شاید آخرین فرصت برای شما
نویسنده خبر:
دنیس راس
نامه دنیس راس به جورج دبلیو بوش
آقای رئیس جمهور، تردیدی نیست که شما به اختصار در جریان همه مسائل مربوط به این موضوع قرار گرفته اید، اما از آن جایی که من با تمام کسانی که این هفته ملاقات می کنید صحبت کرده ام و همین هفته پیش از آن جا آمده ام می خواهم چند مورد از برداشت هایم را با شما در میان بگذارم شاید برای شما قابل استفاده باشد.
چقدر خوب است که به خاورمیانه می روید و احساس تعهد می کنید و پیش از پایان دوره ریاست جمهوری تان برای دستیابی به توافق صلح سعی می کنید.هفت سال بدون هیچ پیشرفت در روند صلح، زیان سنگینی بر روح و روان و انتظارات اسرائیلی ها و همچنین فلسطینی ها وارد آورده است. بدگمانی به اوج رسیده و باور به برقراری صلح بسیار پایین آمده است. کنفرانس آناپولیس که نوید شروع دوباره می داد در افکار عمومی اسرائیلی ها و فلسطینی ها مورد تردید زیادی قرار گرفته است. آنها پیش از این هم حرف و بیانیه زیاد شنیده بودند. آنها باید مورد ملموسی مشاهده کنند اگر قرار باشد دوباره نوید صلح را باور کنند.
دوم، انتظار سفرتان را افراد زیادی نمی کشند، این خوب است اما نباید دستمایه و بهانه ای برای دست کشیدن قرار گیرد. هر دو طرف مدتی است که از شیوه مشابهی بهره می گیرند و از گردهمایی ها برای شکایت از کوتاهی های طرف مقابل استفاده می کنند، به جای آن که به راه حل بیندیشند. بنابراین اگر سفرتان هیچ نتیجه ای نداشته باشد حداقل بهتر است یک سری ابتکارهای بسیار کوچک مورد توجه قرار گیرد تا لااقل علائم هر چند کوچک از پیشرفت قابل مشاهده شود.
سوم، به نظر می رسد واکنش شیمیایی بین دو رهبر-ایهود اولمرت و محمد عباس-اتفاق افتاده است فقط نکته این است که هردوی آنها از لحاظ سیاسی نسبتا ضعیف هستند. تجربه به من نشان داده که رهبران ضعیف تاریخ ساز نیستند و اسطوره نمی شوند. وقتی از آنها می خواهید مسأله دارالسلام، آوارگان، مرزها و امنیت را - که هسته مرکزی این بحران و درگیری است و به هویت آنان باز می گردد- حل کنند، شاید چنین کاری را انجام دهند و آن هم با نیت بسیار خوب، اما نگرانی من این است که از عهده برنیایند و قابلیت آن را نداشته باشند.
در آناپولیس، در بیانیه مشترک قرائت شده به هیچ نکته جنجالی اشاره نشد؛ چون هیچ یک از دو طرف حاضر نیست از چیزی بگذرد. هدف گردهمایی آناپولیس از سرگیری مذاکرات بود اما این مذاکرات حتی یک سری اصول توافق شده اولیه هم نداشت. بنابراین سؤال پیش می آید که چگونه می خواهید رهبران را متقاعد کنید که بر ترس خود فائق آیند و آن چه باید هر یک از دو طرف کوتاه بیاید در افکار عمومی مطرح کنند. اگر بشود، این پرسش را هم اضافه کنم: اگر قرار است در سال 2008 به وضعیت دائمی برسیم، مطرح کردن کدام یک از موارد برای هریک از دو رهبر اسرائیل و فلسطینی دشوارتر است؟
جواب من این است که باید افکار عمومی دچار تغییر شود. افکار عمومی هر دو سو یعنی اسرائیلی و فلسطینی باید در مورد بازنگری در روند صلح از خود اشتیاق نشان دهد. امروز امید آنان در انبوهی از تردیدها غرق شده است. اکثر اسرائیلی ها و فلسطینی ها می گویند به راه حل ایجاد دو کشور همسایه باور دارند اما تقریبا تعداد مساوی از هر دو طرف بعید می دانند که این اتفاق بیفتد آن هم نه به این دلیل که هیچیک تمایل ندارند بلکه هر دو طرف به نیت هم تردید دارند و دیگری را به نداشتن قابلیت لازم متهم می کنند.
