همنوایی با کنسرت جهانی

۱۶ اسفند ۱۳۹۲ | ۱۴:۵۶ کد : ۱۹۲۹۵۸۶ خاورمیانه یادداشت
پیروز غفرانی،رئیس اسبق اداره اول آسیای غربی وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل استراتژیک در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که عنصر اصلی که می بایست به نظام ارزشی و تابع رفتاری کلیه کشورها و نظام های سیاسی اضافه شود همانا عزم جدی و تلاش رهبران آنها برای نیل به همنوایی با کنسرت جهانی است .
همنوایی با کنسرت جهانی

دیپلماسی ایرانی : در یک کنسرت هر کسی ساز خودش را می زند. هر سازی هم نوای خودش را دارد. اما این همنوایی اعضای یک کنسرت و نواختن به موقع هر یک از نت هاست که زیبایی و گوش نوازی آهنگ خروجی را تضمین خواهد کرد. در یک کنسرت، نواختن یک ساز کوچک همان تاثیر را در زیبایی کار دارد که نواختن یک گروه که سازی مشابه را می نوازند. و بالعکس اگر یک ساز به قول معروف خارج بنوازد کل کنسرت است که خراب می شود .

به تعبیر عارفانه آن، حیات موجودات در جهان هم یک کنسرت است. نوای شرشر آب، آوای پرندگان، وزش نسیم باد و ... هر یک در زیبا سازی این کنسرت نقشی دارند. گرچه در سیستم یا نظام جهانی اجزای متفاوت نقش هایی متفاوت را ایفاء می کنند اما تنها همنوایی جهانی است که می تواند آینده جهان را در مسیر رستگاری نوع بشر هدایت نماید.

قرنهاست که حاکمیت های بزرگ سعی کرده اند تا نت های این سمفونی جهانی را بنویسند و رهبر این ارکستر باشند.  تاریخ حیات بشری ، چه در زمان فقدان تمدن و حیات نیمه وحشی بشریت و چه در زمانی که تمدن های بزرگ و کوچک به وجود آمدند مملو از تلاش این قوم یا آن قوم برای استیلا و حکمرانی در قلمرویی بزرگتر و تحت سیطره داشتن مابقی بوده است . کمتر پادشاهی ( بجز شخصیت های پیامبر گونه ای چون کوروش کبیر) بوده که پادشاهی بر دیگران را منوط به خواست مردم تحت حاکمیت خود کند. قریب به اکثریت حاکمیت های بزرگ جهانی، همواره سعی داشته اند تا ارزش های خود را بردیگران تحمیل کنند و ارزش های خود را والاتر از ارزش های سایر ملل بدانند. همین پنداشت یعنی والاتر دانستن ارزش های قوم و نژاد و فرهنگ خودی بر دیگر اقوام یکی از دلایل و منشاء اختلافات و جنگ های اقوام در طول تاریخ بوده است .

اما چندی است فناوری های جدید خاصه فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی و سهولت تبادل نظر و آشنایی با سایر اقوام و تمدنها و امکان مسافرت راحت به جای جای جهان این زمینه را به وجود آورده تا عقلا به این جمع بندی برسند که حقایق عالم همگی تنها بر یک قوم فرود نمی آیند و هر قومی به فراخور استعدادها و امکانات خود، به بخشی از حقیقت راه یافته است .

این است که می بینیم یک ملت به بهترین مفهوم اقتصاد و عدالت اجتماعی دست یافته و ملتی دیگر به بهترین برداشت از همزیستی مسالمت آمیز رسیده است . یک ملت به بهترین روش های کاهش فساد و حکمرانی بهتر دست یافته و ملتی دیگر آرامش را در ادای مسئولیت اجتماعی خود برای ایجاد جهانی فارغ از جنگ و فقر و سلطه جستجو می کند. در میان افراد کثیر السفر و دیپلمات ها مفهومی به نام چند فرهنگی شدن Multi Culturalism   رشد کرده است . مفهومی که نشان می دهد هر فرهنگی زیبایی ها و ایرادهای خود را دارد و تصویرجامعه ایده آل و حقیقت محض را تنها باید از طریق جستجو در همه فرهنگ ها و جورچینی از زیبایی های هر یک به وجود آورد .

