آینده دلار و طلا
گفت وگو با مرتضی ایمانی راد، استاد دانشگاه و کارشناس جامعه شناسی اقتصادی
با توجه به نشانههای موجود، جنگ اقتصادی را تا چه حد شروع شده میدانید و تصور میکنید طی ۷ ماه آتی دامنه این جنگ با چه شیبی و تا کجا اوج خواهد گرفت؟ اثرات این جنگ بر چهره اجتماعی ، رشد اقتصادی، قیمت ارز و طلا چه خواهد بود؟ با توجه به نشانهها به نظر میرسد جنگ اقتصادی خیلی زود به جنگ نظامی بدل خواهد شد. رجز خوانیهای ایران اجماع جهانی علیه کشور را در پی داشته است. نظر شما در این زمینه چیست؟ اگر فرض را بر وقوع جنگ بگذاریم چه هزینهها و پیامدهایی خواهیم پرداخت؟
من به وقوع جنگ اقتصادی اعتقادی ندارم و کشیده شدن دامنه –به زعم شما -جنگ اقتصادی به جنگ نظامی را نادرست میدانم. ولی اگر منظورتان از جنگ اقتصادی همان تحریم ها است ، که به آن تحریم می گوییم. یک مقداری با بیان جنگ اقتصادی داریم مسیر را از داخل به بیرون می بریم و بعد از آن با طرح جنگ نظامی در صدد انسجام در داخل هستیم. به نظرم تحولات فعلی و آتی به این تندی نیست و نخواهد بود.
یعنی شما حتی یک درصد هم احتمال درگیری نظامی نمیدهید؟مسئله دیگر آنکه اگر جنگ اقتصادی رخ نداده است شرایط فعلی را چگونه تفسیر می کنید؟
بحث یک یا دو درصد نیست. این احتمال تا حدی کم است که به عنوان یک سناریو به آن توجه نمیکنم. سناریویی که وقوع آن محتمل به نظر میرسد این است که دولت در این مرحله وارد گفتگو نمیشود. به دنبال عدم مذاکره تحریمهای مرحله اول شروع میشود. دولت با اقدامات کنترلی سعی میکند مسائل اقتصادی را حل کند. راه حل چندان موثر نبوده و به تدریج مشکلات اقتصادی بیشتر میشود. درنتیجه مذاکرات با کشور ثالث برای رفع تحریمها آغاز میشود. این روند بسیار طولانی خواهد شد. علاوه بر این مسئولین با اشتباهات آشکار، اقتصاد را به جای نامشخص و بحرانی سوق میدهند. در این شرایط ضرورتی برای جنگ اقتصادی یا نظامی وجود ندارد. طرح این مسایل بیشتر روپوش گذاشتن بر مشکلات سیاستگذاری است.
اگر بخواهیم مصداقی تر گفتگو را پیش ببریم، به نظر شما فراز یا فرود قیمت دلار از چه عواملی بیشتر اثر میپذیرد و سقف یا کف قیمت در بازار چه خواهد بود؟ آینده را با جزییات بیشتر پیش بینی کنید.آیندهای که در مورد آن صحبت میشود از نظر بازه زمانی کی خواهد بود؟
میزان قیمت دلار و تغییرات احتمالی قیمت آن را در ماه یا سال آینده را میتوان مورد بررسی و واکاوی قرار داد. عوامل تاثیرگذار در قیمت دلار چالشهای تکنولوژیک دارند و ابعاد تئوریک این بحث به اندازه کافی آن باز نشده است. این مسائل سبب شده شتابزده و بازاری با آن برخورد شود. لازم است دقیقتر به مسائل نگاه کنیم. سه عامل اقتصادی، سیاسی و روان شناختی بر نرخ ارز اثرگذار است. در ادامه این سه مولفه را مورد بررسی قرار میدهیم. در مورد عوامل اقتصادی میتوان گفت مجموعه عواملی هستند که در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت نرخ ارز را تحت تاثیر قرار میدهند. اگر بخواهیم یک حکم کلی و علمی برای عوامل اقتصادی صادر کنیم این است که اثر عوامل اقتصادی به طور عمده در بلند مدت روی نرخ ارز میگذارند. برای نوسانات کوتاه مدت و میان مدت نباید به دنبال عوامل اقتصادی رفت. معمولا اثری که عوامل اقتصادی روی نرخ ارز میگذارند آرام و تدریجی است و آثار یکباره و جهشی به طور معمول متاثر از عوامل اقتصادی نیست. بنابراین اگر شما فقط یک متغیر اقتصادی را ببینید و نرخ ارز را با آن بسنجید یک اثر آرام، تدریجی و بلند مدت روی نرخ ارز خواهد داشت. نمونهای از عوامل اقتصادی که روی نرخ ارز اثر میگذارد حجم پول موثر