حرکت کند دیپلماتیک ایران در سوریه
دیپلماسی ایرانی: روز گذشته علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه کشورمان از آمادگی ایران برای گفتگو با مخالفان بشار اسد خبر داد. از 16 ماه پیش که اعتراضات به حکومت بشار اسد در سوریه آغاز شد بسیاری معتقد بودند که ایران باید با پذیرش برخی واقعیت ها و مشکلات در سوریه تلاش کند که نوعی میانجی گری بین دولت سوریه و مخالفان آن انجام دهد.
سوریه متحد استراتژیک ایران در سه دهه گذشته بوده و قطعا از نظر این که نوعی پل رابط بین ایران و حزب الله لبنان محسوب می شده از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. از این رو ایران از ابتدای وقوع ناآرامی ها در سوریه به حمایت از بشار اسد دست زد. اما به نظر می رسد که ایران می توانست از همان ابتدا منافع خود را به نحو دیگری پیگیری کند.
با این حال سوال این است که آیا هنوز ایران می تواند چنین نقشی را در سوریه ایفا کند؟ به نظر می رسد پس از گذشت 16 ماه از بحران و کشته شدن بیش از 17 هزار نفر در این درگیری ها و ورود تمام عیار کشورهای منطقه و جامعاه بین المللی به این بحران و همچنین مسلح شدن مخالفین از سوی کشورهایی مثل عربستان و قطر کمی این اظهار نظر دیر شده باشد. روز گذشته کمیته بین المللی صلیب سرخ جهانی اعلام کرد که بحران سوریه به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شده است. واقعیت های در صحنه نیز نشان می دهد که شرایط چندان برای میانجی گری سیاسی ایران فراهم نیست. کشتارهای اخیر در سوریه که آخرین مورد آن در روستای التریمسه اتفاق افتاد فارغ از این که به دست چه کسی صورت گرفته باشد نشان می دهد که بحران سوریه عمیق تر و گسترده تر از چیزی شده است که ایران بتواند آن را با میانجی گری حل کند.
متاسفانه نوع برخورد ما با موضع سوریه از ابتدا چندان واقع گرایانه نبوده است. ما بدون در نظر گرفتن امکان گفتگو و توافق با مخالفین از بشار اسد حمایت تمام عیار کردیم و از هرگونه کمکی به حکومت سوریه دریغ نکردیم. این مسئله موجب شد که مخالفین سوریه، ایران را در کنار بشار اسد و مقابل خود ببینند و هرگونه امکان ارتباط و تعامل از بین برود. حمایت ما از بشار اسد نه تنها بر وضعیت و نفوذ ما در افکار عمومی مخالفین دولت سوریه تاثیر گذار بود بلکه موجب شد که ما در برقراری ارتباط با افکار عمومی جهان عرب خصوصا در کشورهایی که دچار انقلاب شده بودند نیز دچار مشکل شویم.
نمونه این مسئله را می توان در مصر مشاهده کرد. انقلاب مصر به دلیل خصلت اسلام گرایانه آن می توانست به گسترش نفوذ ایران در منطقه کمک کند اما دیدیم که مسئله سوریه بر رابطه ایران با مصر سایه افکند و محمد مرسی، رئیس جمهور منتخب مصر عربستان را به عنوان اولین مقصد خارجی خود برگزید. این اتفاق و همچنین سفر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا به مصر و استقبال گرم مرسی از او پیام بسیار مهمی برای ما دارد.
به نظر می رسد که ما به جای توجه به واقعیات و استفاده از دیپلماسی برای پیگری منافع ملی در برخی موارد ذهنیت ها و برداشت های خود را جایگزین واقعیت ها کرده ایم و موجب از دست رفتن فرصت ها و صدمه به منافع ملی ما شده است.
