نماینده رهبری در سپاه قدس
برای حذف اسرائیل 24 ساعت وقت لازم داریم
رجانیوز - خیلی ها حجت الاسلام والمسلمین علی شیرازی را با کتابهایش در حوزه دفاع مقدس و مقالات سیاسی اش در نقد دگراندیشان اصلاح طلب می شناسند. کتاب هایی با نام های پرتوی از خورشید، نقد اندیشه، در ساحل سیاست، زمزمه عارفان، نسیم سبز خاطره ها، فرهنگنامه فرهیختگان، ولایت فقیه و ... شمار کتابهای این شاگرد آیت الله مصباح یزدی به 50 جلد می رسد که بسیاری از آنها به چاپ های متعدد رسیده اما بهانه این گفتگو، نقش و تاثیرات این چهره فرهنگی سیاسی در سپاه قدس و جایگاه ایشان به عنوان نماینده رهبر معظم انقلاب در سپاه قدس است.
نماینده ولی فقیه در سپاه قدس در این گفتگو با طمأنینه و هوشمندی به همه سوالات ما پیرامون وضعیت سوریه، مصر، ترکیه، عربستان و کشورهای بیداری اسلامی جواب داد. از ابعاد رهبری بی نظیر رهبر انقلاب در حوزه بین الملل سخن گفت و از ارادت خود به حضرت آقا.
علی شیرازی که در دوره دفاع مقدس حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشگرش بود، شاید امروز از نزدیکترین افراد به فرمانده سپاه قدس باشد. از او می خواهیم از خصوصیات ناگفته و کمتر شنیده شده حاج قاسم بگوید. حاج قاسم این روزها در مرکز اخبار متعددی است که پیرامون تاثیر بین المللی نظام اسلامی و سپاه پاسداران در منطقه منتشر می شود و حجت الاسلام شیرازی حرفهای جدیدی از روحیات معنوی و مدیریتی حاج قاسم را با 9 دی در میان گذاشت.
تلاشهای حجت الاسلام شیرازی در جهت انتشار تقریظات رهبر معظم انقلاب در کتابهای دفاع مقدس در سالهای اخیر منجر به انتشار برخی از این دست نوشته های زیبا شده است. گفتگوی خواندنی 9 دی با حجت الاسلام شیرازی پیش روی شماست.
این روزها بحث های مربوط به سپاه قدس و اخباری که پیرامون نیروی قدس و سپاه قدس در رسانه ها منتشر می شود اخبار متکثر و متنوع و مفصلی است و اخیرا نیز سردار جعفری فرمانده محترم کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اظهار داشتند که سپاه قدس در سوریه حضور دارد و شاید اولین بار بود که به این صراحت مسئولین ارشد نظامی کشور حضور سپاه قدس در یکی از محورهای عملیاتی مقاومت را که در واقع الان سوریه است تایید می کردند و قبل از آن هم در خطبه های نماز جمعه، امام خامنه ای فرمودند که ما در جنگ 33 روزه و در جنگ 22 روزه حضور نظامی و عملیاتی داشتیم و تاثیر گذاشتیم در حالی که قبل از این سابقه نداشت ایشان به این صراحت چنین فرمایشی داشته باشند و از طرف نظام چنین موضعی در این سطح به شکل رسمی اعلام بشود. آیا این آغاز یک فاز جدید در فعالیتهای برون مرزی و بین المللی نظام جمهوری اسلامی است و آیا این نشان دهنده یک فضای جدید در رفتار بین المللی امنیتی نظامی از طرف نظام است؟ یا این صراحت به اقتضای بیداری اسلامی است؟ به هر حال تحلیل شما به عنوان یک مقام ارشد و مسئول در حوزه بین المللی نظام از این دو موضعگیری ای که هر دو در واقع به محور مقاومت هم مربوط می شود چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم؛ قطعا آنچه که مقام معظم رهبری فرمودند از روی تدبیر حکمت و سخنی حکیمانه است و این نشاندهنده این است که ما امروز در جهان توان و قدرتی را داریم که به عنوان یک ابر قدرت اسلامی بیاییم و صریح حرفهایمان را مطرح کنیم و قدرت های منطقه نیز باور کنند که امروز آن ابهت دیروز را ندارند و مجبورند جمهوری اسلامی را بعنوان یک قدرت فرامنطقه ای بپذیرند. سخن فرمانده کل سپاه نیز حرفی عمیق و قطعا در همین راستاست و این در حقیقت اعلام قدرت گسترده جمهوری اسلامی در دنیاست گرچه امروز ما نیاز به حضور فیزیکی در کشورهای منطقه نداریم، ما مثل امریکایی ها و بعضی از کشورهای طاغوتی دنیا نیستیم که نیاز داشته باشیم در بعضی کشورها پایگاه نظامی بزنیم و قدرت نظامی مان را به رخ دنیا بکشیم؛ ما حضور فکری و مشورتی داریم و فکرمان را به دنیا صادر می کنیم و همه دنیا هم می دانند و همه سران استکبار هم به این نتیجه رسیدند که امروز تاثیر جمهوری اسلامی در کشورهای دنیا حتی در قلب امریکا یک تاثیر بسیار بالایی است.
آیا قبل از این اقتضائی بود که حضور قدس اعلام نمی شد؟ و آیا این حضور فقط حضور فکری بوده یا حضور فیزیکی و عملیاتی و نظامی هم بوده؟ چون از فحوای فرمایش آقا برداشت می شد که یک حضور عملیاتی و نظامی هم بوده.
بعضی از مباحث را اگر ما در یک زمانی اعلام کنیم شاید برای بعضی از کشورها نیز سنگین باشد و نتوانند درک کنند که این حضور چه حضوری است اما الان به قول معروف می گویند اگر میوه رسید وقت چیدن اوست، الان میوه رسیده است و همه دنیا باور کرده اند که جمهوری اسلامی در دنیا تاثیر گذار است و بعنوان یک الگو در منطقه حضور دارد و کشورهای منطقه هم بدانند اگر جایی خواستند علیه اسرائیل وارد گود بشوند جمهوری اسلامی محکم پشت سرشان ایستاده است و با تمام قوای فکری و عملیاتی خود از آنها حمایت می کند.
