نگاه لاوروف به اوضاع روسیه و جهان
اوضاع جهان همچنان بغرنج و پرتحرک بوده و ما امروز بدشواری میتوانیم نتیجه گیریهای نهایی را مطرح کنیم.در عین حال روشن است که بحران اوکراین اوضاع بین المللی را تکان داد و اثر آن هنوز مدت طولانی احساس خواهد شد. کارشناسان سیاسی سعی دارند برچسبهای جذابی چون «جنگ سرد نو» یا جدیترین بحران 30 سال گذشته را (به این اوضاع) بچسبانند. ولی مهم ماهیت امر است و نه برچسب زدن. در این رابطه مایلم برخی ملاحظات خود را با شما در میان گذارم.
آنچه در اوکراین رخ داد نشانه روندهای نوین نبوده بلکه بیشتر حاکی از این است که خط مشی شرکای غربی نسبت به روسیه طی سالیان طولانی به اوج خود رسیده است. در واقع صدها سال است غرب از رویکرد تلقی نکردن روسها به عنوان خودی استقبال میکند. آن هم در حالی که طی حداقل سیصد سال گذشته ما بخش لاینفک فرهنگ و سیاست اروپا بودیم و همانا در دورههایی شرکت فعال روسیه در امور اروپایی دوران ثبات و آرامش در این قاره بوده است. مایل نیستم اینک به تفکر در این مورد بپردازم که چرا نمیشود به مشارکت واقعی در اروپا نایل شد. روشن است که تفاوت در جهان بینی، تجربه تاریخی، سنتها و در نهایت خود فضای عظیم کشور ما در این مورد نقش خود را ایفا میکنند.
متأسفانه رویکردی که روسیه را در وهله اول رقیب تلقی میکند و نه شریک پس از فروپاشی شوروی هم ادامه داده شد. در واقع خط مشی بازدارندگی کشور ما به شکل ملایمتر ادامه داده شد. برای ما تعجب آور بود که فرضیههای جدیدی مطرح شد که طبق آن اتحاد شوروی با دکترین کمونیستی آن در محدوده سیستمهای ایدئولوژیک طراحی شده در غرب تلقی میشد در حالی که روسیه به ارزشهای سنتی خود برمیگردد که ریشه در مذهب ارتدکس دارد و در نتیجه (برای غرب) نامفهومتر میشود.
ولی فقط این مطرح نیست. این اواخر تضاد بین نظام در حال تقویت چند قطبی و تمایل آمریکا و غرب برای حفظ موقعیت برتر معمولی خود در شرایط تنوع فرهنگی و تمدنی جهان معاصر و تلاش برای تحمیل ارزشهای غربی به همه جهانیان شدت میگیرد. ضمناً این ارزشها بطور فزاینده از ریشههای مسیحی دور شده و احساسات مذهبی دیگر ادیان را هم نادیده میگیرد. تمایل نخبگان غربی هم در این مورد مؤثر واقع شد. آنها سعی داشتند نشان دهند روند کاهش وزن غرب در امور جهانی که این اواخر مشاهده شده امر غیر قابل برگشتی نیست. سخنان داستایفسکی به یاد میآید که زمانی با احساس طنز نوشته بود «باید به حقیقت اروپایی خدمت کرد زیرا هیچ حقیقت دیگری نیست و نمیتواند باشد».
طی ربع قرن گذشته ما با شرکای خود در اروپا آتلانتیک در مورد برقرار کردن روابط راهبردی صحبت کرده و ساختارهای مشترکی تشکیل دادیم که باید به این مساعدت میکرد، بیانیههای سیاسی مربوط به شکل گیری فضای واحد صلح، امنیت و ثبات را امضا کردیم. شرکای غربی همزمان دستور کار خود را پیاده، از بسیاری لحاظ منافع روسیه را نادیده گرفته، ناتو را گسترش داده و در مجموع در این جهت کار میکردند که فضای ژئوپلتیک تحت کنترل خود را تا مرزهای روسیه پیش برانند.
