واکاوی استراتژی آمریکا در چرخه بدون پایان «تحریم و توافق»/کاسبی از خبرسازی درباره FATF در بورس
یک کارشناس اقتصادی با بیان اینکه استراتژی آمریکا در برابر ایران تکرار مداوم سیاست تحریم، مذاکره، توافق و نقض توافق است، گفت: آمریکا با ایجاد این چرخه به دنبال جلوگیری از حرکت ایران به سمت خنثی سازی تحریم ها و مقاوم سازی اقتصاد است.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، ایران در یک دهه اخیر همواره با چالش تحریم و مهمتر از آن تشدید و کاهش سطح تحریمها مواجه بوده است. این تحریم چالشهایی مانند ثابت ماندن تولید ناخالص داخلی در دهه 90 و افزایش نرخ تورم را برای اقتصاد ایران به وجود آورده است.
باوجود تلاشهای فراوان ایران در یک دهه اخیر برای حل مشکل تحریم به روش مذاکره، همچنان ایران با مشکل تحریم مواجه است و سیاست مذکور نتوانست باری از دوش اقتصاد کشور بردارد. این تجربه 10 ساله سوالات جدی تری را برای تحلیلگران به وجود می آورد. سوالاتی از قبیل اینکه چرا ایران تحریم می شود؟ چرا مذاکره نمیتواند باعث رفع تحریمها شود؟ و همچنین این سوال کلیدی که بالاخره راهکار اصلی و اساسی رفع تحریمها چیست؟
در همین باره با فرزان قاسمی از کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس به گفتوگو پرداختیم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
فارس: یکی از سوالات اساسی که در ابتدا ساده به نظر میرسد، دلیل تحریم ایران است. به نظر شما چرا آمریکا ایران را تحریم میکند؟
قاسمی: پاسخ اول باید ببینیم تحریم چیست. تحریم یک انتخاب اقتصادی برای جایگزین شدن با جنگ است. یعنی همان اهدافی که در جنگ با دشمن دنبال میشود در تحریم اقتصادی هم دنبال میشود. حالا چرا تحریم به جای جنگ انتخاب میشود؟ به دلیل اینکه هزینه کمتری برای کشور تحریمکننده دارد، تلفات انسانی کمتری دارد، سادهتر میشود انجام داد. همراهی با تحریم مقبولیت بیشتری نسبت به جنگ دارد و امروزه کارایی بیشتری هم نسبت به جنگ نظامی دارد.
تحریم اصولا یک پدیده سیاسی است که با ابزار اقتصادی انجام میشود. حالا تحریم خودش به صورت عمده سه هدف را میتواند دنبال کند. هدف اول تغییر رفتار خاص یک کشور است. مثلا درباره ایران تغییر رفتار در سطح غنیسازی اورانیوم است که علیالحساب سطح غنیسازی را پایین بیاورد. هدف دوم تغییر سیاستهای کلی یک کشور است؛ به عنوان مثال ایران تحریم میشود تا سیاستهای منطقهای، هستهای و موشکی خود را کاملا تغییر دهد. هدف سوم و نهایی تحریم هم تغییر ساختارهای سیاسی و حکومتی یک کشور است. به این خاطر که ایران داعیه آزادی و استقلال دارد و نمیخواهد بلهقربانگوی آمریکا باشد. آمریکا ایران را تحریم میکند تا آن رفتارهایی را به ضرر خود میداند تغییر دهد.
فارس: چرا ابزار تحریمها موثر است؟
قاسمی: موثر بودن تحریمها نباید با این نکته اشتباه گرفته شود که تحریمها به هدف غایی خودش رسیده است. هدف غایی تحریم تغییر حکومت است اما موثر بودن یعنی اینکه برخی شاخصهای اقتصادی را ضعیف کند. مثل فشار حداکثری که تنگنای اقتصادی ایجاد کرد اما به هدف خودش نرسید. هدف ترامپ این بود که ایران بر سر یک دوراهی قرار گیرد. یعنی یا تسلیم بشود یا به فروپاشی سیاسی برسد. وقتی این دوگان موفق نشد یعنی سیاست فشار حداکثری شکست خورد اما نمیتوان نفی کرد که این سیاست اثرگذار بوده است.
