نگاه به درون به جای مداخله نظامی

چرا دیگر الگوی امریکا جذاب نیست؟

۱۹ تیر ۱۳۹۵ | ۱۶:۳۰ کد : ۱۹۶۰۸۹۶ اخبار اصلی آمریکا
نویسنده خبر: استفان والت
استفان والت می نویسد: اگر آمریکا در داخل می توانست بیشتر به اصول و ایده آل های خود پایبند باشد، می توانست عملکرد بهتری هم برای ترویج دموکراسی در دیگر کشورها داشته باشد.
چرا دیگر الگوی امریکا جذاب نیست؟

دیپلماسی ایرانی:  اگر شما یکی از حامیان پر و پا قرص ویلسون هستید، بیست و پنج سال اخیر تاریخ سیاست خارجی آمریکا باید برایتان دلسردکننده باشد. سه دولت اخیر با این باور که لیبرال دموکراسی بهترین فرمول برای دنیای جهانی شده معاصر است، ایده های ویلسون را پذیرفته و ترویج دموکراسی را به مولفه ای مهم در سیاست خارجی تبدیل کردند. بیل کلینتون استراتژی امنیت ملی تعامل و توسعه را پیش گرفت. جورج دبلیو بوش دستورکار آزادی را در دومین سخنرانی سالانه خود مطرح کرد. اشتیاق باراک اوباما به ایده های ویلسون نسبت به اسلاف خود کمتر بود، اما وی هم چهره های زیادی از حامیان انترناسیونالیسم لیبرال را در دولت خود جای داده و مدعی شده بود که هیچ حقی بنیادین تر از توانایی انتخاب رهبران خود وجود ندارد. وی به وضوح از تغییر دموکراتیک در مصر، لیبی، یمن و دیگر کشورها حمایت کرده است.

متاسفانه این تلاش ها برای پیشبرد دموکراسی ختم به موفقیت نشده است. نزدیک یک چهارم دموکراسی های جهان طی 30 سال اخیر مضمحل یا ضعیف شده اند.

شاید در نگاه اول به نظر برسد که هیچ رئالیستی به نوع نظام سیاسی کشورها و یا هدف ترویج دموکراسی اهمیت ندهد. اما این تصور اشتباه است. همان طور که کنت والتز هم در یکی از کتاب های خود به طور مبسوط به مقایسه نظم های دموکراتیک می پردازد. رئالیست ها تنها بر این باورند که قدرت نسبی و تامین امنیت عموما مهم ترند و فشارهای سیستمی اغلب باعث می شود که  کشورهایی با سیستم های سیاسی متفاوت، رفتار مشابهی از خود بروز دهند.

با این حال دلایل زیادی وجود دارد که رئالیست ها در عین توجه به مخاطرات مربوط به تغییرات دموکراتیک، از دموکراسی حمایت کنند. دموکراسی های پایدار در دراز مدت رشد اقتصادی بهتری دارند و عملکرد بهتری در حمایت از حقوق بشر دارند. احتمال ورود دموکراسی ها به جنگ نیز مانند سایر انواع نظام سیاسی است، اما شواهدی وجود دارد که نشان می دهد دموکراسی ها با هم وارد جنگ نمی شوند. بنابراین در مجموع می توان افزایش دموکراسی ها را مثبت ارزیابی کرد.

اما سوالی که مطرح می شود این است که چطور می توان به این هدف نائل آمد؟

آنچه مسلم است این است که مداخله نظامی در این مورد نمی تواند کارایی داشته باشد. شواهد زیادی در صحت گزاره بالا وجود دارد، اگر چه بسیاری هنوز نمی خواهند درستی آن را قبول کنند.

