مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات
جنگ شروع شده است، همه باور کنند
روزنامه ابتکار در سرمقاله روز شنبه 10 اردیبهشت با عنوان "جنگ شروع شده است، همه باور کنند" به قلم محمدعلی وکیلی با اشاره به کشف ویروسی تازه در تاسیسات هسته ای کشورمان آورده است: اکنون با کشف دومین حمله سایبری به توان هستهای کشور، جای شک و تردیدی برای ورود به جنگ نامتقارن جهانی باقی نمانده است. آنچنانکه در سال گذشته، همه کارشناسان صنعتIT دنیا اذعان کردند که دولت امریکا پشت حمله سایبری «استاکسنت» بوده، حمله «استارس» هم تحت مدیریت آن کشور صورت پذیرفته است.
این روزنامه نتیجه می گیرد: کشور عملاً وارد جنگ جدید سایبری شده است و باید از وضعیت دفاع خارج شود و تدارک کافی برای حمله پیشدستانه را صورت دهد. وقتی ایران از چنان توانی برخوردار است که میتواند حمله سایبری دشمن را خنثی کند؛ بنابراین از توان حمله پیشگیرانه نیز برخوردار است. تاکنون معلوم شده است که هیچ اصل حقوقی یا اخلاقی به منظور محدودسازی حملات در فضای مجازی برای دفاع ار منافع مدم وجود ندارد. حال که منافع یک ملت بهکرات در معرض تهدید این حملات قرار میگیرد، بیتردید حمله متقابل از طریق بسیج امکانات، برای پشیمانسازی دشمن، نهتنها غیراخلاقی نیست، که یک اصل استراتژیک بهحساب میآید. در این وضعیت، آگاهسازی از طریق ارتقای معلومات عمومی مردم درخصوص فضاهای مجازی و تهدیدات محتمل، نقش تعیینکنندهای در مقابله خواهد داشت. بیتردید از این به بعد، شاهد رشد ردیف بودجههای سایبری در ردیف بودجههای سالیانه کشورها خواهیم بود.
بازگشایی مرز غزه و بازگشت گروه های جهادی
روزنامه کیهان در یادداشت روز شنبه خود با عنوان "بازگشت گروه های جهادی به کرانه، جنین و قدس" به تحلیل آشتی و توافق دو گروه فلسطینی پرداخته و می نویسد: امضای توافقنامه آشتی میان گروه های فلسطینی و به تعبیری آشتی غزه و کرانه در روز چهارشنبه هفته گذشته در قاهره نشان داد که فلسطینی ها در حال حل و فصل مسائل داخلی خود هستند و اهمیت و حساسیت شرایط منطقه ای را به خوبی درک می کنند.
سعدالله زارعی نویسنده این مقاله یکی از حساس ترین بندهای توافقنامه را توافق بر سر پرونده امنیتی دانسته و نوشته است: این توافقنامه وضعیت میان گروه های فلسطینی در غزه و کرانه را عادی سازی می کند و در نتیجه امکان فعالیت مجدد گروههای جهادی در کرانه و باریکه را فراهم می نماید. بازگشت حماس و جهاد به کرانه باختری اگرچه پیچیدگی های زیادی دارد و حتماً با اما و اگرها و شروطی از سوی تشکیلات خودگردان مواجه می شود اما از آنجا که اصول چنین توافقاتی مورد قبول قرار گرفته است می توان گفت نیروهای حماس و جهاد طی هفته های آینده از فرم فعالیت مخفی در کرانه خارج می شوند و این فضای کرانه را دگرگون می کند. از آنجا که در توافقنامه چهارشنبه قاهره روی حق سلاح مقاومت کاملاً توافق صورت گرفته است، فعالیت گروه های جهادی در کرانه به آرامش صهیونیست ها در این منطقه پس از چهار سال خاتمه می دهد و رژیم صهیونیستی درگیر دغدغه جدید امنیتی در کرانه، قدس شرقی و جنین می شود. علی الظاهر توافقات امنیتی چهارشنبه فراگیر بوده و توافق بر سر فعالیت نیروهای امنیتی، پلیس و نیروهای نظامی طرف های فلسطینی را در بر می گیرد.
