اهداف بازیگران در بحران سوریه

اوضاع به ضرر بشار اسد پیش می رود

۲۸ شهریور ۱۳۹۲ | ۱۶:۱۴ کد : ۱۹۲۱۴۳۰ خاورمیانه یادداشت
دکتر حسین علایی، فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه و کارشناس مسائل استراتژیک معتقد است وضعیتی که در سوریه پیش می رود رو به حل مسأله نیست و رو به وخیم شدن اوضاع است و اوضاع در صحنه سوریه به ضرر بشار اسد در حال جلو رفتن است.
اوضاع به ضرر بشار اسد پیش می رود

دیپلماسی ایرانی: از پاییز سال 1389 که جریان حرکت های آزادی­خواهانه در کشورهای عربی از تونس و مصر شروع شد، این بحث در بین جامعه شناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی مطرح بود که آیا اعتراضات به حکومت های دیکتاتوری در این کشورها یک اتفاق است یا حرکتی است فراگیر که در سایر کشورهای جهان عرب نیز توسعه پیدا خواهد کرد؟ در آن زمان دو نظریه مطرح بود. یکی دیدگاه این بود که وضعیت سیاسی و ساختارهای حکومتی در کشورهای عربی خاورمیانه به گونه­ای است که با نظم جدیدی که بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد به وجود آمده است، هم­خوانی و سازگاری ندارد و بنابراین فرصت فروپاشی نظام دو قطبی موجب تحولاتی در منطقه خواهد شد تا مردم از شر نظام های استبدادی رها شوند. آمریکایی­ها فکر می­کردند که خاورمیانه جدیدی باید تشکیل شود و این امر قابل برنامه­ریزی است. تا اینکه خود سوزی جوانی در تونس، بساط نظام بن علی را با تظاهرات مردمی برچید و دامنه آن به سرعت به مصر کشیده شد و هر در نهایت هر دو رژیم دیکتاتوری با فاصله کمی از یکدیگر سقوط کردند. از این پس در دنیای عرب این فکر پدید آمد که احتمالاً چنین الگویی به سایر کشورهای دیکتاتورنشین جهان عرب نیز سرایت خواهد کرد و آنها نیز دستخوش تغییراتی خواهند شد. با سرنگونی روسای جمهور مادام العمر در کشورهای مصر و تونس، ­قدرت­های بازیگر منطقه­ای و قدرت­های بازیگر بین­المللی وارد ماجرا شدند تا بتوانند حوادثی را که در کشورهای عربی رخ داده است به گونه ای مدیریت کنند تا منافع خود را به حداکثر برسانند.

در آن زمان دیدگاه دیگری وجود داشت که معتقد بود این حوادث به کشورهای دیگر از جمله سوریه و بحرین و لیبی منتقل نخواهد شد. ولی بلافاصله لیبی هم با اعتراضات مردمی مواجه شد و روند مداخله خارجی برای سرنگونگی قذافی شکل جدی به خود گرفت. اما در مورد بحرین دخالت نظامی عربستان به نفع امیرنشین بحرین، اجازه پیروزی به مردم این کشور را نداد ولی بحران هم حل نشد. در مورد سوریه هم برخی معتقد بودند گرچه ساختار اداره این کشور هم میراث دوران جنگ سرد است اما با توجه به اینکه نظام سوریه دارای یک مجموعه مقتدر امنیتی- نظامی سابقه­دار از دوران حافظ اسد است و عملا ساختارهای امنیتی بر تمامی ارکان آن کشور حاکم است، بنابراین اتفاقی در آنجا رخ نخواهد داد. ولی عده­ای که حرکت فراگیر مردمی در جهان عرب را نهضتی فراتر از برنامه­ریزی­های دولت های خارجی می­دیدند احساس می­کردند که چنین تحولاتی به اکثر کشورهای عربی از جمله اردن و سوریه و حتی پادشاهی سعودی نیز سرایت خواهد کرد. تا اینکه از فروردین 1390 در سوریه هم اتفاقاتی شروع شد و در منطقه مرزی درعا، نیروهای امنیتی رژیم تعدادی از دانش آموزان را بازداشت کردند. با چنین رفتاری پدرها و مادرهای این دانش آموزان به استانداری اعتراض کردند. اما حکومت­ به جای مدیریت مساله، آنرا سرکوب کرد. اما اعتراضات آرام آرام توسعه پیدا کرد تا به شهر حمص رسید. این شهر در سال 1360 شمسی به عنوان پایگاه اخوان­المسلمین در سوریه تلقی می­شد و در آن زمان مردم این شهر علیه حافظ اسد حرکت گسترده­ای انجام داده بودند که بلافاصله سرکوب شد. بعضی معتقدند تا 12 هزار نفر در این شهر کشته شدند و چون در آن زمان نظام حاکم بر جهان، دو قطبی بود و کشورها بسته به اینکه به کدام قطب گرایش بیشتری داشتند مسائل را حل می­کردند و بنابراین تبدیل به مسأله بین­المللی نشد و حافظ اسد به حکومت خود ادامه داد.