است. «حجم پول موثر» یعنی مقدار پولی که به طور موثر میتواند نرخ ارز را تحت تاثیر قرار دهد. ارتباط کل پول در گردش کشور را با تغییرات نرخ ارز را میتوان مورد بررسی قرار داد؛ زیرا میزان پولی که به بازار ورود میکند و به عنوان« نقدینگی موثر» شناخته میشود باید مورد توجه قرار بگیرد. فاکتور مهم اقتصادی دیگر برای تجزیه و تحلیل نرخ ارز خروج سرمایهها است که به صورت انتقال سرمایه به خارج کشور مطرح میشود. یکی از دلایل منفی شدن حساب سرمایه بانک مرکزی خروج سرمایه است. هر چه میزان خروج سرمایه افزایش پیدا کند فشار بیشتری روی اقتصاد داخل وارد خواهد شد و قیمت ارز را بالا خواهد برد. نکتهای که لازم است مورد تاکید قرار گیرد شرایط خروج سرمایه از ایران است که با ده سال پیش متفاوت است.
خروج سرمایه از کشور چرا با ده سال گذشته متفاوت است؟
یکی از دلایل تفاوت این است که تعداد مهاجران ایرانی بالا رفته است. بنابراین با هر تکانی در دلار بخش قابل توجهی از سرمایه به خارج منتقل میشود. این فاکتوری است که باید دیده شود و نقش مهمی درتغییرات قیمت دلار بازی میکند. و به همین دلیل به محض اینکه ناآرامی در کشور دیده شود سرمایه ها از ایران به خارج کشور می رود و برعکس آن هم درست است .
عامل اقتصادی سوم چیست؟
عامل اقتصادی بعدی میزان صدور نفت و امکان انتقال آن به داخل کشور است. این مسئله تحت تاثیر ارتباطات بینالمللی است؛ ولی ما از بعد اقتصادی به آن را نگاه میکنیم. ارتباطی که با سازمانهای بینالمللی داریم و امکان انتقال فاکتورهای پولی به کشور از عوامل مهمی است که روی نرخ ارز اثر میگذارد.
گفتید که عوامل سیاسی نیز روی نرخ ارز اثر میگذارد ، این اثرگزاری ها از چه طرقی است؟
عوامل سیاسی از مسیرهای متعدد روی نرخ ارز اثر میگذارد. این مسئله مختص ایران نیست؛ بلکه در تمام کشورهای دنیا همین گونه است. در انتخابات اروپا با انتخاب مکرون ارزش یورو در بازارهای جهانی بالا رفت و وقتی ماری لوپن آرای بالایی اخذ کرد نرخ یورو سقوط کرد و به محض اینکه مکرون رئیس جمهور فرانسه شد قیمت یورو افزایش یافت. در همه دنیا نوسانات و تحولات سیاسی بر نرخ ارز اثرگذار است. بعد از انقلاب اسلامی این مسئله کمی پیچیده شده است. ۴۰ سال است عوامل سیاسی متغیرهای اقتصادی را تحت تاثیر شدید قرار میدهند. پیش بینی مسائل اقتصادی مشکل شده است. اگر درگیریهای اقتصادی در داخل را لحاظ کنیم یک عامل تاثیرگذار بر نرخ ارز به شمار میرود. دخالتهای دولت در مسائل اقتصادی و نارضایتی در حوزههای گوناگون اقتصادی و سیاسی تا حدی چشمانداز ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بر روی نرخ ارز اثرخواهد گذاشت. درگیریهای دولت با اسرائیل و آمریکا و ارتباطش با چین و روسیه روی قیمت ارز اثرگذار است. مسئلهای که در ارتباط با درگیریهای نظام وجود دارد ارتباطش با جهان است که گسترده، دامنهدار و تاریخی است. مسئله تحریمها به یک مشکل جدی تبدیل شده است. در مورد تاثیرگذاری عوامل سیاسی بر نرخ ارز باید سناریوسازی کرد و اثر آن را بر اساس سناریوهای مختلف مورد بررسی قرار داد. مهمترین سناریویی که در حال حاضر محتمل به نظر میرسد این است که ایران وارد مذاکره مستقیم با آمریکا نخواهد شد و اگر مذاکرهای صورت بگیرد غیرمستقیم و کوتاه است و بر نرخ ارز اثرگذاری زیادی نخواهد داشت. این نوسانات تند و کند میشود. مسائل در بستر زمان حرکت خواهد کرد. اگر این سناریو را بپذیریم درگیری در تنگه هرمز ایجاد نخواهد شد و درگیری نظامی رخ نخواهد داد. شرایط ماههای آتی برزخی و نامشخص است و وارد فاز جدیدی از انتظار در اقتصاد ایران خواهیم شد.