آیا این به این معناست که اگر ما در سوریه شاهد یک جنگ تحمیلی علیه نظام قانونی سوریه باشیم چون بعضی ها این طور تحلیل کردند که در واقع آقا یک خط و نشانی کشیدند برای اسرائیلی ها که اگر در سوریه دست از پا خطا کنید ما مثل 22 روزه و 33 روزه وارد می شویم؛ آیا این به این معناست که اگر در جنگ سوریه بعنوان یکی از محورهای مقاومت، اسرائیل از جبهه غرب وارد بشود و تدبیر نظامی داشته باشد نظام اسلامی متقابلا مثل جنگ 22 روزه و 33 روزه ورود می کند؟
البته ما هنوز نیازی نمی بینیم مثل لبنان و مثل غزه در موضوع سوریه وارد بشویم؛ سوریه امروز قدرت نظامی اش قدرت بسیار خوب و بالایی است. شما امروز سوریه را مقایسه کنید با جنگ سربازان و نیروهای نظامی صدام با آمریکا متوجه قدرت سوریه می شوید. می بینیم وقتی آمریکا به عراق حمله کرد نیروهای صدام که سالها تجربه جنگ داشتند در مقابل امریکا دوام نیاوردند. اما امروز ارتش سوریه در مقابل تروریست هایی که همه دنیای استکبار از آنها حمایت می کنند چقدر دوام آوردند؟ سوریه را حفظ کردند و طرح های استکبار جهانی را شکست دادند. ما امروز نیازی به حضور نظامی گسترده در سوریه نمی بینیم که بخواهیم در آنجا نیروی نظامی بفرستیم و از بشار اسد حمایت علنی نظامی بکنیم، همین که حضور فکری و مشورتی ما در سوریه باشد کافی است و ارتش سوریه و نیروهای مردمی سوریه این آمادگی را دارند که به تنهایی دشمنان خود را از پای دربیاورند.
حضور فکری از جنس صدور فکری فرهنگی است یا از جنس مشورت دادن و کمک دادن در طراحی ها و شیوه های مبارزه است؟
مشکلی وجود ندارد، ما تجربه های جمهوری اسلامی را به همه کشورها می دهیم، یکی از این کشورها هم سوریه است. اگر این تجربه ها را ملتها و حکومتهای دیگر هم بخواهند به خصوص حکومتهای اسلامی که از بیداری اسلامی شکل گرفتند این تجربه ها را در اختیار آنها می گذاریم و قطعا تجربه های مفیدی است، ما 34 سال تجربه داریم. بعضی از کشورهای اسلامی تازه یکی دو سال وارد حکومتداری شده اند و در بعضی از کشورها هنوز حکومت به شکل ایده آل ترسیم و تشکیل نشده است؛ به عنوان مثال گرچه در لیبی و یمن مجلس تشکیل شده و بحث نخست وزیر و هیأت دولت در شرف تکوین است، ولی مثل حکومتی که در مصر تشکیل شده نیست. به هر حال آنهایی که حکومت هم تشکیل دادند در آغاز راهند، ما باید تجربه های خودمان را به آنها اعلام کنیم و آنها هم به این باور رسیده اند. امروز دیگر به جمهوری اسلامی صرفاً به عنوان یک حکومت شیعه نگاه نمی کنند که دشمن بخواهد بحث شیعه و سنی را عامل اختلاف کند و یک عده را در مقابل شیعیان قرار بدهد، امروز همه مسلمانان دنیا پذیرفته اند که جمهوری اسلامی یک فکر اسلامی و تفکر حکومتی و حاکمیتی به نام مردمسالاری دینی دارد. این الگوی حکومتی می تواند برای همه کشورها الگو باشد و همه می توانند برای شکل دهی حاکمیت خودشان از تجربه های جمهوری اسلامی استفاده کنند و این را دنیای اسلام پذیرفته است.
به خصوص که سوریه هم فتنه داخلی دارد و هم شورش داخلی، هم احتمال کودتا می رود و هم احتمال حمله نظامی وجود دارد و ما همه این مدل ها را تجربه کرده ایم.
بله، ما تجربه کردیم و سوریه هم تقریبا از آغاز شکل گیری جمهوری اسلامی با نظام اسلامی ما هماهنگ بوده و ما را باور کرده است ما را و این باور می تواند برای او مفید باشد و وقتی ما یک سخنی را می گوییم، یک تجربه ای را بیان می کنیم به عنوان یک درس از آن بهره برداری می کند.
با همه این اوصاف شما وضع سوریه را چطور می بینید؟ آیا فکر می کنید که بشاراسد می تواند از پس این بحران ها، فشارها و مشکلات بر بیاید؟ اعتقاد ما این است که همان فرمایش آقا بسیار دقیق است که در هر جبهه ای که آمریکایی ها حضور دارند آنجا باطل است و مشخص است که آمریکایی ها و اسرائیلی ها می خواهند بشار را زمین بزنند؛ از آن طرف برخی القا می کنند و دوست دارند اینطور بگویند که مسأله سوریه بهار عربی است و ادامه موج مصر و تونس و لیبی است، تحلیل و ادله شما چیست که مسئله سوریه ادامه بیداری اسلامی نیست و یک مسئله طراحی شده و توطئه ای است و نهایتاً وضعیت سوریه و بشار اسد را چطور می بیند؟ شما بعنوان یک فرد مطلع از مسائل منطقه و دارای تحلیل و اطلاعات دقیق، فکر می کنید آیا سوریه بعنوان یکی از محورهای مقاومت می تواند دوام بیاورد و بشار می تواند حکومت سوریه را حفظ کند؟
اولاً آمریکایی ها در مصر کجا ایستاده بودند؟ در برابر مبارک و یا در کنار مبارک؟ در کنار مبارک؛ در تونس و یمن کجا ایستاده بودند؟ در بحرین امروز کجا ایستادند؟ در کنار آل خلیفه ایستادند یا علیه آل خلیفه؟ در کنار آل خلیفه ایستادند آل سعود را هم وارد کردند برای حمایت از آل خلیفه. اما در سوریه اینگونه نیست، در سوریه در کنار اسد قرار نگرفته اند، پس معلوم می شود این حرکت ها یک حرکت و یک جریان نیست دو حرکت است که نگاه امریکا در این دو جا متفاوت است. ثانیاً مردم مصر در برابر مبارک بودند، مردم تونس در مقابل بن علی بودند، مردم بحرین در برابر آل خلیفه اند، در لیبی مردم در مقابل قذافی بودند اما در سوریه مردم در کنار بشار اسد هستند و به نفع او راهپیمایی می کنند؛ مخصوصا امروز که فهمیدند تروریست سوریه را استکبار جهانی حمایت می کند بر علیه بشار فهمیدند که دستی در کار است پس مسأله سوریه بحث بیداری اسلامی نیست و مردم در کنار بشار ایستاده اند، اگر آمریکا می خواهد از مردم حمایت کند باید از بشار حمایت کند؛ ما نمی گوییم بشار یک فرد ایده آلی است و هیچ اشکالی ندارد؛ بشار اسد هم در سوریه باید اصلاحات وعده داده شده را ایجاد کند بعضی از این اصلاحات را هم پیاده کرده است.
