وقتی دموکراسی قوام ندارد
چرا محافظهکاران ملی در اروپا ظهور کردهاند؟
نویسنده: پت بوکانان
دیپلماسی ایرانی: دو هفته پیش، ویکتور اوربان و حزب اش توانستند صندلی های کافی در پارلمان مجارستان را به دست بیاورند و این قدرت را پیدا کنند که قانون اساسی کشور را بازنویسی کنند. برای غربی که مدعی پیشرو بودن است این خبری ناراحت کننده محسوب می شود. چرا کسانی مانند اوربان ظهور می کنند و دموکرات ها در اروپا شکست می خورند؟ چرا خودکامه ها در غرب طرفدار پیدا کرده اند و کسانی که قبیله گرا هستند به برتری می رسند؟
لیبرال ها و طرفدارن مدرنیته، ملت ها را عامل های موقتی می بینند که امروز هستند و فردا می روند. اما خودکامه ها این مسائل را جریان هایی قدرتمند می دانند که چندین قرن است عملکرد خود را ادامه می دهند و در قرن جدید هم ادامه دارند: قبیله گرایی و ملی گرایی. طرفدران دموکراسی در غرب نمی توانند در مواجهه با اقتدارگرایان رقابت کنند چرا که بحران های زمانه خود را نمی بینند و آنچه در حال وقوع است را به عنوان یک بحران نمی بینند. آنها جامعه را به صورت موجودی پیش رونده در دنیایی جدید می بینند که مشغول جشن گرفتن دموکراسی، تنوع و برابری در همه جا هستند.
برای درک ظهور اوربان باید به خودمان، اوربان و مردمی که جامعه را می سازند نگاهی بیندازیم. مجارستان هزاران سال عمر دارد. این مرد دی ان ای مختص خود را دارد. آنها ملتی با تاریخی یگانه و منحصر به فرد هستند. 10میلیون نفر که زبان اختصاصی، مذهب، تاریخ، قهرمانان، فرهنگ و هویت مستقل خود را دارند. اگر آنها ملتی کوچک هستند که دوسوم از سرزمین آنها در زمان جنگ جهانی اول تقسیم شد اما مجارستان همچنان باقی ماند و توانست استقلال و هویت خود را حفظ کند.
آنها سیاست مرزهای باز را نمی پسندند. نمی خواهند مهاجران زیادی داشته باشند تا مجارستان تبدیل به چیزی جدید شود. آنها نمی خواهند در کشور خود تبدیل به اقلیت شوند. آنها از شیوه ای دموکراتیک بهره بردند تا فردی مستبد را به نخست وزیری برسانند تا مجارستان و ملی گرایی را حفظ کند. نخبگان در ایالات متحده ممکن است درباره تنوع صحبت کنند و معتقد باشند که با وجود تنوع این کشور در سال 2042 چقدر بهتر خواهد شد. در آن زمان سفیدپوستان مسیحی در اقلیت قرار می گیرند و ترکیبی از نژادها، قبایل، اعتقادات و فرهنگ ها ایجاد خواهد شد. اما برای مجارها چنین آینده ای به معنای مرگ مجارستان است. برای مجارها حضور میلیون ها نفر از آفریقایی ها، اعراب و مسلمانان در سرزمین آنها به معنای نابودی ملک تاریخی دوست داشتنی آنهاست. مردم برای محافظت از کشور خود وارد انتخابات شدند.
امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه گفت انتخابات مجارستان و دیگر کشورهای اروپایی قدمی در جهت پیشرفت خودکامگی و مانیفستی برای «خودخواهی ملی» است. بله بقای ملی را می توان خودخواهی ملی تفسیر کرد. اما بگذارید تا آقای ماکرون بار دیگر بر تعداد مهاجران کشورش بیفزاید آن گاه حضور ماریا لوپن را به زودی در کاخ الیزه خواهد دید. یک نقطه دیگر از جهان را در نظر بگیرید. جایی که آن را قدیمی ترین مهد دموکراسی می نامند. جایی که در برابر حضور مهاجران به سرزمین شان مقاومت را آغاز کرده اند.
دموکراسی ما قرار است که ما را در برابر نقض آزادی بیان و آزادی مطبوعات، کفر، پورنوگرافی، زبان کثیف و سوزاندن پرچم آمریکا محافظت کند. حقوق زنان و کودکان را تضمین کند. آزادی مذهبی را به ارمغان بیاورد و اصول اخلاقی و ارزش ها را در مدارس دولتی آموزش دهد. نخبگان ما این مسائل را پیشرفتی در برابر گذشته تاریک می بینند. با این حال از بسیاری جهات و از منظر خیلی از افراد، آمریکا تیدبل به جامعه ای سکولار و مخرب در زمین شده است. لقب شیطان بزرگ تقریبا برای آنها همه گیر شده است. واشنگتن پست می نویسد: «ملی گرایی و اقتدارگرایی در حال رشد است. دموکراسی به عنوان یک ایده آل در عمل تحت محاصره است و دلایلی برای این مساله وجود دارد.» جان آدامز معتقد است: «قانون اساسی ما فقط برای مردم اخلاق گرا و مذهبی کاربرد دارد.» همانطور که توماس الیوت، شاعر نامدار هشدار داده بود: «اصطلاح دموکراسی، به اندازه کافی محتوای مثبت ندارد تا به تنهایی در برابر نیروهایی که نمی پسندید قرار بگیرد و به سادگی از سوی آنها تغییر داده می شود. اگر شما خدا را نداشته باشید آن گاه باید در برابر هیتلر یا استالین ادای احترام کنید. هیتلر قدرت خود را از طریق دموکراسی به دست آورد.»
دموکراسی فاقد محتوا است. به عنوان یک سیستم سیاسی فاقد هسته و قلب لازم برای قوام است. و اگر مردم اروپا رهبران خود را به عنوان بزرگان اتحادیه های فراملیتی ببنند درحالی که مرزهای ملی آنها فاقد امنیت است آنها از دموکراسی برای جایگزین کردن این مردان استفاده خواهند کرد.
منبع: راشا اینسایدر/ مترجم: روزبه آرش
نظر شما :