ظهور و قدرت گرفتن اسلام گرای ترک
اردوغان ترکیه را متحول کرده است (بخش دوم)
نویسنده: کایا گنچ
دیپلماسی ایرانی: اردوغان توانست با عمل گرایی حساب شده، خود را از دیگر اسلام گرایان متمایز و از تغییرات ساختاری در سیاست ترکیه در دهه 1990 استفاده کند. او می گفت: «ما به مردان ریش داری که قرائت قرآن را به خوبی می دانند، نیاز نداریم. به افرادی نیاز داریم که کار خود را به درستی انجام دهند.» او در همین راستا شبکه ای از داوطلبان به وجود آورد که در عرض چند ساعت ده ها هزار پوستر حزب را روی دیوارها نصب و در ساعات شلوغی صبح دفترچه های راهنما در میان رای دهندگان توزیع می کردند. او این شبکه را «شبکه عصبی» خود می خواند که سیگنال ها را از حزب رفاه به رای دهندگان می رساندند. اردوغان در یک تشبیه دیگر هم برای توصیف سازمان خود از عبارت «دیوار آجری» استفاده می کرد که تخریب و در هم شکستن آن دشوار است.
این تلاش های اساسی در سال 1994 و هنگامی که اردوغان به عنوان شهردار استانبول انتخاب شد، نتیجه دادند. او حمل و نقل عمومی را در ایام تعطیلات اسلامی رایگان و مشروبات الکلی را در اماکن عمومی ممنوع اعلام کرد و محدودیت های اشتغال برای زنان با حجاب را برداشت. وقتی خبرنگاری از او درباره علت موفقیتش پرسید، گفت: «من امام استانبول هستم.» شجاعت اردوغان به هشداری برای سکولارها و ژنرال ها تبدیل شد و خیلی زود شغل او را به خطر انداخت: دادگاه عالی ترکه سال 1998 حزب رفاه را تعطیل کرد و اردوغان به دلیل سخنرانی آتشین در یک تظاهرات به تحریک به نفرت متهم و به 10 ماه زندان محکوم شد. این لکه ننگ قانونی که قوه قضاییه قصد داشت از آن به عنوان راهی برای خاتمه کار اردوغان استفاده کند، محبوبیت او را به شدت افزایش داد و سبب شد ترک های دیندار او را صدای خود بدانند که دولت می خواست ساکتش کند. وقتی محکومیت اردوغان تمام شد، او برای پا گذاشتن در مسیر قدرت آماده بود.
آن موقع بود که اردوغان از یک سیاستمدار محلی به سیاستمدار ملی تبدیل شد و ممنوعیت فعالیت سیاسی خود را به چالش کشید و رهبری گروه جدا شده از حزب اربکان را بر عهده گرفت. او در توصیف اختلاف با مربی خود از ارسطو نقل کرده است: «افلاطون دوست من است، اما حقیقت دوست بهتریست.» آنچه برای جاه طلبی های اردوغان مفید می نمود، حزب عدالت و توسعه تاسیس شده در سال 2001 بود. اردوغان در کنفرانس مطبوعاتی اعلام حزب جدید به ایجاد دموکراسی و کثرت گرایی به عنوان سنگ بنای عقیدتی خود اشاره و ادعا کرد که جنبش او مبتنی بر اشتراک قدرت است: «یک گروه مسئول اداره حزب است و تصمیمات توسط یک شخص به عنوان رهبر اتخاذ نمی شوند.» او نقش خود در حزب را «رهبری ارکستر» توصیف و اعلام کرد که «دوره سیاست خود محوری» به پایان رسیده است. اردوغان حزب عدالت و توسعه را با همکاری دو نفر از دیگر کهنه کاران حزب رفاه یعنی عبدالله گل و بولنت آرینچ تاسیس کرد. این سه نفر افرادی کاریزماتیک و از حمایت قلب آناتولیایی ترکیه برخوردار بودند و یک ایده ناب داشتند: اینکه ادغام ترکیه در اروپا و حمایت از آزادی مذهبی پیشنهادی از سوی اتحادیه اروپا برای دموکرات کردن ترکیه خوب و به نفع ترک های محافظه کار بود. آرینچ در یادآوری آن زمان می گوید: «پیشتر به ترکیه به چشم دیوی می نگریستیم که مذهب و فقرا را تحت فشار قرار داده است. روند مذاکرات با اتحادیه اروپا ما را متقاعد کرد که امکان دموکراسی سازی در ترکیه وجود دارد.» اردوغان هم به این مساله اشاره کرده بود که به دلیل ماهیت غیردموکراتیک نهادهای ترکیه، حزب «دموکراتیک محافظه کار» او را می شد بدون در نظر گرفتن آن به عنوان یک حزب اسلامی، یک «مخالف نهادگرایی» قلمداد کرد و از مزایای خارجی بودن و در عین حال محبوبیت مردمی بهرمند شد. این برای سال های متوالی یک فرمول ایده آل برای پیروزی بود.