در مورد حجم پول موثر یا کل پول گردش در کشور و ارتباط با سکه و ارز صحبت کردید. آیا این حجم پول برابر حجم نقدینگی(پول و شبه پول ) است یا مقدار دیگری به عنوان حجم پول موثر مد نظر شماست. در این میان پول مجازی و ارزرمزها هم میتواند یکی از عوامل موثر باشد. نظرتان در این خصوص چیست.
اینکه حجم نقدینگی در کشور مجموعه پول و شبه پول در اختیار جامعه است. نقدینگی سپردههای دیداری و اسکناسی است که در اقتصاد است. در سال ۹۶ صد و نود و پنج هزارمیلیارد تومان پول و ۱۳۳۰ هزار میلیارد شبه پول در کشور وجود داشته است. این حجم نقدینگی در طول تاریخ کشور بیسابقه بوده است. حجم قابل توجهی از این پول تحرک ندارد. بخشی از نقدینگی در اختیار دولت قرار گرفته و قفل شده است. مقداری از این پول در بانکها انباشته شده است و مقداری در اختیار کسانی قرار گرفته که به عنوان وام بتوانند از آن استفاده کنند. این موارد در مجموع ۵۰ درصد نقدینگی بانکهاست که قفل شده است. از زاویه دید پسانداز کنندگان بخشی از این نقدینگی دولتی و بخشی غیردولتی است. بخشی از سپردهها در بخش غیردولتی انباشته شده که مانوری در بازار ارز ندارند. علا رغم نقدینگی بالا و افزایش میزان نقدینگی تا پایان سال ۹۶ بخش عمدهای از این حجم پول در بازار قفل شده و وارد چرخش اقتصادی نمیشود. در سه ماهه اول سال ۹۷ نقدینگی موجود وارد این چرخه نشد. «حجم پول موثر» میزان پولی است که در اختیار عاملین اقتصادی است و میتواند به سمت بازار حرکت کند. این نقدینگی شامل اسکناس، سپردههای دیداری و سپردههای کوتاه مدت است. سپردههای کوتاه مدت در اقتصاد ایران وارد بازار میشود و اقتصاد و نرخ ارز را تحت تاثیر قرار میدهد که متاسفانه بانک مرکزی نرخ دقیقی از آن ندارد. حجم نقدینگی بالا قیمت ارز را تحت تاثیر قرار میدهد و همین مقدار برای ایجاد التهابات در بازار ارز کافی است. ارزهای رمز پایه هیچگونه اثری در التهابات ارزی در کشور ندارد و حجم پول مجازی در کل جهان مبلغ ناچیزی است و در اقتصاد ایران هم این مبلغ کم است. بنابراین حجم این ارزها قابل توجه نیست که ما اینها را به عنوان یکی از عوامل موثر در اثرگذاری بر نرخ ارز یا تحولات آن در نظر بگیریم.
درباره خطوط اعتباری بانک مرکزی و همچنین استقراض از بانک مرکزی به اشکال مختلف نظرتان چیست؟ هم اکنون طلب بانک مرکزی از بانکها یا از محل داراییهای خارجی – که به نوعی استقراض دولت از بانک مرکزی محسوب میشود- کم نیست همانطور که میدانید این رقم در نماگرهای بانک مرکزی رو به افزایش است. در این مورد چه دیدگاهی دارید؟
از دو کانال در بانک مرکزی قرض میشود. میزان قرض از بانک مرکزی بالاست و در حال افزایش است. یکی بانکها هستند که به دلیل قفل شدن سرمایه از بانک مرکزی قرض می کنند و در نتیجه هر ماه میزان قرض افزایش مییابد. دوم بدهی دولت به بانک مرکزی است که رو به افزایش است. که چون دولت و بانکها به طور مستقیم قرض میکنند استقراض از بانک مرکزی در حال افزایش است.
