برای اصلاحات، ناگهان زود دیر میشود
تحولات سوریه درست سه ماه پیش در شهر درعا و با اعتراضات دانش آموزان یک مدرسه شروع شد. این دانش آموزان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند و خانواده آنها در واکنش به این دستگیری تظاهرات کردند. این اتفاق جرقه آغاز تحولات در سوریه بود.
اگر به اتفاقات بعدی در سوریه توجه کنیم در مییابیم که حادثه شهر درعا فقط یک جرقه بود و این گونه نیست که تحولات بعدی متاثر از این اتفاق باشند. این واقعه نشان داد در جوامعی که در تاریکی، دیکتاتوری و مدیریتهای امنیتی - نظامیزندگی میکنند، یک سری مطالبات فروخفته در فضای دهشتناک فشار و خفقان وجود دارد که به محض این که منفذی باز میشود، غلیان احساسات مردم و جوشش اعتراضات آنها خود را نشان میدهد.
لازم است به این نکته توجه شود که تحولاتی که در سوریه در حال وقوع است، از بقیه تحولات در سایر کشورهای عربی جدا نبود و نیست. در سوریه هم حدود پنج دهه حکومت حزب بعث و فضای سنگین امنیتی به بهانه مبارزه و جنگ با اسرائیل وجود داشته است. البته چه بسا برخی از آن سیاستها در شرایط و زمانهایی مورد حمایت مردم بوده؛ اما مردم در عین حال که خواهان مبارزه با اسرائیل و باز پس گیری سرزمینهای اشغالی هستند، به آزادیهای فردی و حقوق شهروندی خود هم توجه پیدا کرده اند. خصوصا در این دوره که عصر اینترنت و دوران ارتباطات است، امکان سانسور در هیچ سرزمینی وجود ندارد و این شرایط باعث آن شده است که مردم به خواستههای خود بیشتر توجه کنند.
بشار اسد در سال 2000 که سر کار آمد با روحیه ای با نشاط و امید بخش قدرت را در دست گرفت و کسی بود که مردم سوریه و منطقه نگاه متفاوتی به او نسبت به پدرش داشتند. او پزشکی تحصیل کرده در انگلستان بود و روحیه ملایم و نرم داشت؛ به محض این که پشت میز ریاست جمهوری در سوریه نشست وعده اصلاحات داد؛ صحبتهایی درباره حق آزادی و وجود احزاب و حق اعتراض بیان کرد و وعده داد که این اصلاحات صورت بگیرد. اصلاحاتی هم خصوصا در بعد اقتصادی انجام داد. یعنی تغییرات گسترده ای در اقتصاد کاملا سوسیالیستی در سوریه ایجاد کرد و تا حدی فضا را تغییر داد.
اما به نظر میرسد آقای اسد در بخشهای مختلف دیگری که باید اصلاحات انجام میداد، مخصوصا در حوزه حقوق فردی کارنامه موفقی نداشته است که امروز شاهد این حجم وسیع اعتراضات مردمی در سوریه مواجه هستیم.
البته دولت سوریه، برخی دولتهای منطقه و بعضی از چهرههای جهان عرب و دیگر مناطق، معترضین را به توطئه گری، فتنه گری یا خط گرفتن از خارج متهم میکنند. من به هیچ وجه این نظریه را در مورد هیچ کدام از انقلابهای عربی قبول ندارم. همان طور که معتقدم بحرین در این مورد دروغ میگوید یا اشتباه میکند که حرکت مردم بحرین را به ایران منتسب میکند و حمایت خارجی را مسبب حوادث میداند، دولت سوریه هم اشتباه میکند که میگوید اعتراضات مردمی به صهیونیستها یا امریکاییها یا هر نیروی خارجی دیگری ارتباط دارد. به هر صورت این مردم خواستههایی دارند و نمیتوان بخش وسیعی از مردم را به این که از خارج تحریک و تغذیه میشوند، متهم کرد. مردم خواستهها و مطالباتی دارند که هم اکنون در اولویت نخست آنها قرار گرفته است.