اما تجسم این تصویر از جامعه ایده آل جهانی نیز هم اکنون از سوی بزرگانی از همه کشورها و اندیشمندانی فراملی تعقیب می شود. در قالب نهادهای بین المللی چون سازمان ملل و پروژه هایی که برای استاندارد سازی رفتارها و ارزش ها تعریف شده اند و در قالب نهادهای غیر دولتی که برای تنویر افکار عمومی و همسویی نظرات عمومی ملت ها این ایده آل را تعقیب می نمایند. نکته مهم اینکه براساس تحقیقات مبتنی بر روش های آینده پژوهی، احتمال پیروزی سناریوهای مطروحه در این پارادایم بر تداوم رفتارهای سنتی حاکمیت ها و نظام کنونی حاکم بر جهان بسیار زیاد است .

تابع رفتاری سیستم ها

هر سیستم یا نظامی از یک تابع رفتاری برخوردار است. شکل و ماهیت این تابع رفتاری با توجه به اجزای تشکیل دهنده سیستم، اندازه و میزان تاثیر گذاری هر جزء و روابط بین اجزای سیستم با هم، متفاوت خواهد بود. به عبارت دیگر یک سیستم در ازای سیگنال های ورودی، واکنش یا رفتاری از خود بروز می دهد که متناظرخواهد بود با تابع رفتاری آن . بدیهی است که نظام ارزشی یک سیستم نیز در قالب روابط درونی اجزای آن و میزان بزرگی و کوچکی و اهمیت آن نقش دارد و این نظام ارزشی خود را نهایتا در تابع رفتاری سیستم نشان می دهد.

حال اگر نظام یک کشور، یک سیستم و تحولات محیط بین المللی و منطقه ای یک سیگنال ورودی به این سیستم تلقی شود، می توان اذعان نمود که هر نظام در قبال تحولات محیط اطراف و وقایعی که در عرصه بین المللی رخ می دهد، متناسب با الگوی رفتاری خاص خود که با تابع رفتاری آن متناظر است واکنش نشان می دهد . از این واقعیت استفاده می شود و قدرتهای بزرگ سعی می کنند تا به سیستم ها و نظام های مختلف سیگنال های ورودی را اعمال نمایند تا آنها را به سمت رفتار و  واکنش مطلوب خود سوق دهند . کاربرد این مفهوم در سیاست خود مقوله ای پیچیده و مفصل است که ذکر چگونگی آن در این مقاله نمی گنجد .

تابع رفتاری سیستم ها با معادلات ریاضی پیچیده قابل تفسیر است . این ادعا وجود دارد که معادلات ریاضی قادرند با بهره گیری از پیشرفت های علمی که در این رشته در مورد تحلیل رفتار سیستم ها به دست آمده،  رفتار یک سیستم را شبیه سازی نموده و واکنش های آن را در قبال سیگنال های مختلف ورودی پیش بینی نمایند و یا حداقل گزینه های رفتاری فراروی سیستم را تخمین بزنند و سناریوهای متلفاوت واکنش ها را احصاء کنند.

رویکرد سیستمی به پدیده ها و مسائل و آنچه که تحت عنوان دینامیک سیستم ها معروف شده و به شدت با مبانی علم ریاضی عجین است، سعی دارد الگو های رفتاری یک سیستم را بدون نشان دادن روابط ریاضی فراپرده آن مشخص سازد. سیستم ها یا نظام های سیاسی نیز از این قاعده جدا نیستند.  جایی که رفتارها عقلایی تلقی شود واکنش سیستم ها یا نظام های سیاسی راحت تر قابل پیش بینی است و در صورتیکه احتمال غیر عقلایی بودن رفتار سیستمی وجود داشته باشد ، می توان آن را با سناریو نویسی  پیش بینی و واکنش ها یا گزینه های متعدد فراروی سیستم را شناسایی و میزان احتمال وقوع هر سناریو و یا اتخاذ یک گزینه را برآورد کرد.