اثرگذار بودن تحریمها دو دلیل دارد. یکی از طرف کشور تحریم کننده است که به قول دیوید کوهن ابزارهای اقتصادی و ابزارهای اقتصادی که دارد میتواند تحریمهای خود را به وسیله آن اعمال کند. اینکه یک سری تمرکزها در معاملات بینالملل روی ارز دلار وجود دارد تمرکز معاملات مالی با استفاده از سامانه سوئیفت انجام میشود. نکته دیگری که وجود دارد این است که آمریکا به خاطر دسترسیهای حقوقی و فنی که دارد میتواند فضای رصدپذیر و ناظر داشته باشد. این نیست که یک تحریمی را اعمال کند و نداند چه خواهد شد.
* تا وقتی به سمت خنثیسازی نرویم، تحریمها اثرگذار خواهد بود
اما در طرف تحریمشونده، چه چیزی باعث اثرگذاری تحریمها میشود؟ اولا ما خودمان را محدود کردیم به روشهای تعامل فرامرزی با روشهای متعارف و مرسوم. یعنی همان روشهایی که نظارت پذیر هستند و آمریکا روی آنها امکان نظارت و کنترل دارد و مساله دیگر به خاطر وجود ضعفهای ساختاری که در داخل کشور داریم و همچنین وابستگیهایی که به خارج از کشور داریم.
منظور از وابستگی نقطهای است که اگر آنجا ارتباط قطع شود، کشور تحت تاثیر قرار میگیرد. ما میگوییم مبادلاتی که به این صورت انجام میشد که طرف مقابل قدرت قطع آن را داشته و با قطع آن به ایران آسیب وارد میشود یعنی در آن بخش ما به خارج وابسته هستیم. به صورت خلاصه تا زمانی که در دایره تحریمپذیری و نظارتپذیری تحریم هستیم و به سمت خنثیسازی تحریمها حرکت نکردیم تحریمها روی ما اثرگذار خواهد بود.
* بازی آمریکا برای جلوگیری از حرکت ایران به سمت خنثیسازی تحریمها
فارس: چرا آمریکا همزمان با تحریم، در مذاکره را باز می گذارد؟
قاسمی: بهترین پاسخ به این سوال را ریچارد نفیو در کتاب هنر تحریمها داده است. نفیو که معمار تحریمها است و در دولت بایدن هم در بخش ویژه ایران مشغول به کار شده یکی از اصول موفق تحریم را این میداند که راهکار خروج تحریم همزمان با اعمال تحریم مطرح شود. چون اگر آمریکا که کشور تحریم کننده است به کشور تحریم شده بگوید از چه طریقی و در صورت انجام چه اقداماتی تحریمها برداشته خواهد شد، این در کشور تحریم شده این تلقی را به وجود میآورد که سادهترین راه عبور از تحریم رسیدن به توافق و مذاکره است.
در چارچوب تحلیلی ریچارد نفیو راهکار رفع تحریم باید به صورت صریح و واضح به تحریم شونده گفته شود که دقیقا چه کاری را انجام دهد تا اینکه تحریمها رفع شود. اگر این اتفاق رخ ندهد و کشور تحریم کننده با صراحت این مساله را بیان نکند، در کشور تحریم شده انگیزهای برای مذاکره و رفع تحریم به وجود نمیآید. به این علت آمریکا باب مذاکره را باز میگذارد. مساله دیگری که وجود دارد واهمه آمریکا از مقاومسازی درونی ایران است. منظور از این جمله خروج ایران از دامنه تحریمپذیری است.
مقاومسازی اقتصادی مواجه فعالانه تحریم است. هنگامی که مواجهه فعالانه صورت بگیرد اثر تحریمها بهکلی میتواند از بین برود که این یعنی آمریکا اصلیترین ابزار فشار خودش را از دست داده است. پس حفظ ابزار فشار برای آمریکا حیاتی است. حفظ این ابزار فشار مستلزم پیشنهاد مذاکره و رفع تحریم از مسیر مذاکره است.
بسیاری از کارشناسان منتقد سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ بودند چون معتقد بودند این کارها موجب شده ایران به سمت مقاومسازی درونی برود. در بازهای از زمان وابستگی بودجه به نفت کاهش پیدا کرد. حرکت کردیم به سمت مبادلات بانکی رصدناپذیر و امثال آن که این اقدامات برای آمریکا نگرانی ایجاد کرده بود. برای اینکه ادامه این مسیر ایران را از دایره تحریمپذیری خارج میکند.
