فرانسه می تواند جایگزین آمریکا به عنوان عضو ناظر در روند مذاکرات باشد
موج سواری محمود عباس برای نفوذ و تعدیل وجه فتح
عبدالرحمن فتح الهی – تشکیلات خودگردان فلسطین که سال ها بود روابط نزدیکی با ایالات متحده امریکا داشت، در سه هفته اخیر و به دنبال سیاست های دونالد ترامپ در قبال قدس، وارد چالشی جدی در آینده روابط خود با واشنگتن شده است. بسیاری از مسئولان فلسطینی یا اسرائیلی برای این سوال افکار عمومی فلسطینی پاسخ روشنی را نیافته اند که پس از اعلام دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و نیز با در نظر گرفتن این واقعیت که تشکیلات خودگردان فلسطین، گروه ضعیفی که تسلیحات و ثروتی ندارد و هنوز به یک کشور تبدیل نشده است، با آمریکا به عنوان ابرقدرت جهان، رو در رو شده است، این وضع تا کجا پیش خواهد رفت؟ این موضوع نشان دهنده آن است که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، به قول خود مبنی بر این که این اقدام، بی پاسخ نخواهد ماند، متعهد بوده است؛ اما این پرسش هم در میان مسئولان فلسطینی شکل گرفته که آیا با تلاش های گسترده آمریکا به منظور یافتن جایگزین برای رهبری، مواجه خواهند شد؟ این سوال در میان سران ومقامات کاخ سفید هم به وجود آمده که آیا خود گردان حاضر به ترک میز مذاکره و یا به دنبال جایگزین جدید به جای آمریکا به عنوان ناظر در طرح صلح ومذاکرات خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این پرسش ها را در گفت وگویی با حسن هانی زاده کارشناس مسائل خاورمیانه پی گرفته که در ادامه می خوانید:
بعد از تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، شاهد واکنش هایی متفاوت از گذشته از جانب محمود عباس و تشکیلات خود گردان بودیم؛ از لغو دیدار ابومازن با مایک پنس، معاون اول رئیس جمهوری ایالات متحده تا تشکیل جلساتی برای بازبینی توافق 1993 اسلو و روند مذاکرات و نیز اظهارات صریح فتح در خصوص نادیده گرفتن نقش میانجی گرانه آمریکا در پیش برد طرح دو دولت و روند مذاکرات تشکیلات خود گردان و اسرائیل؛ ارزیابی شما از این واکنش های محمود عباس و خود گردان را در طول این مدت چیست؟
اقدام اخیر ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل تمام فرایندها و روند معادلات را نه در فلسطین با مساله طرح دو دولت که در کل تمام تحولات منطقه خاورمیانه را تحت الشعاع قرار داد. چرا که این اقدام در خود فلسطین و در سایر کشورهای جهانی هم واکنش های جدی را در پی داشته که تا به امروز ادامه دارد. مجموعه این واکنش ها در فلسطین با شروع دور جدید انتفاضه تا کنون نزدیک به 15 شهید و بیش از 2500 مجروح را در پی داشته است. اما نکته مهم اینجا است که تداوم این شرایط می تواند یک بستر فرسایشی را برای اسرائیل ایجاد کرده است. در این راستا مساله مخالفت 14 عضو از 15 عضور شورای امنیت سازمان ملل که اگر چه با وتوی آمریکا روبه رو شد و نیز رای قاطع مجمع عمومی سازمان ملل با 128 رای مثبت در مقابل 9 رای منفی موجب شده تا این شرایط فرسایشی برای صهیونیست ها جدی تر پی گرفته شود. چرا که اکنون خود اسرائیل نه در درون اراضی اشغالی که حتی در جامعه بین المللی با انزوا مواجه شده و به موازاتش هم خود آمریکا به عنوان بزرگ ترین حامی اسرائیل با چنین چالشی مواجه است. لذا در سایه این نکات مجموعه واکنش های محمود عباس و تشکیلات خود گردان هم تقریبا در راستای مخالفت