سیستم های سیاسی نیز مانند بسیاری دیگر از سیستم ها در قبال تحولات پیرامونی به دنبال دستیابی سریع تر به نقطه تعادل هستند. تعادلی که مفروضات مشخصی دارد و حفظ بقا یکی از اصلی ترین آنهاست. زمانی که به تعیین الگوی اصلی رفتاری یک سیستم پرداخته می شود، سعی می شود تا با کشف حلقه های علت معلولی، دلایل اصلی رفتار یک سیستم را در قبال تحولات و سیگنال های ورودی از محیط پیرامونی مشخص نمود. این امر کمک خواهد کرد که نقاط تعادل مطلوب یک سیستم در قبال سیگنال های ورودی مختلف شناسایی و واکنش های رفتاری آن مشخص گردد.

کاربرد مفهوم تعادل سیستمی در نظام بین الملل

بی شک تعادل فعلی حاکم بر نظام بین الملل تعادلی طبیعی نیست و چنانچه فشارها و بازی ها از صحنه حذف شوند تعادل در موضوعات مختلف و در مناطق مختلف به شکلی دیگر و در جایی دیگر شکل خواهد گرفت. در حقیقت تعادل فعلی حاکم بر نظام بین الملل ، برآیند نیروهای قطب های قدرت در نظام بین الملل است و با دیدی سیستمی می توان گفت که این تعادل در بسیاری از نقاط جهان و در موضوعات مختلف، موقتی و گذراست. همانطور که در مقالات پیشین مورد اشاره قرار گرفت، موضوعاتی چون نظام مالی حاکم بر جهان، نظام انرژی ، نظام امنیتی ، نظام سیاسی و ... جملگی نیاز به رسیدن به نقاط تعادلی جدید داشته و هم اکنون در تعادلی غیرطبیعی قرار دارند .

گفته شد که رفتار یک سیستم به عناصری چون تعداد و ماهیت اجزای آن ، اندازه تاثیر گذاری اجزا و ارتباط بین اجزا وابسته است. هر یک از بازیگران یا کنشگران  صحنه بین المللی به لحاظ اهمیتی که در منطقه خود و یا در بازه جهانی دارند و عواملی چون قدرت سیاسی ، اندازه اقتصاد ، موقعیت ژئوپولیتیک و ...، می توانند در ایجاد تعادل منطقه ای یا جهانی موثر باشند. جایگاه کشورها در صحنه جهانی نیز به شناخت درست رهبران این کشورها از نظامات حاکم و تعریف نقش مناسب در همنوایی با نظام تعادلی جهانی وابسته است .

برای مثال قدرت سیاسی یک حکومت به میزان حمایت مردم از حاکمیت بر می گردد. قدرتی مردمی در مقایسه با یک حکومت اقلیت، قطعا بهتر می تواند به چانه زنی و تعریف جایگاهی والاتر برای خود در منطقه و جهان بپردازد. با نگاهی به کشورهای منطقه و صحنه جهانی می توان به خوبی فهمید که برای مثال کدام یک از حکومت ها در اقلیت هستند و برای حفظ جایگاه و ادامه حکومت خود نیازمند استفاده از زور ولو در قالب کمک گرفتن از نیروهای خارجی می باشند .

باز ناگفته پیداست که حفظ تعادلی ناپایدار در کشورها و در مناطق مختلف برای قدرت های جهانی نیز هزینه بر است. می توان با معادلات ریاضی ثابت کرد که در تعادلی طبیعی  سهم کلیه بازیگران بیشتر خواهد بود. چه اینکه در وضعیت تعادل ناپایدار، بخش بزرگی از سرمایه های جهانی صرف حذف تلاش های رقبا برای حفظ تعادل ناپایدار می شود. بدیهی است که دراین حالت گرچه یک قدرت یا بازیگر بزرگ جهانی در جایی پیروز میدان عدم تعادل خواهد بود ، اما در نهایت در جایی دیگر بازنده این نظام ناپایدار می گردد. بحث کنترل و کاهش مسابقات تسلیحاتی و تلاش جهانی برای پرهیز از آن ناشی از فهم این مطلب بود که در شرایط رقابت تسلیحاتی همه بازنده اند .

به راحتی می توان نشان داد تعادل فعلی در جهان ناپایدار است. طی چند صد ساله اخیر، حمایت از حاکمیت های اقلیت در بسیاری از کشورها، حمایت از حاکمیت مافیاهای سیاسی و اقتصادی، پشتیبانی از رویکردهای افراطی و تفریطی و ایجاد جنگ های کوچک و بزرگ یا نیابتی از سوی این قدرت یا آن قدرت جهانی همواره در دستور کار بوده است. هزینه این نوع تعامل در اداره جهان را نیز همه پرداخته اند. اما بر همه و حتی خود قدرتهای بزرگ نیز واضح است که این حرکت ها روز به روز بر درگیری ها افزوده و تعادلی پایدار را برای نظام بین الملل به ارمغان نیاورده است .