این تصور بروز میکند که کشور ما به عنوان فعالترین کشور بیان کننده نقطه نظر مستقل در جهان معاصر و کشوری که پیاده کردن سیاست مستقل را حق طبیعی خود تلقی میکند زیر ضربه قرار گرفته است. این خط مشی البته با ادعاهای هر کسی در دفاع از موقعیت منحصر بفرد آنها (احتمالاً سخنان اوباما رئیس جمهور آمریکا در مورد نقش منحصر بفرد ملت آمریکا در جهان در نظر است) منطبق نیست.
در غرب پیشه کردن روش وارد کردن اتهام به روسیه پیوسته آسانتر میشود. وقتی ما از اصول بنیادی حقوق بین المللی حمایت کرده و دخالت غیر قانونی در امور کشورهای مستقل را رد میکنیم ما را به محافظه کاری زیاده از حد و توجه فوق العاده به حفظ موقعیت موجود و ندیدن تحولات جاری در دنیا متهم میکنند. وقتی هم ما از اعلام رأی آزادانه مردم کریمه – در مطابقت کامل با حق آن برای تعیین سرنوشت خود – حمایت میکنیم ما را «قدرت مایل به تجدید نظر در اوضاع» و مایل به بازگرداندان روابط بین المللی به فضای رقابت ژئوپلتیک مینامند. در واقع عامل ژئوپلتیک هرگز به جایی نرفته و فقط تلاش شده بود تظاهر گردد این امر فقط در اختیار کشورهای برگزیده میباشد که قادر هستند اوضاع جهان را طبق ملاکهای خودشان تغییر دهند.
معماییترین امر این است که همه اینها برغم این واقعیت که اتحاد فن آوریها، امکانات و سرمایه انسانی برای هر دو طرف سود آورتر است رخ میدهد. این تضاد در میزان مشخص میتواند به این شکل توضیح داده شود که خط مشی محدود کردن امکانات روسیه نه از طرف قدرتهای اروپایی بلکه در وهله اول آمریکا پیاده میشود. بسیاری از تحلیل گران در روسیه، در اتحادیه اروپا و در خود آمریکا تأکید میکنند آمریکاییها سعی دارند از به هم پیوستن توان روسیه و اتحادیه اروپا جلوگیری کنند و در وهله اول حفظ برتری جهانی خود را مد نظر دارند. «امانوئل والرستاین» اخیراً از «کابوس محور پاریس – برلین – مسکو» برای سیاستمداران واشنگتن نوشته بود. این نظر مطرح شده است که ملاحظات مذکور از بسیاری لحاظ باعث شد آمریکا ابتکار راه اندازی مشارکت تجاری و سرمایه گذاری دو طرف آتلانتیک را مطرح کند.
اگر به جریان امور از این دیدگاه نگاه کنیم پس روشن میشود برنامه «مشارکت شرقی» اتحادیه اروپا که اعضای وفادار به آمریکا در اتحادیه مطرح کرده بودند به عنوان ابزار برقرار کردن نوعی «راهروی بهداشتی» جدید بین اتحادیه اروپا و کشور ما بکار گرفته شده بود. یعنی به دیگر سخن منظور آن مقابله با منافع راهبردی هم روسیه و هم تمام اتحادیه اروپا در بخش جستجوی سرچشمههای توسعه مشترک بود.
این اواخر مخصوصاً بارز بود که راه اقدام فعال در جهت «دور انداختن» روسیه بکار گرفته شده است. اینجا آمریکا با آگاهی بیشتر و اتحادیه اروپا به اندازه ملموس بخاطر همبستگی با شرکای آمریکایی و به این امید اقدام کرده بودند که روسیه ناچار میشود موج جدید حمله به منافع خود را «ببلعد». ضمناً این انتخاب خیلی زودتر از آغاز بحران اوکراین انجام شده بود. کافی است به مراحلی از تشدید احوال ضد روسیه چون «فهرست ماگنیتسکی»، متهم کردن ما به تمام گناهان ابتدا در مورد ایران و سپس سوریه اشاره کرد. و در واقع تدارک بازیهای المپیک سوچی هم به بهانهای برای دامن زدن به تبلیغات ضد روسی تبدیل شد که معیار آن از هر محدوده عقل سلیم و رفتار آبرومند خارج شده بود.