* یکی از دلایل نقض برجام هدف آمریکا برای توافقی جدید برای موضوعات دیگر بود
فارس: به نظر شما چرا آمریکا بعد از توافق به تعهدات خود پایبند نمیماند؟
قاسمی: جواب این سوال کاملا واضح است. زیادهخواهی آمریکا. هر یک قدمی که ایران از مواضع خود عقب میرود آمریکا دو قدم به جلو میگذارد. ایران هر وقت محدودیتهایی مثل برجام را پذیرفته، محدودیتهای بیشتری از جانب آمریکا اعمال شده است. همچنین قبل از خروج از برجام آمریکا تمام تلاش خود را کرد تا ایران از توافق برجام انتفاع اقتصادی نبرد و به طور کلی رفتار آمریکا به گونه است که مانع از انتفاع اقتصادی ایران از هر توافقی می شود. چون اگر ایران از توافق برجام انتفاع اقتصادی پیدا میکرد دیگر دلیلی برای مذاکرات دوباره برای مسائل دیگر با آمریکا نداشت.
یکی از دلایل نقض برجام هم همین بود. ترامپ معتقد بود مذاکرات هستهای که منجر به انعقاد قرارداد برجام شد دو ایراد داشت. یکی اینکه محدودیتهای هستهای آنطور که باید و شاید نبود. یعنی محدودیتهای هستهای باید بیش از اینها اعمال میشد. مساله دومی که اعتراض داشت این بود که توافق محدود به مساله هستهای بود و سایر فعالیتهای ایران در حوزه موشکی و منطقهای در برجام گنجانده نشده بود و باید به یک محدودیتهای بیشتری در یک توافق به ایران تحمیل شود. خروج آمریکا از برجام هم به این خاطر بود.
* استراتژی آمریکا چرخه تحریم، مذاکره، توافق و نقض توافق است
به این خاطر که محدودیتهای بیشتری در موارد بیشتری علیه ایران اعمال شود. اصولا هم هیچ حد توقفی نمیتوان برای این موارد در نظر گرفت. مثلا نمیشود بگوییم ما همه محدودیتهای هستهای را میپذیریم دیگر درباره سایر موارد صحبت نکنیم. امروز هستهای، فردا موشکی، بعد منطقهای، بعد نقض حقوق بشر و... و همینطور تحریم- مذاکره- توافق - نقض توافق تا جایی ادامه مییابد که دیگر چیزی به نام جمهوری اسلامی ایران باقی نماند و ایران به چند صفحه در کتابهای تاریخ تبدیل شود.
فارس: در این شرایط راه مقابله با تحریم چیست؟ آیا باید از ابزار دیپلماسی استفاده کرد یا فعالسازی ظرفیتهای داخلی و حل معضلات ساختاری اقتصاد کشور؟
قاسمی: کاش این سوال را اینطور پرسیده بودید که آیا باید از ابزار مذاکره و توافق استفاده کرد؟ چون دیپلماسی به معنای آن است و به هر نوع مذاکره و فعالیت بینالمللی قابل تعمیم است. برای مقابله با تحریم سه راهکار عمومی وجود دارد که هر سه این راهکارها را تشریح میکنم. یکی مذاکره. دوم دور زدن تحریم و سوم مقاومسازی درونی و خنثیسازی تحریم.
راهکار اول همانطور که گفتیم یک برنامه از پیش تعیین شد است به این شکل که فشار تحریمی گذاشته میشود تا ما مذاکره کنیم. در مذاکره چه اتفاقی میافتد؟ از یک سری حقوقمان عقبنشینی کنیم تا یک سری حقوق دیگر مثل آزادی روابط اقتصادی و تجاری را به دست بیاوریم. پس در مذاکره مجبوریم از یکی از حقوقمان عقبنشینی کنیم. ما هیچ وقت در مذاکره در این شرایط نمیتوانیم بگوییم پیروز شدیم و یک طرف همیشه برای ما باخت است. تازه این منوط به موفقیتآمیز بودن مذاکره است. چون هر مذاکرهای موفقیتآمیز نیست و انگیزههایی برای آمریکا وجود دارد تا توافق را نقض کند یا مانع انتفاع اقتصادی ایران از نتایج توافق شود. ابزارهای مختلفی هم برای این کار دارد. در دوره قبل هم قبل از خروج آمریکا از برجام ما باز هم امکان آمریکا مانع اصلی انتفاع اقتصادی ایران از رفع تحریمها در قالب برجام بود.