چه کرده ایم؟
"این خلیج همیشه فارس باشد؟" عنوان سرمقاله روز یکشنبه روزنامه تهران امروز به قلم رضا مختاری است که به بهانه روز ملی خلیج فارس نوشته شده و در بخشی از آن آمده است: خلیج فارس مسئله ای است که ربط مستقیم به تمامیت ارضی و فرهنگی ما دارد و نمی توان ابعاد بین المللی آن را نادیده گرفت. تعارف نداریم که دعوای خلیج فارس، دعوای بین اعراب و ماست.
این روزنامه می افزاید: آب گل آلودی که کشورهای حاشیه خلیج فارس با روش هایی نه چندان پیچیده تا توانسته اند از آن ماهی گرفته اند و خواهند گرفت. فارغ از کپی برداری از معماری ایرانی و معرفی آن به عنوان اثری عربی آنها به آب های خلیج فارس هم رحم نکرده اند. یک قلم آن فقط همین که متخصصان جانور شناس را استخدام کرده اند تا با ثبت جانوران آبهای خلیج فارس در مجامع علمی محل شناسایی را با نام مجعول بنامند و یک قلم دیگر آن که چند سالی است نزدیک به دو هفته قبل از روز خلیج فارس، توسط شیخ شارجه جایزه ای با مشارکت یونسکو به آثاری اختصاص داده می شود که در راستای توسعه فرهنگ عربی تولید شده باشند. رقم این جایزه هم شصت هزار دلار آمریکاست که در مقایسه با تاثیر فرهنگی این جایزه بسیار ناچیز است. خلیج فارس یک بازی بزرگ است و حریف به دنبال برد است. در این رقابت ما چه کم داریم؟ سرمایه تاریخی، فرهنگی، طبیعی، دانش، روابط خوب بین الملی؟ قطعا نه. پس شاید پرسش درست این باشد که چه کرده ایم؟
تلاش برای تقویت سیطره فرهنگی به بهانه مراسم ازدواج
«مراسم ازدواج اخیر سلطنتی انگلیس و پرسشهای میلیونها عدالت خواه در سراسر جهان» عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت در روز یکشنبه یازدهم اردیبهشت است که در آن به توصیف مراسم پرزرق و برق عروسی پرنس و پرنسس انگلیسی پرداخته شده و آمده است: مقامات مذهبی و مهمانان حاضر گران ترین لباس ها را به تن کرده بودند و بسیاری از ناقضان حقوق انسانی ازجمله نخست وزیر انگلیس درجلسه حضور داشتند و نمایش های متعدد دوربین هایی که از جهات مختلف فیلمبرداری می کردند و عظمت مکان جلسه را به رخ می کشیدند،همه اینها انسان را به یاد دربارهای سلاطین و یا قصه های رویایی از پادشاهان کهن می انداخت که از یکسو مردم رعیت و تابع هستند و از سوی دیگر افراد و طبقاتی درصدر بوده و از بیشترین امکانات و منابع و تفاخر ظاهری برخوردار می باشند. همه این جلوه ها و موارد دیگری که مجال طرح آنها نیست در یکی از کشورهای پرادعای مغرب زمین بوقوع پیوست.
این روزنامه تاکید می کند: هیچ کس نپرسید آیا این است معنای دموکراسی و نفی هرگونه تبعیض و نابرابری ها؟ آیا این است معنای حمایت از همه مردم خصوصاً اقشار آسیب پذیر؟ آیا این است معنای احترام گذاشتن به همه فرهنگ ها در سراسر جهان یا خود جلوه برجسته ای از تلاش برای تقویت سیطره فرهنگی به بهانه یک مراسم ازدواج بود؟ آیا این است کارکرد نهادهای دینی که در خدمت اعیان و قدرتمندان زر و زور باشند؟ آیا کسی فکر کرد که جوانان فلسطینی، افغانی، عراقی، لیبیائی، بحرینی و دهها کشور دیگر نیز حق ازدواج و امنیت و بهره مندی از حقوق انسانی دارند و حال آنکه بسیاری از این جوانان یا آماج حملات نظامیان انگلیسی شده اند و یا حاکمان مستبد داخلی در خدمت دستگاه انگلیسی حقوق انسانی آنان را سلب کرده و می کنند.