این اصلاحات چیست؟ چون در فرمایشات آقا در دیدار بان کی مون با ایشان و دیدار با نخست وزیر سوریه نیز این نکته بود که این اصلاحاتی که شروع شده ادامه بدهید، این اصلاحات چیست؟
در قانون اساسی تغییراتی ایجاد شد، مباحثی در موضوع رأی گیری و حضور مردم در صحنه مطرح شد و انتخابات مجلس انجام شد، قطعا یکی از اصلاحاتی که مد نظر است انتخاب رئیس جمهور توسط مردم است، در حقیقت آن مردمسالاری که آمریکایی ها شعار می دهند ما عمل می کنیم، امریکایی ها که عمل نمی کنند. آن مردمسالاری دینی که امروز در ایران دارد اجرا می شود ما اعتقادمان این است که همین موضوع در کشورهای اسلامی هم باید دنبال بشود فرقی نمی کند ایرانی باشد لبنانی باشد یا بحث سوریه باشد یا کشورهای دیگر؛ اگر بحث مردمسالاری است همه کشورها باید باشد، بعضی از این اصلاحات اجرایی شده است و بعضی مباحث هم در حال پیگیری جهت اجرایی شدن است؛ اما هدف امریکایی ها این نیست که مردم در آنجا حاکم شوند، مردم در مصر انقلاب کردند مبارک را کنار زدند، آمریکایی ها در انتخابات ریاست جمهوری مصر تلاش کردند که احمد شفیق رئیس جمهور بشود و فردی از دار و دسته مبارک که دوباره حکومت را به دست بگیرند. پس معلوم می شود بحث سر مردم نبود، چرا آمریکایی ها رفتند سراغ احمد شفیق؟ سابقه احمد شفیق را مرور کنیم، چرا علیه آقای مرسی وارد گود شدند که ایشان رأی نیاورد؟ ما نمی خواهیم بگوییم که آقای مرسی یک آدم ایده آل است، ما 34 سال است انقلاب کردیم نباید توقع ما از آقای مرسی مثلاً توقع ما از آقای احمدی نژاد باشد؛ این اشتباه است، قطعا یک سری اختلافاتی هست، ما یک تفکر شیعی داریم و آنها تفکر شیعی ندارند. اگر بحث مردم و دموکراسی است چرا سنگ اندازی کردند و حتی انتخابات مجلس را در مصر دچار شبهه و تردید کردند و بعد انتخابات را باطل کردند؟ آیا واقعاً برای بحث دموکراسی بود؟
یک سوال دیگر راجع به سوریه علت طول کشیدن بحران است. لطفا یک رمزگشایی بفرمایید که مسأله حلب چیست؟ حلب در حال آرام شدن بود که پترائوس وزیر دفاع آمریکا در ترکیه یک نشست امنیتی برگزار کرد و از آنجا سلاح ارسال کردند و دوباره حلب به هم ریخت. آقا هم فرمودند که نقطه اصلی برای حل مسأله سوریه توقف ارسال سلاح است، علت اینکه در حلب، حمص و چند شهری که در سوریه کلیدی هستند و حتی در دمشق مسأله تمام نمی شود چیست؟ علت طول کشیدن بحران سوریه چیست؟
ما همیشه به جمهوری اسلامی و قدرت نظام خودمان در حل بحرانها نگاه می کنیم، شاید این سوال به شکل دیگری مطرح بشود که حزب الله لبنان و حماس فلسطین، 60 سال است که در حال جنگ در فلسطین هستند، ببینید 60 سال تجربه جنگ و استقامت دارند. پس از جمهوری اسلامی در این 34سال داریم مبارزه می کنیم. یعنی مردم ما مردمی هستند آماده جنگ با تجربه های گوناگون، سپاه امروز ما با سپاه سال 59 که تازه جنگ شروع شد یکی است؟ زمین تا آسمان متفاوت است، ولی در سوریه مردم جنگ ندیده بودند، ارتش سوریه اصلا جنگی ندیده بود، آمادگی برای جنگ نداشت، نیروهای مردمی نبودند، ما در لبنان وقتی می گوییم حزب الله، حزب الله نیروهای مردمی هستند، وقتی در غزه می گوییم جنگ غزه با اسرائیل یعنی جنگ مردم غزه با اسرائیل، جنگ ارتش غزه با اسرائیل که نیست.
در ایران بیشترین شکستی را که دشمنان از جمهوری اسلامی خوردند از نیروهای مردمی خوردند، از بسیجی ها خوردند، چون می شود یک ارتش و یک لشکر را از نظر توان تضعیف کرد مثلا نیروهایش را کشت و یا مجروح و اسیرکرد اما وقتی این جمعیت به بدنه مردم وصل باشد هیچ زمانی نیرو کم نمی آورد.
خب این نکته در سوریه نبود؛ اگر می بینیم امروز سوریه یک مقداری جنگش با تروریست طول کشیده است یک علتش این است؛ علت دوم این است که در سوریه، هدف غرب شکستن یک حاکمیت است، اگر دشمنان در حلب، دمشق و مرزهای سوریه شکست می خورند دوباره تلاش می کنند به یک نوعی وارد بشوند و موضوع را رها نمی کنند. در سوریه بحث حاکمیت است، گاهی می خواهیم یک لشکر را تضعیف کنیم، گاهی می خواهیم یک شهر را تضعیف کنیم، گاهی می خواهیم یک حاکمیت را تضعیف کنیم، آن هم حاکمیتی که امروز در سوریه به مردم وصل شده و ارتش سوریه هم پای بشار ایستاده است، اینجا شکستن حاکمیت مثل شکستن عراق نیست، یعنی اینطور نیست که مثل ارتش صدام سریع از صدام جدا بشوند، صدام یک دیکتاتور بود این طرف هم آمریکا دیکتاتور بود ولی مردم از صدام متنفر بودند.
خب در سوریه متفاوت است، ارتش با بشار است چون فهمیده اند غربیها میخواهند اصل سوریه را از بین ببرند، مردم عراق ابتدا تصور می کردند آمریکایی ها برای نجات آنها آمده اند اما مردم سوریه و ارتش سوریه از ابتدا می دانند که تروریست ها برای نجات آنها نیامدند، می خواهند کشور آنها را دچار تزلزل و انشعاب کنند و تروریستها با پشتوانه همه غرب آمده اند و سوریه محل تلاقی همه قوای غرب و همه قوای اسلام شده است؛ خب طبیعی است بعضی مباحث طول بکشد. اما آنچه که امروز مهم است شکست تروریست ها و طرح های امریکایی در سوریه است، خودشان هم اعتراف کردند، جابجایی آقای کوفی عنان با آقای اخضر ابراهیمی برای همین بود، این خودش به نوعی پذیرفتن شکست بود، این جابجایی پذیرفتن شکست است که بیایند بازی را به گونه ای عوض کنند تا بلکه بتوانند پیروز میدان باشند.