به گفته ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، اوکراین حدودی بود که «فشردن بیشتر فنر» پس از آن دیگر ممکن نبود. ما به کرات به شرکای غربی در مورد مجاز نبودن متزلزل کردن اوضاع سیاسی شکننده اوکراین و عواقب فوق العاده جدی ایجاد سرچشمه بیثباتی در اروپا هشدار داده بودیم. برغم این به شکلی ناهنجار در امور داخلی آن دخالت شده، کودتای غیر مشروع با اتکا بر نیروهای ناسیونالیست افراطی و نئونازی کارگردانی شده و مورد حمایت قرار گرفت.
روسیه از تنها راه ممکن به این امر واکنش نشان داده و اثبات نمود ما در هیچ شرایطی به نظارت بر اجرای عملیات تغییر رژیم در کشور همسایه و برادر، حمله بیپرده به روسها، زبان، تاریخ، فرهنگ و حقوق قانونی آنها مطابق با کنوانسیونهای اروپایی قناعت نمیکنیم. ضمناً ما پیوسته سعی داشته و آمادهایم در فعالیت صمیمی مشترک در جهت مساعدت به اوکراینیها در غلبه بر بحران این کشور برادر شرکت کنیم.
ما از موافقتنامه 21 فوریه حمایت کردیم هرچند آن را چندان هم خوب تلقی نمیکردیم، در طراحی اعلامیه ژنو 17 آوریل شرکت کردیم، نقشه راه طراحی شده توسط بروکهالتر رئیس جمهور سوئیس و صدر کنونی سازمان امنیت و همکاری اروپا را قبول کردیم. همه این اسناد اصول مشترک اصلی را در بر دارند که اجرای آنها میتواند باعث احیای صلح در اوکراین شود. در وهله اول متوقف شدن خشونت و آغاز گفتگوی داخلی در اوکراین در نظر میباشد که باید رعایت منافع قانونی تمام مناطق کشور را تأمین کند. ما هر روز از حامیان خارجی مقامات کییف درخواست میکنیم نفوذ خود را بکار گیرند تا متوقف شدن فوری عملیات رزمی در جنوب شرق اوکراین تأمین گردد. پس از آن جستجوی راههای مذاکره در جهت خروج از بحران میسر میشود.
حالا در مورد نظر ما در خصوص توسعه آینده اوضاع بین المللی. ما در وهله اول با غلطیدن به بستر راهکارهای پیش پا افتاده در مورد رویارویی مستقیم روسیه و غرب مخالفت میکنیم. چاپ دوم «جنگ سرد» در دنیای جهانی شده به دلایل فراوان ممکن نیست. در وهله اول اروپا دیگر مرکز انکار ناپذیر سیاست جهانی نیست و نمیتواند امور را به شکلی اداره کند که تصور شود بظاهر اوضاع دیگر مناطق اهمیت چندانی ندارد. لازم به ذکر است در گزارش چهار ساله اخیر وزارت دفاع آمریکا به این توجه شده بود که آمریکا در وهله اول قدرت منطقه اقیانوس آرام میباشد.
ثانیاً آغاز بحران اوکراین باعث محو شدن چالشهای جهانی نشده است. خودداری از همکاری تمام قدرتهای برجسته به هیچ وجه به حل درگیری در اوضاع پیرامون سوریه، برنامه اتمی ایران، شبه جزیره کره، افغانستان و فلسطین مساعدت نکرده است. بحران آفریقا را هم از یاد نبریم. ما قبلاً در چاد و جمهوری آفریقای مرکزی به اتحادیه اروپا کمک کرده و همراه هم علیه دزدان دریایی اقدام کرده بودیم. روسیه آماده است سهیم شدن در حل مسائل فرامرزی، البته بر اساس برابر و محترمانه، را ادامه دهد.
فقط با مساعی مشترک میتوان بطور مؤثر با چالشهایی چون تروریسم، مواد مخدر، گسترش تسلیحات کشتار جمعی، مهاجرت غیر قانونی، تغییر اوضاع جوی و بسیاری از دیگر مسائل مقابله کرد. «بریدن طناب» و «بستن دریچهها» در روابط روسیه و غرب نه برای ما و نه برای آنها ممکن نیست. ولی روشن است که بازگشت به مدل روابط سابق، مدل غیر صمیمی و مملو از استانداردهای دوگانه نسبت به روسیه ، دیگر ممکن نیست.