اما در تحولات کنونی جهان که با رشر سریع فناوری های ارتباطی مواجه است، حرکت­های اعتراضی در دنیای عرب ادامه پیدا کرد و در سوریه هم این بار حرکت مخالفین خاتمه پیدا نکرد. روش دولت سوریه در برخورد با حرکت­های اجتماعی همان روش سابق بود. باید توجه داشت که اکثر نظام­های سیاسی در خاورمیانه میراث داران جنگ سرد هستند، چه نظام­هایی که طرفدار آمریکایی­ها بودند چه نظام­هایی که وابسته به شوروی بودند. فقط در ایران بود که تحولات اجتماعی روی ساختارهای حکومتی تأثیر گذاشت و اعتراضات مردمی موجب سقوط نظام شاهنشاهی وابسته به آمریکا در سال 1357 شد. بعد از فروپاشی شوروی در سال 1369 ساختارهای کشورهای همسو با بلوک شرق به سادگی تغییر نکرد و در سوریه هم ساختارها توسط نظام طراحی شده از طرف شوروی سابق بود و همان­طور که می­دانید حافظ اسد فرمانده نیروی هوایی بود که حدود 55 سال پیش با کودتا توانست روی کار بیآید و نظام حکومتی را در دست گیرد.

بحث اعلام بکارگیری تسلیحات شیمیایی بهانه لازم را برای اجرایی کردن برنامه خود در اختیار آمریکایی­ها قرار داده است و آنها می خواهند چند نقطه را در سوریه را بمباران کنند تا موجب تضعیف بیشتر بشار اسد و تقویت روحی مخالفین گردند. البته از بین بردن این بهانه و تحت نظر قرار دادن بین المللی سلاح های شیمیایی سوریه می تواند این حمله را در وضعیت کنونی منتفی کند.

