چهارمین بخش از مصاحبه کاندولیزا رایس با سی بی اس

هشدارها را جدی نگرفتیم، 11 سپتامبر رخ داد

۱۰ دی ۱۳۹۲ | ۱۵:۴۲ کد : ۱۹۲۶۵۹۲ آمریکا گفتگو
همه نشانه ها حاکی از آن بود که یک اتفاق از فرامرزها در درون کشور رخ می دهند. در اسرائیل، اردن یا حتی در ژنو وقتی که نشست جی 8 بنا بود در ماه جولای برگزار شود، مشابه همین هشدارها را داشتیم. بنابراین همان طور که تو می گویی چرا هشدارها را جدی نگرفتیم.
هشدارها را جدی نگرفتیم، 11 سپتامبر رخ داد

دیپلماسی ایرانی: کاندولیزا رایس از چهره های شناخته شده امریکا است که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش، رئیس جمهوری سابق امریکا به دلیل نقش هایی که در جنگ های او ایفا کرد و تلاشی که برای ترویج دموکراسی به شیوه جمهوریخواهی در خاورمیانه انجام داد، نام او در تاریخ ماندگار شده است. وی نخستین زن سیاه پوست، دومین سیاه پوست پس از کولین پاول و دومین زن پس از مادلین آلبرایت است که وزیر امور خارجه امریکا شد.

در دورهٔ نخست ریاست جمهوری بوش، رایس مقام مشاور امنیت ملی را بر عهده داشت اما پیش از پیوستن به دولت او، استاد علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد بود. در دوره ریاست جمهوری بوش پدر نیز سمت مشاور روابط با شوروی و اروپای شرقی در زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی و اتحاد آلمان را بر عهده داشت.

رایس متولد 4 نوامبر 1954 در بیرمنگام آلاباما در ایالات متحده است. مدرک کارشناسی خود را در سن 19 سالگی در رشته علوم سیاسی و در سال 1974 از دانشگاه دنور و زیر نظر ژوزف کوربال، پدر مادلین آلبرایت، دریافت کرده است. مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در سال 1975 از دانشگاه نوتردام و دکترای خود را در سال 1981، در سن 26 سالگی از دانشکده مطالعات بین الملل دانشگاه دنور دریافت کرده است. وی مسلط به زبان های انگلیسی و فرانسه است و نواختن پیانو و بازی گلف را نیز به خوبی می داند. همان طور که شواهد نشان می دهد از چهره باهوش دستگاه سیاست خارجی جورج بوش محسوب می شد، اگر چه به دلیل افکار تند جمهوریخواهی اش در معرض انتقادهای بسیار قرار دارد.

دیپلماسی ایرانی در سلسله مصاحبه هایی که از شخصیت های برجسته دنیا منتشر می کند، این بار به سراغ وی رفته که مصاحبه مفصلی را با شبکه سی بی اس نیوز (CBS News) در سلسله برنامه های این شبکه موسوم به "تاریخ سازان" انجام داده است. اکنون چهارمین بخش آن را می خوانید:

همچنان بحث های بسیاری درباره این که اگر شما هشدارها را توجه می کردید و نشانه های حمله را جدی می گرفتید، حادثه 11 سپتامبر رقم نمی خورد، زده می شود. آیا واقعا موردی وجود دارد که عطف ماسبق شود و تو آرزو کنی که ای کاش در آن موقع به گونه متفاوتی برخورد می کردی و اطلاعات امنیتی را به شکل دیگری بررسی می کردی؟

قطعا، ما به اندازه کافی کار نکردیم، به همین دلیل هم آن اتفاق افتاد. اما اگر بخواهی این گونه تصور کنی من می دانم که سازمان امنیت به چه چیزهایی توجه داشت. و سازمان امنیت عملکرد سیاهی از خود به جا گذاشت. خیلی هم سیاه بود. مثلا هشدارها به ما می گفتند: "یک اتفاق بزرگی در شرف وقوع است." که در فعالیت های تروریستی می گنجید. همه نشانه ها حاکی از آن بود که این اتفاق از فرامرزها در درون کشور رخ می دهند. در اسرائیل، اردن یا حتی در ژنو وقتی که نشست جی 8 بنا بود در ماه جولای برگزار شود، مشابه همین هشدارها را داشتیم. بنابراین همان طور که تو می گویی چرا هشدارها را جدی نگرفتیم. ما نیروهای زمینی و دریایی را حرکت دادیم، مثلا نیروی دریایی را از بندر دور کریم، البته به سفارت خانه هایمان گفته بودیم که در حین ماموریت مواظب امنیتشان باشند.

اما گویا همه چیز از دیدرس ما دور شده بود، شاید فقط به خاطر این که فکر می کردیم، مثلا ممکن است چیزهایی در ایالات متحده وجود داشتند که این مساله را القا می کردند که ما بیش از اندازه به هشدارهای سازمان های امنیتی مان توجه می کنیم. در آن موقع ما از همه خواستیم که فعالیت های امنیتی سازمانی را بومی و بیشتر داخلی کنند. یا مثلا من به مدعی العموم گفته بودم که همان طور که می دانی یک سری مسائل را باید خلاصه کنیم تا مردم فورا گوش به زنگ باشند. اما با این حال هیچ چیزی پیشنهاد داده نشد برای همین در کوتاه ترین زمان ممکن ایالات متحده مورد حمله قرار گرفت.

اکنون، من فکر می کنم که این مسائل یک قصور سازمان یافته را رقم زدند برای این که ما در حال تمرکز بر روی بومی کردن نهادهای امنیتی خود بودیم و توجهی به هشدارهای بیرونی نمی کردیم. یا این که اف بی آی و قانونگداران و دستگاه امنیت خارحی و سی آی ای همگی معطوف به همین هدف شده بودند. و هر دوی این نهادها یعنی سازمان های سنتی و قانونگذاری نمی توانند اطلاعات را انتقال دهند. شاید هم اگر می توانستند اطلاعات را منتقل کنند، بعضی افراد می توانستند تصویری از اتفاقی که می رود که رخ بدهد را نمایش دهند. اما حتی همین جابه جایی اطلاعات هم من شک دارم می توانستند تصویری مشخص از آن حادثه را در اختیار ما قرار دهند.

بعد از حوادث 11 سپتامبر نهادهای دولتی فضای بهتری را برای جابه جایی اطلاعات دستگاه های امنیتی ایجاد کردند و باب تازه ای در این زمینه گشوده شد. اما شاید لازم بود این کار قبل از اینها توسط دولت صورت می گرفت.

بله.

از چیزهایی که افشا شده اند یا چیزهایی که از ویکی لیکس به بیرون درز کرده است، فرید زکریا نیز چیزی را در تایم نوشت مبنی این که چیزهایی که افشا شده است نشان می دهند که واشنگتن ناخواسته در نهایت به اطلاعاتی دست یافت که انجام چندین فعالیت به طور هم زمان را نشان می دهد. این اطلاعات چگونه به بیرون درز کرده اند؟ چگونه می توان میان این اطلاعات با یکدیگر توازن برقرار کرد؟

قبل از هر چیز اجازه بده این را بگویم که آن چه اتفاق افتاد، یک جنایت بود. دادگاه عالی نیز تایید کرد که دقیقا جنایتی رخ داد. اما باید عاملی که آن حادثه را رقم زد، تعقیب و مجازات می شد. اما آن اشتباه هم واقعا سخت بود برای این که ممکن بود اگر هشدارها جدی گرفته می شدند، به نوعی دیگری برخورد می کردیم. ایالات متحده نمی تواند از جهانی که همیشه اطلاعات در آن در تبادل است، خارج باشد. و اطلاعات را زمانی که حادثه رخ داد و در صحفه اول روزنامه ها آمد، نمی توان دریافت. تو نمی توانی بر روی چنین راهی حساب کنی. بنابر این من امیدوار بودم که واقعا تعقیب قانونی ای انجام شود و امیدوار بودم که این تعقیب به مجازات سخت عاملان حادثه منجر شود.

ثانیا، فکر کن، اگر این حادثه برای من اتفاق می افتاد شاید به نوعی آن را به دیگران منتقل می کردم، شاید هم خیلی ابعاد بزرگ تری به آن می دادم و تا جاهای خیلی دوری هم می رفت. من فکر می کنم خانم کلینتون و آقای گیتس نیز با همین دیدگاه به این موضوع نگاه می کردند. حتی این فکر مطرح شد که خط ارتباطی ما در سفارت خانه مان در آلمان حتی شاید توسط نیروهای نظامی در پایگاه ما در آن کشور شنود می شده و اطلاعات آنها مخابره می شده است (خنده). و من حتی فکر می کنم که این اطلاعات کم کم گم می شدند.  

یعنی دست کاری می شدند.

کمی دست کاری می شدند. مساله سوم این که تو واقعا هر چه فکر می کنی را به روی کاغذ نمی آوری و نمی نویسی. (خنده)

فقط در دفتر خاطراتت می نویسی (خنده).

آره، بعضی چیزی هایی که می شنوم، می گویم، فکر می کنم، نمی کنم، تحلیل می کنم. چهارم این که بعضی چیزها را هم فقط نزد خودم فکر می کنم. خودت بگو آیا لازم است که هر چه می دانی را بنویسی؟ (خنده)

خوب حالا تو فکر می کنی این افشاگری ها ضربه زدند یا این که تنها مایه شرمساری شدند؟

نه من فکر می کنم، ضربه زدند. من واقعا فکر می کنم ضربه زدند، برای این که به این ترتیب مردم به تماشا می نشینند که اینها دیگر به ما چه می گویند. در برخی پرونده ها، که جالب هم هستند، در برخی کشورهای خودکامه، مردم یک چیزی درباره خودشان و پارلمانشان می گویند کسی دیگر چیز دیگری درباره ما می گوید، این فقط باعث شرمساری نمی شود بلکه واقعا پیامد دارد.

پیامد.

بله دقیقا.

مثلا در یمن.

دقیقا. و من فکر می کنم که این واقعا مشکل است. و چندین دیپلمات ما، من فکر می کنم روابطشان با آن کشورها و رهبران آنها تحت تاثیر قرار گرفت و آنها هر روز چیزی را که فکر می کردند، غیر قابل گسست است، شکسته شد، بنابر این واقعا این کارها ضربه زدند.

ادامه دارد...

انتشار اولیه: جمعه 6 دی 1392/ باز انتشار: سه شنبه 10 دی 1392

کلید واژه ها: کاندولیزا رایس


نظر شما :