ساختار توزیع این پول موثر در سه بازار مهم ارز، طلا و بازار سرمایه چگونه خواهد بود. بازار مسکن نیز آیا جاذب بخشی از این پول موثر مردم هست یا خیر؟
نقدینگی موثر نقدینگی است که در اقتصاد میچرخد، آزاد است و قفل نشده است. هر کجا التهاب در بازار ایران ایجاد شود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان حرکت میکند و در اقتصاد چرخش میکند و اگر بخشی از آن به بازار ارز آزاد وارد شود میتواند التهابات شدیدی در این بازار ایجاد کند. مسئله این است در زمان تحریمها نقدینگی موثر به سمت بازار ارز حرکت میکند این حرکت طراحی شده نیست؛ بلکه یک حرکت جمعی است و بدین ترتیب تقاضا برای ارز افزایش مییابد و قیمت ارز بالا میرود. با افزایش قیمت ارز، قیمت طلا هم با نرخ ارز هماهنگ میشود. نکته مهم این است که آن بازاری که بالاترین قیمت ارز را دارد بازار ایران را هدایت میکند؛ نه ارزی که ما قیمتش را تثبیت کردیم و از آن به عنوان ارز۴۲۰۰ تومانی یاد میشود . در مرحله بعد قیمت ساختمان برای تعدیل با قیمت ارز بالا میرود و اگر دورهای هم رکود داشته باشد این دوره تمام خواهد شد و قیمت ساختمان افزایش مییابد. بعد از این بازار بورس کالا و طلا خود را تعدیل میکنند. بخش ساختمان کمی تاخیر دارد؛ اما بورس خیلی سریع به افزایش قیمت ارز واکنش نشان میدهد و خود را تعدیل میکند. قیمت بعضی کالاها نظیر خوردرو هم افزایش می یابد.بنابراین این نقدینگی اثرش را روی دلار می گذارد و از مجرای افزایش نرخ دلار قیمت سایر کالاهای سرمایه ای یا سوداگرانه به نسبت خود بالا می روند و خود را با دلار تعدیل می کنند. در اینجا ما یکی با میزان تعدیل کار داریم و یکی هم با سرعت تعدیل . مثلا طلا سریعتری زمان تعدیل است و ضریب تعدیل هم حدود ۱۰۰ درصد است که البته گاهی اوقات از صد درصد هم بالاتر می رود که به آن حباب گفته می شود. بخش ساختمان تعدیلش هم کند و با تاخیر است و هم همانند طلا صد درصد افزایش دلار را در خود تعدیل نمی کند. اینها به نظر مطالب بسیار مهمی هستند که به وسیله آنها می توان تغییرات قیمت ها را پیش بینی کرد.
به عوامل اقتصادی اشاره کردید و گفتید که میزان انتقال سرمایه به خارج بالا است و تراز منفی و معنادار بانک مرکزی هم همین را نشان میدهد، به نظر شما سقف این تراز منفی چند میلیارد دلار خواهد بود و با توجه به اینکه کانالهای انتقال تنگ یا مسدود خواهد شد میزان فشار بر تقاضا را چقدر و چگونه ارزیابی میکنید.
بحثی را در مورد میزان سقف تراز منفی در بانک مرکزی مطرح کردید؛ به طور خلاصه میتوان گفت سقف خاصی ندارد و سهمیهای برای این مسئله در نظر گرفته نشده است. شرایط بازار این سقف را تعیین میکند؛ اما اگر حدودی بخواهیم عددی را تعیین کنیم۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار انتقال سرمایه در سال میتواند اتفاق بیفتد. حال این سوال مطرح است که چرا انتقال بیشتر از این سقف ممکن نیست؟ در پاسخ به این سوال میتوان گفت تمام ارزهایی را که کشور به دست میآورد در اختیار افرادی که بتوانند آن را به خارج منتقل کنند، نیست. واردات و صادرات حجم بالایی از درآمدهای ارزی ایران را در برمیگیرد؛ در نتیجه بخش قابل توجهی از درآمدهای ارزی نمیتواند در این کانال حرکت کند. موجودی ارزی در بازار برای اینکه این ۱۵- ۲۰ میلیارد دلار بتواند خود را تغذیه کند و منابع ارزی را به خارج منتقل کند افزایش مییابد و به دنبال آن تقاضا برای ارز بیشتر میشود. مجموع این عوامل قدرت تخریب بازار ارز را خواهد داشت و افزایش تقاضا موجب افزایش منابع نخواهدشد. در نتیجه افزایش تقاضا فشار بالایی به بازار ارز وارد میکند و میزان قیمت را بالا میبرد. نمیتوان گفت کانالها مسدود یا تنگ میشود؛ بلکه انعطاف پذیری بازار در این زمینه کم میشود و هزینه انتقال سرمایه به خارج بالا خواهد رفت. در این بین بازار سیاهی شکل میگیرد که دلالان سودهای زیادی در این بازار خواهد برد. کانالهای انتقال محدودتر میشود اما این به معنای عدم انتقال سرمایه نیست؛ بلکه از روشهای غیر قانونی نظیر بازار سیاه انتقال سرمایه رخ خواهد داد.