جامعه جهانی و قدرت های بزرگ باید به این جمع بندی برسند که در نظامی منصفانه وFair Play  منافع همه تامین می شود و جهان نیز به تعادلی پایدار خواهد رسید. در این نظام دمکراسی ها جایگزین حکومت های توتالیتر فردی خواهند شد. در این نظام حقوق اقلیت ها نیز در وضعیت تعادلی حفظ خواهد گردید. کشورها به جای تعریف به عنوان حوزه های نفوذ این یا آن قدرت جهانی، به سوی تعریف جایگاه خود در نظام جهانی در قالبی که هم افزایی برای بشریت داشته باشد خواهند پرداخت . و بشر به دغدغه هایی بزرگتر مثل فقر،  گرسنگی، کرامت انسانی و... خواهد اندیشید .

وقت آن رسیده است تا کنسرتی جهانی با مشارکت همه بازیگران و کنشگران آن نواخته شود. این کنسرت رهبر واحد ندارد. این استانداردهای جهانی است که نت های این کنسرت را می نویسد و کاری تیمی است که بنیان این همنوایی را شکل می دهد. تلاش های عظیمی که طی سه دهه اخیر در اروپا برای ایجاد اروپای متحد صورت گرفته، تجربه ای ذی قیمت را برای بشریت به ارمغان آورده است  و آن اینکه می توان با کاری تیمی بدون نیاز به رهبری واحد دنیا را اداره کرد .

بیش از دو دهه است که سازمان ملل در پروژه ای بزرگ تحت عنوان "شکل دهی آینده نظام جهانی"  Shaping the Global Future)) ادبیات ناظر بر شکل دهی نظام آتی بین المللی را گردآوری کرده است . اما واقعیت آن است که تا زمانی که عزمی در قدرت های جهانی برای فاصله  گرفتن از وضعیت پیشین و اندیشیدن به تعادلی پایدار به وجود نیاید، تلاش های سازمان ملل و جامعه جهانی به ثمر نخواهد نشست .

بین منافع جامعه جهانی و منافع سنتی حاکم در جهان تفاوت فاحشی وجود دارد. جامعه جهانی را نمی توان و نمی بایست زیرمجموعه ای از قدرتهای بزرگ و یا تحت سیطره نظام سلطه دانست. جمع کثیری از نظام های حاکم در جهان نظام هایی مستقل و بدون نگاه سلطه جویی هستند. تجربه نشان داده که  کشوری که کمک به ایجاد تعادلی پایدار در صحنه های منقطه ای و جهانی را سرلوحه کار خود قرار دهد، از سوی جامعه جهانی مورد توجه و حمایت قرار خواهد گرفت. لازمه این امر اما شفافیت ، انصاف ، تساوی حقوق و خیرخواهی است.

اگرچه در نظام فعلی جهانی بازیگران متفاوت اهداف یا جریان هایی متفاوت را دنبال می کنند، اما اکثریت با کشورهایی است که بدنبال برقراری نظامی متعادل و خیرخواه در جهان می باشند. از این رو یک عنصر اصلی که می بایست به نظام ارزشی و تابع رفتاری کلیه کشورها و نظام های سیاسی اضافه شود همانا عزم جدی و تلاش رهبران آنها برای نیل به همنوایی با کنسرت جهانی است .

کلید واژه ها: پیروز غفرانی


نظر شما :

وفایی ۲۲ آذر ۱۳۹۹ | ۱۲:۵۹
سلام، احسنت. مقاله‌ی ارزشمندی است. بکارگیری علوم و فنون و فناوریهای روزآمد در سیاست خارجی و مدیریت روابط بین‌الملل در یک پیکره‌ی منسجم ملی از ضرورتهای جدی نظام مدیریتی کشور است.
شیرخانی ۲۲ آذر ۱۳۹۹ | ۱۳:۵۱
فی الواقع جای چنین نفراتی در تیم خارجی دولت خالی است