بله؛ بعضی ها می گویند آقای اخضر ابراهیمی متخصص دعوای شیعه و سنی است و در عراق هم که بعنوان نماینده سازمان ملل رفت مناطق سنی نشین را دچار التهاب کرد، بمب گذاریهایی در آن مناطق شکل گرفت که قبل از آن سابقه نداشت، البته اخضر ابراهیمی اول کار ابراز کرد که حرف از رفتن بشار اسد نباید زد که این موضع، معارضین را خیلی ناراحت کرد؛ یک بحثی هم گفته می شود این است که خود آمریکاییها هم در بحث معارضین به جمع بندی نرسیدند که چه گروهی از معارضین در رأس کار قرار بگیرد؛ الان وضع معارضین هم ظاهرا شکننده است، حالا اگر اخباری راجع به این معارضین هم هست بفرمایید.
بله؛ مهم این است که آنچه که آمریکایی ها می خواستند نتیجه نداد لهذا منجر شد به اینکه آقای کوفی عنان برود و آقای اخضر ابراهیمی بیاید، این کف بحث است، بحث بعدی این است که بر اساس اخبار و اطلاع ما از وضعیت منطقه و سوریه و توان قدرت های علیه بشار، همان نیروهایی که در کنار آمریکایی ها هستند خودشان دچار تردیدند، یعنی امروز خبر داریم ترکیه دچار تردید شده است. این طور نیست که با یقین بگویند که به پیروزی می رسند، خودشان دچار تردیدند. به خصوص با مشکلات و مباحثی که از داخل ترکیه با آن روبرو شده اند و نکته بعد فرایند این حرکت چون یک پشتوانه مردمی دارد، بحث شخص بشار نیست، بحث کشور سوریه و محور مقاومت است؛ بحث مردم سوریه است. ما از حاکمیت مردم در سوریه دفاع می کنیم و الان مردم با حاکمیت یکی هستند. اگر همه استکبار با همه قدرت نظامی شان وارد گود بشوند و اسلحه هم به سوریه بفرستند ما معتقدیم که آینده این حرکت به نفع مردم است و قطعا پیروزی در سوریه اتفاق خواهد افتاد که ان شاءالله این پیروزی خیلی هم دیر نباشد و عظیم تر از پیروزی در لبنان و غزه است.
مسأله دیگر اخبار گسترده ای است که این روزها راجع به حمله اسرائیل به ایران در رسانه های استکباری تبلیغ می شود؛ آقای سرلشکر صفوی فرمانده سابق سپاه در این چند روز اخیر یک موضعی داشتند دال بر اینکه هشت سال دفاع مقدس هشتاد سال امنیت ما را تضمین کرده و این اتفاق نخواهد افتاد. سردار جعفری فرمانده کل سپاه - البته با تاکتیک متفاوتی و در یک اظهار نظر هوشمندانه- گفتند که بالاخره جنگ با اسرائیل رخ خواهد داد و این یک دعوای ایدئولوژیک است، این اتفاق خواهد افتاد و آن روز، روز پایان اسرائیل است؛ آیا این یک موضع متناسب با این زمان برای خواباندن این غائله است یا حاکی از یک خبر است؟ آیا آرایش، آرایش جنگی و نظامی تلقی می شود؟ تحلیل خود شما از این مسئله چیست؟ خلاصه اینکه جنگ اتفاق می افتد یا نه؟
اولا فرمانده محترم کل سپاه اشاره کردند جنگی اتفاق می افتد اما این را هم گفتند که زمان و مکان آن مشخص نیست، پس نمی شود ما بگوییم الان اتفاق می افتد. ما در تحلیل هایمان همیشه می گوییم با توجه به شناختی که دشمنان ما از توانایی جمهوری اسلامی دارند، وقتی می بینند حزب الله لبنان که آقای سید حسن نصرالله خودش را سرباز مقام معظم رهبری می داند و دنیا امروز حزب الله را شعبه ای از جمهوری اسلامی می داند، وقتی آنها می بینند اسرائیل مقابل حزب الله توان مبارزه ندارد، در مقابل مردم غزه بیشتر از 22 روز دوام نمی آورد، اگر بخواهند در مقابل مردم سوریه وارد یک جنگ نظامی بشوند چقدر دوام می آورند؟ و از آن بالاتر در مقابل ایران اسلامی هرگز دوام نمی آورند. وقتی یک جنگ نظامی می شود متفاوت از بحث تروریست است.
امریکایی ها نزدیک 10 سال در عراق جنگیدند اما فرار کردند و رفتند، حالا 4 تا بمب هم در عراق بگذارند، این که قدرتی نیست؛ نمی شود ما بگوییم این بمب ها کی جمع می شود این خیلی مهم نیست اما از هر عاقلی شما سوال بکنید می گویند در عراق آمریکایی ها شکست خوردند و مردم عراق پیروز شدند، حالا چهار تا بحث تروریستی را هم در حلب انجام میدهند ولی اگر قرار باشد یک جنگ نظامی بشود مثلا با ارتش سوریه آیا اسرائیل این توانایی را دارد؟ قطعا ندارد. اینها محاسبه می کنند و می گویند در سوریه و عراق و لبنان و افغانستان، آمریکا و اسرائیل از پای در آمدند، حالا چگونه می خواهیم با جمهوری اسلامی وارد جنگ بشویم؛ هرگز نمی توانیم در این وضعیت جنگی اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه دشمنان ما کاری احمقانه کنند، من سوال می کنم آیا دشمنان ما هوشیارند، عاقلند یا احمق اند؟ احمق اند. احتمال هم دارد این کار احمقانه را انجام بدهند. چرا ما می گوییم احتمالش گاهی قوی تر می شود؟ چون امروز اسرائیلی ها اعلام کردند ما اسرائیل دیروز نیستیم، روز به روز داریم ضعیف می شویم، جمهوری اسلامی روز به روز دارد قوی تر می شود خب وقتی اسرائیل خودش را در معرض نابودی می بیند، دست و پا می زند، کار احمقانه هم سهل است و دست به یک جنگی می زند که حداقل بتواند یک نیشی به ایران بزند. فرمانده کل سپاه هم که می آیند یک نکته ای را می گویند با اتکا به این تحلیل است که اینها یک کار احمقانه بالاخره می کنند. خود امریکایی ها می گویند ما در دنیا داریم افت می کنیم.
