برای ایران، شرق جایگزین اتحادیه اروپا می شود؟ (بخش ششم)
ایران در پی فرصت اجماع با چین با ویژگی های جمهوری اسلامی
نویسندگان این مطلب: انوشیروان احتشامی و گودت بهجت
دیپلماسی ایرانی: ایران با اقتصادی در حال صنعتی شدن و در مسیر رشد، در حال تحول و در موقعیت خوبی برای تسلط بر آسیا و افزایش حوزه نفوذ تا دورترین نقاط قاره آسیا بوده و «نگاه به شرق» آن به ویژه با فاصله گرفتن از غرب، تقویت و با تحمیل تحریم های اقتصادی و سیاسی غرب تشدید شده است. در آسیا، تمرکز ایران بر چهار کشور چین، هند، ژاپن و جمهوری کره است. اگرچه چین شریک اصلی تجاری ایران قلمداد می شود، اما علاقه ایران به تجارت های ژاپنی و کره ای هرگز کاهش نیافته و به رغم فشارهای اعمالی از سوی آمریکا، ایران مشتاق بوده است شرکت ها از هر دو کشور را برای اجرای پروژه های زیربنایی به عنوان شرکای سازنده و به عنوان سرمایه گذار در بخش منابع طبیعی توسعه نیافته و کم بهره برداری شده، به ایران بیاورد.
از «نه شرقی، نه غربی» تا «همه شرقی»
نخبگان انقلابی ایران در دهه 1980 بسیاری از اولویت های کشور را از نو دسته بندی کردند و در این روند، ایدئولوژی نقش مهمی در تغییر موقعیت کشور به عنوان یک قدرت منطقه ای ضد امپراتوری، یک عضو فعال جنبش عدم تعهد، فاصله گیری از غرب و تمایل به جنوب جهانی داشت. شعار «نه شرقی، نه غربی» به طور خاص برای تاکید بر فاصله گرفتن ایران از دو ابرقدرت ساخته شد. واضح است که اصطلاح «شرق» به «بلوک شرق» در پیمان ورشو اشاره داشت و هرگز به معنای سیاست دوری از آسیا نبود. در واقع، ایران فقط چند ماه پس از انقلاب در حمایت از ارتش و توسعه اقتصادی خود با تعدادی از کشورهای آسیایی وارد ارتباط شد. تلاشی ناموفق برای ترغیب تعامل ژاپن با ایران داشت، با دو کره ارتباط برقرار و خیلی سریع روابط با چین را احیا کرد. با این حال، روابط جمهوری اسلامی در یک دهه اول آن بیشتر مبتنی بر ضرورت بودند تا انتخاب. اگرچه روابط نظامی آن با برخی از کشورهای آسیایی (به ویژه چین و کره شمالی) در دهه 1980 شروع به رشد کرد، اما اقتصاد این کشور هنوز متمرکز بر شرق نبود و می توان گفت الزامات ژئوپلیتیک جنگ سرد به اندازه نیازهای اقتصادی ایران در چرخش کامل این کشور به سمت آسیا سهم داشتند.
بدیهی است که تعدادی از نیروها پس از پایان جنگ سرد رویکر شرق-محور ایران را تسهیل و به آن تشویق کردند. ظهور سریع چین پس از جنگ سرد به اعتقاد ایدئولوژیک ایران درباره تضعیف غرب (بخوانید ایالات متحده) و افزایش قدرت جنوب جهانی رنگ و بوی جدیدی داد. با این وجود، نگاه ایران به شرق به دلیل عواملی از جمله عطش چین به سوخت های فسیلی از دهه 1990، گشایش آسیای میانه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی که منجر به تاسیس یک سازمان همکاری اقتصادی به رهبری ایران شد، و تمایل ایران به توسعه شبکه ای از روابط با قدرت های اوراسیا (اتحادیه اروپا، روسیه، چین، کره شمالی و هند) به عنوان وزنه ای در برابر ایالات متحده، اهمیت بیشتری یافت. البته ایران دلایل مادی هم برای نگاه به شرق داشته است: تجارت آن با چین از اوایل دهه 2000 به سرعت در حال افزایش بود و در اوایل سال 2010، زمانی که تحریم های بین المللی غرب به دردناک ترین سطح خود رسید، 91درصد صادرات ایران به آسیا و 68درصد واردات آن از آسیا بود.