اسرائیلی ها می گویند: "ما از لبنان خارج شدیم، اکنون ببینید چه بر سر این کشور آمده است. از غزه خارج شدیم، حماس قدرت را به دست گرفت. حتی برای یک روز پرتاب راکت متوقف نشد. چرا همین کار را در کرانه باختری انجام دهیم و تمام جمعیت خود را در معرض آسیب پذیری قرار دهیم؟" فلسطینی ها هم می گویند: "اسرائیلی ها در جایی که قرار است کشور ما باشد شهرک سازی می کنند و حرکات و سکنات ما را محدود می کنند. وقتی نمی توانیم از نابلس به جنین برویم چطور باید باور کنیم آنها اجازه می دهند دارالسلام [بیت المقدس] پایتخت ما باشد؟"
من اینها را نمی گویم که چنین برداشت شود من مخالف تلاش برای صلح هستم. من حامی این تلاش هستم. ولی امیدوارم بدانید که از سرگیری مذاکرات کافی نیست. باید استراتژی وجود داشته باشد که راه را مشخص کند. گفتن این جمله که ما نظارت می کنیم تا هر دو طرف به تعهدات خود در مسیر صلح عمل کنند راه به جایی نمی برد. نه تنها درک هردو طرف از تعهدات یکسان نیست-یعنی پایه و اساس مورد توافق طرفین وجود ندارد که بر آن اساس بتوان قضاوت کرد- بلکه بعضی از این تعهدات بسیار دشوارتر از ظرفیت یا تمایل هر یک از دو طرف است و امکان برآوردن آن وجود ندارد.
فلسطینی ها امروز نه توان خلع سلاح و برچیدن زیرساخت های وحشت آفرینی را دارند و نه تمایل آن را. اسرائیلی ها هم حاضر نیستند به نقطه ای عقب نشینی کنند که تا پیش از قیام انتفاضه در سال 2000 در آن قرار داشتند چون سیستم امنیتی یکپارچه کنونی جلوی دسترسی بمب های فلسطینی به داخل اسرائیل را گرفته است.
ترغیب و التماس هم هیچ تغییری در رفتار و رویه هر دو طرف ایجاد نخواهد کرد. رفع و رجوع کردن و سرسری گرفتن تعهدات هم کاری از پیش نمی برد و توضیح نقاطی که کارآمد نیست هم به حل مشکل کمک نمی کند. به جای این کارها آیا بهتر نیست از هر دو طرف بخواهیم هر کاری که از دستشان برمی آید انجام دهند طوری که برای طرف مقابل مفهوم داشته باشد ؟ برای مثال از سوی اسرائیلی ها توقف شهرک سازی در تمام نقاط نزدیک به فلسطینی ها فعالیتی است که برای فلسطینی ها مفهوم واضحی دارد و در توان دولت اسرائیل هم هست. از سوی فلسطینی ها هم توقف نفرت آفرینی در رسانه ها، مدارس است که از دست آنان بر می آید و مسلما از دید و توجه افکار عمومی اسرائیل پوشیده نمی ماند.
از آن جایی که مسائل امنیتی قابل چشم پوشی نیست و با طرح های انتزاعی هم کاری از پیش نمی رود، چرا یک گروه مشترک بین اسرائیل و فلسطین ایجاد نشود و طرحی مشخص ارائه نگردد تا مسؤولیت های فلسطینی ها در آن مورد توجه قرار گیرد و در صورت لزوم با تنبیه جلوی وحشت آفرینی گرفته شود؟ در صورتی که فلسطینی ها به تعهدات و مسؤولیت های خود عمل کردند آزادی های آنان افزایش یابد.
آقای رئیس جمهور شاید احساس کنید این موارد بسیار پیش پا افتاده اند و شما علاقه مند هستید روی چشم اندازی وسیع تر تمرکز کنید. خیلی خوب است اما تا باور افکار عمومی هردو طرف-فلسطینی و اسرائیلی- را به امکان برقرار صلح بازنگردانید به توافق صلح دست پیدا نخواهید کرد. این درگیری مملو از بدگمانی و بی اعتمادی است و با توجه به فقدان یک رویکرد خاص و عملی، ترسم این است که دو رهبر-با همه خلوص نیتی که دارند- قادر به برداشتن گامی تاریخی نباشند.
بنابراین جناب آقای رئیس جمهور از سفر خود استفاده کنید و از هردو طرف بپرسید که چه پیشنهادی دارند و چه کاری از دستشان برمی آید طوری که برای افکار عمومی طرف مقابل قابل فهم باشد. از آنها بپرسید آیا می توانند به گام های مشترک در حوزه امنیت فکر کنند؟ و سرانجام این که چگونه می توان آنان را در مورد مسائل اصلی [مثل وضعیت آوارگان فلسطینی] متقاعد کرد؟
با این کار می توانید به از سرگیری مذاکرات در آناپولیس بهترین فرصت را برای ادامه و پیشرفت بدهید. این ممکن است آخرین فرصت جلوگیری از توقف حرکتی باشد که به آن امید بسته اید.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دنیس راس مشاور و از اعضای ارشد مؤسسه واشینگتن برای سیاست خارجی خاورمیانه و صاحب کتاب "کشورداری: چگونه جایگاه آمریکا در دنیا را بازیابیم" است.
نظر شما :