ترکیب افرادی که سرمایه را به خارج انتقال میدهند شامل چه گروهها و دستههای جمعیتی است؟
از دو جنبه میتوان این سوال را پاسخ داد. اینکه چه کسانی هستند و در چه دهکی از جامعه قرار گرفتهاند. کسانی که کار انتقال سرمایه به خارج را انجام میدهند در یک دهک بالای جمعیتی قرار دارند. بیشتر این افراد در لایههای بالایی دهک دهم هستند که سرمایه را به خارج منتقل میکنند. اما گاهی به طور محدود در دهک نهم نیز میتوان چنین افرادی را دید. نکته ای که مطرح میشود این است که این افراد چه افرادی هستند. بسیاری از آدمهایی که در ایران زندگی میکنند، کارشان تجارت است. این گروه به خارج کشور رفت و آمد دارند و فرزندان و همسرشان آنسوی مرزها زندگی میکنند. تعداد این افراد کم نیست. بخش قابل توجهی از این افراد فرزندان مسئولین نظام هستند. گروه دیگر دو تابعیتیها هستند که سرمایه خود را بهینه میکنند و این یعنی مقداری از دارایی خود را به صورت ارز پس انداز میکنند. گروه سوم شامل شرکتها و افرادی است که دو تابعیتی نیستند، کسی هم آن طرف مرز ندارند. این گروه کسانی هستند که حسابهای سرمایهداری در خارج از کشور دارند و سرمایه خود را منتقل میکنند. در دورانی که امکان بالا رفتن قیمت ارز وجود دارد حجم این انتقالها بالاست. حجم عمده انتقال سرمایه توسط این افراد انجام میشود. گروه چهارم عدهای که دستشان در خارج از کشور باز است و راه سرمایهگذاری در خارج کشور را بلدند. این سرمایه گذاری هم در بازار سهام، هم در بورس و هم در بازار اوراق قرضه است. بعضی پرداختها در خارج کشور به شکل هدایا یا پس انداز انجام میشود که این پرداختهای انتقالی هستند.
بر اساس گفتههای شما بازار قاچاق ارز و طلا رشد خواهد کرد. مخاطرات این مسئله چه خواهد بود و اساسا سقف ظرفیت بازار قاچاق ارز چه میزان میتواند باشد و به چه عواملی بستگی دارد.
شرایطی که در سال ۹۷ به وجود آمده و پیشبینی میشود ادامه پیدا کند موجب افزایش قاچاق ارز و طلا خواهد شد. البته باید تعریف قاچاق روشن شود. اگر منظور از قاچاق شکلگیری بازار سیاه است که در سال ۹۶ هم پیشبینی میشد این بازار شکل بگیرد. اما اگر منظور از قاچاق بردن طلا و ارز به بیرون از مرزها باشد دلیلی برای آن وجود ندارد؛ ولی ممکن است در اثر تحرکات سیاسی چنین پدیدهای رخ دهد. بازار سیاه ارز در داخل شکل گرفته و خواهد گرفت. با مصوبه اخیر بانک مرکزی و همزمان با ورود آقای همتی قرار شد ارز در بازار آزاد مبادله شود و بازار سیاه ارز منتفی شود. بدین ترتیب امکانی فراهم شود که ارز بتواند در بازار آزاد به فروش برسد. در این شرایط به نظر میرسد بازار سیاه ارز در حال از بین رفتن است. در هیچ مقطعی از تاریخ ایران بازار سیاه ارز بر اساس تمایلات سیاستمداران ایجاد نشده و علت شکلگیری این بازار اصرار دولت برای واقعی اعلام کردن نرخ ارزی است از سوی بانک مرکزی تعیین میشود. تا زمانی که درگیر تنشهای سیاسی در داخل منطقه و آمریکا هستیم افزایش نرخ دلار و شکلگیری بازار سیاه کماکان وجود خواهد داشت. به نظر نمیرسد کل دلار موجود در بازار سیاه بیش از ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار باشد؛ این مبلغ کم نیست اما وارد خرید و فروش و گردش اقتصادی نمیشود و این ارز موجود در کشور شناور نیست. بدین ترتیب بخش مهمی از ارز موجود در صندوقها و بانکها جمع شده و وارد چرخه اقتصادی نمیشود.