اولین شعار مردم در درعا و بسیاری از شهرهای دیگر اصلاحات بود. ولی به مردم اجازه داده نشد که اعتراضات و خواستههای خود را بیان کنند و برخورد امنیتی و سرکوب صورت گرفت. تعدادی در این جریانات کشته شدند. وقتی خون انسانی بر زمین ریخت؛ وقتی پاسخ مردمی که در حجم گسترده وارد خیابانها شدند و طلب و اعتراضی را مطرح کردند، با گلوله داده شد؛ طبیعتا شعارها از «الشعب یرید اصلاح النظام» به «الشعب یرید اسقاط النظام» تبدیل میشود. این یک قانون اجتماعی است. مردم در ابتدا تقاضای اصلاحات میکنند، وقتی با آنها تند و امنیتی برخورد شد، خواهان تغییر رژیم میشوند. به مرور اعتراضات از این شهر به آن شهر منتقل شد و در حال حاضر به همه مناطق کشیده شده و سرایت کرده است.
در این شرایط میبینیم وعدههای اصلاحات هم تاثیری ندارد. البته بخشی از علت تاثیر نکردن وعده اصلاحات در خود آن نهفته است. وقتی این اصلاحات در حد وعده باشد و واقعیت نداشته باشد، روشن است که تاثیری نخواهد داشت. عفو عمومیکه بشار اعلام کرد آن طور که مخالفین میگویند بیشتر از این که معترضان و سیاسیون زندانی با استفاده از این عفو آزاد شوند، اقشار مختلف زندانی با جرائم متفاوت از زندان آزاد شدند. در حالی که عفو عمومیعموما بیشتر مربوط به زندانیان سیاسی و حزبی است. بنابراین عفو عمومیهم نتوانست معترضین را قانع کند. علاوه بر این که وقتی دولتی سالهای سال با شیوههای امنیتی مردم را ساکت نگه داشته و حقوق شهروندی مردم رعایت نشده، وقتی یک فضای آزاد برای تظاهرات باز شود، مردم به شکل انفجاری وارد صحنه میشوند و چه بسا حتی فرصت اصلاحات هم از دست میرود.
لذا توصیههایی که متفکران و سیاستمداران مستقل دنیا امروز به همه حکومتها دارند این است که قبل از آن که دیر شود اصلاحات را شروع کنند و همان طور که تجربه ثابت کرده است، بسیار زود دیر میشود و فرصتهای طلایی برای اصلاحات به سرعت از دست میرود.
به نظر میرسد که بشار با تیغ دولبه ای مواجه شده است. هر چند که به نظر من او مایل است بخش وسیعی از خواستههای مردم را بپذیرد و اصلاحات انجام دهد، اما سابقه گذشته حکومت مبتنی بر نیروهای امنیتی آن چنان فضای سنگینی ایجاد میکند که به محض باز شدن یک مسیر اصلاحی چه بسا گرفتاری جدیدی برای حکومتها به وجود میآید و امکان اصلاحات را از آنها میگیرد.
لذا نظریه ای که به آن اشاره شد و امروز بسیاری، از چهرههای سیاسی و سیاستمداران گرفته تا متفکرین و فیلسوفان سیاسی از آن سخن می گویند، بسیار حائز اهمیت است که قبل از این که دیر شود دولتها باید دست به اصلاحات بزنند. به نظر میرسد که شانس آقای بشار برای اصلاحات روز به روز در حال کاهش است. بشار اسد هنوز هم شاید فرصتی داشته باشد اما هر چه بگذرد و تعداد کشتهها و مجروحین و آسیب دیدگان از این حوادث افزایش یابد، فاصله دولت با مردم بیشتر و بیشتر میشود و طبیعی است که امکان اصلاحات کاهش مییابد. متاسفانه دولت سوریه در یک مسیر بسیار سخت وارد شده و هر روز در حال از دست دادن موقعیت خود است.
اما در این میان یک نکته مهم وجود دارد؛ سوریه با سایر کشورهایی که در معرض تحول بودند و هستند تفاوتهای جدی ای دارد. موقعیت جغرافیایی سوریه و سابقه طولانی این کشور در حمایت از مقاومت و مبارزه با اسرائیل و مشارکت در جبهه پایداری موقعیتی را به سوریه میدهد که شرایط و مسائل خاص خود را دارد:
1. حکومت سوریه در طول دهها سال گذشته همواره پایگاهی برای مقاومت فلسطین بوده و نیروهای مبارز فلسطینی در سوریه تجمع داشتند و از آن جا برنامههای خود را پیگیری میکردند. بنابراین بخشی از تحولات فلسطین در سوریه رقم میخورد.
2. سوریه در رابطه با لبنان نقش بی بدیلی را ایفا کرده است. لبنان تنها دو همسایه زمینی دارد؛ یکی فلسطین اشغالی و دیگری سوریه.