ساختارهای شرقی دارای چند ویژگی هستند یکی اینکه دارای حزب واحد هستند که شکل و شمایل حزبی به معنای دنیای لیبرالیستی ندارند بلکه احزاب تشکیل شده از بالا و از جانب حاکمیت هستند. در این کشورها تقریباً انتخابات معنا و مفهوم واقعی خود را ندارد. ارتش و نیروهای امنیتی، ستون فقرات نظام حاکم هستند و حتی بخش بزرگی از اقتصاد در اختیار اینهاست و اداره کشور نیز عملا در اختیار آنهاست. هر موضوعی از جمله مسائل اجتماعی از دیدگاه امنیتی نگریسته می­شود و در مورد حرکتهای اجتماعی هیچ انعطافی وجود ندارد. یک راه حل وجود  دارد و آن برخورد امنیتی و سرکوب است. در سوریه هم وقتی حرکت های اجتماعی و اعتراضات به وجود آمد از همین روش­های خشن استفاده شد. اما حوادث سوریه فرصتی را برای مداخلات خارجی فراهم کرد و ترکیه و عربستان برای مدیریت تحولات وارد صحنه شدند. آمریکا و اسرائیل هم ترجیح می دادند تا کشورهای هم پیمان خود به تأثیرگذاری در تحولات سوریه مشغول باشند تا نگرانی برای امنیت اسرائیل به وجود نیاید. از این پس سه جریان در سوریه وارد بازیگری شدند که موجب شد تا نقش اصلی را که مردم داشتند نادیده بگیرند و عملا آنها را از صحنه خارج کردند. مردمی که مسالمت آمیز تظاهرات می­کردند به ناگاه با بازی گری قدرت­های بیرونی در سوریه مواجه شدند. قدرت­های منطقه­ای و بین­المللی هر کدام برنامه­ای را برای خود در سوریه تعریف کردند. کشورهایی مانند ترکیه، عربستان و قطر در صحنه سوریه بسیار فعال شدند. ترکیه به دلیل هم­جواری و اینکه از قدیم اخوانی­های مخالف دولت حافظ اسد و بشار اسد در ترکیه مأوا گرفته و سازماندهی شده بودند تلاش زیادی کرد تا اخوانی­ها را در سوریه روی کار بیاورد.

عربستان به دلیل رقابت با ایران و نفوذ در منطقه لبنان و تأثیرگذاری بر مسأله فلسطین سعی کرد در سوریه فعال شود و از طرفی حکومت سوریه چون روابط خوبی با عربستان نداشت انگیزه کافی را برای عربستان ایجاد می کرد که در صحنه سوریه به نفع سلفی ها و القاعده وارد عمل شود.

قطر به عنوان کشور کوچکی که منابع مالی بسیار زیادی دارد که این منابع غیر قابل استفاده در داخل آن کشور است به عنوان بازیگری که مأموریت­های خاصی را ایفا می کند دخالت در سوریه و همکاری با افراد مسلح ضد دولتی را شروع کرد. توجه داشته باشد قطر یکی از پایگاه­های قدیمی اخوان از زمان­ پدر امیر فعلی قطر بوده است. از طرف دیگر آمریکا و فرانسه هم وارد عمل شدند و مسأله آنها تفاوت­هایی با انگیزه های ترکیه و عربستان داشت. از نظر آمریکا تحولات سوریه باید به گونه­ای مدیریت می­شد که به امنیت اسرائیل و بقای اسرائیل خدشه وارد نکند. فرانسوی­ها به دنبال احیا و توسعه نفوذ در شامات که از قدیم در سوریه و لبنان برقرار بوده است هستند. به همین دلیل فرانسه نقش پایگاه سیاسی مخالفین را ایفا کرده است تا بتواند مخالفین را دور هم جمع کرده و آنها را سامان­دهی کند.

ترکیه به عنوان کشوری که هم­جوار با سوریه است به عنوان پایگاهی برای اعزام نیروهای داوطلب از سراسر جهان عرب و غیر عرب به سوریه رفتار می­کند و عربستان نیز به عنوان کشوری که می خواهد مراقب باشد تا حوادث به سمتی جلو رود که دولت بعدی تقریباً سلفی­ها نقش بیشتری نسبت به اخوانی­ها داشته باشند. در این بین وقتی درگیری­ها توسعه پیدا کرد ایران به عنوان دولتی که طرفدار وضع موجود است ظاهر شد و معتقد به برگزاری انتخابات آزاد بدون مداخله خارجی است. علت هم این است که تحلیل جمهوری اسلامی بر این قرار گرفته که مساله تحولات در سوریه فقط یک حرکت اجتماعی برای رسیدن به مردم­سالاری نیست بلکه به محض این که حرکت اعتراضی مردم شروع شد بازیگران دیگری وارد صحنه تحولات سوریه شدند تا مسائل و منافع خود را حل کنند.