میزان صدور نفت و امکان ورود دلار به ایران از این طریق را به عنوان یک عامل اقتصادی اثرگذار بر نرخ ارز اعلام کردید. عوامل مختلفی نظیر میزان فروش، امکان انتقال، ترکیب ارز پرداختی و… در میزان ورود دلار دخالت دارند. با فرض عدم درگیری نظامی، اجرای تحریمهای جدید چه اثراتی میتواند داشته باشد؟ به نظر شما میزان ورودی دلار (سه عامل میزان فروش، امکان انتقال و ترکیب ارز دریافتی) به دنبال واگرایی ایجاد شده چه میزان خواهد بود؟
در مورد میزان فروش نفت و اینکه ارز حاصل از فروش نفت به ایران بر میگردد و در حسابهای ایران قابل دسترسی است نمیتوان نظر داد. در مورد میزان فروش نفت ۵۰ تا ۶۰ میلیارد صادرات داریم. برآورد بنده ۵۰ میلیارد دلار صادرات نفت در سال جاری است. حال این مسئله مطرح میشود که تا چه حد امکان انتقال و یا دسترسی بانک مرکزی به این پولها وجود دارد. ما دو مشکل عدم عضویت و عدم تصویب قوانین FATF در مجلس شورای اسلامی را داریم. بنابراین وقتی ما FATF را به رسمیت نشناختیم؛ آنها هم ما را به رسمیت نمی شناسند و ایران را در لیست سیاه خود قرار دادند. بنابراین اگر پولی را در بانک چینی داشته باشیم مطابق با قوانین FATFعمل میکند و پول ایران را پرداخت نمیکند. مشکل جدی ایران انتقال پولها به جایی است که بتواند به آن دسترسی داشته باشد. عمده پولها باید در حسابهایی قرار بگیرد که جمهوری اسلامی به آن دسترسی دارند.
در این میان سه حوزه پتروشیمیها، صادرات غیر نفتی (شامل معدنی و غیر معدنی ) و واردات کالاهای واسطه ای و کالاهای اساسی چه تاثیراتی را خواهد پذیرفت؟
در مورد شرایط در حال شکلگیری یا عدم دسترسی به کل ارزهای حاصل از صادرات نفت و اثرات آن روی پتروشیمی و صادرات غیر نفتی میتوان گفت با افزایش قیمت دلار بسیاری از صادرات زیانده، سودآور میشود و ما با افزایش صادرات پتروشیمیها و صادرات غیر نفتی مواجه خواهیم شد. اما افزایش نرخ ارز فقط یکبار روی صادرات اثر میگذارد و بعد از آن این جهش میرا میشود. بدین ترتیب صادرات کشور سودآورتر خواهد شد. در شرایط تحریمی و سیاسی صادرات کشور با موانعی مواجه میشود. بعضی از کشورهای منطقه با ایران همکاری نمیکنند. بعضی کشورهای اروپایی به علت کیفیت وارد مبادلات صادراتی با ایران نمیشوند. برخی دیگر از کشورها نیز چون ایران را تحریم کردند صادرات را نمیپذیرند.