3. مرز دیگر سوریه با عراق است و تاثیر مسائل امروز عراق با توجه به مرزهای گسترده سوریه با این کشور قابل توجه است.
4. مرزهای سوریه با اردن، ترکیه و مدیترانه ویژگیهای جغرافیایی خاصی را به سوریه داده است که تاثیر مستقیمیبر جایگاه و اهمیت سوریه دارد.
بنابراین با توجه به تجربه و سابقه این مسئله پذیرفته شده است که هرگونه تحول در سوریه بر تمام این حوزههای منطقه ای از حوزه کردستان عراق، ترکیه و سوریه گرفته تا حوزه جولان که مسئله اسرائیل در آنها مطرح است، تاثیر دارد. اینها مسائلی است که مورد توجه نیروهای اثرگذار بین المللی است.
بنابراین نیروهای بین الملی منجمله امریکا، اسرائیل، روسیه، ایران و کشورهای عربی تمایلی به تغییرات زیربنایی در سوریه نداشته اند و حتی میتوان گفت که هنوز هم بر این مسئله تاکید دارند که بهتر است بشاراسد مردم خود را راضی کند و روی کار باقی بماند. با توجه به شناختی که من از سوریه دارم، تصور میکنم که اگر چنین اتفاقی بیفتد به صرفه و صلاح همه در منطقه خواهد بود. اما نکته اساسی این است که بعضی فکر میکنند که خواست امریکاییها یا خواست عربها یا خواست غربیها یا خواست بین المللی تنها عنصر تعیین کننده است. بلکه این گونه نیست. این مسئله میتواند تسهیل کننده و تحریک کننده باشد اما تعیین کننده نیست. مسئله تعیین کننده رابطه دولتها و ملتها است.
امروزه ماهیت منازعات در جنبشهای اخیر در مقایسه با جنبشهای دهه 60 و 70 و حتی دهه 80 تفاوت جدی کرده است. ماهیت منازعات از یک ویژگی خاص برخوردار است و بیشتر از هر چیزی در این جنبشها مناسبات بین مردم و حکومتها مورد توجه است. ملاحظه میکنید که شعارها در این جنبشها به هیچ وجه شعارهای ضد استعماری و ضد استکباری و ضد اسرائیلی و ضد امریکایی نیست. البته این معنای آن نیست که مردم با استعمار و استکبار و اسرائیل موافق هستند، بلکه مردم در جای خود حرفهای جدی خود را در رابطه با اسرائیل و امریکا حتی قوی تر از گذشته مطرح کرده اند و مطرح خواهند کرد. مثال این مسئله را میتوان در بازگشایی مرز رفح بعد از سرنگونی دولت مبارک در مصر دید.
بنابراین این جنبشها در مرحله اجرا و در شرایط جاری خود ماهیت ضد استبدادی دارند و بیشتر بر مناسبات ملتها با حکومتها متمرکز هستند. مردم از حکومتهای خود احترام، رعایت حق رای، رعایت حقوق بشر، عدم فساد و سوء استفاده از مناصب حکومتی، توانایی برای اداره جامعه و اقتصاد میخواهند.
در چنین شرایطی میبینیم که سوریه علیرغم شانس بالایی که برای مدیریت بحرانهای فعلی دارد، تمایل نیروهای مقاوم در سراسر جهان عرب برای بقای دولت بشار اسد بر سر کار و خواست قدرتهای منطقه ای و بین المللی مبنی بر باقی ماندن دولت اسد به دلیل اثراتی که تغییر در سوریه در بسیاری از مناطق دارد، این دولت نمیتواند با مردم خود تفاهم و توافق کند. پس عامل تعیین کننده توافق و تفاهم میان ملت و دولتها است. این قاعده ای است که برای همه کشورها صادق است. مسائل دیگر میتواند تاثیر گذار، تسهیل کننده یا مانع باشد، اما نمیتواند تعیین کننده باشد. مهم ترین شاخص رابطه دولت و ملتها است. یعنی اگر دولت و ملتی بتوانند با هم تفاهم کنند، هیچ توطئه خارجی نمیتواند تاثیرگذار باشد. حتی اگر حرف آقای بشار اسد یا دیگرانی که معتقدند این تحرکات در سوریه از جانب خارجیان است، درست باشد، اگر رابطه دولت و ملت سوریه با هم درست شود و به تفاهم برسند، این توطئهها هیچ تاثیری نمیتواند داشته باشد و مردم را در این حد تحریک کند.
نظر شما :