در خود آمریکا امروز جنبش وال استریت را ببینید، اهانتی که به پیامبر عظیم الشان اسلام کردند در خود کشورهای اروپایی مسلمانها علیه خودشان دارند حرکت می کنند. دارند می بینند در 30 سال قبل کسی جرات نمی کرد اسم آمریکا را تند ببرد، امروز پرچم آمریکا را که هیچ، خیلی راحت به سفارتخانه های امریکا حمله می کنند، خب اینها می گویند پایان روزگار ماست، حالا که بناست ما نباشیم پس بگذار هیچ کس نباشد، این احتمال در مورد دشمنان احمقی مثل آمریکا و اسرائیل وجود دارد حالا اینجا بحث می کنیم اگر جنگی اتفاق بیفتد چه می شود؟ جمهوری اسلامی را شما از نظر توان مقایسه کنید با حزب الله لبنان، مقایسه کنید با غزه و جنگ 22 روزه ببینید چه اتفاقی می افتد؛ از طرف دیگر دشمنان ما ترسو هم هستند. ببینید در سوریه امریکا و اسرائیل مستقیم نمی جنگند. یک سری از گروههای القاعده و دیگران را وارد کار می کنند می فرستند در میدان، و پولی به آنها می دهند تا چهار روز صحنه گردان باشند. اما خود اسرائیلی ها و آمریکایی ها توان مبارزه طولانی را ندارند، با وضعیت خوبی که دنیا به نفع جمهوری اسلامی در حال حرکت است و از آن طرف هر چه که جلوتر می آییم قدرت اسرائیل و آمریکا در حال افت است اگر جنگی هم بنا باشد اتفاق بیفتد یک جنگ طولانی نیست و نتیجه جنگ هم قطعا به نفع امت اسلامی است. ما در فرسایش جنگ ها تخصص داریم و اسرائیلیها اصلا توان جنگ فرسایشی ندارند.
غربی ها، آمریکایی ها، اروپایی ها و اسرائیلی ها و رسانه هایشان در قضایای مختلف اذعان کردند که مدیریت بین المللی رهبر انقلاب در این بیست و چند سال رهبری ایشان در حوادثی که پیش آمده مثل جنگ خلیج فارس، 11 سپتامبر، جنگ 33 روزه و 22 روزه، مدیریت بی نظیر، فوق العاده و ممتازی بوده و الان تمام دنیا می دانند مدیریت کشور دست آقاست؛ مثلا گاهی بحث مذاکره با آمریکا توسط جریانات اصلاح طلب آمریکایی یا بعضی جریانات انحرافی یا تکنوکرات یا از هر طیفی مطرح می شود غربی ها می گویند خیلی جدی نگیرید، در ایران تصمیمات را رهبری می گیرد و رهبری با مذاکره با امریکا مخالف است و همه آنها دیگر می دانند که کار سیاست خارجی ایران و مسأله هسته ای و بحث های نظامی ایران کلا در اختیار ایشان و تدبیر ایشان است؛ به نظر شما که از نزدیک در جریان تدبیرهای بین المللی ایشان هستید ابعاد این مدیریت به چه شکلی بوده که ما این قدر موفقیت و کامیابی داشتیم؟ درحوزه اقتصاد بعضی می گویند موفق بودیم و بعضی می گویند موفق نبودیم؛ در حوزه فرهنگ بعضی می گویند موفق بودیم و بعضی می گویند موفق نبودیم؛ دولت ها موفق بودند یا موفق نبودند خیلی محل مجادله است اما در مورد مدیریت بین المللی نظام اسلامی همه توافق دارند موفق بوده، دشمنان می گویند موفقیت آمیز بوده، ایران منطقه را در مشت خود گرفته و این بیداری اسلامی همه اش کار ایران است و ضرب شصت جمهوری اسلامی است، تحلیل شما چیست، چطور این مدیریت موفق شکل گرفته، ابعادش چیست؟
قبل از اینکه وارد اصل موضوع بشوم یک نکته را اشاره کنم، احاطه علمی مقام معظم رهبری و شناخت از همه موضوعاتی که در بحث حکومت داری در جهان امروز مطرح است را در مقام معظم رهبری به چشم می بینیم. به اذعان دوست و دشمن، ما هیچ کس را در دنیای امروز در بحث حاکمیت و رهبری مثل ایشان نداریم؛ مقام معظم رهبری سیر تاریخی الجزائر، تاریخچه الجزائر، موقعیت جغرافیایی الجزائر را برای رئیس جمهور الجزائر ترسیم می کنند و او سوال می کند که ما رئیس جمهور الجزائریم یا ایشان؟ یعنی ایشان نکاتی را می دانند که ما هم نمی دانیم.
در مباحث دیگر هم به همین صورت؛ مثلا در بحث مصر اگر بیاییم وارد بشویم، تاریخچه مصر را، شخصیت هایی که در مصر انقلاب کردند، شیوه شان چگونه بود، نقاط ضعف و قوت شان، همه این مباحث را مقام معظم رهبری یک به یک تبیین می کنند. در ایران داریم می بینیم مقام معظم رهبری هر استانی که تشریف می برند نکاتی را مطرح می کنند که حتی نزدیکان آنها می گویند این نکات از دید ما پنهان بود. خب این لطف الهی است، این بحث مدیریت خیلی مهم است، این یک بحث است که جهان را بشناسند، مردم جهان را بشناسند، مخاطب شناسی یعنی همین دیگر، طبق آن چیزی که مخاطب نیاز دارد ما بتوانیم حرف بزنیم و مدیریت کنیم.
نکته دوم، مقام معظم رهبری برای خدا حرکت می کنند یعنی یک ذره هوای نفس در وجود ایشان نیست، اینکه کسی صد در صد برای خدا گام بردارد خدا هم کمک می کند؛ چه حرفی را بزنند چه حرفی را نزنند ما داریم بحث از مقام معظم رهبری می کنیم و الا اگر بخواهیم در مورد امام هم بحث کنیم این نکات قابل طرح است. بعد از حضرت امام در بحران های متعددی که در کشور اتفاق افتاد می بینیم همه این حوادث به گونه ای پیش رفت که اگر غیر از این اتفاق می افتاد به نفع جمهوری اسلامی نبود و این نشأت گرفته از اعتقاد به اصول محکمی است که مقام معظم رهبری تبیین می کنند و به آن اعتقاد دارند، ملت ایران را به آن سو فرا می خوانند، هم رهبری و هم ملت روی آن اصول محکم ایستاده اند، مثلا یک نکته ای را که در جنگ خلیج فارس به آن اشاره کنیم وقتی امریکایی ها حمله کردند به صدام، این عبارت را از زبان مقام معظم رهبری نقل می کنم؛ ایشان فرمودند ما هشت سال با صدام می جنگیدیم و از صدام تنفر داشتیم، آمریکا آمد صدام را از بین ببرد خب طبیعی بود ما بیاییم تلاش کنیم صدام از بین برود، اما چه کسی دارد با صدام می جنگد؟ آمریکا، آمریکا کیست؟ دشمن مستکبر همه مستضعفین، ما هیچ زمانی از دشمن مستضعفین حمایت نمی کنیم ولو این دشمن بخواهد دشمن دیگرمان را از بین ببرد. این می شود جزء اصول ما، در دنیا اینگونه نیست، در هیچ حاکمیتی شما این را نمی بینید؛ خب این نشأت گرفته از اصول ماست، این اصول در نوع مدیریت کمک کار ماست، یعنی این مدیری که پایبند به این اصول است خدا نمی گذارد زمین بخورد و همواره این مدیریت پیروز است، دنیا هم دارد می بیند؛ دنیا دارد می بیند که ما با یک اصولی داریم حرکت می کنیم، یک الگوی مدیریت در حکومت داریم چون آن چیزی که مردم دنیا را سالها اطراف امریکا جمع کرد و تن دادند به حاکمیت امریکا و شوروی سابق این بود که یک مدیریتی در بحث حکومتی داشتند. این را می آمدند الگو قرار می دادند، الگوی غربی؛ اما جمهوری اسلامی آمد به دنیا اعلام کرد ما تابع اسلام هستیم، اسلام یک الگوی حکومتداری دارد که در جهان مانند ندارد و همه قدرت ها در مقابل این قدرت ضعیف اند و توانایی ندارند، ما در بحث مدیریتی این را نشان دادیم، در جنگ و بحران ها نشان دادیم، در حرکت هایی که دشمنان در منطقه علیه دوستان ما انجام دادند در لبنان و عراق و افغانستان بروز کرد و دنیا فهمید می شود تابع یک الگویی بود که شرق و غرب را کنار زد همان فریادی که امام زدند نه شرقی نه غربی؛ ما امروز این مدل را اجرایی کردیم و دنیا امروز باور کرده است که این مدل پیروز است و لذا آمده پشت این مدیریت ایستاده است.