* تنوع ابزارهای آمریکا برای فشار به ایران
ابزارهایی که داشت هم مشخص است. یک سیستم انسجام یافته حقوقی تحریم، درهم تنیده کردن تحریمهای هستهای و غیرهستهای، اضافه کردن موضوعات غیرهستهای مثل مبارزه با تروریسم، مبارزه با گسترش سلاحهای کشتار جمعی، موضوعات مرتبط با مسائل موشکی ایران و.. موارد از این دست بود. وزن تحریمهای جدید با بهانههای جدید به شدت افزایش یافت. ابزارهای دیگری که در دست داشتند، استفاده از قدرت افزایش ریسک همکاری با ایران از طریق اعمال شاخصهای ارزیابی ریسک همکاری با ایران بود که آن هم عمدتا در شبکه اجتماعی جرایم مالی وزارت خزانه داری انجام میشد.
جدای از آن تهدید به اعمال مجدد تحریمها خودش ریسک همکاری با ایران را افزایش میداد و باعث میشد ما نتوانیم از برجام منتفع شویم. آدام ژوبین معاون سابق خزانهداری آمریکا میگوید وقتی میخواستیم یک مجوز صادر کنیم برای اینکه یک شرکت خارجی بتواند با ایران تعامل داشته باشد، گاهی اوقات صدور مجوز را تا 7-8 ماه طول میدادیم تا آن شرکت نتواند با ایران همکاری موثری داشته باشد و حالا بماند که لفاظیهای رسمی و غیررسمی و فشارهای امنیتی وارد این چرخه شده بود که ایران نتواند از رفع تحریمها منتفع شود.
ما رویکرد اول که رویکرد مذاکره بود را در رفع تحریمها تا اینجا تحلیل کردیم و گفتیم اصلا رویکرد مناسبی نیست اما رویکرد دوم یعنی دور زدن تحریمها که دور زدن تحریمها. اگر در دور زدن تحریمها نوآوری داشته باشیم و بتوانیم در برابر تحریمها تاحدودی مقاومت کنیم میتوانیم آثار و آلام تحریمها را در اقتصاد داخلی خودمان کاهش دهیم اما این رویکرد باز هم در بلندمدت نمیتواند رویکرد محوری ایران و قابل اتکاء باشد. چون بازی تحریم دقیقا مثل بازی موش و گربه است.
* رویکرد دور زدن تحریم خوب اما موقتی است
طرف مقابل یک تحریم وضع میکند و ما تلاش میکنیم یک راههایی پیدا کنیم و آن را دور بزنیم و اداره کنترل داراییهای خارجی آمریکا تلاش میکند راههای دور زدن تحریم را شناسایی کند و مانع دور زدن تحریمها بشود. براساس توسعه قواعد، ابزارهای مالی و حقوقی و همچنین افزایش رصد و نظارت بر سیستمهای مالی که دارد میتواند مفرهای تحریمی ایران را ببندد و در طول زمان مدام از این طریق تلاش میکند که حلقه محاصره تحریمی برای ایران تنگتر شود.
به عنوان مثال همین چند ماه پیش یک دستورالعمل مربوط به تجارت دریایی و دریانوردی توسط وزارت خزانهداری با همکاری گارد ساحلی آمریکا صادر شد که خیلی از مسیرهای دور زدن تحریمهای دریانوردی ایران را به دنیا معرفی کرد و راهکار مقابله با تحریمها را ارائه کرد و گفت اگر کسی این راهکارها را رعایت نکند و به ایران برای دور زدن تحریمها کمک کند خودش مشمول جریمه می شود. نکته دیگر اینکه هم ریسک و هم هزینه بیشتری را تحمیل کند به ایران برای انجام مبادلات. مثال بابک زنجانی مثال خوبی است.
* خنثیسازی تحریمها رویکرد اصلی برای خروج از مدار تحریمپذیری است
اما رویکرد سوم که تقریبا میشود گفت رویکرد مطلوب عمده کارشناسان در ایران است خنثیسازی تحریمها و مقاومسازی درونی است. چرا این پیشنهاد ما است؟ اولا به این دلیل که این همان پیشنهادی بود که کارشناسان آمریکایی از آن واهمه داشتند و میگفتند باید باب مذاکره را باز بگذاریم تا ایران به سمت مقاومسازی و فرار از حیطه تحریمپذیری نرود. اگر ما بتوانیم اقتصادمان را مقاوم و غیرتحریمپذیر کنیم و به نوعی تحریمها را خنثی کنیم نه اینکه به دنبال لغو و تعلیق و اینگونه واژهها برویم، ابزار فشار آمریکا روی ایران از بین می رود. آن زمان دیگر تفاوت نمیکند تحریمی که برای ایران وضع شده قانون کنگره است یا دستور اجرایی رئیس جمهور آمریکا است.