وضعیت سیاستمداری در ایران امروز
روزنامه ابتکار درسرمقاله روز دوشنبه خود با عنوان "سیاستمداران ایرانی و بزنگاههای پیش رو" به قلم محمدعلی وکیلی نگاهی انتقادی انداخته به وضعیت سیاست ورزی و سیاستمداران در ایران. به نظر می رسد محتوای این یادداشت ناظر بر اتفاقاتی است که طی دو هفته گذشته در هیات دولت رخ داده است. وکیلی می نویسد: نحوه رفتار سیاستمداران در موقعیتهای حساس نشان میدهد که رفتار آنان چقدر حرفهای یا غیرحرفهای است. بهنظر میرسد در عالم سیاست، فقط علم کافی نیست، بلکه تجربه رفتار سیاسی نیز لازم است. اگر تجربه و علم سیاست باهم در شخصی جمع شود، آنگاه مهارتش در عبور از بزنگاهها بیشتر میشود.
این روزنامه می افزاید: یکی دیگر از الزامات رویارویی موفقیتآمیز سیاستمدار با بزنگاههای سرنوشتساز، به بستر سیاست برمیگردد. اگر سیاستمدار پرورشیافته محیط سیاسی و برآمده از نظام حزبی باشد، بهطور طبیعی، در مواجهه با بزنگاه، یکه و تنها نیست، بلکه بدنه حزبی به او یاری میرساند. عرصه سیاست باید کادر داشته باشد. دستهای همواره خالی سیاستمدار نشاندهنده این امر است که وی از کادرسازی عقب افتاده است. مسئله دیگر که خاص محیط سیاسی ایران است و یکی از مهمترین آسیبها بهحساب میآید، این است که فرازونشیب سیاستمداران نباید منجر به فرازونشیب اداری کشور شود. در کشور رسم است که با جابهجایی مدیر سیاسی، تمام کادر اداری نیز تغییر مییابند. درحالیکه نظام اداری و کارشناسی کشور میبایست جدای از جابهجاییهای سیاسی، کار روزمره و وظایف سازمانی را بهشکل معمول ادامه دهند. زندگی روزمره مردم و چرخ اقتصاد ملی کشور نباید تحتتأثیر رفتار و فرازونشیب سیاستمداران باشد.
هراس دشمن از اقتدار ولی فقیه است نه رئیس جمهور محترم
روزنامه کیهان در یادداشت روز دوشنبه 12 اردیبهشت با عنوان "این تیر و آن کماندار !" به قلم حسین شریعتمداری به ماجرای بازگشت احمدی نژاد به دولت پرداخته و ضمن انتقاد از جریانی درون دولت نوشته است: دشمن می داند و کمترین تردیدی ندارد که دشمن واقعی نظام سلطه بین الملل و سد مستحکم در مقابل باج خواهی، زورگویی و غارتگری و خونریزی جهانخواران، «ولی فقیه» است و دیگران، از جمله رئیس جمهور و یا هر مقام برجسته و بلندپایه دیگر، فقط در حد و اندازه و در نقش «بازوی ولی فقیه» در میدان حضور دارند که توان و قدرت خود را از آن وجود مبارک و ملکوتی می گیرند. دشمن می داند که «گرچه تیغ از کمان همی گذرد... از کمان دار بیند اهل خرد».