های مردم فلسطین و کشورهای اسلامی در اعتراض به اقدام آمریکا و اسرائیل بود. به علاوه در سفر ابومازن به فرانسه بسترهای اجماع جهانی هم علیه این اقدام ترامپ از سوی خودگردان پی گرفته شد. در این سفر اخیر محمود عباس به فرانسه، امانوئل ماکرون از مخالفت صریح پاریس علیه اقدام ترامپ سخن گفت. این نکات در کل نشان از شکل گیری جبهه جدیدی در بعد جهانی ضد ترامپ است، جبهه ای که از فلسطین تا کشورهای اروپایی و سایر دول جهانی را شامل می شود. لذا در این بستر اکنون می توان شاهد بود که تا اندازه ای واکنش ها و مخالفت های خود گردان و شخص محمود عباس نسبت به گذشته قدری جدی تر پی گرفته شده و لحن انتقادات کمی تندتر از قبل شده است. البته می توان در این شرایط و تداوم انتفاضه این واکنش های ابومازن و نیز تشکیلات خود گردان را طبیعی دانست و آن را در این راستا تعبیر و تفسیر کرد. هر چند که باید گفت رفتارهای محمود عباس و فتح در خصوص لغو دیدار با مایک پنس و نیز قبول نقش نکردن آمریکا در پیش برد روند مذاکرات و تعلیق طرح دو دولت و هم چنین مساله بازبینی توافق اسلو را می توان در شرایط کنونی نوعی واکنش و اعتراض به اقدام ترامپی دانست که خود محمود عباس و نیز خود گردان بر روی او حساب ویژه ای را برای مساله فلسطین باز کرده بودند که از سفر ابومازن به آمریکا تا دیدار ترامپ با محمود عباس در فلسطین اشغالی، همگی نشانه های این تکیه خود گردان به رئیس جهموری آمریکا بود. اما علیرغم تمامی این واکنش ها من این مساله را دور از ذهن می دانم که تشکیلات خود گردان و محمد عباس در یک تغییر راهبردی به صورت جدی تری در آینده بخواهند این انتقادات واکنش های خود را دنبال کنند.
شما به ماکرون اشاره کردید؛ با توجه به روی گردانی فتح از نقش بی طرفانه آمریکا در پیش برد طرح صلح و مذاکرات آیا می توان تحولات شکل گرفته را بستر و فضای مناسبی برای حضور سایر بازیگران بین المللی مانند کشورهای اروپایی و حتی روسیه دانست؟
مساله طرح دو دولت و مذاکرات میان خود گردان و اسرائیل در بستر تحولات میدانی و اوج گیری خیزش های مردمی به نوعی پایان یافته است. چرا که اکنون آن چه در این میان حرف اول را می زند همین خیزش های مردمی و انتفاضه فلسطین است که بار دیگر شعله ور شده است. لذا از 1993 میلادی که مساله مذاکرات میان فتح و اسرائیل تا به امروز ادامه داشته است، اما این مذاکرات تا به امروز نتوانسته است دستاورد روشنی را برای اقناع افکار عمومی مردم فلسطین داشته باشد. خود مردم فلسطین هم بر این واقعیت آگاهند و از همین رو نیز ملت فلسطین علیه اقدام ترامپ به صورت خود جوش دست به اقدام زده اند. بنابراین محمود عباس هم به این نتیجه رسیده که در راستای حماس و جنبش جهاد اسلامی باید از انتفاضه مردم فلسطین حمایت کند. مجموعه این شرایط سبب شده تا خود گردان و شخص ابومازن یا باید به طور کلی روند مذاکرات را کنار بگذارد یا در صورت تمایل به ادامه گفت و گوها با طرف صهیونیستی که به نظر من فتح به شدت به دنبال تداوم این مذاکرات حتی بعد از تصمیم ترامپ است، سعی دارد تا از هر اهرمی برای استمرار این مذاکرات استفاده کند. لذا احتمال دارد که این فضا بتواند بسترهای مناسبی را برای برخی از بازیگران منطقه ای و حتی فرامنطقه ای در این میان ایجاد کند تا در این میان نقش و نفوذ خود را در مساله مهم و حساس خاورمیانه یعنی مساله فلسطین بیش از پیش گسترش دهند.
