از قتل بن لادن تا تجزیه بلوچستان

پاکستان تحت فشار

۱۳ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۸:۵۹ کد : ۱۸۹۹۵۱۲ آسیا و آفریقا
پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل پاکستان در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به مهم ترین تحولات پاکستان در سال گذشته می پردازد و معتقد است اگر پاکستان با آمریکا در مبارزه با افراط گرایی همکاری نکند ممکن است آمریکا به سمت تجزیه پاکستان پیش رود.
پاکستان تحت فشار
 

دیپلماسی ایرانی:‌ در سالی که گذشت چند مسئله در حوزه مسائل مربوط به پاکستان حائز اهمیت بودند. عملیات قتل بن لادن توسط آمریکا در پاکستان و به تبع آن تیره شدن روابط آمریکا و پاکستان و در نهایت طرح مسئله تجزیه بلوچستان از پاکستان از مهم ترین این مباحث هستند.

 

قتل بن لادن

قتل بن لادن از زوای مختلفی در مسائل داخلی و خارجی پاکستان حائز اهمیت بود. مهم ترین مسئله این بود که تا پیش از قتل بن لادن در خاک پاکستان، این کشور به طور کلی حضور بن لادن و دیگر رهبران طالبان و جریاناتی را که در ارتباط با سازمان القاعده بودند، در پاکستان انکار می کردند، اما  بعد از این که آمریکاییها محل بن لادن در پاکستان را پیدا کردند و به آنجا حمله کردند و او را به قتل رساندند پاکستان خلع سلاح شد. چرا که پس از این اتفاق کسی از پاکستان این ادعا را که بقیه رهبران القاعده و طالبان در پاکستان نیستند قبول نمی کرد. این مهم ترین زیانی بود که پاکستانی ها در این رابطه کردند. به خصوص بخش امنیتی ارتش پاکستان تحت عنوان آی اس آی (ISI) که با توجه به شرایط پاکستان تصور می شود قوی ترین نیروی امنیتی در منطقه است،‌ ضربه جدی را متحمل شد. چرا که این بحث مطرح شد که یا آی اس آی خودش از بن لادن حمایت کرده و از او در منطقه ای نظامی نگهداری می کرده است و یا اگر آنطور که ادعا می کنند و البته چندان قابل پذیرش به نظر نمی رسد از حضور بن لادن در آن منطقه خبر ندادشته است که در این صورت آن قدرتی که برای آی اس آی در اذهان به وجود آمده وجود ندارد. یعنی این سوال مطرح می شود که چگونه است که آی اس ای از حضور و استقرار بن لادن در این منطقه با خبر نبوده است در حالی که مدعی است از همه مسائل در منطقه با خبر است.

نکته دیگر در رابطه با بن لادن باید به آن اشاره کرد، ادعایی است که از قبل هندوستان و پاکستان داشته اند که منشاء تروریزم در پاکستان و حمایت آی اس ای از گروههای افراطی است. اثبات این مسئله بزرگترین زیانی بود که پاکستان در این رابطه متحمل شد. پس از عملیات قتل بن لادن در پاکستان دیگر پاکستان نتوانست مناسبات خود را با آمریکاییها آنطور که انتظار می رفت مدیریت و ترمیم کند. از سوی دیگر پاکستان نتوانست با هندوستان و افغانستان که همسایگان اصلی او هستند در مسیری قرار بگیرد که مشکلات منطقه ای را به سود خود حل و فصل و هدایت کند. از این منظر می توان گفت پاکستان بازنده اصلی قتل بن لادن بودند.

همچنین قتل بن لادن در سطح بین المللی هم حائز اهمیت بود. باراک اوباما،‌ رئیس جمهور آمریکا، به خصوص توانست از این مسئله به خوبی استفاده کند و شرایطی ایجاد شد که آن ذهنیتی که در دنیا وجود داشت که آمریکا در افغانستان شکست خورده است مخدوش کرد. به واسطه این دستاورد آمریکا می توانست مدعی شود که به یکی از اهداف خود برای حمله به افغانستان، یعنی مبارزه با القاعده دست یافته و با کشتن رهبر القاعده و تحت فشار قرار دادن این سازمان مانع ادامه حیات آزادانه این سازمان در افغانستان و پاکستان شده است. نباید فراموش کرد که این اتفاق بعد از قتل بن لادن تا حدود زیادی رخ داده است. یعنی درست است که سازمان القاعده هنوز در منطقه حضور دارد و گفته می شود که ایمن الظواهری رهبر جدید آن در وزیرستان مستقر است ولی حقیقت این است که افغانستان و پاکستان را برای خود جای امنی احساس نکرده و تلاش کرد که نیروهای اصلی خود را به کشورهای عرب به خصوص به یمن و سومالی منتقل کند. بعد از تحولات یک سال اخیر در دنیای عرب، کمابیش می توان گفت که سازمان القاعده همانند سابق در پاکستان و اقغانستان حضور و فعالیت ندارد و نیروهای خود را به کشورهای عربی منتقل کرده و در تحولات این کشورها که در حال ایفای نقش است. اتفاقا از بعضی جهات موفقیت القاعده در این کشورها بیشتر از حضورش در افغانستان و پاکستان بوده است. به نظر می رسد القاعده در سومالی و یمن حضور موثری دارد. در تحولات سوریه نیز گفته می شود این گرونقش ایفا می کند. بنابر این  در حال حاضر وضعیت القاعده در جهان عرب نسبت به گذشته بهتر شده است.