شریعتمداری معتقد است: دشمنان بیرونی و نظام سلطه جهانی، اگر از نظام اسلامی در هراسند و اقتدار آن را سد راه خود می دانند، این هراس از اقتدار ولی فقیه است نه رئیس جمهور محترم و یا هر مقام بلندپایه و محترم دیگر، چرا که مردم براساس باورهای دینی عمیق خود گوش به فرمان ولی امر خویشند و همواره از او به یک اشاره بوده و هست و از مردم به سر دویدن. رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس قوه مقننه و... تنها هنگامی برای دشمن خطرساز و برای مردم آرامش آفرین هستند که پیرو بی چون و چرای ولی فقیه، یعنی نایب حضرت بقیه الله الاعظم- ارواحنا له الفداء- باشند و به هر اندازه که پای از این حلقه بیرون گذارند- ولو به توهم دشمن- هرچه باشند و هرکه باشند یک شهروند ساده و معمولی مانند سایر شهروندان خواهند بود. بنابراین، اگر سخنان توفنده برادر عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، لرزه بر اندام نظام سلطه می اندازد و خروش ایشان علیه رژیم صهیونیستی، سردمداران این رژیم جعلی و کودک کش را به وحشت فرو می برد و... تنها به این علت است که آنها، زبان ولی فقیه را در کام ایشان می بینند وگرنه... مگر همین دشمنان تابلودار بلافاصله پس از آن که به خیال خود احساس جدایی احمدی نژاد از ولی امر مسلمین را دیدند، به جای خروش علیه ایشان، زبان و قلم به حمایت و تعریف و تمجید از وی نگشودند؟!
آقای رئیس جمهور، چرا تاخیر؟!
«چرا تاخیر؟!» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی در روز سه شنبه 13 اردیبهشت است. انبارلویی در این یادداشت، انتقادی نسبت به محمود احمدی نژاد بابت غیبت چند روزه اش در دولت مطرح کرده و می نویسد: رئیسجمهور البته در جلسه دیروز هیئت دولت به این دغدغه پاسخ گذرا میدهد و میفرماید: "دلایل خانهنشینی چند روزه را در دل خود نگه میدارم." خوب اگر قرار است این دلایل در دل ایشان بماند بنابراین "خانه نشینی" در تاخیر اجرای حکم رهبری بلا موضوع میشود. این نگهداری راز آلود میتوانست 10 روز پیش هم صورت گیرد، تا این همه حاشیه پدید نیاید.
نویسنده ادامه می دهد: رئیسجمهور محترم طی سالهای خدمت در دولت نهم و دهم بسیاری از وزرا و همکاران خود را عزل کرده است و هیچ کس دلایل عزل را از او نپرسیده است. صرفا به این دلیل که در قانون اساسی چنین حقی به اوداده شده است، کسی معترض نبوده است. اما وی در نصب معاون اول و عزل وزیر اطلاعات با مخالفت مقام معظم رهبری روبهرو شد. احمدینژاد در اولی با یک تاخیر چند روزه و در دومی با یک تاخیر 10 روزه و قهر و خانهنشینی امتثال امر کرد. این تردید یا تامل برای چیست؟ مگر نه این است کلیه تصمیمسازی و تصمیمگیریها و عزل و نصبهای دولت به دلیل تنفیذ رهبری مشروعیت دارد؟ پس تاخیر در عمل چه توجیهی دارد؟
انبارلویی معتقد است بیاعتنایی رئیسجمهور به این نقدها و حمایت بیچون و چرا از جریان باصطلاح انحرافی درون دولت ممکن است بار دیگر او را در خدمت به مردم دچار مشکل کند.
سایه بنلادن بر فراز امریکا
سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را در 13 اردیبهشت محمود صدری نوشته بود. در این یادداشت که عنوان «سایه بنلادن بر فراز امریکا» را بر خود داشت آمده بود: ایران یک دهه پیش بدون ورود مستقیم به ماجراهای پس از انفجارهای 11 سپتامبر به گونهای رفتار کرد که آمریکاییها باید آن را کمک غیرمستقیم تلقی میکردند و از مواضع سختگیرانه در برابر جمهوری اسلامی فاصله میگرفتند؛ اما چنین نکردند و بر حجم دلخوریها افزودند.