اینکه حرکت در سوریه چقدر بر مردم متکی است و چقدر بر گروه­های مسلح سوال مهمی است که نیاز به تحقیق میدانی دارد ولی آنچه تا الان می­توان مشاهده کرد این است که دولت سوریه الان در کمتر از 50% فضای جغرافیایی کشور حاکم است. تا حد زیادی بر شهرهای بزرگی مثل حلب و در روستاها و جاده­ها حاکمیت خود را از دست داده است و حتی در اطراف دمشق هم بین فرودگاه تا دمشق بدون نیروی امنیتی و اسکورت نمی­توان به راحتی تردد کرد. این علامت این است که افراد مسلح سوری تا حدی در بعضی از مناطق مردمی دافعه ندارند و بین مردم ناخوانده تلقی نمی­شوند. البته افراد القاعده و جبهه النصره که از سایر کشورهای عربی به سوریه آمده اند وضع دیگری دارند و بسیاری از مردم نگران تندروی ها و خشونت های آنها هستند. بنابراین در بین گروه های مخالف مسلح، افرادی هستند که از خود مردم هستند و هر منطقه­ای برای خود جریان خاص خود را دارد یعنی اینطور نیست که همه گروه­های مسلح تحت یک فرماندهی مرکزی قرار گرفته باشند اما دخالت­های بیرونی باعث شده افرادی که به دنبال جهاد هستند از جریان القاعده سلفی و جبهه­ای که در سوریه تشکیل شده به سوریه سرازیر شوند و همه از فضای جغرافیایی ترکیه استفاده می­کنند هزینه­های اینها را قبلاً قطر پرداخت میکرد و الان قطر را کنار زده­اند و عربستان تأمین مالی می­کند.

آمریکایی­ها و روس ها  به دنبال فرمولی برای جایگزینی بشار اسد می گردند و حداکثر زمان بقای وی را تا انتخابات 2014 ارزیابی می کنند.

در سوریه ابتدا نیروهای زیادی از لیبی رفتند و بعضاً از همان­جا سلاح می­بردند، مقدار زیادی از افراد القاعده از یمن و پاکستان و افغانستان به سمت سوریه رفتند. در زمانی که حکومت مصر دست اخوان­المسلیمن و مرسی افتاد، آنها به شدت از اخوان سوریه حمایت می­کردند و دنبال این بودند که بشار اسد را براندازند و معتقد بودند اخوان سوریه با اخوان مصر پیوند دارد. افراد مسلح در مصر پایگاه آموزشی داشتند و در آنجا رسماً داوطلب جذب می­کردند و این داوطلب­ها را از طریق ترکیه به سوریه اعزام می­کردند بعد از این که دولت اخوان در مصر کنار گذاشته شد تمام مصری­هایی که به سوریه رفته بودند برگشتند و جریان اعزام نیرو از ترکیه به مصر قطع شد و این مورد استقبال بشار اسد و دولت سوریه قرار گرفت. بنابراین صحنه سوریه در این دو سال و نیم صحنه­ای از برنامه­های متفاوت و متضاد است.

 مردم سوریه دنبال این هستند که دولتی روی کار آید که مردم نقشی در آن داشته باشند و آزادی های سیاسی افزایش یابد، سلفی­ها و القاعده دنبال این هستند که با کمک عربستان و ترکیه در سوریه امارت اسلامی درست کنند. آمریکایی­ها دنبال این هستند که امنیت اسرائیل خدشه­دار نشود. فرانسوی­ها دنبال بازگشت نفوذ خودشان در منطقه هستند. از طرفی آمریکا و عربستان و ترکیه و تا حدی هم فرانسه با القاعده هدف مشترکی دارند و آن اینکه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه شامات از بین برود.