اگر بخواهیم عوامل سیاسی را تقسیم بندی کنیم: عوامل خارجی در چهار شکل بروز خواهند داشت (که البته این عوامل بسیار بر هم اثر دارند: )ارتباط با اعراب، ارتباط با اروپا، ارتباط با ایالات متحده ، ارتباط با چین و روسیه . ترکیب این چهار عامل را چگونه تحلیل میکنید و اثراتشان را بر روند کنونی اقتصاد چگونه میبینید؟
اهمیت عوامل خارجی بالا است. در شرایط فعلی تاثیر عوامل سیاسی چه داخلی چه خارجی بر متغیرهای اقتصادی نسبتا بیشتر از عوامل اقتصادی است. درست است که تمامی متغیرهای سیاسی چه داخلی چه خارجی اثر خود را از طریق متغیرهای اقتصادی بر ایران میگذارند؛ اما در هر حال توجه به متغیرهای سیاسی به عنوان عوامل تاثیرگذار حائز اهمیت است. عوامل موثر بر تصمیمگیری ایران در برابر تحریمها و فشارهای اقتصادی اعراب، اروپا، ایالات متحده ، چین و روسیه هستند و کشورهای دیگر اثر کمرنگتری روی اقتصاد ایران دارند. اروپا قراردادی را با ایران امضا کرده و آمریکا از این قرارداد خارج شده است. ایران در این زمینه محق است و در حال پیگیری حق خود از طریق مجامع بینالمللی است اما ترامپ در نهایت کاری را که خودش بخواهد انجام میدهد و خیلی به میثاقهای بینالمللی پایبند نخواهد بود. اگر ترامپ بتواند ایران را به پای میز مذاکره بکشاند به هدف خود رسیده است و خیلی وارد مسائل ریز قراردادی نخواهدشد. ما تجربه ترامپ را با کره شمالی دیدهایم. تجربه مشابهی را با ایران خواهد داشت. این مسئله ما را تشویق به مذاکره میکند. اگر وارد مذاکره با ترامپ شویم ایران می تواند ازدستاوردهای خود دفاع کند. اما اگر این مذاکره عملی نشود ترامپ به تحریمها شدت خواهد داد و اگر مانع صدور ۵۰درصد از نفت ما شود این مسئله برای ایجاد مشکلات جدی در اقتصاد ما کافی است. اگر بخواهیم به گمانه زنی در مورد شرایط آینده ایران بپردازیم و با توجه به المنتهای سیاسی جهانی چه اتفاقی شرایط آینده ایران را پیش بینی کنیم به نظر میرسد از برآیند این نیروها (اعراب، اروپا، ایالات متحده ، چین و روسیه) یک فرآیند تدریجی توام با انتظار در اقتصاد ایران شکل میگیرد که ممکن است چندین سال طول بکشد. ترامپ به این اتفاق هم چندان بی علاقه نیست؛ زیرا میداند آنگونه که مسئله خود را با کره شمالی حل کرد نمیتواندمسائل خود با ایران را حل کند. زیرا ایران در منطقه استراتژیک است و قدرت بیشتری از کره شمالی دارد. بنابراین پیش بینی میشود ایران مجددا وارد یک حوزه وقت کشی طولانی شود و همین مسئله اقتصاد ، طلا، نفت را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
اساسا ضریب واگرایی متاثر از عواملی نظیر تحریمها، شورشهای خیابانی در شهرها، اقدامات صورت گرفته به منظور حل این رفع مشکلات و تشکیل سندیکا است. تاثیر گذاری این عوامل چقدر و در چه جهتی است؟
وقتی در مورد واگرایی، اقتصاد یا علوم اجتماعی صحبت میشود؛ آن پدیده میتواند جامعه یا سازمان باشد. وقتی گفته میشود پدیدهای دچار واگرایی شده است یعنی به جای اینکه، آن پدیده وارد یک تعادل جدید شود در حال خروج از تعادل است. با توجه به چالشهای اخیر اقتصادی ایران در هفت زمینه بحران در کشور وجود دارد و این بحرانها روز به روز در حال تقویت هستند. ما در حال حاضر درگیر تحریمها و مسائل سیاسی هستیم و فرصت حل این مسائل را نداریم. به راحتی نمیتوانیم این مسائل را حل کنیم؛ زیرا اگر میتوانستیم تا الان حل کرده بودیم. ایران وارد یک فاز واگرایی شده است این میزان واگرایی شکافی را بین کالاهای سوداگرانه مثل طلا، بورس، دلار و متغیرهای واقعی اقتصاد مثل اشتغال، تولید ایجاد کرده است و این فاصله در حال افزایش است. به این شرایط که قیمت متغیرهای سوداگرانه بالا و میزان اشتغال و متغیرهای کلیدی پایین میآید واگرا گفته میشود. معمولا در این شرایط نیاز به یک تیم قدرتمند اقتصادی است که بتوانند مسائل را حل و فصل کنند. اقدام دیگری که برای حل این مشکل صورت میگیرد این است که شکاف را کنترل و محدود کنند. این اقدامات در قالب کنترل نظامی، دولتی یا پلیسی انجام میشود. اگر ما نخواهیم مسائل اقتصادی خود را با جهان حل کنیم مجبور به کنترل اقتصادی شدید هستیم. با بالا رفتن نرخ دلار شاهد موج های شدید تورم در کشور خواهیم بود. این تورم شدید موجب دخالت دولت در تخصیص ارز و قیمتگذاری، واردات و صادرات خواهد شد. در نتیجه افزایش دخالت دولت، حوزه قضایی و نظامی هم به مسائل وارد میشوند و مجبور به اعمال کنترل فراگیر در حوزه اقتصاد میشویم.