علاوه بر این رفتار ما در قبال بشار اسد منجر به این شد که کشورهای غربی ما را کاملا از عرصه دیپلماتیک در مورد سوریه حذف کنند. در هفته های گذشته شاهد بودیم که کوفی عنان و همچنین روسیه علاقه مندی خود را برای ورود ایران به گفتگوهای دیپلماتیک در مورد سوریه اعلام کردند اما با مخالفت کشورهای غربی به خصوص آمریکا این مسئله میسر نشد. این نشانه ای از ضعف دیپلماتیک ماست. چرا ما باید به نحوی رفتار کنیم و موضع بگیریم که ما از مسئله مهمی که کاملا با منافع استراتژیک ما پیوند خورده است حذف شویم؟ چرا باید کشورهایی مثل کویت و قطر در نشست هایی که آینده سوریه را رقم می زند دعوت شوند و ایران از این معادله حذف شود. باید توجه کرد در صورت سقوط بشار اسد و قطع ارتباط ما با حزب الله صحنه خاورمیانه تغییر خواهد کرد و اهرم های ما در منطقه به طور چشم گیری کاهش و یا حذف خواهند شد. این شرایط راه غرب برای فشار بیشتر بر ایران را باز می کند.
بنابراین حداقل شرایط کنونی بیانگر این است که ما در مورد منافع خود در منطقه و به خصوص در منطقه سوریه غفلت کرده ایم. ما باید وضعیت این کشور و تحولات در صحنه را با دقت دنبال می کردیم و در موقع مناسب با مخالفین بشار اسد وارد گفتگو می شدیم و اساسا اجازه نمی دادیم که بحران به سطحی برسد که جامعه جهانی و اتحادیه عرب و شورای امنیت وارد موضوع شوند. در حالی که ما متحد سی ساله سوریه هستیم و بیشترین نفوذ در این منطقه را داشته ایم در حال حاضر به دلیل اشتباه دیپلماتیک مجبوریم که همه تخم مرغ های خود را در سبد روسیه و چین بگذاریم و ببینیم که این دو کشور در تعاملات خود با کشورهای غربی و کشورهای منطقه نظیر ترکیه، قطر و کویت به چه تصمیمی می رسند.
باید توجه داشت که اگر روسیه و چین با قطعنامه های شورای امنیت در مورد سوریه مخالفت کنند به خاطر علاقه ای نیست که به بشار اسد دارند. بلکه این به دلیل اختلاف در سهمی است که آنها از قدرت بین المللی و جایگاه خود در نظام بین الملل طلب می کنند. آنها خواهان ایفای نقش مهم تری در عرصه بین المللی و تحولات سیاسی به خصوص در حوزه های نفوذ خود هستند. سوریه آخرین پایگاه روسیه در منطقه محسوب می شود و ایستادگی روسیه به دلیل این است که نمی خواهد بیش از این کشورهای تحت نفوذ خود را از دست دهد. بخشی از این موضوع نیز به دلیل مسئله لیبی است که روسیه احساس می کند با غرب همراهی کرد ولی در نهایت غرب روسیه را در تحولات این کشور بازی نداد. بنابراین آنها از ابزار دیپلماسی استفاده می کنند تا وزن و سهم خود را در بازی های بین المللی افزایش دهند. اینجاست که نشان می دهد تفاوت ما با آنها چیست. آنها حتی از مخالفت ایران برای افزایش قدرت خود استفاده می کنند.
بنابراین حمایت روسیه از سوریه معطوف به شخص بشار اسد نیست. این مسئله ای است که لاوروف نیز در سخنان خود گفته است که روسیه از شخص بشار اسد دفاع نمی کند. مسئله برای روسیه نگه داشتن سوریه در دست خود و طلب حق و حقوق بین المللی بیشتر برای خود است. روسیه احساس می کند که آمریکا در بهارعرب به روسیه امتیاز نداده و روسیه را به بازی نگرفته است. بنابراین با توجه به این که سوریه را آخرین پایگاه خود می دانند در این مسئله مقاومت می کنند تا امتیاز بیشتری بگیرند. به این جهت ممکن است امتیازات دیگری بگیرند و بشار اسد را قربانی کنند. در صورت وقوع چنین شرایط ما بازنده اصلی تحولات سوریه خواهیم بود. چرا که ما به واسطه وابستگی های عاطفی و ایدئولوژیک با بشار اسد قدرت و نفوذ خود را قربانی کرده ایم و اجازه داده ایم که روسیه از آن به نفع خود بهره برداری کند.
نظر شما :