سهم اندک ایران در سرمایه گذاری خزر
اروپا یکی از نقاط متمرکز از لحاظ مصرف انرژی در جهان است. هرچند کشورهای اروپایی در حال انتقال صنایع انرژیبر خود به کشورهای آسیایی و آفریقایی هستند، اما رشد مصرف انرژی در این قاره همچنان با شیب تند به سمت بالاست.
یکی از دلایل این موضوع عضویت کشورهای جدید اروپای مرکزی و شرقی به اتحادیه اروپایی است. کشورهای رها شده از اقتصادهای متمرکز در دوران تسلط اتحاد شوروی اکنون یکی از دورههای پررونق اقتصادی خود را طی مینمایند و این امر به رشد مصرف انرژی در این کشورها میانجامد.
دوم آنکه در میان کشورهای اروپای شرقی و مرکزی ده کشور از آنان این امکان را یافتهاند تا در کنار دیگر اعضای اروپای متحد به توسعه هماهنگ و سازمان یافته در اتحادیه اروپایی باشند. این امر نیاز به تلاش فراوان برای رسیدن به اقتصاد توسعه یافته کشورهای اروپای غربی دارد که باز تقاضای انرژی را در اروپا بالا میبرد.
در این روزها که منازعه روسیه نگرانی جدی در میان کشورهای اروپایی در مورد امنیت انرژی و تداوم عرضه از سوی روسیه بوجود آورده است، مجددا داستان دخالت سیاست در انتقال نفت و گاز به اروپا زنده شد.
سالهای دهه 70 میلادی که ایران بیش از دیگران در ارائه گاز ارزان و بی شرط به اروپا آمادگی نشان داد و با ساخت خط لوله عظیم در این راه پیشقدم شد. اما اروپائیان برای آنکه اتحاد شوروی را راضی کنند، سیاست را به بازار ترجیح دادند و اکنون در مشکل مجدد افتادهاند.
یکبار دیگر با باز شدن صحنه، دریای خزر بر روی دنیا فرصتهای تازه ای برای همه مصرفکنندگان انرژی گشود. این بار چگونه خواهد شد؟ دکتر عباس ملکی رییس مرکز مطالعات خزر و معاون اسبق وزارت خارجه ایران به این دست پرسش ها پاسخ می دهد.
به نظر میرسد پس از یازدهم سپتامبر و بالا رفتن قیمت نفت، بخش بزرگی از جهان صنعتی که به نفت خلیجفارس و اوپک وابسته است توجهشان به نفت خزر، به عنوان جایگزینی برای نفت خاورمیانه، معطوف شده است. تحلیل شما از علاقه روزافزون غرب به منقطه خزر چیست؟
نباید تصور کرد از لحاظ منابع، دریای خزر یک خلیج فارس دوم است، چون 3 درصد ذخایر ثابتشده نفت جهان در دریای خزر و 7 درصد ذخایر گاز در اطراف این دریا قرار دارد. در حالی که 65 درصد ذخایر نفت اثبات شده جهان در خلیج فارس است.
اما همانطور که گفتید 11 سپتامبر نقطهعطفی برای منطقه خزراست.
چون برای آمریکا یک شریک جدید انرژی پیدا شد. این شریک تازه هم روسیه است. آمریکا و روسیه تا قبل از 11 سپتامبر در صحنه انرژی رقیب بودند به همین دلیل، آمریکاییها در دریای مازندران خطوط لوله شرقی- غربی را پیشنهاد و از آن پشتیبانی میکردند؛ مثل خط لوله باکو- تفلیس-جیحان، باکو-سوپسا، باکو-نووروسیسک و خط لوله قزاقستان به چین.
بعد از یازدهم سپتامبر، روسیه در برابر سیاستهای تهاجمی آمریکا برای مبارزه با تروریسم دو راه بیشتر نداشت. یا باید این سیاستها را قبول میکرد و یا به مخالفت با آن برمیخاست. متحدان روسیه در منطقه مثل جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان در حمایت از سیاست واشنگتن در مبارزه با تروریسم زودتر از روسیه برای در اختیار قراردادن مکانها و پادگانهای نظامی به آمریکا جواب مثبت داده بودند.
با این اوضاع، نتیجه مخالفت روسیه با سیاست واشنگتن، جز کاهش نفوذ مسکو در برخی مناطق تحت نفوذ نبود. براین اساس، روسیه چاره کار را در پذیرش سیاست آمریکا دید، اما برای همکاری با واشنگتن دو شرط قائل شد: نخست، همکاریهای انرژتیک و دیگری مبارزه با وجوه مختلف تروریسم.
تاکید بر مبارزه با انواع تروریسم از نگاه مسکو به این معنی بود که آن نوع تروریسمی که غرب با آن مبارزه میکردو نماد آن القاعده بود، محور نباشد، مبارزه با تروریسم موردنظر در تمامی ابعاد از جمله شامل چچنیها هم بشود.
آمریکاییها شرایط روسها را پذیرفتند و همکاریهای این دو کشور در زمینه انرژی به سطح بالایی ارتقا پیدا کرد. از آن زمان سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در روسیه تسهیل شد.
در شمال دریای مازندران حوزههایی در نزدیکی آستاراخان و داغستان با سرمایهگذاری بانکهای آمریکایی فعال شد. در شرق روسیه شرکتهایی مثل اکسون موبیل و تگزاکو شورون فعال شدند.
از همه مهمتر یک همکاری میان مسکو و واشنگتن در مناطقی از روسیه شروع شد که ساکنان اندکی دارد. در واقع در این مناطق مسلمانان روسیه ساکن نیستند؛ مانند دریای بارنز، سمارا، مورمانسک.
<font siz
نظر شما :