برای فارس بودن خلیج فارس سوگند یاد نخواهم کرد

۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۱۹:۱۳ کد : ۱۱۲۷۷ نگاه ایرانی
يادداشتى از دکتر پرويز رجبى، مورخ و نویسنده برای دیپلماسی ایرانی
برای فارس بودن خلیج فارس سوگند یاد نخواهم کرد

باور دارم که نه کسی در مرد بودنم تردید خواهد کرد و نه در ایرانی بودنم. اصلا درست به این خاطر که ایرانی هستم برای رفتن به کشورهای دیگر گرفتن ویزا برایم دشوار است... یعنی بدون اینکه سوگند بخورم، همه ایرانی بودنم را می‌پذیرند و من هم بی‌درنگ افتخار می‌کنم. حتی اگر هیچ کشوری به من روادید ندهد...

این مقدمه را برای این آوردم که متاسفانه برخی از ایرانیان به نام خلیج فارس و برخی دیگر به نام‌های ایران و ایرانی و فارس و فارسی با تعبیرها و برداشت‌های گوناگون، حساسیت پیدا کرده‌اند.

واقعا وای بر ما که این قدر تحریک‌پذیر هستیم که متاسفانه گروهی از افراد باسواد ما می‌روند جلو سفارتخانه‌ای که به زحمت عنوان سفارتخانه را یدک می‌کشد، فریاد می زنند که خلیج فارس و جزایرش ایرانی هستند.

مثل اینکه مردم آمریکا جلو سفارت هائیتی تجمع کنند و فریاد بزنند که مثلا نیواورلئان مال آمریکاست!

پیامی داشتم از دوستی فرهیخته که دلسوخته نوشته بود که در تصنیفی از انتشارات شرکتی به جای خلیج فارس تنها به عنوان خلیج بسنده شده است و فورا باید سی دی‌های چاپ شده جمع‌آوری شوند.

من از این نگرانی این طور برداشت کردم که پس از این برای دریای مازندران هم نباید به عنوان دریای تنها بسنده کنیم... و فراتر از این فکر کردم که هرگاه اشاره به مادرم و پدرم می کنم، باید نام آنها را از قلم و یا از زبان نیاندازم!

من فکر می‌کنم این تاکیدهای ما رقیبان تازه‌کار را به کار نادرستشان تشویق می‌کند. واقعیت این است که جز مقام‌های ذیصلاح دولتی کسی نمی‌تواند از من برای هر اشاره‌ای که به مادرم می‌کنم، سراغ نام او را هم بگیرد.

من ایرانی هستم و هرگز سوگند نخواهم خورد که من ایرانیم. خلیج فارس هم از سیاهی‌های تاریخ نامش خلیج فارس بوده است و من به نام مورخ هرگز سوگند یاد نخواهم کرد که آب‌های جنوب کشورم فارس نامیده می‌شوند. این سوگند به غرور ملی من آسیب می‌زند. دست برداریم از این کار غرورشکن. یاوه‌گویان نباید قدرت و فرصت عصبی‌کردن ما را بیابند. میهمان یا رهگذر خارجی حق ندارد از من سند مالکیت خانه‌ام را بخواهد.

چرا باید ایمان شخصی خودم را به خاطر باور دیگران به حقایقی دیگر کنار بگذارم؟ منتقدان هم حق دارند و می‌توانند به جای نقد نوشتۀ من، حرف حق خودشان را بزنند. اما واقعیت این است که میزان عکس‌العمل ما در برابر ادعای دشمنی کوچک بسیار اغراق‌آمیز است.

و شگفت انگیز است که ملتی که این همه در برخورد با بی‌مهری دشمنی کوچک نسبت به کشورش حساس است، چرا با رفتار خود، این همه کشور خود و هم‌میهنانش را تحقیر می‌کند؟

از میان صدها شاهد، به اشارۀ به دو نمونۀ بارز بسنده می‌کنم:

- کافی است که هوس چند کیلومتر سفر را داشته باشیم. در دو سوی جاده‌ها جز میلیون‌ها پوشک پلاستیک چیزی نمی بینیم و هیچ بتۀ زیبایی نیست که پلاستیکی بر فراز آن در اهتزاز نباشد... در برخی از شهرهای ایران، همه سطح چشم انداز زیر زبالۀ رهگذران و اتومبیل‌ها دفن شده است و تا چشم کار می‌کند پوشک قاقالیلی است...

- تقریبا نمی‌توان کارمندی را یافت که پاسخ ارباب رجوع درمانده و بی‌کس خود را با زبانی خوش بدهد... از تلفنچی‌های اداره‌ها که نگو!

 پس ما این خلیج فارس را برای چه کسی می‌خواهیم؟

در ساحل مازندران هم چشم‌انداز یکی از توسری‌ خورده‌ترین چشم‌اندازهای جهان است.

فراموش نکنیم که هنگامی که مشت‌ها را گره می‌کنیم و شعار می‌دهیم، زباله‌ای که بر سر خاک میهن پاشیده‌ایم، می‌تواند میزان صمیمیت مان را زیر سؤال ببرد.

 از هم‌اکنون دو پاسخ عمده را برای این نوشته‌ام می‌دانم:

- دولت مقصر است.

- پس دست روی دست بگذاریم؟

* مورخ و نویسنده – دارای دکترای ایران شناسی و اسلام شناسی


( ۱ )

نظر شما :