مایلیم امیدوار باشیم بحران کنونی نوعی «رعد و برق برقرار کننده طراوت» باشد که میتواند هرچند نه آناً ولی در نهایت روابط با کشورهای غربی را روی اساس تندرست و صمیمی قرار دهد.
ما قصد داریم دستور کار مثبت در تعامل با تمام شرکا در اروپا و آتلانتیک را حفظ کنیم. به دورنما داشتن افکار رئیس جمهور پوتین در مورد فضای واحد اقتصادی و انسانی از آتلانتیک تا اقیانوس آرام اطمینان داریم که اعضای اتحادیه اروپا و اتحادیه اقتصادی اورآسیا و همچنین کشورهای بین این دو ساختار همگرا چون اوکراین، دیگر اعضای مشارکت شرقی و ترکیه میتوانند وارد آن شوند. اگر بتوان این هدف را بطور کلی ثبت کرد پس حرکت به سوی آن میتوانست باعث غلبه بر عدم توازن جدی در امنیت اروپایی شود...
در هر حال نظریه ممکن بودن تبدیل غرب تاریخی به نوعی دژی که میشود از آن اقتصاد جهانی را اداره و توابع پلیس جهانی را اجرا کرد خیال خطرناکی است. این نظریه بخاطر امکان تحقق آن خطرناک نیست زیرا ساخت «وادیهای رفاه و امنیت» مجزا از دیگران در جهان کنونی ممکن نیست. خطرش این است که تلاش برای تحقق آن میتواند ثبات بین المللی را بهم زند.
ما از خیلی وقت پیش راهی دیگر، راه اتحاد توانها و اراده سیاسی تمام سه شاخه تمدن اروپایی در راه تأمین چشم اندازهای باثبات آن در جهان پویای کنونی را مطرح کرده بودیم. این تعامل البته باید بر اساس قبول واقعیت عینی – واقعیت شکل گرفتن سیستم روابط بین المللی نوین، دموکراتیک و چند قطبی در هماهنگی کامل با آرمانهای بنیانگذاران سازمان ملل – برقرار شود.
تقویت چند برداری بودن یکی از مهمترین جهات سیاست خارجی روسیه میباشد.
منظور برقرار کردن ساختارهای ضد آمریکا و ضد غربی نیست. واکنش روسیه به حملات غیر دوستانه از آن سوی اقیانوس این اواخر بوضوح نشان میدهد ما دعوت برای شرکت در این نوع بازیها را قبول نکرده و قصد نداریم فقط به منظور دشمن نشان دادن آمریکا و ناتو به رویارویی بیمعنی کشیده شویم. اطمینان داریم مدیریت مؤثر امور جهان معاصر بدون مشارکت واقعی مراکز اصلی قدرت ممکن نخواهد بود.
اصلاح انحراف تاریخی به سوی غرب مأموریت مطلقاً واقعی میباشد ولی ما آن را نه به حساب کاهش حجم همکاری با غرب بلکه تقویت تعامل در دیگر بردارها و بطور اخص در جهت آسیا اقیانوسیه جبران میکنیم. نتایج دیدار اخیر رئیس جمهور روسیه از چین جهش بزرگی در تعمیق همگرایی کشور ما با این منطقه بود. تعامل روسیه و چین در مجموع به عنوان عامل وزین سیاست جهانی جای پا باز میکند. عاملی که به نفع دموکراتیک ساختن روابط بین المللی عمل میکند. تعامل در چارچوب انجمن روسیه، چین و هند هم در این راستا عمل میکند.
باید توان سازمان همکاری شانگهای بطور فعالتر و از جمله در مقابله با خطراتی که اوضاع افغانستان مولد آنها است بکار گرفته شود...
روسیه در هر حالت بازیگر کلان جهانی باقی میماند اما این امر ادامه سیاست فعال در تمام نصف النهارها و از جمله در توسعه روابط با آمریکای لاتین و آفریقا را ایجاد میکند. دیدار اخیر من از آمریکای لاتین نشان داد امکانات خوبی برای این منظور موجود است. گسترش حضور روسیه در واقع از طرف تمام کشورهای منطقه مورد استقبال قرار میگیرد.
اصل مطلب به زبان روسی بر روی سایت رسمی وزارت امور خارجه روسیه منتشر شده است.
نظر شما :