آن زمان دیگر تفاوت نمیکند تحریم به بهانه هستهای وضع شده یا حمایت از تروریسم یا مسائل و موشکی و منطقهای. تحریم نمیتواند موثر واقع شود. به همین خاطر هم است که آمریکاییها از این راهکار واهمه دارند و تلاش میکنند ایران به سمت این راهکار نرود.
به نوعی میشود گفت این رویکرد ناظر بر رفع و لغو تحریم نیست بلکه رویکرد خروج از گرداب تحریم است. یعنی برهم زدن زمین بازی تحریم. یعنی اینکه بتوانیم توپ را از زمان خودمان خارج کنیم و پاشنه آشیل اقتصاد ایران را برطرف کنیم.
گذشته از این مساله ما باید این را بدانیم وقتی میگوییم مقاومسازی به این معنی نیست که ما تمام مشکلات داخلی خودمان را ناشی از تحریم بدانیم. حتی اگر تحریم هم مسالهاش حل شود در داخل هم یکسری مشکلات داخلی داریم که تا وقتی ساختارهای داخلی درست و اصلاح نشود از رفع تحریم هم نمیتوانیم منتفع شویم.
یک مثال عرض میکنم. اوباما در دوران ریاست جمهوری یک مصاحبهای با یک خبرنگار دارد که خبرنگار از او میپرسد تاثیر تحریمهای آمریکا روی اقتصاد ایران چقدر است. اوباما جواب میدهد تحریم آمریکا روی ایران باتوجه به شرایط اقتصادی این کشور میتواند در نهایت 30 درصد از اقتصاد این کشور را هدف قرار دهد. خبرنگار میپرسد شما می خواهید با 30 درصد اقتصاد، این کشور را به زانو دربیاورید؟ اوباما میگوید ضعفهای موجود در اقتصاد ایران و ضعفهای ساختاری این کشور باعث میشود اثر تحریم به سایر بخشها هم منتقل شود یعنی حتی در برنامه تحریمی آمریکا هم از ضعفهای ساختاری اقتصاد ایران کمک گرفته میشود. حالا فکر کنید اگر ضعفهای ساختاری را برطرف کنیم، چقدر میتواند در مقابله با تحریم به ما کمک کند.
فارس: در صورت بر جای ماندن تحریمها، چگونه از ظرفیت دیپلماسی برای توسعه روابط اقتصادی میتوان استفاده کرد؟
قاسمی: جواب به این سوال نیاز به طی کردن چند مرحله دارد. مرحله اول باید همه فرصتهای خودمان را بشناسیم. یکی از فرصتهای کشور موقعیت منطقهای در غرب آسیا است. این مساله این فرصت را به این میدهد که خودش را به گذرگاه ویژه تجاری و مسیر ترانزیت بینالمللی تبدیل کند. اگر بتوانیم زیرساختهای بندری و حمل و نقلی را بهگونهای توسعه دهیم که تبدیل به مسیر ترانزیت بشویم میتواند درآمد بالایی به ایران بدهد و هم اینکه تحریم کردن ایران به معنای تحریم کردن سایر کشورها هم میشود پس مقاومت سایر کشورها در برابر تحریمهای ایران را به همراه خواهد داشت.
مساله دوم درباره تجارت با همسایگان را در نظر بگیریم. ایران با 15 کشور همسایه است که 600 میلیون نفر در این کشورها زندگی میکنند. این 15 کشور حدود 1000 میلیارد دلار واردات دارند که سهم ایران از این میزان کمتر از 2 درصد بوده است. این یعنی از ظرفیتهای منطقه خودمان غافل بودهایم. ما میتوانیم به کشورهای منطقه خودمان به چشم هدف تجاری نگاه کنیم.
یک مثال عرض میکنم. ورود سرمایه از افغانستان به ایران خیلی بالا بوده و حتی در برخی آمارها، ورود سرمایه از افغانستان بیش از 4 برابر سرمایههای ورودی از کل اتحادیه اروپا بوده است. چرا از این ظرفیت غافل هستیم. اگر سرمایه دلاری خارجی میخواهیم میتوانیم از این ظرفیتها استفاده کنیم. مساله بعدی اینکه باید بدانیم در دیپلماسی موفق، روابط و منافع مشترک و تعارضات را شناسایی کنیم. آمریکا از ابزارهای تحریمی از کشورهای زیادی استفاده کرده است. اگر این کشورها را متقاعد کنیم که یک بلوک کشورهای تحریمی ایجاد کنیم، میتوانیم نیاز کشورها را در این مجموعه برطرف کنیم.