حزب عدالت و توسعه در انتخابات 2002 ترکیه با 34 درصد آراء پیروز شد. اردوغان در 2004 متعهد شد به سلطه دیرینه ارتش بر سیاست پایان دهد و رئیس ستاد کل ارتش ترکیه را که زمانی یک نیمه خدا به شمار می رفت، به یک حقوق بگیر دولت تبدیل کند. این وعده ها محبوبیت او را در میان لیبرال ها افزایش داد. اما نهایتا دموکراسی جای سلطه نظامی را نگرفت. همانطور که سایمون والدمن و امره چالیشکان نوشته اند، سلطه نظامی در ترکیه نهایتا در دهه 2010 جای خود را به «نظام موروثی حزب عدالت و توسعه» داد و «سال های اردوغان» به جای اینکه «اجماع عمومی و کثرت گرایی» را به ارمغان آورند، عمدتا با تصمیم گیری ها در رده های بالا به سبک و سیاق استبدادی همراه بودند. در همین برهه زمانی بود که اردوغان مسیر خود را از لیبرال ها جدا و به سمت ایجاد نظام ریاست جمهوری حرکت کرد که به معنای موانع کمتری در مسیر قدرت طلبی او بود.
برون سپاری دولت
اردوغان با حدود 180 سانتیمتر قد، با اعتماد به نفس گام بر می دارد: شانه راست او رو به جلوست و شانه چپ اندکی عقب ترست. این نوع راه رفتن که به «قدم زدن قاسم پاسالی» یعنی محله دوران نوجوانی او مشهور است، به طور کامل شخصیت او را توضیح می دهد. اردوغان پس از زندان، در برابر تمایل به تبدیل شدن به نلسون ماندلای ترکیه مقاومت کرد و در عوض به تجسمی از یک «کولهان بی»، یک فرد بی پروا دوره عثمانی در خیابان های استانبول پرسه می زد، تبدیل شد. او با این چهره توانست بر شروع محقرانه و فروتنانه خود تاکید و پایه های اجتماعی و دینداری خود را تقویت کند و از طرفداری اسلام گرایان محرومی برخوردار شود که از او به دلیل ارزش های محافظه کارانه و نه اصلاح طلبانه حمایت می کردند.
سلیمان دمیرل، پسربچه چوپان فقیر که در سال 1993 به رویای خود رسیده بود، زمانی گفت: «در قلب هر شهروند ترکیه ای آرزوی ریاست جمهوری نهفته است.» ظهور اردوغان هم مانند دمیرل یک نمونه الهام بخش از حرکت رو به جلوست. با این حال، همانند همه داستان های خوب پرداخته شده، اردوغان به عنوان قهرمان یک روی شخصیتی دیگر هم داشت و آن آسیب پذیری بود. اردوغان طبق سنت سیاستمداران محافظه کار پیشین، چهره یک رهبر در مخاطره را از خود ارائه کرد که نیاز به دفاع داشت. او سال 2006 در خودروی خود از هوش رفت و درهای خودرو قفل شد و محافظانش مجبور شدند شیشه ها را با چکش بشکنند تا او را نجات دهند. این اتفاق یکی از عواملی بود که اسطوره یک مرد ستمدیده که نزدیکانش به او خیانت کرده بودند را تقویت کرد. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: فارن افرز / مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :