جوان روس در اردوی سیف الله شیشانی
دیدبان روسیه: پایگاه اینترنتی روسی kavkaz-uzel اخیرا مصاحبه ای با یکی از نادمین داعشی داشت که مطالعه آن نکات قابل تاملی برای کارشناسان و صاحب نظران حوزه شوروی و به ویژه آسیای مرکزی و شمال قفقاز در بردارد. دیدبان روسیه این گفتگوی تفضیلی با "فرقت" که از روسیه برای پیوستن به داعش عازم سوریه می شود را به زبان پارسی برگردان کرده است. آنچه در ادامه می خوانید قسمت دوم این مصاحبه می باشد که در آن این جوان روس از شرح وقایع در در اردوی سیف الله شیشانی می گوید.
► وقتی به سوریه رسیدی به تو اعتماد کردند ؟ از فیلتر یا قرنطینه ای نگذشتی ؟ مدت خاصی تحت نظر نبودی ؟
نه ، اینگونه نبود. آن ها با نهایت خوشرویی و مهربانی با من برخورد کردند.
► در سوریه چه کسی تو را ملاقات کرد ؟
ابومحمد الامریکی، آذربایجانی الاصل که اغلب در ویدئوهای دولت اسلامی حضور می یافت. او از امیران نظامی گروه الشیشانی بود. وقتی من از مرز گذشتم آن ها در وانت به استقبال من آمدند.
► چه زمانی و در چه ماهی شما به سوریه رفتی ؟ تو را به کجا فرستادند؟ در کدام اردوگاه؟ این اردوگاه در کجا واقع بود؟
من در اوایل دسامبر وارد سوریه شدم . پس از چند روز ما (تازه کارها) را از پایگاه مرکزی سیف الله شیشانی به جایی به نام آتما در نزدیکی های مرز ترکیه فرستادند. اردو در کوه واقع بود و حصاری نداشت، ولی نگهبانان بیست و چهارساعته از آن نگهبانی می کردند. در چادر می خوابیدیم و تغذیه مناسبی که غالبا خانگی بود داشتیم. حمام نبود ولی دوش های مجهزی بود که امکان استحمام ما را فراهم می آورد.
► دوره های آموزشی و آمادگی شما چگونه بود، چه کسانی در اردو با تو بودند؟
وقتی من به آنجا رسیدم بلافاصله به پایگاه سیف الله شیشانی رفتم.
► شخصا موفق به ملاقات و گفتگو با او شدی ؟ اگر بله در باره او چه می توانی بگویی ؟ اگر نه آیا می توانی از نحوه برخورد و رفتار او بگویی ؟
بله، توانستم با او ملاقات و گفتگو داشته باشم. وقتی من را به پایگاه آوردند او شخصا برای آشنا شدن نزد من آمد. به نظر می رسید از پیش به او در باره من گفته بودند و می دانست من از کجا هستم. به من گفت: "چرا در لباس نظامی نیستی؟" و به یکی از سربازان دستور داد با من به بازار برود و لباس نظامی برایم بگیرد. ولی من خودداری کردم چون لباس نظامی داشتم (از استانبول تهیه کرده بودم) و فقط فرصت نکرده بودم آن را بپوشم. ملاقات کوتاه ما این بود، او حتی به من گفت: "از آمدن شما خوشبختم". من سریعا متوجه شدم که او از هیچ دانش اسلامی برخوردار نیست، انسانی معمولی و فاقد دانش و تحصیلات است. او خیلی خوب به لباس، خوراک و رفتار سربازان خود می رسید.
► آیا می توانی بیشتر در باره آن ها بگویی؟ از کجا بودند؟ چه رفتاری داشتند؟ آیا همه آن ها به شدت پایبند قوانین و دستورات اسلام بودند؟
در خیل نگهبانان شیشانی چچن های زیادی بودند. ولی اصلا شما در آنجا افراد مقید به اسلام را نمی دیدید. آن ها در درس های دینی و عقیدتی شرکت نمی کردند، همیشه شاد و خوش بودند، از زندگی لذت می بردند و خوشحال بودند که به زودی به بهشت می روند.
► به تو چه آموزش هایی دادند ؟
من تقریبا دوره مقدماتی و آمادگی های اولیه را گذراندم. این دوره ها عمدتا شامل تمرین های استقامت فردی و نیز شیوه به کاربردن و نگهداری اسلحه و مسلسل بود.
► می توانی بیشتر توضیح بدهی که منظور از تمرین های استقامتی که گفتی چیست؟
نمی گویم چیز زیادی یاد دادند. تمرین های مشترک بدنی ، عبور از موانع ، آموزش سینه خیز در خارزار ، پشتک زدن ، بالا رفتن از دیوار و برخی از تاکتیک های جنگ شهری، حمل مجروح و استتار در حین عملیات.
► شما را در همان محل آموزش می دادند ؟ مربیان از کجا بودند؟
بله، در همان محل. آنجا به دلخواه پست و حرفه خود را انتخاب می کردی. توپچی، آر پی جی زن، مین گذار ، تک تیرانداز. عمدتا گروه ضربت. مربیان هم جنگجویانی بودند که تجربه جنگ در افغانستان و وزیرستان را داشتند.
► سیف الله شیشانی ذیل و تحت امر عمر شیشانی بود ؟
در آن زمان سیف الله شیشانی از عمر شیشانی جدا شده بود.
► سیف الله شیشانی با گروه زیادی از او جدا شده بود؟
گروه او چندان زیاد نبودند .
► مثلا چند نفر؟ از کدام مناطق بودند؟
حدودا صد نفر که غالبا چچن، ازبک و تاجیک بودند. گروه او «جیش المجاهدین و الانصار» نام داشتند.
► وقتی سیف الله شیشانی از عمر شیشانی جدا شد، شما به گروه سیف الله شیشانی رفتی؟
من بعد از جدا شدن این دو گروه به سوریه آمده بودم.
► آیا در گروه مهاجرینی از قفقاز هم بودند ؟
بعد از مرگ شیشانی، "ابوعبیدالمدنی ازبک" میراث دار او شد، که در مورد قتل او اخیرا چیزهایی گفته شده است؛ ولی معلوم نیست که تا چه اندازه صحت دارد. در آن زمان فقط عملا یک ازبک در آنجا مانده بود.
► تو با او آشنا بودی ؟ درباره او چه می توانی بگویی ؟
من وقتی هنوز در مسکو بودم با او آشنا شدم. او هم از من سوالاتی پرسید تا به نیت من پی ببرد و مطمئن شود. ولی زمانی که من در گروه سیف الله شیشانی بود او فرد قدرتمندی نبود.
► قفقازی ها کجا رفتند؟
وقتی تاسیس دولت اسلامی (داعش) اعلام شد، همه قفقازی ها به داعش پیوستند و در گروه ما ده درصد قفقازی باقی ماندند .
► تحلیل تو از این مساله چیست؟
دلایل زیادی وجود داشت . برخی به دلیل رفتار بد ارتش آزادیبخش سوریه با مهاجرینی که برای جنگ آمده بودند و خیلی ها فهمیده بودند که دیر یا زود باید این کار انجام شود ، چرا که ارتش آزادیبخش سوریه با اسلام هیچ اشتراکی نداشت ، آنان دموکرات های معمولی بودند . و از این رو وقتی اختلاف آغاز شد ، شیشانی کم آورد و شبه نظامیان او را ترک کردند.
قسمت اول این مقاله را می توانید در اینجا مطالعه کنید.
برگردان: سید حسین طباطبایی، وابسته فرهنگی پیشین ج.ا.ایران در فدراسیون روسیه؛
نظر شما :