 بنابراین اتفاقی که در سوریه افتاده این است که یک حرکت مردمی تبدیل به یک فضای مداخلات بیرونی و بین­المللی شده است که مساله را بسیار پیچیده و بغرنج کرده است. حال این سوال مطرح است که آمریکایی­ها دنبال چه نوع حکومتی در سوریه هستند عربستان چه حکومتی؟ ترکیه چطور؟ و مردم چه حکومتی می­خواهند؟

آمریکایی­ها و فرانسوی­ها و عربی­ها دنبال این بودند که مخالفین عمدتاً لائیک به همراه مذهبی­های میانه­رو دور هم در یک جریان جمع شوند و یک جایگزین برای حکومت بشار اسد درست کنند. اما صحنه میدانی که دست افراد مسلح است در اختیار این جریان مخالف سیاسی که به وجود آمده نیست بنابراین مشکلی که وجود دارد این است که این جریان سیاسی ارتباط مستقیمی با جریان داخل سوریه ندارد و حتی ارتش آزاد هم فرماندهی کامل بر گروه­های مسلح ندارد. گروه­های مسلح محلی و متفاوت  و هر کدام به یک کشور خارجی وابسته تر هستند.

من دنبال آماری می­گشتم که ببینم نیروهای مسلح داخل سوریه چقدر هستند؟ تقریبا 100 هزار نفر مسلح در سوریه هستند که علیه دولت می­جنگند ولی این تعداد نیروهای فعال نیستند از این 100 هزار نفر تقریباً حدود 10 درصد یعنی 10 هزار نفر نیروی میدانی و فعال هستند که حدود 5 هزار نفر آنها از خارج وارد سوریه شده­اند. خیلی از آنها هم نمی­دانند چرا می­جنگند؟ تنها نفس جنگیدن را جهاد می­دانند.

متأسفانه مساله سوریه از زمانی که به وجود آمد باعث شد که یک جو ضد ایرانی در بین تمام برخی از مردم جهان عرب ایجاد شود. این سوال همواره مطرح می­شود که شما معتقد به مردم­سالاری هستید چرا از حکومت استبدادی سوریه حمایت می­کنید؟ این باعث شد بسیاری از کسانی که در سه سال اخیر در تحولات کشورهای عربی نقش داشتند همیشه این سوال را می­کردند و این باعث شد نفوذ ایران در افکار جهان عرب تا حد زیادی کاهش پیدا کند. در جهان عرب گرچه اخوان در برخی کشورها به قدرت رسیده ولی عمده مردم بحث اخوان و غیره را ندارند بلکه دنبال تحول در ساختارهای حکومتی دیکتاتوری هستند و خیلی­ها فکر می­کنند از این مسیر زندگی­شان متحول می­شود. هر چند تجربه مصر جهان عرب را تا حد زیادی مأیوس کرده است.

دولت بشار اسد از ابتدا تاکنون تنها با یک روش در مورد حوادث داخلی رفتار کرده است و تمام حرکت مخالف درون سوریه را مداخله خارجی می­بیند و براساس مفروض این مداخله خارجی یک روش بیشتر ندارد انجام عملیات نظامی و تسلط بر مناطقی که معتقدند همه تروریست هستند. بنابراین از دید بشار اسد مردم معترض و افراد مسلح همه تروریستند. بر این حساب هر چه دستشان برسد تخریب می­کنند و می­زنند همانطور که در فیلم­ها می­بینید سوریه تبدیل به مخروبه شده است، تعداد تلفات هم بسیار بالاست گفته می­شود تاکنون نزدیک 100 هزار نفر کشته شده­اند و تا الان حدود 7 میلیون نفر جابه جا شده­اند که 2 میلیون نفر آنها به خارج از کشور فرار کرده اند. حرکت مردم به دلیل این که تکلیف آن روشن نشده تبدیل به یکی نوع جنگ فرقه­ای هم شده است یعنی فرقه­گرایی توسعه پیدا کرده این فضای ناامنی قومی گرایی تا حدی به لبنان هم کشیده شده بنابراین روشی که حکومت حاکم به کار برده چون هوشمند نبوده باعث شده تلفات بسیارگسترده و زیاد داشته باشد.