دلایل زیادی وجود دارد که استفاده از مداخله نظامی برای ترویج دموکراسی را با شکست مواجه می کند. نخست، نظم های لیبرالی موفق به چیزی بیشتر از صرف یک قانون اساسی نوشته شده و انتخابات بستگی دارند؛ آنها معمولا به یک سیستم قانونی موثر، تعهد به کثرت گرایی، سطح قابل قبول تحصیلات و درآمد و اطمینان عمومی به فراهم شدن فرصت های مجدد برای گروه های شکست خورده نیاز دارند. از آنجایی که مولفه های اجتماعی زیادی برای فراهم کردن این ترتیبات باید کنار هم قرار گیرند، شکل گیری دموکراسی ها در غرب زمان بر و اغلب با بروز خشونت همراه بود. بنابراین نمی توان انتظار داشت که آمریکا بتواند به سرعت و با کمترین هزینه ها در کشوری دموکراسی را به ارمغان آورد.

دوم، استفاده از زور برای اشاعه دموکراسی همواره منجر به ظهور مقاومت خشن می شود. ناسیونالیسم و هویت ملی از ویژگی های قدرتمند جهان معاصر هستند و اکثر مردم مایل به تبعیت از نظمی نیستند که از سوی اشغالگران خارجی مسلح دیکته می شود. بدتر آنکه خارجیان مسلح به ندرت اطلاعات کافی در مورد نیروهای محلی و کفایت آنها برای در دست گرفتن کنترل امور دارند و حتی بعضی اوقات تلاش های صادقانه برای کمک به دولت جدید، منجر به فساد و انحراف در سیاست محلی می شود.

در مجموع می توان گفت که هیچ راه سریع، ارزان و قابل اعتمادی وجود ندارد که خارجیان بتوانند با توسل بدان تغییر دموکراتیک را در کشوری به ارمغان آورند.

پس سوال این است که اگر برای ترویج دموکراسی نمی توان از مداخله نظامی استفاده کرد، راه حل درست چیست؟ در اینجا دو رویکرد را می توان پیشنهاد داد.

اولین روش دیپلماسی است. زمانی که یک جنبش بومی دموکراسی طلب قابل توجه وجود دارد - مانند مورد انقلاب های مخملی در اروپای شرقی و وضعیت حاضر در میانمار - نیروهای قدرتمند خارجی می توانند با اشکال زیرکانه نفوذ، تغییرات تدریجی را ترغیب کنند. آمریکا توانسته از این سیاست به دفعات به طور موفقیت آمیز استفاده کند. ( مثلا در کره جنوبی و فیلیپین) این مهم با صبور بودن و استفاده از ابزارهایی غیرنظامی مانند تحریم های اقتصادی میسر می شود. در این موراد جنبش بومی دموکراسی طلب در زمان رسیدن به قدرت از حمایت عمومی قابل توجهی برخوردار است.

دومین روش ارائه نمونه و الگو است. اگر جامعه آمریکا به عنوان جامعه ای متساهل، عادل و پر جنب و جوش نگریسته شود و در آن خبری از افزایش نابرابری های نباشد، ایده آل های دموکراتیک آمریکایی بیشتر به عنوان الگویی برای دیگران مطرح شده و مورد پذیرش قرار می گیرد. وقتی که میلیون های نفر از شهروندان واجد شرایط از حق رای محروم شده اند و وقتی که تعداد اندک شماری میلیاردر تاثیری به شدت منفی روی سیاست آمریکا دارند، جای تعجب نیست که دیگر جوامع دعاوی آمریکا را مانند سابق جذاب نبینند.

به طور خلاصه می توان گفت که اگر آمریکا در داخل می توانست بیشتر به اصول و ایده آل های خود پایبند باشد، می توانست عملکرد بهتری هم برای ترویج دموکراسی در دیگر کشورها داشته باشد. اصلاحات مورد نیاز آسان نخواهند بود، اما بدون شک از به وجود آوردن دموکراسی در افغانستان، یمن و دیگر کشورها آسان تر است.

منبع: فارن پالسی / ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 25 

استفان والت

نویسنده خبر

استفان مارتين والت (متولد 2 جولاي 1955) در امريكا و استاد روابط بين الملل دانشگاه هاروارد است. وي چندين كتاب در همين زمينه تاليف كرده است. والت بارها سياست ...

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: ترویج دموکراسی مداخله نظامی


نظر شما :