سطح تحریمها و حوزههای تحریمها با هم متفاوت است اما باز هم این فرصت را در اختیار ما قرار میدهد که به سمت یک دنیایی حرکت کنیم که تحریمها در آن بیاثر است.
فارس: آیا میتوان گفت که اقتصاد ایران در 8 سال اخیر نسبت به رفع و بازگشت تحریمها شرطی شده است؟
قاسمی: بله. صد البته. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، این رفتارهای اشتباه و سیاستزدگی ما در داخل کشور بود که اقتصاد را به رفع تحریم گره زده بود و اقتصاد را شرطی کرد. ما خودمان اقتصاد را شرطی کردیم. مردم یادشان است که یک زمانی آب خوردن و ازدواج جوانان به برجام ربط داده میشد. از این بگیرید تا لایحه بودجه 1400 که یک رقم باورنکردنی 2.3 میلیون بشکه نفت در روز را در بودجه گنجانده بودند در شرایط تحریمی. یعنی ما اقتصاد کشور را خودمان نسبت به تحریم شرطی میکنیم.
بدترین بلای شرطی کردن اقتصاد کاهش سرمایهگذاری در اقتصاد ایران بود. در دهه 90 حجم سرمایهگذاری خودمان را با شرطی کردن اقتصاد کاهش دادیم و روند آن را نزولی کردیم. هنگامی که فعالان اقتصادی مدام از زبان مسئولان کشور بشنوند در اداره امور کشور در شرایط تحریم واماندهاند و رشته امور از دستشان خارج شده و از طرف دیگر مدام این وعده را بدهند در آینده نزدیک قرار است تحریمها رفع شود و با رفع تحریم ایران یک آینده سرشار از موفقیت و فراوانی و نعمت خواهد داشت، خیلی طبیعی است که فعالان اقتصادی سرمایهگذاری خودشان را در این شرایط متوقف کنند و صبر کنند تا تحریمها رفع شود و پس از آن وارد کسب و کار شوند و شروع به سرمایهگذاری کنند. همین مساله در رکود اقتصادی و نرخ کاهشی تشکیل سرمایه ثابت در ایران عنوان شده است.
یک نشانه دیگری برای شرطی شدن اقتصاد داریم و آن هم شاخصهای بازارهای مالی مثل طلا و بورس و ارز و مسکن با دریافت علامت و نشانهها از تشدید یا لغو تحریم یا کاهش فشار تحریمها مدام بالا و پایین میشود در صورتی که اینها فقط اخبار و شایعاتی است که مطرح میشود و نباید اثر عینی داشته باشد. اما چرا باعث شده چنین متغیرهایی وارد تصمیمسازی فعالان اقتصادی روی قیمتگذاری شود؟ چیزی نیست جز لفاظیهای مسئولان خودمان که باعث شرطی شدن اقتصاد شده است. یعنی این متغیرهای غیرواقعی را خود ما با کارهای اشتباه وارد متغیرهای تصمیمسازی فعالان اقتصادی کردهایم.
* کاسبی از خبرسازی درباره FATF در بورس
اینگونه علامتهای رفع تحریم برای فعالان اقتصادی غیرقابل پیشبینی هستند یعنی فعال اقتصادی با یک متغیر غیرواقعی مواجه شده که آن هم غیرقابل پیشبینی است پس چطور میخواهد برنامهریزی کند. مساله دوم اینکه این نوع از متغیرهای غیر واقعی از کنترل نیروهای داخلی هم خارج است یعنی شاید بگوییم مسئولان ایران در یک اشتباهاتی باعث شدند این اتفاقات رخ دهد و اقتصاد شرطی شود اما به این منزله این نیست که تا پایان مسیر صرفا همین مسئولان ایرانی هستند که افسار این اقتصاد شرطی را به دست دارند. کافی است فقط یک مصاحبه از یک مقام آمریکایی منتشر شود که نشان دهد تحریم برداشته شود یا تشدید شود. با همان یک خبر یک تحلیل و مصاحبه تمام بازارهای ایران تحت تاثیر قرار میگیرد.