نوع برداشت مردم از اتفاقات اخیر چیست؟ واکنش روشنفکران و سلیبریتیهای به این مسائل چگونه است؟
در مورد نوع برداشت مردم نمیتوان نظر داد؛ زیرا مسئله متفاوت دیدن اقتصاد است. به طور معمول بحثی که در مباحث جدید اقتصادی مطرح میشود این است که مردم با واقعیات اقتصادی زندگی نمیکنند بلکه با برداشتی که از واقعیات اقتصادی دارند زندگی میکنند. بنابراین یک نفر ممکن است واقعیات اقتصادی را ببیند و بگوید به سمت بهبود حرکت خواهد کرد و عدهای هم به این نتیجه میرسند که نه تنها دولت و حکومت توانایی بهبود شرایط را ندارد؛ بلکه وضعیت بدتر خواهد شد. اینکه من به عنوان عامل اقتصادی چه برداشتی از شرایط اقتصادی دارم به انگارههایی که من از شرایط اقتصادی، دولت، سیاست دارم برمیگردد. اگر مجموعه این انگارهها و برداشتهای من نشانگر این مسئله باشد که در آینده احتمال بهبود شرایط اقتصادی محدود است؛ رفتار و سیاستهای من تغییر خواهد کرد. اگر برداشتها به این سمت برود اقتصاد وارد فاز شدیدتر واگرایی خواهد شد دید مردم منفی میشود و نارضایتیها افزایش خواهد یافت. برای اینکه ببینیم این برداشتها چه اثری روی اقتصاد ایران میگذارند باید نگاه مردم به دولت و حکومت را مورد توجه قرار داد. هر چه میزان اعتماد به حکومت و دولت پایین بیاید نشانگر مشکلات بیشتری است. برداشت مردم معمولا این است که با اتفاقات سال ۹۷ شاهد کاهش سرمایه هستیم و مردم نگران سرمایه خود هستند. روزنامه نگاران، روشنفکران و سلیبریتیها هم به این فضا میپیوندند و نتیجه آن نارضایتی عمومی و آشوبهای خیابانی است که میبینید و این اتفاقات و شرایط توان دولت را برای اقدام مفید ضعیفتر خواهد کرد. بنابراین برداشت مردم سازنده و در جهت همگرایی اقتصادی نیست. عدم همگرایی اقتصادی، رساندن اقتصاد به تعادل و بهبود شرایط را محدود میکند و ما چارهای جز کنترل اقتصاد نداریم.
اگر در شرایط فعلی پیش برویم آینده چگونه خواهد بود؟ البته به کلیاتی در این زمینه اشاره شد میخواهیم مسئله را کمی روشنتر بیان کنید. به عنوان سوال آخر جمع بندی از مباحث داشته باشید.
قیمت اقتصادی دلار به فرض ثبات شرایط سیاسی، نبود تحریمها، نبود التهابات سیاسی در منطقه و داخل در حد ۶۰۰۰ تومان است. با افزایش هر کدام از این موارد نرخ دلار افزایش پیدا میکند و الان در بالاترین سطح خود به ۱۲۰۰۰ تومان رسیده است. هر چه میزان واگرایی در اقتصاد ایران بالاتر رود، التهابات بخش سوداگرانه افزایش مییابد و قیمت دلار بالا میرود. تا کجا بالا میرود؟ چون شرایط حاکم بر کشور سیاسی است تغییر قیمت دلار حد ندارد. در حوزه اقتصادی با عدد، رقم و محاسبات معقول سر وکار داریم. اما در مورد شرایط سیاسی نمیتوان پیش بینی کرد چه اتفاقی میافتد. افزایش قیمت دلار بستگی به سایر شرایط و مذاکرات دارد. با افزایش قیمت دلار حد تحمل جامعه کاهش خواهد یافت و در این بین کسانی که در اقتصاد ایران درآمد ثابت دارند دچار مشکلات جدی خواهند شد. در نتیجه ما شاهد یکسری ناآرامیهای سیاسی در سطح جامعه خواهیم بود.
منبع: مجله بانکداری آینده
نظر شما :