ملى امریکا
اگر چيزى به اسم اسلام وجود نمی داشت چه می شد؟ آيا اسلام منبع مشکلات است يا آيا اين مشکلات ريشه در عواملی نهفته تر و عميق تر دارند؟ خاورميانه اى را تصور کنيد که اسلام در آن پديدار نگشته بود. آيا از بسيارى از چالش هاى کنونى رهايى مى يافتيم؟ آيا خاورميانه صلح آميز تر می بود؟ آيا خصوصيت روابط شرق و غرب تفاوت بسياری می داشت؟
چه چيزى به جاى اسلام؟
چگونه مى توانيم اسلام را از خاورميانه جدا سازيم؟ بدون اسلام نيز، چهرة منطقه پيچيده و چالش ها باقى خواهد می بود، و گروه هاى نژادى اصلى خاورميانه – عرب ها، پارس ها، ترک ها، اکراد، يهودى ها، و حتى بربرها و پشتون ها – هنوز بر سياست مسلط مى بودند. نزاع هاى عمده بر سر قدرت، خاک، نفوذ، و تجارت، مدت زمانی طولانى قبل از اسلام نيز وجود داشتند.
در حقيقت اگر اسلام هرگز پديدار نگشته بود، اکثر مناطق خاورميانه عمدتا مسيحى باقى مى ماند. سواى برخى زرتشتى ها و گروه هاى کوچک يهودى، مذهب اصلى ديگرى حضور نداشت. ولى اگر کل خاورميانه مسيحى باقى مى ماند، آيا همسازى با غرب حکمفرما می شد؟
جنگ هاى صليبى ماجراجويى هاى غربى برخواسته از نيازهاى سياسى، اجتماعى، و اقتصادى بودند.
بعيد به نظر مى رسد که ساکنان مسيحى خاورميانه پذيراى هجوم ناوگان هاى اروپايى و بازرگانان با حمايت توپخانه هايشان مى بودند، و استعمارگری طلبى هنوز در ترکيب پيچيدة نژادى منطقه، موفق مى بود.
آيا کشورهاى خاورميانه، اگر مسيحى مى بودند، از تحت الحمايه هاى اروپايى در مناطق خود پذيرايى مى کردند؟ هرگز. به تاريخچة طولانى واکنش هاى آمريکاى لاتين نسبت به تسلط آمريکايى بر نفت، اقتصاد، و سياست شان بنگريد. خاورميانه نيز به همان شکل در ايجاد نهضت هاى ضد استعمارى ملى گرا راغب مى بود.
دليلى وجود ندارد که بتوان باور کرد واکنش خاورميانه نسبت به مشقات استعمارى اروپايى از آنچه که اسلام از خود نشان می دهد، متفاوت مى بود. ولى آيا خاورميانه بدون اسلام احتمالا دموکراتيک تر مى بود؟
تاريخچة ديکتاتورى در خود اروپا رضايت بخش نبوده است. اسپانيا و پرتغال به ديکتاتورى هاى خشن خود فقط در دهه هاى 1970 پايان دادند. يونان تنها چند دهه است که از ديکتاتورى مرتبط با کليسا رهايى يافته است. روسية مسيحى هنوز در استبداد به سر مى برد.
بعد مقوله ای به نام فلسطين وجود دارد. البته، اين مسيحى ها بودند که يهوديان را براى بيش از هزار سال آزار مى داند، که منجر به هالوکاست شد. لذا يهودى هابه دنبال مکانى خارج از اروپا بوده، و نهضت صهيونيسم پديدار شده، و بدنبال پايگاهى در فلسطين برآمدند.
کشور جديد يهودى به جابجايى 750 هزار عرب اهل فلسطين از زمين هاى خود منجر شده است. در واقع، مسئلة اسراييل- فلسطيى مشکلى ملى، نژادى، و نزاعى ارضى است، که با شعارهاى مذهبى، استحکام بخشیده شده است.
با اين همه حتى اگر عراقى ها مسيحى می بودند، باز همينگونه به اشغال عراق امروزى توسط آمريکا واکنش نشان مى دادند. فلسطين هنوز در آتش مى بود. ايران به شدت ملى گرا مى ماند. جهان هنوز شاهد مقابلة فلسطينى ها با يهوديان، چچن ها با روسها، ايرانى ها عليه انگليسى ها و آمريکايى ها و کشميرى های مسلمان عليه هندى ها، مى بود. خاورميانه هنوز داراى الگوى با شکوه تاريخى خود را حفظ کرده است، و لذا در بسيارى جهات، شکاف غربى- شرقى همچنان باقى مى ماند.
زير پرچم پيامبر
اين استدلال که وجود اسلام هيچ تأثيرى بر روى خاورميانه و روابط شرق و غرب نداشته نيز، ساده لوحانه است. اسلام يک نيروى اتحادگرايانه در سراسر منطقه فرآهم آورده و تمدن وسيعى ايجاد کرده است که داراى اصول مشترک حکمت، هنر، و اجتماع بسيارى است.
اسلام درباره زندگى معنوى، احساس عدالت، حقوق، و حکمرانى دارای دیدگاه مناسبی است و به عنوان يک نيروى فرهنگى و معنوى، در کاهش شکاف هاى نژادى مختلف ميان مردمان گوناگون مسلمان، کمک کرده است.
تمدن اسلامى طرزتفکر مشترکى را فرآهم آورده که تمامى مسلمانان می توانند به نام مقابله با تجاوز هاى غربى، به آن روى بياورند. در جهانى بدون اسلام، استعمارگرايى غربى، به راحتى اختلاف ايجاد کرده، خود را بر خاورميانه و آسيا مسلط مى ساخت. ولى چه از تروريسم مى دانيم؟ آيا بدون اسلام، 11 سپتامبرى اتفاق مى افتاد؟
باید متذکر شد که جنگجويان غير منظم يهودى از تروريسم در فلسطين استفاده کرده، تروريست هاى يونانى عليه مقامات آمريکايى در آتن عمليات تروريستى انجام داده، و تروريست هاى سازمان يافتة سيک اينديرا گاندى را کشتند. پيش از جنگ جهانى اول، در سراسر بالکان همگان از تروريست هاى مقدونيه اى هراس داشتند.
باستناد پليس اروپا (Europol)، 498 حملة تروريستى در سال 2006 در اتحادية اروپا بوقوع پيوست. از اين تعداد، 424 حمله توسط گروه هاى تجزيه طلب، 55 توسط افراطى هاى چپ گرا، و 18حمله توسط ديگر تروريست ها، صورت گرفت. تنها يک حمله مرتبط با اسلام گرا ها بود. لذا، اگر 11 سپتامبر اتفاق نمى افتاد، رويدادى همانند آن به وقوع مى پيوست.
مردمانى که عليه ستمگران خارجى مى جنگند، به دنبال پرچمی براى اشاعه و شکوه آفرينى دليل نزاع خود مى گردند و در اين ميان، مذهب بهترين پرچم را ارائه مى کند، و در همه جا مى تواند در استحکام نژاد و ملى گرايى، کمک کند.
فراتر از آن، بخصوص اگر دشمن داراى مذهب ديگرى باشد در اين چنين مواقعى، مذهب ديگر منبع عمدة درگيرى و نزاع نخواهد بود، بلکه به نيروى محرکة آن تبديل مى شود. ما در دورانى زندگى مى کنيم که تروريسم عمدتا ابزار منتخابی ضعیفان است.
همانند پيشين
اگر اسلام وجود نداشت، آيا جهان صلح آميز تر مى بود؟ با توجه به تمامى تنش های موجود ميان شرق و غرب، اسلام بدون شک يک عنصر احساسى ديگر، و يک سطح ديگرى به پيچيدگى پیدا کردن راه حل ها، اضافه مى کرد.
ولى اسلام علت مشکلات نيست. جهانى بدون اسلام همچنان شاهد رقابت هاى خونين مى بود. اگر مذهب نبود، تمامى اين گروه ها بيرق ديگرى مى يافتند تا تحت آن ملى گرايى و استقلال جويى خود را بروز دهند.
درگيرى ميان شرق و غرب به تمامى مسائل عظيم تاريخى و ژئوپوليتيکى تاريخ انسان مرتبط است: نژاد، ملى گرايى، بلند پروازى، طمع، منابع، رهبران محلى، قلمرو، منافع مالى، قدرت، مداخله، و نفرت از خارجى ها، مهاجمين، و استعمار گران.
به ياد داشته باشيم که تمامى وقايع وحشتناک قرن بيستم منحصرا توسط نظام هاى سکولار اتفاق افتاد: لئوپولد دوم در کنگو، هيتلر، موسولينى، لنين و استالين، و مائو.
نظر شما :