این مساله سوءاستفاده از شرطی شدن اقتصاد محدود به سیاستمداران خارجی نیست. ما مثالهایی را میتوانیم داشته باشیم از کسانی که میخواهند سوءاستفاده و نوسانگیری داشته باشند در بازارها با شایعههایی که در این زمینه پخش میکنند تا بتوانند به سودجویی خودشان برسند. مثال این قضیه را در fatf داشتیم و کسانی میگفتند این نهاد هشداری را به سازمان بورس داده و بعد از ان میدیدیم شاخصها بالا و پایین میشد و عدهای از ان آب گل آلود ماهی میگرفتند.
فارس: در صورت مذاکره، در مذاکره باید به دنبال چه اهدافی باشیم و چه چیزهایی را به عنوان خطوط قرمز تعیین کنیم؟
قاسمی: خطوط قرمز ما مشخص است. اولین مساله این است که در مذاکرات سیاست قطعی را مقام معظم رهبری کاملا مشخص کردهاند. سیاست قطعی ما این است که اول باید آمریکا تحریمها را بردارد و ما راستیآزمایی کنیم و اگر جواب راستیآزمایی مثبت بود ما هم به تعهدات برجامی خودمان برمیگردیم. خط قرمز اول ما این است که اول باید طرف مقابل تحریمها را بردارد.
خط قرمز بعدی این است که مذاکرات فقط باید محدود به مساله هستهای باشد و سایر مسائلی که برای آمریکا مناقشه برانگیز است به هیچ عنوان در این شرایط باید وارد فضای مذاکرات شود. خط قرمز دیگر این است که مذاکرات نباید فرسایشی شود. فرسایشی شدن مذاکرات فقط در صورتی اتفاق میافتد که ما مذاکره کنیم برای مذاکره. این روش برای فرایند مذاکرات گام به گام بود اما ایران اعلام کرده است که فرایند گام به گام پذیرفته نیست و آمریکا یکجا باید تحریمها را بردارد.
نکته دیگر که خیلی مهم است اما متاسفانه برخی کارشناسان داخلی به آن توجه ندارند مساله وجاهت قانونی قائل شدن برای قوانین و مقررات تحریمی آمریکا است. حتی در صحبتهای آقای عراقچی هم این را دیدیم که ایشان تحریمها را به تحریمهای قابل مذاکره و غیرقابل مذاکره تقسیم کرد. تحریمهایی که مصوبه کنگره آمریکاست و تحریمهای دولت آمریکا وضع کرده است.
اگر ما این تفکیکها را اهمیت قائل شویم به معنای به رسمیت شناختن تحریمهای آمریکا است اما به هیچ عنوان نباید اجازه دهیم تحریمها به تحریمهای برجامی و غیربرجامی، قابل مذاکره و غیرقابل مذاکره تقسیمبندی کرد چون باعث میشود به قوانین آمریکا به رسمیت میدهد. تیم مذاکره کننده قرار است برای احقاق حقوق مردم ایران به زبان بینالمللی مذاکره کند. حالا تحریمهای آمریکا فارغ از اینکه چه مدلی دارند هیچ جایگاهی در نظام حقوق بینالملل ندارند که ما بخواهیم آنها را به رسمیت بشناسیم حتی برخی قوانین تحریمی آمریکا مغایر با قوانین بینالمللی است. مثل حق تعیین سرنوشت، حق حاکمیت ملی قوانین و حقوق بینالمللی هستند که توسط آمریکا نقض شده است. بنابراین نباید برای این تحریمها وجاهت و رسمیت قائل شویم.
* نفع اقتصادی ایران از مذاکرات چگونه حاصل میشود؟
اما اهدافی که در مذاکرات دنبال آن هستیم، انتفاع اقتصادی از رفع تحریم است. بازی کردن با یکسری الفاظ و امضاهای روی کاغذ برای ما اهمیتی ندارد چرا که ما به دنبال انتفاع اقتصادی از رفع تحریم هستیم به همین خاطر است که مقام معظم رهبری روی راستیآزمایی تاکید دارند چون هدف انتفاع اقتصادی است. اینکه وزارت امور خارجه یک لیست 1600 نفره تحریمی را تهیه کرده و میخواهد برای رفع آنها مذاکره کند، اینها صرفا کاهش دایره تحریمها از نظر حقوقی است. به همین دلیل مرکز پژوهشهای مجلس یک گزارش با عنوان شاخصها و الزامات راستیآزمایی از لغو تحریمها برای پاسخ دادن به شبهات پیرامون ماده 6 قانون اقدام راهبردی لغو تحریمها و صیانت از منافع ملی ایران تهیه کرده است.