به کشورهای اروپایی نگاه کنید چند شب پیش که اخبار را دنبال می کردم دیدم در ایتالیا یک دانشجوی ایتالیایی آمده می گوید ما به تبعیت امام خامنه ای در صحنه ایم. دقت که می کنید عکس مقام معظم رهبری در کشورهایی که انقلاب کردند زیاد می بینید. عکس اوباما را زیر پا له می کنند اما عکس مقام معظم رهبری را بلند می کنند این یعنی پیروزی در مدیریت اسلامی. امروز جهان این را پذیرفته است.
من یک نکته جالب را اشاره کنم؛ فتنه 88 هم از دو زاویه قابل بررسی است؛ ما یک وقت می گوییم فتنه بود و خیلی سخت و دشوار بود برای جمهوری اسلامی. یک بار می گوییم یک حرکتی در جهان اتفاق افتاد مردم دیدند حالا من از زبان مصری ها و تونسی ها بگویم؛ بعد از اینکه مصری ها و تونسی ها انقلاب کردند آمدند ایران و به ما گفتند می دانید چرا انقلاب کردیم ما در سال 87 و 88 شاهد بودیم انتخابات ریاست جمهوری دهم داشت شکل می گرفت، همه دنیا آمدند با بهره گیری از این زمینه، جمهوری اسلامی را با یک جنگ روانی از بین ببرند و ما دیدیم آنچه که اتفاق افتاد شکست همه دشمنان در داخل و خارج و پیروزی ملت و رهبری ایران در این عرصه بود. این برای ما درس شد، دنبال یک الگو می گشتیم دیگر، این الگو را پیدا کردیم، گفتیم پس می شود در مقابل استکبار ایستاد و پیروز شد. در تونس انقلاب کردیم در مصر انقلاب کردیم بعد یمن بعد لیبی بعد بحرین و همان منشأ بیداری اسلامی شد.
غربی ها بدل خوردند خواستند جمهوری اسلامی را زمین بزنند این موفقیت جمهوری اسلامی باعث شد که دنیای اسلام بفهمد که می شود مچ آمریکا را خواباند.
این دست خدا هم که می گویم پشت صحنه است همین است، اینها می خواستند ما نباشیم و جمهوری اسلامی نباشد، با همین ترفندی که اینها زدند که ما نباشیم، یک حرکتی شد علیه خود آنها که بیداری اسلامی شکل بپذیرد.
در بحث های مدیریت حضرت آقا جدای از تحلیل ها، آیا ناگفته ها، یا ناشنیده هایی که برای مردم جالب و جذاب باشد یا مثالی از تدبیر آقا از بعضی گره گشایی هایی که داشتند، می فرمایید؟ مثلا در جنگ 33 روزه ما شنیدیم و آقای رحیمیان نقل می کردند و سید حسین نصرالله هم بعدا گفتند که ما در روز پنجم ششم جنگ واقعاً نفسمان بریده بود و به آقا پیغام فرستادیم که آقا ما نفسمان بریده و خیلی سخت شده، آقا فرمودند مقاومت کنید و حتما پیروز خواهید شد و فرجام این جنگ حتما پیروزی حزب الله لبنان است. از این جنس و از این دست ناگفته ها و ناشنیده ها چه در جنگ 22 روزه، چه 33 روزه و چه وقایع اخیر بیداری اسلامی اگر موردی هست که به نظرتان می آید این مصادیق می تواند آن فضای ذهنی مردم را بازتر کند بفرمایید.
یک بحثی که در مدیریت مقام معظم رهبری باید اشاره کنیم امیدبخشی است. شما اگر سخنرانی های مقام معظم رهبری را نگاه کنید بنده با اطمینان می گویم هیچ سخنرانی ای در دوران رهبری ندارند که روحیه بخش و امیدبخش نباشد. شما هیچ کجا نمی آیید ببینید که ایشان آیه یأس بخواند. این یک نکته اش برخاسته از توکلی است که بر خدا دارند وعده خدا را باور دارند چون خدا را باور دارند، خب کسی هم که وعده خدا را قبول دارد برای خدا هم حرکت می کند خدا هم به او کمک می کند؛ در جهان امروز پرچم اسلام را یک نفر بلند کرده و روز به روز امت های جهان به سمت این پرچم بیشتر می آیند، امروز اگر ما در دنیا نگاه کنیم به صورت فزاینده ای جمعیت مسلمانان جهان رو به رشد است، وقتی این حرکت عظیم در جهان دارد اتفاق می افتد قطعا خدا هم حمایت می کند؛ خاطره ای بگویم؛ در ابتدای جنگ 33 روزه وقتی حزب الله می گوید ما اسیری گرفتیم، اشتباه کردیم، مقام معظم رهبری می گوید نه شما درست عمل کردید؛ آنها می خواستند شما را در تنگنا قرار بدهند و هنگامی که آماده نیستید به شما حمله کنند، ولی الان که به شما حمله می کنند آمادگی صد درصد دارید و این به ضرر آنها و به نفع شماست، بعد فرمودند شما مطمئن باشید که پیروزید. از طرف خدا حرکت دارد انجام می شود.
خیلی هم سخت بود در آن شرایط کسی این حرف را بزند وسط جنگ و وسط آن بحران
در بحران سال 88 همه کم آورده بودند و همه بریده بودند، ایشان همه را در میدان آورد، باید بگوییم تنها کسی که در میدان بود فرمانده بود و سربازان گوشه و کنار بودند. آن کسی که این میدان را رهبری کرد و همه را به این میدان برگرداند و کسانی را که به سمت دشمن رفته بودند در میدان خودی برگرداند مقام معظم رهبری بود. امید داد، به مردم اطمینان داد که بمانید پیروزید و این اتفاق افتاد. در حوادث کوی دانشگاه سال 78 به همین صورت، یا مسائل دوران اصلاحات، بعضی از ما می گفتیم نمی دانیم چه می شود.