 

روابط آمریکا و پاکستان

قتل بن لادن در پاکستان تا حد زیادی مناسبات آمریکا و پاکستان را تحت تاثیر قرار داد و این روابط را تخریب کرد. اولین پیامد این اتفاق در این زمینه برای پاکستان این بود که آمریکا کمک هایی که تعهد کرده به پاکستان بکند به خصوص کمک های نظامی به ارتش پاکستان متوقف کرد. آمریکا قرار بود در طی پنج سال پنج میلیارد دلار در اختیار پاکستان قرار دهد که هشتصد میلیون دلار آن قرار بود در سال میلادی جدید در اختیار پاکستان قرار گیرد. به طور کلی بعد از این اتفاق پاکستان تحت فشار قرار گرفت که هنوز نتوانسته است یک سیاست یکدست را در ارتباط با گروههای افراطی در پیش بگیرد. به این معنا که از یک سو ثابت شد که نیروهای امنیتی پاکستان هنوز با گروههای افراطی در ارتباطند و از طرف دیگر پاکستان از آمریکا پول می گیرد با این ادعا که در حال مبارزه با گروههای افراطی است. افشای این سیاست دوگانه پاکستان باعث شد که پاکستان در موقعیت بسیار ضعیفی قرار بگیرد و همین مسئله موجب شد که پاکستان احساس می کند که دیگر نمی تواند همانند گذشته اعتماد آمریکا را جلب کند. از این رو به دنبال این رفتند که مناسبات خود را با چین گسترش دهند و یا روابط خود را با روسیه افزایش دهند و به ایران نزدیک تر شوند. یعنی پاکستان پس از این تحولات به دنبال جایگزینی برای مناسبات خود با آمریکا می گردد که همین موضوع رقابت ها بین آمریکا و چین را در جنوب آسیا تشدید می کند و در نهایت پاکستانی ها تحت فشار آمریکا به سمت چین می روند. ولی سوال این است که آیا واقعا چینی ها می توانند در همان حدی که آمریکاییها نیازهای پاکستان را پاسخ می دادند به پاکستان کمک کند؟ در داخل پاکستان تردید هایی در مورد جواب مثبت به این سوال وجود دارد.

مسئله بلوچستان

مسئله بلوچستان نیز در ادامه تنش های مابین آمریکا و پاکستان مطرح شده است. کمیسیون امور خارجه کنگره آمریکا با تشکیل جلسه‌ای ضمن بررسی اوضاع بلوچستان پاکستان، از جداشدن این ایالت از پاکستان حمایت کرد. برخی چهره‌های ملی‌گرای بلوچ که در این جلسه حضور داشتند به آمریکایی‌ها اطمینان دادند که بلوچ‌ها متحدان طبیعی آمریکا هستند و می‌خواهند بندر گوادر را با آمریکایی‌ها به اشتراک بگذارند.

آنطور که سناتور های آمریکایی می گویند آنها خواهان استقلال بلوچستان از آمریکا هستند تا حدی که مطرح شد در دیدارهایی که با رهبران بلوچ در آمریکا داشتند این مسئله مطرح شد. ولی به نظر می رسد که این مسئله در آن حد که مطرح شده نبوده است. یعنی سیاست دولت اوباما این نیست که پاکستان را به تجزیه بکشاند، بلکه بیشتر در حد اعمال فشار بر پاکستان بوده تا سیاست های پاکستان را با خود هماهنگ کنند. ولی این مسئله یک واقعیت را نشان داد و آن این که اگر آمریکا و ناتو به این جمع بندی برسند که پاکستان همچنان به سیاست دوگانه خود در ارتباط با گروههای افراطی ادامه می دهد و حاضر و یا قادر نیست که به طور جدی با این گروهها مبارزه کند و دست از حمایت افغانستان و طالبان بکشد ممکن است گزینه هایی دیگر را در دستور کار خود قرار دهند. یعنی اگر آمریکا و ناتو بین دو گزینه قرار بگیرند یعنی پذیرش شکست نظامی و بازگشت طالبان به قدرت از طریق قهر آمیز و یا تجزیه پاکستان،‌ به نظر می رسد در این صورت تجزیه پاکستان را در پیش خواهند گرفت. چرا که آمریکا و ناتو نمی خواهند در افغانستان شکست نظامی بخورند مثل روسها که شکست خوردند و بیرون رفتند. آمادگی ذهنی برای پذیرش شکست در افغانستان برای  آمریکاییها وجود ندارد. یعنی یا پاکستان به آمریکا کمک می کند که از افغانستان آبرومندانه خارج شود و با ایجاد پایگاه نظامی  بخشی از نیروهایش را در این کشور حفظ کند و یا اگر پاکستان این کار را نکند به احتمال زیاد آمریکا به تجزیه پاکستان تمایل پیدا خواهد کرد و پاکستان باید منتظر اقدامات دیگر آمریکا باشد.

 

نظر شما :