بدبینی به روسها کاملا بجاست
يادداشتى از جمشید ارجمند مترجم و محقق براى ديپلماسى ايرانى
روسیه چه در زمانی که روسیه بود – پیش از انقلاب اکتبر – چه در دوره شوروی و چه در زمان فروپاشی آن نظام، همیشه نسبت به ایران جفا کرده است؛ حتی اگر بخواهیم این تعبیر را پیرزنانه تلقی کنیم. جفای روس ها نسبت به ایران در بزنگاه های مختلف خودش را نشان داده است.
روسیه در بزنگاه های مختلف تاریخی می توانسته به نفع ایران عمل کند ولی هیچ گاه چنین نکرده است. نزدیک ترین بزنگاه در زمان معاصر به دوره دکتر محمد مصدق برمی گردد؛ زمانی که ایران یازده تن طلا از روسیه بابت محاسبه کرایه خط آهن ایران در جنگ دوم طلبکار بود. در شرایطی که ایران صنار پول نداشت و خزانه اش خالی بود و در محاصره و فشارهای اقتصادی و سیاسی انگلیس قرار داشت، روسیه می توانست با پرداخت آن بدهی مشکلات ایران را برطرف کند.
در آن زمان مشکلات ایران نسبتا محدود بود و می شد جمعیت کم و زیربناهای محدود کشور را با آن یازده تن طلا رفع و رجوع کرد. اما روسیه آن را به مصدق نداد و به شکل حیرت آوری بعد از کودتا به زاهدی تقدیم کرد. یعنی امروز زاهدی آمد و چند ماه بعد از آن طلاها به او تقدیم شد. دیگر در زمان کودتای 28 مرداد بود. وقتی از حزب توده پرسیدند که چرا با آن همه توان سیاسی و نظامی که در اختیار داشتی، به نفع مصدق عمل نکردی و به میدان نیامدی، جواب داد که ما این قصد را داشتیم که کاری بکنیم ولی سفارتخانه دولت شوروی امروز و فردا کرد و...
باید بگوییم اگر پشت سازمان حزب توده یک اندیشه ملی و ایرانی و غمخوار کشور وجود داشت - نمی گویم اندیشه ای شوونیستی بلکه ایران خواهانه – دیگر چه نیازی به اذن دولت شوروی وجود داشت! حزب توده یک حزب بود و رهبر داشت و یک سازمان منظم اجرایی و بزرگ. چرا باید سفیر شوروی به او دستور می داد تا به نفع کشور خودش دست به عمل بزند و بر ضد کودتا بایستد؟ و بعد از آن قضایا روسیه در جریان انقلاب اسلامی هم تمام امکاناتش را در اختیار سیستمی گذاشت که اصلا به لحاظ ایدئولوژیکی هیچ نزدیکی و سازگاری با آن نداشت؛ یک سازمان کاملا دینی با یک اندیشه کاملا ضد دینی چه مناسبتی داشت جز اینکه بگوییم تنها داشتند زمینه هایی را می ساختند.
البته جمهوری اسلامی متوجه موضوع شد و گوش آنها را کشید و قلع و قمعشان کرد. امروز را هم داریم به چشم می بینیم و به همین دلیل است که اگر فرد ایرانی نسبت به روسیه بدبینی پیدا کرده است، باید آن را کاملا درست و بجا بدانیم. چه اتفاقی می افتد که در جریان نماز جمعه، بلندگوی رسمی نماز شعار مرگ بر انگلیس سر می داد و مردم مرگ بر روسیه می گفتند و اتفاقا وزن همان شعار را تقلید می کردند.
گریزی هم به ماجرای دریای خزر می زنیم که وجه اقتصادی و استراتژیکی و قدرتی دارد و عملکرد روسیه و رفتار سوال برانگیز ما مزید بر علت می شود تا آن شعار جدید سر داده شود.
شاید خرده حساب هایی وجود دارد که ما نمی توانیم حق خود را بستانیم وگرنه دلیلی وجود ندارد که این طور قافیه را به آنها واگذار کنیم. اینکه بخواهیم به بهانه تقابل با غرب به شکل گیری جبهه شرق کمک کنیم و روس ها و چینی ها را به خواسته هایشان برسانیم ارتباطی با منافع ما پیدا نمی کند. اینها ناشی از کوتاه بینی های سیستم حکومت داری ماست. در آغاز انقلاب اسلامی - که مصادف شد با فروپاشی شوروی - تمام جمهوری های آسیای میانه در حوزه تمدنی ایران قرار داشتند و عاشقانه در این سودا بودند که سنت ها و فرهنگ های ایرانی را بگیرند و در خود هضم کنند.
مساعدترین زمان برای ما به وجود آمد تا ارتباط های لازم را برقرار کنیم و آن فرهنگ خفته مشترک را دوباره احیا کنیم. آنها آغوشی باز داشتند اما ما جوابشان را ندادیم. حتی جواب کلنگی به آنها دادیم. مثلا آنها از ما ادبیات فارسی می خواستند ولی ما ادبیات عرب برایشان می فرستادیم. آنها خودشان قرآن داشتند و ما باید چیزی را به آنها می دادیم که نداشتند. متاسفانه ما سیاست هایی ملی در آنجا پیاده نکردیم و نتوانستیم آن مرکزیت فرهنگی را ایجاد کنیم.
به دنبال یکسری ایدئولوژی های غیر مترقی رفتیم و به نظر من، برنده اصلی در این میان ترکیه بود که مدارس و رسانه های خود را گسترش داد و امروز می بینیم که تاجیک ها چطور برای رسیدن به فرهنگ و تمدن جدید، به این مدارس روی می آوردند؛ در حالی که خاستگاه و ریشه ای ایرانی دارند. روسیه چه در زمان تزاری، چه در دوران شوروی و چه در دوره ظاهرا دموکراتیک امروز، بر ضد منافع ایران عمل کرده و چشمش به منافع و داشته های ایران بوده است.
نظر شما :