بنيادگرايان مى‌گويند تفسير دين شهامت را از جهان اسلام مى‌گيرد

۰۴ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۸:۵۴ کد : ۱۰۱۰۳ آسیا و آفریقا
نشست بررسى چالش هاى مرزهاى شرقى ايران از طالبان تا ناتو، چهارم دى ماه با حضور ميهمانان و کارشناسان در سايت ديپلماسى ايرانى برگزار شد. در اين نشست دکتر داوود فيرحى از اساتيد و محققان انديشه سياسى به بحث درباره انديشه بنيادگرايى و بنيادگرايان اهل سنت پرداخت.
بنيادگرايان مى‌گويند تفسير دين شهامت را از جهان اسلام مى‌گيرد

 ديپلماسى ايرانى: دکتر داوود فيرحى، جريان هاى موسوم به بنيادگرايى را نه مختص جهان اسلام که داراى ريشه ها و تاريخچه اى در دنياى يهوديت و مسيحيت نيز دانست و گفت: آنچه اين روزها شاهد آن هستيم تنها در جهان اسلام رشد نکرده بلکه بطور کلى نوعى بازگشت مذهب به سياست است که در جهان مسيحيت و يهوديت هم به عنوان يک پديده شايع شده و براى آن عنوان پست سکولاريسم را درنظر گرفته اند. سوالى که وجود دارد اين است که اين بازگشت مذهب به سياست، به سکولاريسم کمک مى کند يا موجب راديکاليسم مى شود؟ اين پرسشى جدى است که انديشمندانى چون رورتى و هابرماس هم درباره آن بحث کرده اند.

فيرحى در چهارمین نشست از سلسله جلسات ماهانه بررسی سیاست خارجی با موضوع «چالش های مرزهای شرقی، از طالبان تا ناتو» که در محل سایت دیپلماسی ایرانی برگزار شد گفت: بازگشت مذهب به سياست داراى دو رويه است که از آنها به عنوان بازگشت معنويت و بازگشت راديکاليسم ياد مى شود. راديکال ها عملشان موثرتر و محسوس تر است چون صدايشان با مواد منفجره همه جا پخش مى شود. البته از نظر عددى راديکال ها کمتر از جريان هاى اصلاحى هستند.  

اين استاد دانشگاه پديده راديکاليسم مذهبى را پيچيده عنوان کرد و توضيح داد: چنين راديکاليسمى در کشورهاى مسيحى هم رخ داده و خاستگاه آن بيشتر ايالات متحده است که تحت عنوان اينوجليست ها بر جمهورى خواهان نفوذ دارد. اين مهم ترين جريانى است که توانسته بين تکنولوژى و مذهب ارتباط برقرار کند و از دل آن صهيونيسم مسيحى پيدا شده است.

وى افزود: در ميان يهودى ها و هندى ها هم شاهد بنيادگرايى هستيم و بنابراين نبايد راديکاليسم را خاص جهان اسلام بدانيم. اساس بنيادگرايى نيز برمى گردد به يک جمله کليدى؛ اينکه بنيادگرايان مى گويند رهبران مذهبى را رها کنيد و مستقيما از متن دستور بگيريد. رهبران مذهبى همان ها هستند که تحت عنوان مرجع يا مفتى و مفسر رابط بين نص و مردم بوده اند.

فيرحى به عمر يکصد ساله بنيادگرايى جديد در کشورهاى اسلامى اشاره کرد و گفت: وقتى جنبش هاى مشروطه در کشورهاى اسلامى با شکست مواجه شدند و دولت هاى مطلقه به جايشان مستقر شدند، بنيادگرايى هم شروع به رشد کرد. اين بنيادگرايى به جاى رهبران دينى متکى بر نص است و اگر ارتباطى هم با مراجع دارد براى اين است که از آنها تاييد بگيرد نه راهنمايي.

اين محقق دينى با تشريح دو دوره کلاسيک (مابعد مشروطه) و متاخر بنيادگرايى اضافه کرد: هدف بنيادگرايى کلاسيک حمله به رهبران ملى است. اين جريان ها در سطح ملى عمل مى کنند. اما احزاب بنيادگراى متاخر جنبه فراوطنى دارند و در چند شهر يا کشور شعبه دارند مثل اخوان و حزب تکفير و جهاد، که بيشتر شبکه اى هستند و عرصه عملشان فراملى است و به خصوص کشورهاى سرمايه دارى را هدف خود قرار مى دهند. اينها معتقدند که غرب در خاورميانه مى جنگد تا دنياى خودش آرام باشد پس ما نيز بايد در غرب بجنگيم.

داوود فيرحى بعد از تشريح ويژگى هاى اجتماعى و تحصيلى بنيادگرايان، به بعد فقاهتى اين جريان هاى اسلامى پرداخت و گفت: فقه بنيادگرا اگرچه نسبتى هم با فقه گذشته دارد اما فقه سلفى جديد اصول چندگانه مشخصى براى خود دارد. يکى اينکه دنيا را اتوماتيک وار به دنياى توحيد و شرک يا مومن و غيرمومن تقسيم مى کنند. اين همان تقسيم بندى جهان به دارالسلام و دارالکفر است و مبناى آن هم مبناى جهاد ابتدايى است و نه جهاد دفاعي. اصل ديگر اين است که بايد نقل را بر عقل مقدم دانست. آنها نص را کاملا شفاف مى دانند که احتياجى به شرح و توضيح ندارد. از نظر آنها هر شرح و تفسيرى نوعى توجيه است که شهامت را از جهان اسلام مى گيرد. اصل ديگر نيز رد تاويل است. بنيادگرايان معتقدند که اگر باب تاويل و تفسير را باز کنيم اساس دين از بين مى رود.

وى در ادامه گفت: اصل دیگری دارند که فراوانی استناد به آیه است که هر حکمی باید به آیه ای مستند شود بنابراین در تمام حملات تروریستی قرآن پخش می کنند. اصل پنجم تبعیت کردن از نص و هر چیز جدیدی را که اضافه شود بدعت مى خوانند. نص موجود است و نیازی هم به توضیح ندارد. آخرین جمله این که اینها معقتدند اسلام مجاهد می خواهد و نه دانشمند چون اگر نیاز به دانش بود نیاز به دین از دست می رفت.

 

 

 


نظر شما :