ساختار ارتش هم­چنان باقی مانده است، گرچه قطری­ها با خرید برخی افسران سوری برای اینکه ساختار ارتش را به هم بزنند بسیارهزینه کردند ولی اینکه تاکنون ساختار ارتش باقی مانده است حائز اهمیت است. ارتش آزاد برنامه ای ریخته بود که هر کس از ارتش جدا شود حقوقش دو برابر شده و یک درجه هم به او می­دادند. بنابراین جاذبه بالایی برای جدایی ارتشیان از حکومت بشار داشتند ولی با این حال حداکثر آماری که می­دهند تا کنون حدود 500 نفر از سران ارتش جدا شده­اند.

از زاویه دیگری اگر نگاه کنیم این است که آمریکایی­ها و قدرت­های دیگر منطقه ای چه برنامه­ای داشته اند و الان چه روندی پیش­بینی می­شود؟ از زمانی که شوروی فرو پاشید آمریکایی­ها که خود را قدرت برتر جهان تلقی می­کردند برنامه­ریزی کردند که شوری سابق که 15 کشور از آن جدا شدند و به روسیه تبدیل شد دیگر به قدرت قبلی برنگردد. آمریکایی­ها دنبال این هستند که روسیه یک قدرت منطقه­ای باشد تا قدرت بین­المللی. نقشش هم در حد قدرت درجه دو در جهان باشد.

اقدام دومی که آمریکایی­ها کردند این بود که تمام کشورهای وابسته به شوروی سابق را از درون خود، تغییر ساختار و تغییر نظام حکومتی دهند. بر این اساس آمریکا به دنبال این است که به محض اینکه تحولاتی در کشورهای خاورمیانه رخ می­دهد برنامه توسعه نفوذ خود و قطع جای پای روسیه را اجرا کنند. بر این اساس به عراق حمله کردند و ساختار حکومتی را تغییر دادند و ارتش بعث را که ساختار روسی داشت منحل کردند. دلیل انحلال این بود که معمولاً ساختارهای نظامی تداوم دهنده ساختارهای وابستگی به قدرت­های جهانی هستند اگر ساختار نظامی را بتوان تغییر داد سایر ساختارها از جمله ساختار سیاسی را هم می­توان عوض کرد.

 تحولات لیبی که اتفاق افتاد برنامه مداخله نظامی ناتو را در دستور کار قرار دادند علت این بود که می­خواستند بعد از قذافی نظامی که می­آید ساختارهای سابق را نداشته باشد. بنابراین از دید آمریکای باید ساختار نظامی سوریه از بین برود به همین دلیل من فکر می­کنم آمریکایی­ها این برنامه را در دستور کار قرار داده­اند و در نهایت آن را انجام می­دهند. بحث اعلام بکارگیری تسلیحات شیمیایی هم بهانه لازم را برای اجرایی کردن این برنامه در اختیار آمریکایی­ها قرار داده است و آنها می خواهند چند نقطه را در سوریه را بمباران کنند تا موجب تضعیف بیشتر بشار اسد و تقویت روحی مخالفین گردند. البته از بین بردن این بهانه و تحت نظر قرار دادن بین المللی سلاح های شیمیایی سوریه می تواند این حمله را در وضعیت کنونی منتفی کند.

حال این سوال مطرح می­شود که برنامه غربی ها برای آینده سوریه چیست؟ مشکل بزرگی که در سوریه از دید آمریکایی­ها وجود دارد که نمی­گذارد مساله یکسره شود اول روسیه است. روسیه بعد از فروپاشی نظام قذافی در لیبی فهمید آمریکایی­ها دنبال این هستند که تمام دنباله­های شوروی سابق در خاورمیانه را برچینند، بنابراین تمام پایگاه­های نفوذ شوروی سابق از بین خواهد رفت به همین خاطر سر سوریه محکم ایستاده­اند. حتی کشتی جنگی به دریای مدیترانه اعزام کرده اند. دوم مسئله اسرائیل است و از این جهت مهم است که آمریکایی­ها تا جایگزین مطمئن برای بشار اسد تعیین نکنند یعنی ساختاری که جایگزین مناسبی داشته باشد که امنیت اسرائیل را به خطر نیندازد ترجیح می­دهند بشار اسد تضعیف شده در حکومت باقی بماند. چون اگر گروههایی مانند النصره و القاعده بر سوریه حاکم شوند پایگاهی در این کشور ایجاد می­شود که دوباره کشورهای منطقه را به خطر می­اندازد. مانع سوم ایران و حزب­الله لبنان است که معتقدند بحث سقوط بشار اسد به خاطر ایجاد نظام مردم­سالار نیست بلکه به خاطر این است که امکان مقاومت در برابر اسرائیل از بین برود. البته حماس با اینکه قبلاً متحد ایران بود این نظر را ندارد و در حال حاضر بیش از 500 نفر از افراد مسلح حماس در سوریه علیه بشار اسد می­جنگند. حماسی­ها و دولت اخوان در مصر با هم تلاش می­کردند تا بشار اسد ساقط شود. علت این است که تصور می­کنند اگر بشار اسد ساقط شود حکومت سوریه دست جریانی می­افتد که با آنها هم­سو تر است. ولی نگاه ایران اینطور است که اگر حکومت بشار اسد ساقط شود جبهه مقاومت علیه اسرائیل تضعیف می شود. حالا این سوال مطرح است که آینده به کجا خواهد رسید؟ آیا بشار اسد امکان بقا دارد یا نه؟ سوال دوم اینکه اگر بشار اسد سقوط کند چه نظامی روی کار خواهد آمد؟ سوال سوم این که آیا سقوط بشار اسد روی جبهه مقاومت علیه اسرائیل تأثیر مثبت یا منفی خواهد گذاشت؟ و بر سرنوشت حزب­ا... در لبنان چه تأثیری خواهد گذاشت؟

تصور بر این است که آمریکایی­ها و روس ها  به دنبال فرمولی برای جایگزینی بشار اسد می گردند و حداکثر زمان بقای وی را تا انتخابات 2014 ارزیابی می کنند. شاید یکی از طرح­های آمریکایی­ها این باشد که با این فشارها بشار اسد و حامیانش را وارد کنند که دیگر بشار کاندیدای انتخابات آینده ریاست جمهوری نباشد. با این فرضیه بازیگران منطقه­ای و بین­المللی که بتوانند جریان درون سوریه را مدیریت کنند در انتخابات بعدی می توانند تأثیر گذاری بیشتری داشته باشند. به هر حال وضعیتی که در سوریه پیش می­رود رو به حل مسأله نیست رو به وخیم شدن اوضاع است و به نظر من اوضاع در صحنه سوریه به ضرر بشار اسد در حال جلو رفتن است اما پیش­بینی این که الان و در این وضعیت چه اتفاقی می­افتد شاید مشکل باشد. در هر صورت جامعه جهانی بایستی جلوی حمله نظامی آمریکا به سوریه را بگیرد و اجازه دهد تا تغییرات در این کشور به نفع مردم و مردم سالاری صورت پذیرد. /16

* متن تنظیم شده سخنرانی دکتر حسین علایی  در «موسسه مطالعات دین و اقتصاد»

ایمیل نویسنده: alaei_hossein@yahoo.com

انتشار اولیه: یکشنبه 24 شهریور 1392/ باز انتشار: پنجشنبه 28 شهریور 1392

کلید واژه ها: بشار اسد حسين علايي


( ۲ )

نظر شما :