صدری در ادامه افزود: حال که بنلادن مرده است، انگیزه مشترک چندانی برای تهران و واشنگتن باقی نمانده است و آمریکاییها ناگزیرند معرکه افغانستان را حدفاصل دو همسایه ناهمراه با امریکا، (پاکستان و ایران) اداره کنند. رابطه امریکا با عربستان هم تا حدودی از واقعه مرگ بنلادن تاثیر خواهد پذیرفت، امریکاییها در سالهای اخیر از بیم خیزش حامیان بنلادن در عربستان، با حاکمان ریاض از در مدارا وارد شده بودند؛ اما حال که بنلادن مرده است، احتمالا در برابر عربستان رویه سختگیرانهتری پیش خواهند گرفت. مرگ بنلادن بر رابطه امریکا با متحدان اروپایی هم بیتاثیر نخواهد بود. سیاست خارجی ایالاتمتحده در 10 سال گذشته حول ساماندهی «اتحاد جهانی علیه تروریسم» شکل گرفته است. با مرگ بنلادن این استراتژی دچار تلاطم خواهد شد؛ زیرا بنلادن از میان رفته، یاران او و تهدیدهای آنها باقی مانده و آمریکا ناچار به انتخابی تلخ است یا باید به متحدان خود بگوید خطر القاعده کماکان باقی است که از ارزش مرگ بنلادن کاسته میشود یا باید خطر را منتفی قلمداد کند که امکان بسیج جهانی علیه تروریسم کاهش مییابد.
به سوی خاورمیانه نو
روزنامه شرق 13 اردیبهشت در مطلبی با عنوان "به سوی خاورمیانه نو" به اوجگیری حوادث سوریه، افزایش فشار بر لیبی و خبر مرگ بنلادن اشاره می کند و فضای خاورمیانه را اینگونه توصیف می کند: حالا خیال آمریکا تا حدی از القاعده و حضورش در لیبی و یمن راحت میشود و همین روزهاست که تکلیف یمن هم روشن شود. آمریکا اگر از آینده کشور مورد نظر مطمئن باشد در قربانی کردن متحدان تردیدی به خود راه نمیدهد. اصلا اینها را برای چنین روزهایی هم درست کردهاند. چیزی که فرانسویها به آن بوک امیسر میگویند. اما در این میان چیزی که اصلا انتظارش را نداشتیم سخن گفتن از یک دولت فلسطینی بود. طبعا اسراییل از این حرف خوشش نمیآید ولی ظاهرا پروژه خاورمیانه جدید آنقدر مهم است که خوشی و ناخوشی عزیزکردهها هم در آن تاثیری ندارد. در اینجاست که خطر در افق نمایان میشود. از جمله اینکه در قضیه بحرین بیم آن وجود دارد که به یکباره سراغ آنچه آنها آن را منبع اعتراضات بحرین تلقی میکنند، بروند. یکی از این آمریکاییهای سادهلوح از زبانش در رفت و رازی را فاش کرد که خیلی از تحلیلگران هم احتمالش را میدادند و آن این بود که «ما داریم به طور غیرمستقیم به سراغ ایران میرویم.» این حرف را یک بار در مصاحبه شبکه «فرانس 24» با یک کارشناس آمریکایی شنیدم و دیگر هم نشنیدم. ما پیش از این آنچه گفتنی بود گفتیم ولی سر دوستان به چیزهای دیگری گرم بود. روزی دوست جانبازی از من پرسید: دشمن از کجا حمله میکند؟ گفتم: از داخل. گفت: حالا داخل بماند برای بعد از خارج از کجا میخوریم. باز گفتم: از داخل. گفت: چطور؟ گفتم: به هر کسی اعتماد نکنید... به هرصورت خاورمیانه عربی دارد به سمت یک نوع دموکراسی خاص میرود که عمر هیچ حکومتی در کشورهای آن از همین پنج و شش سالهای معمول در دموکراسیها فراتر نمیرود. آزادیهای فردی تضمین میشود. همه با هم پیمان دوستی امضا میکنند. همه اسراییل را به رسمیت میشناسند. شرکتهای چند ملیتی در همه جا فعال خواهند بود. بازارها از رونق نسبی برخوردار خواهند بود ولی بازارهای این منطقه ضربهگیر بازارهای غربی خواهند شد. اسلام هم حضور خواهد داشت. تروریسم هم به اندازه لازم موجود خواهد بود و نه بیشتر. جوامع منطقه به دو قسمت اقلیت ثروتمند و اکثریت بخور و نمیر تقسیم میشوند. بقیهاش باشد برای بعد.
نظر شما :