به همراهی فتح با حماس و جنبش جهاد اسلامی در حمایت از دور جدید خیزش های مردم فلسطین و انتفاضه اشاره شد؛ آیا شما معتقدید که خود گردان و شخص محمد عباس اکنون به ناچار با شکل گیری موج جدید مخالفت ها در مقابل اسرائیل و آمریکا در این موج قرار گرفته است؟
بله؛ در طول تاریخ مساله فلسطین محمود عباس به خصوص بعد از یاسر عرفات نقش سازش کارانه خود را بارها نشان داده است. اما با توجه به تحولات میدانی و نیز گسترش خیزش های مردمی و خط قرمز بودن مساله فلسطین برای مردم فلسطین و مسلمانان جهان موجب شده تا فتح و محمود عباس نتوانند مطابق با سیاست های خود پیش روند. لذا در راستای نکات شما خود گردان به ناچار با موج مخالفت علیه اسرائیل و آمریکا همراه شده است. اما باید گفت که در این موج شکل گرفته محمود عباس تمایل دارد موج سواری خود را هم داشته باشد، تا بتواند نفوذ خود را برای رسیدن به اهداف و منافعش را گسرش دهد. در نتیجه می توان واکنش های اخیر محمود عباس و خودگردان را تا حدی نیز برای ترمیم وجه خود میان مردم فلسطین تفسیر کرد.
اما از زمان روی کار آمدن ماکرون در فرانسه شاهد فعال تر شدن سیاست خارجی این کشور به خصوص در تحولات منطقه خاورمیانه هستیم؛ از میانجی گری در مساله همه پرسی کردستان عراق تا سفر و دیدار با سران و مقامات عربستان سعودی، امارت، بحرین و قطر. حتی در این اواخر نیز در تنش پیش آمده لبنان ناشی از استعفای سعد حریری با میانجی گری پاریس، فرانسه توانست نقش خود را در خاورمیانه پررنگ تر کند که در ادامه مخالفت صریح با اقدام ترامپ هم توانست فرانسه را در مساله فلسطین هم مطرح کند. در موزات این نکات نمی توان منکر اشتیاق فرانسه بر منطقه شامات بود به خصوص این که این منطقه از گذشته زیر نفوذ فرانسه بوده است؛ آیا مجموعه این تحرکات فرانسه در بستر سفر محمود عباس به فرانسه سبب پررنگ تر شدن نقش پاریس در مساله فلسطین بیش از سایر کشورها خواهد شد؟ آیا می تواند این دخالت ها تا حدی پیش رود که فرانسه را جایگزین آمریکا در طرح دو دولت مشروط به آغاز آن دانست؟
سیاست های فرانسه و شخص ماکرون علیرغم فعال شدن از زمان آغاز به کارش در خود نوعی نتاقض وتشتت را دارد. لذا هنوز این سیاست ها به انسجام نرسیده است، چرا که با وجود مخالفت صریح ماکرون نسبت به اقدام ترامپ و انتقاد از تل آویو در این خصوص و نیز مواضع متفاوت از کاخ سفید در مساله برجام شاهد اظهاراتی بی پایه در خصوص یمن و یا نقش منفی ایران در بی ثباتی منطقه و نیز مساله دفاعی موشکی ایران هستیم. اما در کل می توان مجموع اقدامات فرانسه را نوعی ایجاد محوری جدید اروپایی در مقابل آمریکا و ترامپ دانست. ماکرون در قیاس با سایر کشورهای اروپایی مواضع تقریبا شفاف تری را در خصوص مخالفت با به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل در پیش گرفت، این مساله می تواند نقش و جایگاه او را در میان مردم فلسطین افزایش دهد، چنانی که نقش پاریس در مساله تنش لبنان در پی استعفای حریری، نفوذ فرانسه را در میان لبنانی ها افزایش داد. با توجه به این نکات نباید فراموش کرد که تحولات میدانی فعلا اجازه ادامه مذاکرات را به هیچ طرفی نمی دهد. لذا با دید که اساسا می توان به روند مذاکرات بازگشت؟ آیا موج خیزش مردمی اجازه پی گیری طرح دو دولت را در آینده خواهد داد؟ از همه مهم تر آیا آمریکا اجازه حضور فرانسه و یا هر بازیگر دیگری در مساله فلسطین خواهد داد؟