مثل دیداری که فرماندهان سپاه با آقا دارند که معروف شد و بعد نوارش آمد بیرون و برخی گریه می کنند که همه چیز از دست رفت.
مقام معظم رهبری محکم ایستادند. بله؛ دغدغه دارد باید برنامه ریزی بشود باید کار بشود شبانه روز باید دوید اعصاب خوردکنی هم دارد نه اینکه بگوییم آرام است و هیچ مشکلاتی وجود ندارد اما با همه این مشکلات مثل شیر مقام معظم رهبری در این میدان ایستاده اند. من بارها نگاه کردم به مقام معظم رهبری در دوران تنگناها، چهره مقام معظم رهبری را در دیدارهای خصوصی نگاه کردم؛ بشاش مثل اینکه از پیروزی جنگ 8 ساله بیرون آمده اند، این در اداره کشور خیلی مهم است، ما در همین کشور می بینیم بعضی شخصیتهایمان وقتی یک تزلزلی در کارشان ایجاد می شود خودشان را می بازند، نه تنها خودشان را در آن مقطع می بازند بعضی از آقایان 20 سال خودشان را باختند، از 2 خرداد که شکسته شدند دیگر برنگشته اند، اما همیشه بشاشیت را در چهره ایشان می بینید، همان نشاط، همان آرامش چه در پیروزی ها چه در فتنه، در اوج فتنه همین نوع برخورد و طمأنینه را داشتند که در روز 9 دی و 22 بهمن سال 88. با همین بشاشیت و چهره زیبا با افراد مواجه می شدند.
آقا این بیداری اسلامی است یا انسانی؟ شما که در متن حوادث منطقه هستید چه می بینید؟
مردم دنیا برای چه قیام کردند؟ اولا من در بین صحبت ها اشاره کردم، مردم مصر و تونس می گویند ما از انقلاب اسلامی ایران درس گرفتیم، ما از جمهوری اسلامی درس گرفتیم. می گویند ما در هم کنفرانس بیداری اسلامی که سال گذشته شکل پذیرفت، یک عده از جوانان بلند شدند پشت تریبون آمدند سخنرانی کردند مثل همان حرف دانشجویی ایتالیایی گفتند ما امروز اعلام می کنیم رهبر بیداری اسلامی مقام معظم رهبری است. وقتی جمهوری اسلامی یا مقام معظم رهبری به عنوان رهبر بیداری مطرح می شوند، بیداری عربی و انسانی است یا اسلامی؟ اگر انسانی هست این به معنای این نیست که مقابل اسلام باشد، وقتی می گوییم اسلامی است آن انسانی را که اسلام تبیین می کند منظور است و این مافوق اسم انسان است.
مغالطه ای اینجا می کنند، اینها می خواهند بگویند ما با بحث بیداری انسانی داریم سطح این بیداری را بالا می بریم ولی من یک وقتی هم نوشتم واقعا اینها دارند با بحث بیداری انسانی این حرکت عظیم را تقلیل می دهند و تخفیف می کنند و این، استخفاف عظمت بیداری با شکوهی است که رخ داده، اتفاقا بیداری اسلامی کاملترین واژه است که در آن انسانی هم هست؛ اما این اصراری که بعضی دارند بگویند نخیر این بهار عربی است یا بیداری انسانی است، چون آقای هاشمی گفت این بهار عربی است و آقای احمدی نژاد گفت این بیداری انسانی است؛ آقا تأکید دارند بر بیداری اسلامی؛ شواهد این موج عظیمی که اتفاق افتاده حاکی از یک بیداری اسلامی است، هم مبدأ شعارها اسلامی است هم مقصد حکومت اسلامی است هم مسیر مسیری است که با شعارها و رفتارهای اسلامی عجین است، کمی روی این بحث کنیم شاید خوب باشد.
ببینید دیگران چه می گویند. تقلیل داده اند؟ بله تقلیل داده اند؛ آقایون بعضی از حرفها را که می زنند شاید توجه به این موضوع نداشته باشند؛ دشمنان ما وقتی می گویند بیداری عربی با عناد می گویند، شاید بعضی از دوستان با عناد نگویند از روی غفلت می گویند اما دشمنان ما از روی عناد می گویند برای اینکه اسلام در جهان مطرح نشود، آنها از اسلام می ترسند، آنها از جمهوری اسلامی می ترسند، نه از جمهوری نه از مردمسالاری، از حضور مردمی که با اسلام حرکت می کنند وحشت دارند؛ مبارزه می کنند که در دنیا شبه جمهوری اسلامی ایجاد نشود ولو با جنگ روانی؛ اما آن چیزی که اتفاق افتاد این است که، آنهایی که انقلاب می کنند هم می گویند ما از امام الگو گرفتیم هم رهبری مقام معظم رهبری را قبول داریم، عمده مردم این حرف را می زنند. نکته بعد اینکه برخی به اشتباه می گویند که جمهوری اسلامی بحث اش شیعی است و کشورهای اسلامی بحث اش سنی است و باید تفکیک شود و ایرانی ها می خواهند شما را شیعه کنند. نه! ما نمی خواهیم کسی را شیعه کنیم. در دنیا هم اعلام کردیم و همه هم می دانند، کسی که در فلسطین ایستاد و از مردم فلسطین دفاع کرد و مسئله فلسطین را یک مسئله عمده جهان اسلام کرد جمهوری اسلامی بود؛ مردم فلسطین شیعه نبودند سنی بودند. کسی که در افغانستان از مردم حمایت کرد جمهوری اسلامی بود، در حالی که مردم افغانستان سنی بودند.
در عراق هم ما از سنی ها حمایت کردیم، در مصر هم امروز از سنی ها حمایت می کنیم؛ اخوان المسلمین سنی هستند، ما امروز از اخوان المسلمین در مصر داریم حمایت می کنیم. اینها بهانه هایی است که دشمنان گاهی مطرح می کنند که مردم به سمت جمهوری اسلامی نیایند. اما مردم دنیا امروز برای اسلام حرکت می کنند، این را از کجا می بینیم از شعارهای آنها، شعار الله اکبر است. از کجا می بینیم از نماز آنها، در میدان التحریر نماز می خوانند و قیام می کنند، شعارهای انقلابی از صفوف نمازجمعه بلند می شود، شعارهای انقلابی از جلسات قرآن برمی خیزد، با تفکر قرآنی، مردمی که تفکر قرآنی دارند، تفکر دینی دارند و اعتقاد به پیامبر دارند؛ پیغمبر را به عنوان یک الگو پذیرفته اند، شما امروز نگاه کنید یک مقدار که بیداری اسلامی شکوفا شده است وقتی به پیامبر توهین می شود اگر بیداری انسانی بود چقدر از کشورهای بیداری اسلامی اینقدر علیه امریکا و سفارتخانه های آمریکا واکنش نشان می دهند.