در این گزارش یک سری شاخص تهیه شده و اگر این شاخصها و راهکارها دنبال شود میتوانیم به انتفاع اقتصادی تحریمها برسیم. اول اینکه در مورد لغو حقوقی تحریمها ما میگوییم که در تمام لیستهای تحریمی باید به صورت یکجا، دفعی و به صورت اساسی بازنگری شوند و افراد و کشتیها و هواپیماهای ایران از لیست تحریم خارج شوند. دوم، تمامی قوانین، دستورالعملها و دستورات اجرایی مربوط به تحریم ایران لغو شوند بدون قابلیت مکانیزم ماشه. چون تهدید به استفاده از مکانیزم ماشه مانع و تهدید برای نفع اقتصادی ایران از برجام بوده است و باید به آن توجه کرد.
ملاک دوم این است که ما یکسری حدود آستانهای را در تعاملات اقتصادی برونمرزی باید مشخص کنیم. به عنوان مثال تعاملات عمده ما به شرایط قبل از تحریم برگردد.مثال عرض میکنم. صادرات نفت ایران به مشتریان قدیمی مثل چین باید به همان سطح برگردد و ایران به صورت آزادانه بتواند مشتریان جدید پیدا کند و نفت بفروشد.
دسترسی ایران به منابع حاصل از فروش نفت کاملا آزادانه باشد و هر بانکی که ایران تصمیم گرفت، هر روشی که ایران تصمیم گرفت، مابهازای هر تراکنش و به ازای هر کالا باید باشد. دسترسی ایران به شبکه بانکی بینالمللی و شبکههای مالی بینالمللی باید به صورت آزادانه فراهم باشد.
نکته دیگر اینکه ایران بتواند همه نیازهای فناورانه خودش را برای سرمایهگذاری، استحصال از منابع نفتی، معادن، بهرهبرداری از منابع طبیعی و هر چیزی دیگری که لازم دارد، آزادانه تامین کند. شاخص بعدی عمل آزادانه بنادر و عملکرد آزادانه شبکه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران است که باید پیگیری شود.
مساله بعدی اینکه همه تحریمها محدود به قوانین تحریمی نمیشوند و یک سری دستورالعملها و ضوابط وجود دارد که مانع از انتفاع ایران از رفع تحریمها میشود و مهمترین آن هم شاخصهای مربوط به افزایش ریسک همکاری با ایران است. برای برطرف شدن این مساله گزارش ریسک درباره ایران بعد از لغو تحریمها مورد تجدیدنظر قرار بگیرد.
مثلا در شبکه جرائم مالی آمریکا در حال حاضر نحوه برخورد با ایران به صورت ریسک بیس یعنی ریسک پایه است و این رویه باید عوض شود و به سمت ارزیابی مبتنی بر قواعد حرکت کند. همچنین اعلامیههای هشدارآمیز علیه ایران وجود دارد و همه اینها باید لغو شود. دستورالعملهای دیگری مثل تجارت دریایی و دریانوردی یا دستورالعمل تجارت بشردوستانه با ایران وجود دارد که فضا را برای فعالیت ایران تنگ کرده و همه اینها باید لغو شود.
وقتی میگوییم راستیآزمایی باید صورت بگیرد، راستیآزمایی محدود به چند ساعت نمیشود. راستیآزمایی حداقل سه ماه تا شش ماه زمان میبرد و همچنین راستیآزمایی باید در طول زمان هم به صورت مداوم انجام شود که در هیچ برهه زمانی کشور آمریکا نتواند تعهدات خودش را زیر پا بگذارد. اینکه میگوییم 3 تا شش ماه، علت خاص خودش را دارد. حداقل زمان برای دسترسی به منابع حاصل از فروش نفت سه ماه است.
این سه ماه یک عرف بینالمللی است بنابراین ما کمتر از سه ماه چطور میتوانیم مطمئن شویم به منابع حاصل از فروش نفت دسترسی داریم یا خیر. در فرایند اجرایی برجام هم میدیدیم که امضای برجام در 18 اکتبر 2015 و اجرای آن در 16 ژانویه 2016 شروع شد. یعنی چند ماه فاصله برای اجرای یک توافق وجود داشت.
حالا چگونه برای اجرای آن توافق ناقص چند ماه زمان برد، راستیآزمایی اجرای تعهدات چرا چند ماه زمان نبرد. کنگره آمریکا وقتی میخواهد مجوز تعلیق تحریم به رئیس جمهور بدهد در بازههای 180 روزه میدهد و ما هم نمیتوانیم در بازه زمانی کمتر از سه ماه این راستیآزمایی را انجام دهیم.
نظر شما :