در آستانه پایان سال 2017 و شروع سال جدید میلادی شاهد تظاهرات تقریبا هر روزه مردم اسرائیل و نیز مخالفت های گسترده احزاب و شخصیت های سیاسی صهیونیستی در مقابل اقدامات و عملکرد کابینه نتانیاهو هستیم. در این میان پرونده های متعدد فساد مالی(هزار، دوهزار و پرونده دلفین) و نیز بازجویی های مکرر از او(بنیامین نتانیاهو) چالش های کابینه نتانیاهو را بیشتر کرده است. لذا سال آتی میلادی می تواند به برکناری نخست وزیر اسرائیل و انتخابات زود هنگام بینجامد. در بستر این مسائل، گسترش انتفاضه فلسطین هم می تواند این چالش های پیش رو را برای اسرائیل غیر قابل کنترل کند. با توجه به نکات مطرح شده سال 2018 را برای اسرائیل چگونه ارزیابی می کنید؟
علیرغم تلاش ترامپ برای کمک به نتانیاهو و نیز کوشش برخی از کشورهای عربی منطقه مانند عربستان، امارات و بحرین در عادی سازی روابط با اسرائیل و در نهایت ایجاد مناسبات گسترده با تل آویو نمی توان منکر چالش های جدی امروز اسرائیل از درون بود. از پرونده های فساد مالی سنگین نتانیاهو که در راستای نکته شما حتی امکان برکناری و سقوط کابینه اش را می تواند در پی داشته باشد و حتی در یک گام رو به جلو ممکن است به زندانی شدن نتانیاهو بینجامد. در این راستا انتفاضه مردم فلسطین که خیزش مردمی رو به گسترشی است و از غزه تا کرانه باختری و حتی اراضی اشغالی 1948 را هم در بر می گیرد، نشان از شکل گیری شرایطی دارد که کنترل آن از توان اسرائیل خارج است. البته مشکلات ناشی از اعتراضات افکار عمومی اسرائیلی در درون اراضی اشغالی هم در کنار مخالفت های احزاب سیاسی اسرائیل، شرایط سخت امروز را برای کابینه نتانیاهو سخت تر هم کرده است، به گونه ای که حتی اگر دولت رژیم صهیونیستی بتواند شرایط و تحولات شکل گرفته را هم کنترل کند، یقبنا برآیند این تحولات در سال آتی میلادی باعث سقوط حزب لیکود و خود نتانیاهو به عنوان رئیس حزب و نخست وزیر اسرائیل خواهد شد.
اما این تحولات در درون اراضی اشغالی سبب پررنگ تر شدن نقش و جایگاه احزاب چپ در میان افکار عمومی اسرائیلی شده است. در این بستر و علیرغم ذات و جوهره صهیونیستی شان، این احزاب تمایل به تداوم طرح دو دولت و از سر گیری روند مذاکرات با خود گردان هستند. لذا اگر در انتخابات آتی این احزاب به قدرت برسند که احتمال آن هم کم نیست؛ مساله به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، توافق اسلو، روند مذاکرات و نیز نقش آمریکا در گفت و گوها از جانب احزاب چپ چگونه پی گرفته خواهد شد؟
به نظر می آید که در صورت سقوط کابینه رادیکال نتانیاهو و قدرت گیری احزاب چپ اسرائیلی نوعی بازی سیاسی در سال آتی میلادی از جانب تل آویو پی گرفته شود. در این میان احزابی مانند حزب کار که در اظهارات خود از ادبیاتی غیر پرخاشگرانه و غیر تهاجمی استفاده می کنند، در تلاش خواهند بود که به نوعی توافق در میان احزاب سیاسی برای شکل گیری کابینه ای جدید با چهرهای متفاوت برای تعدیل شرایط و کاهش حجم اعتراضات و انتفاضه مردم فلسطین باشند. لذا در سایه این نکته احتمال دارد که اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائلا از جانب این احزاب اه تعویق بیفتد و در موازات آن کوشش هایی برای اغاز مذاکرات با فتح و محمود عباس برای عدم گسترس خیزش های مردمی ملت فلسطین آغاز خواهند کرد.
انتشار اولیه: دوشنبه 4 دی 1396 / انتشار مجدد: شنبه 9 دی 1396
نظر شما :