شاید این، یک اتفاق خیری بود برای اینکه نشان دهد واقعا بیداری اسلامی است.
در همان کشورهایی که در اروپا قیام کردند نگاه کنید که چه حمایتی از پیغمبر می شود. پیغمبر رهبر مسلمانان است، پس اینها یک بار دیگر در دنیا دارند اعلام می کنند ما به حرف پیغمبر و راه پیغمبر داریم قیام می کنیم و این بیداری اسلامی است.
اگر موافق باشید بحثی راجع به مصر داشته باشیم. راجع به مصر الان نظرات مختلف است، از طرفی ما رفتارهای مرسی را نگاه می کنیم که اولین سفرش را به عربستان می رود و به وهابیت سلفی عربستان ابراز تمایل می کند. در همین قضیه اخیر به آمریکایی ها بخاطر کشته شدن سفیر امریکا در لیبی تسلیت گفت و اولین مهمان خارجی که پذیرفت هیلاری کلینتون بود و توافقات خوبی هم با امریکایی ها کردند. او هیچ وقت حاضر نشد پیمان کمپ دیوید را که اصلی ترین خواسته انقلابیون مصر بود لغو کند یا حتی حرف از لغوش بیاورد و در اجلاس تهران هم بعد از فرمایشات آقا 8 بار نظام سوریه را که محور مقاومت است و متحد استراتژیک ایران است زیر سوال برد و به عنوان نظام خونخوار بیان کرد و در قضیه فلسطین هم طرح آمریکایی ها را تکرار کرد و عنوان کرد که دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل را به رسمیت می شناسد. برآیند مواضعی که مرسی در این مدت گرفته برآیند مثبتی نیست، این باعث شده که برخی بگویند مرسی در تراز انقلاب مصر نیست هر چند از مبارک بسیار بهتر است و این که شکی در آن نیست و حذف مبارک اقدام مبارکی بود، اما مرسی توسط برخی تحلیلگران و سیاسیون کشور تشبیه شده به بازرگان و بنی صدر و بعضی ها می گویند که، او فرد محافظه کاری است و به هر حال اقتضائات مصر را باید درک کرد و بعضی دیگر می گویند مرسی اردوغان دیگری است و رفتارهایش هم خیلی مشابه است؛ گاهی حرفهای ضد اسرائیلی می زند مثل اردوغان که آن رفتار را با شیمون پرز داشت و رسانه های ما و حتی صداوسیمای ما با ذوق زدگی با آن مواجه شدند و بعد اردوغان به عنوان متحد استراتژیک آمریکا علیه ایران، علیه سوریه و مقاومت و حزب الله و علیه شیعه نقش آفرینی کرد. البته مقتضیات مدیریتی مصر هم هست، الان تمام ارتش مصر حقوقش را از پولی می گیرد که امریکاییها بابت کمپ دیوید می دهند؛ خب ما مقتضیات مدیریت مصر بعد از انقلاب و مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن را می دانیم؛ الان راجع به مرسی اجماع نظر وجود ندارد، تحلیل خیلی ها هم این است که بعد از انقلاب خود ما که امام هم بود یک بازرگانی آمد. حالا شما چه توقعی از انقلاب مصر دارید، بعضی ها می گویند ما باید شعارهای انقلاب مصر را فریاد بزنیم که معلوم بشود این فرد از آن گفتمانی که گفتمان اصیل انقلاب مصر بود فاصله دارد؛ تحلیل شما با توجه به اشرافی که بر مسائل منطقه و مصر دارید چیست؟ ما مواجهه رسانه ای مان با مرسی البته مواجهه مثبت است ولی بعضی ها می گویند مرسی اتفاقا قرار است که از طرف آمریکایی ها در مصر نقش آفرینی کند انقلاب مصر را مهار کند تا انقلاب مصر در سطح استبداد ستیزی بماند و به آمریکاستیزی و صهیونیزم ستیزی و اسرائیل ستیزی نرسد. حضرت آقا در دیدار چند روز پیش در نوشهر هم فرمودند که فشار آمریکایی ها باعث شده که بعضی انقلابیون حرفهای مورد پسند آمریکا را می زنند که من تحلیل شخص خودم این بود که منظور ایشان می تواند مرسی هم باشد.
باید همیشه نگاه کنیم ببینیم دشمنان ما چه می خواهند. نمی خواهیم بگوییم در ترکیه آنچه اتفاق افتاد یک اتفاق شبیه جمهوری اسلامی ایران است و آنچه در مصر اتفاق افتاد مطلوب است؛ 34 سال عمر انقلاب ما و عمر جمهوری اسلامی است، نباید توقع داشته باشیم آنچه که در مصر امروز اتفاق می افتد مثل امروز جمهوری اسلامی باشد؛ حداقل باید برگردیم به 34 سال قبل ببینیم چه اتفاقی افتاد برای ما که از یک مرحله ای عبور کردیم و جمهوری اسلامی را مستقر کردیم. نکته دوم، نقاط قوت و ضعف آقای مرسی چیست؟ نقاط قوت و ضعف آقای اردوغان چیست؟ آیا ما نقاط مشترک داریم یا نداریم؟ در بحث مبارزه با اسرائیل ما با اسلامگرایان اصیل مصر هماهنگیم، آنها علیه اسرائیل هستند ما هم علیه اسرائیل هستیم. در بحث فلسطین هم خیلی از جاها هماهنگ است، در بحث آمریکا هم آقای محمد مرسی در مقابل آمریکا موضع گرفت، خب دو تحلیل می تواند باشد یکی می گوییم سیاسی است یکی می گوییم واقعیت دارد؛ من می گویم فرض کنیم سیاسی است و واقعیت ندارد، ولی در ظاهر هم که مشترک باشد باید روی آن مانور دهیم.
اگر ما سر بزنگاهها درست عمل کنیم اتفاقات جور دیگری رقم می خورد؛ بعضی ها امروز القا می کنند در ترکیه همه جریانها و حرکتها علیه جمهوری اسلامی است، آیا این واقعیت دارد؟ من می گویم واقعیت ندارد. غفلت هست، اشتباه هست؛ اما اینکه بگوییم ترکیه صد در صد در دامان آمریکاست نه اینطور نیست. البته اینکه شما توقع داشته باشید ترکیه مثل جمهوری اسلامی مقابل آمریکا بایستد این هم توقع بی جایی است چون ما یک اعتقاداتی داریم آنها یک اعتقاداتی، باید با توجه به اعتقادات شان صحنه را تحلیل کنیم. وقتی ما در جمهوری اسلامی می بینیم یک عده ای غفلت دارند و توجه ندارند جاهل اند، درک نمی کنند واقعیت ها را، و از سیاسیون مطرح هم هستند. خب یکی از اینها می تواند مرسی باشد یکی از اینها می تواند اردوغان باشد. از آن طرف ما می دانیم که اگر سوریه بشکند حزب الله می شکند و در
نظر شما :