همانطور که پیشتر اشاره شد، جهان بینی ایران یک هسته ضد غربی متمرکز بر ایالات متحده دارد، اما روایت ضد امپریالیستی/ ضد سلطه گری به ویژه از جنگ 2003 عراق و در پی بحران مالی 2008، یک شاخصه جدید هم داشته و جمهوری اسلامی در صدد ارائه وجهه یک بازیگر منتقد منطقه ای نوظهور در نظم بین المللی پسا غرب برآمده است. به نظر می رسد رهبران ایران در تحلیل های خود کمتر به چگونگی تغییر نظام بین المللی (نهادهای حاکمیت جهانی) توجه دارند و بر چگونگی تحول در نظم بین المللی (ماتریس جهانی قدرت، پویایی روابط بین قدرت های بزرگ و ظهور قدرت های منطقه ای) متمرکز شده اند و یک نظم پس از غرب با منافع عظیم بالقوه برای ایران را تجسم می کنند. در این دیدگاه، چین جایگاهی مهم دارد و یکی از دو شریک اصلی «استراتژیک» ایران برای خنثی کردن هژمونی جهانی آمریکا قلمداد می شود و این در حالی است که چین تاکنون در برابر ظاهر شدن به عنوان یک قدرت جهانی جایگزین ایالات متحده یا ضامن امنیت منطقه ای در منطقه مِنا مقاومت کرده است.
در همین حال از دیدگاه چین، موقعیت ایران می تواند بر پتانسیل قابل توجه برای بهرمندی از فرصت های جدید ناشی از افزایش علاقه و سرمایه گذاری بیشتر در خاورمیانه تاثیر منفی بگذارد. تعامل با ایران با تهدید درگیر شدن چین در بحران های منطقه همراه است و می تواند بر تمایل پکن برای سرمایه گذاری در روابط نزدیک تر با تهران تاثیر سو بگذارد. این مسساله یک مانع قابل توجهی در ارتقا روابط ایران و چین بوده و این نکته را برجسته می کند که الگوهای تقویت شده در روابط قدرت بزرگ و قدرت میانه، حتی در برابر انگیزه های اقتصادی عظیم، به راحتی تغییر نمی کنند.
داده های اقتصادی نشان دهنده از بین رفتن نفوذ و قدرت غرب یا نمایان شدن یک نظم جدید کاملا متفاوت از نظم موجود نیستند، اما به نظر می رسد برخی در ایران فکر می کنند غرب ضعیف شده فضای تنفس بیشتری برای آنها فراهم خواهد آورد و موقعیت های ژئوپلیتیک برای جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد. از دیدگاه ایران، «چند قطبی سازی» این فرصت را فراهم می آورد تا برای دفاع از منافع گسترده خود با دوستان اوراسیایی همکاری کند. به نظر می رسد ایران معتقد است که همکاری فزاینده با چین به ویژه در یک نظم بین المللی در حال تغییر، می تواند به «بزرگ شدن دوباره» آن کمک کند. با این حال، با توجه به تحلیل شورای اطلاعات ملی ایالات متحده، نظم نوین جهانی به رهبری آسیا که در آن قدرت های منطقه ای فعال توازن قوا را حفظ می کنند، همچنین به جهانی اشاره دارد که در آن قدرت های غیرغربی کنترل را در دست خواهند گرفت.
به هر حال، برای جناح های محافظه کار در ایران بی علاقگی به ایالات متحده و بی اعتمادی به غرب آنقدر شدید است که آنها را آماده پریدن به آغوش آسیا و تغییر نظم اقتصاد سیاسی ایران کرده است. تقویت اقتصاد از این منظر، مستلزم کنترل بیشتر جامعه و فاصله گرفتن بخش های اقتصادی ایران از غرب است. این مسلما به یک رویکرد توسعه اقتصادی مبتنی بر تولید و تجارت، کنترل شدید نظام سیاسی، کنترل جامعه و انطباق با شیوه ها و آرمان های انقلاب در عین پیشرفت اقتصادی و فرصت اجماع با چین با ویژگی های جمهوری اسلامی، منجر خواهد شد. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: موسسه مطالعات سیاسی بین الملل ایتالیا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :