بررسی نتایج سیاست خارجی رئیس جمهور سابق

احمدی نژاد خود را بی نیاز از مشورت می دانست

۲۶ مرداد ۱۳۹۲ | ۱۵:۳۴ کد : ۱۹۱۹۷۶۵ گفتگو خاورمیانه
دکتر سید محمد صدر، معاون پیشین وزارت خارجه و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی به کارنامه هشت ساله رئیس دولت نهم و دهم در سیاست خارجی می پردازد و معتقد است احمدی نژاد مسئول وضعیت کنونی سیاست خارجی ایران است چرا که او معتقد به استفاده از نیروهای کارشناس در زمینه سیاست خارجی نبود.
احمدی نژاد خود را بی نیاز از مشورت می دانست

دیپلماسی ایرانی: دکتر سید محمد صدر، در سالهای گذشته یکی از منتقدان سیاست خارجی دولت احمدی نژاد بوده است. اکنون در پایان دولت احمدی نژاد سیاست خارجی دولت های نهم و دهم را به بررسی می نشینیم. حال محمود احمدی نژاد، ساختمان پاستور را به حسن روحانی سپرد و رسما قبای ریاست جمهوری را از تن در آورد. ولی تاثیر محمود احمدی نژاد در سیاست خارجی ایران چه بود؟ این سوالی است که با دکتر سید محمد صدر، معاون پیشین وزارت خارجه و کارشناس سیاست خارجی در میان گذاشته ایم. ماحصل این گفتگو را در زیر می خوانید:

جمهوری اسلامی ایران در عمر سی و چند ساله خود چند رئیس جمهور به خود دیده است. آقای احمدی نژاد هم یکی از این روسای جمهور هستند که هشت سال سکان اجرایی کشور را در دست داشت. ماحصل عمل آقای احمدی نژاد در سطح بین المللی و در عرصه سیاست خارجی چه بوده است؟

در یک ارزیابی کلی و کلان از هشت سال سیاست خارجی دولت نهم و دهم نتیجه هشت سال سیاست خارجی آقای احمدی نژاد برای جمهوری اسلامی ایران را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

1.تنزل جایگاه بین المللی جمهوری اسلامی ایران

2.انزوای همه جانبه ایران در جامعه بین الملل

3.صدور قطعنامه های تحریم علیه ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل

4.تحریم ایران توسط آمریکا، اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا، کره جنوبی، ژاپن، هند، ترکیه و امارات.

5.افزایش احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران

6.نجات اسرائیل از زیر فشارهای بین المللی با تبلیغ خطر ایران برای امنیت این کشور

7.طرح بحث ایران هراسی در سطح منطقه

8.طرح بحث هلال شیعی در منطقه و خطر آن برای جهان اسلام

9.تعویض جایگاه ایران و اسرائیل به عنوان دشمن و خطر برای اعراب

10. محکومیت جمهوری اسلامی ایران توسط سازمان های حقوق بشری

11.رفتار ناشایست با ایرانیان مقیم خارج از کشور

12.کم توجهی به تمامیت ارزی ایران، نام خلیج فارس، جزایر سه گانه، قرارداد 1975 با عراق و حق ایران در دریای خزر

13.از بین رفتن منافع ایران در معادن مشترک نفتی و گازی با کشورهای همسایه

14.تحریم ورزشی ایران و لغو عضویت ایرانیان در مجامع ورزشی بین المللی

15.مواجهه با آمریکا، انگلیس، کشورهای جنوب خلیج فارس و مصر  از موضع ضعف و انفعال علی رغم طرح شعار سیاست خارجی تهاجمی

16. تحقیر جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه های بی پاسخ برای سران کشورها

17.همکاری اعضای شورای همکاری خلیج فارس با ناتو علیه جمهوری اسلامی ایران

18.متحد شدن کل غرب و یکپارچه عمل کردن آنها برعلیه ایران

حداقل از دوسال پیش دنیا منتظر تغییر دولت در ایران بود تا بتواند مجددا رابطه خود با ایران را تنظیم کند. به عبارت دیگر از یک زمانی به بعد دنیا درهای سیاست خارجی خود را بر روی آقای احمدی نژاد بست. این نتیجه همان سیاست های تبلیغی و جنجالی است.

19.کاهش انتخاب استراتژیک در روابط با کشورها برای ایران و محدود شدن این روابط به روسیه، چین، بعضی از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی غیر تاثیر گذار در جامعه بین الملل

20. افزایش اثر گذاری عربستان، ترکیه و قطر در تحولات منطقه خاورمیانه و کنار گذاشته شدن جمهوری اسلامی ایران از این تحولات

21. کاهش نفوذ ایران در سازمان ملل و کسب آرای بسیار کم برای عضویت غیر دائم در شورای امنیت و تصویب قطعنامه پیشنهادی عربستان بر علیه ایران در مورد اتهام ترور سفیر این کشور در آمریکا در مجمع عمومی با آرای بالا.

22.عدم استفاده از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور در بعد علمی، اقتصادی و لابی گری

23. افزایش نرخ ریسک سرمایه گذاری در ایران

24.خروج شرکت های بزرگ خارجی سرمایه گذار در بخش گاز و نفت از ایران

25.کاهش سرمایه گذاری خارجی در ایران

26.فقدان چشم انداز و برنامه عمل در سیاست خارجی و وجود روزمرگی و انفعال در این حوزه

27.تضعیف اسناد ملی در خصوص سیاست خارجی مانند سند چشم انداز بیست ساله و برنامه چهارم توسعه

28.شخصی سازی سیاست خارجی و بی نقش بودن ارگان مربوط

29.کاهش سطح تاثیرگذاری ایران بر شکل گیری روند های منطقه ای و بین المللی

30.تبیلغاتی کردن مسئله هسته ای ایران علی رغم انجام کارهای اساسی در دولت اصلاحات

31.طرفداری عربستان سعودی از حمله نظامی علیه ایران بر طبق اسناد ویکی لیکس علی رغم رابطه بسیار خوب در گذشته

32. به بن بست رسیدن سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به دلیل اتخاذ سیاست تهاجمی و جنجالی و به کارگیری ادبیات غیر دیپلماتیک

البته این صرفا جمع بندی کلی  و تیتروار از سیاست خارجی هشت ساله آقای احمدی نژاد است. در مورد هر کدام از این موارد در سالهای گذشته به تفصیل سخن رفته است و می توان ساعت ها حرف زد.

چرا این اتفاق رخ داده است؟ به هر حال همواره مطرح می شود که سیاست خارجی کشور ثابت است و رئیس جمهور نقش چندانی در آن ندارد. حال سوال این است که اگر سیاست خارجی ایران اصول ثابتی دارد چگونه یک رئیس جمهور می تواند چنین نتایجی به بار آورد؟

خب این یک اصل است که همیشه تخریب راحت تر از ساختن است. ممکن است برای یک رابطه ای سالها تلاش صورت گیرد ولی با یک موضع گیری نادرست، همه زحمات چند ساله در یک روز از دست برود. به خصوص این که سیاست جنجالی و تبلیغاتی در دستور کار باشد. وقتی این سیاست در دستور کار باشد چند اقدام تبلیغاتی و جنجالی که صورت می گیرد و این اقدامت چنان تاثیری بر محیط بین المللی می گذارد که هم اثر کارهای گذشته را از بین می برد و هم جلوی تاثیر اقدامات و کارهای بعدی را می گیرد. چرا؟ به این دلیل که این فرد از خود چهره ای در سطح جهان می سازد که مانع از تاثیر اقدامات بعدی او می شود. من قبلا و از چند سال پیش به این مسئله اشاره می کردم که دولت آقای احمدی نژاد دیگر نمی تواند اقدامی در راستای اصلاح وضعیت سیاست خارجی بکند. یعنی حداقل از دوسال پیش دنیا منتظر تغییر دولت در ایران بود تا بتواند مجددا رابطه خود با ایران را تنظیم کند. به عبارت دیگر از یک زمانی به بعد دنیا درهای سیاست خارجی خود را بر روی آقای احمدی نژاد بست. این نتیجه همان سیاست های تبلیغی و جنجالی است.

منظورتان از این سیاست تبلیغی و جنجالی چیست؟

یعنی این که آقای احمدی نژاد بیش از آنکه به منافع مردم، کشور و جمهوری اسلامی ایران فکر کند، به دنبال تبلیغات بود. ایشان همواره این سیاست را در نظر داشت که سخنی بگوید که مورد توجه رسانه ها قرار گیرد. حال چه مثبت و چه منفی. در حالی که در بسیاری از این موضع گیری ها هیچ دستاوردی برای کشور وجود نداشت. به عنوان مثال این جمله که "ترمز برنامه هسته ای ایران بریده است" از این دست موضع گیری های جنجالی است. به هر حال مسئله هسته ای ایران در دنیا موضوع مهم و حساسی محسوب می شود. یعنی این نگاه وجود دارد که برنامه هسته ای ایران تهدیدی است؛ حداقل برای اسرائیل که متحد آمریکا و اروپا در منطقه است. وقتی چنین نگاهی وجود دارد بیان "ترمز بریده" برای برنامه هسته ای ایران بسیار موضع گیری خطرناکی است. موضع گیری در مورد هلوکاست نیز از این دست اظهار نظر های جنجالی و تبلیغاتی بود. به عبارت دیگر آنچه سیاست خارجی تهاجمی خوانده می شود در واقع یک سیاست خارجی جنجالی بود. آقای احمدی نژاد از این که در فضای رسانه ها مطرح باشد لذت می برد بدون این که منافع کشور مورد توجه قرار گیرد. در بسیاری از موارد اساسا ادبیات آقای احمدی نژاد در شان رئیس جمهور یک کشور نبود.

آقای احمدی نژاد در بسیاری از مسائل به تنهایی و با اتکای به نظرات خود چنین اقداماتی می کرد و یک کارشناس خبره سیاست خارجی در کنار آقای احمدی نژاد قرار نداشت. اساسا ایشان معتقد به استفاده از نیروهای کارشناس در این زمینه  نبود. تصور ایشان این بود که همه این مسائل را به خوبی می داند و نیاز به مشاوره کارشناسان مسلط در این حوزه ندارد. .

آیا ایشان به تنهایی چنین کاری کرده یا مجموعه سیاست خارجی آقای احمدی نژاد چنین نتایجی به دست آورده اند؟

واقعیت داستان این است که آقای احمدی نژاد در بسیاری از مسائل به تنهایی و با اتکای به نظرات خود چنین اقداماتی می کرد و یک کارشناس خبره سیاست خارجی در کنار آقای احمدی نژاد قرار نداشت. اساسا ایشان معتقد به استفاده از نیروهای کارشناس در این زمینه  نبود. تصور ایشان این بود که همه این مسائل را به خوبی می داند و نیاز به مشاوره کارشناسان مسلط در این حوزه ندارد. بنابراین به نظر من مسئول وضعیت کنونی سیاست خارجی ایران شخص آقای احمدی نژاد است.

وزارت خارجه در این بین چه نقشی داشت؟

اساسا وزارت خارجه در این روند نقش جدی نداشته است. چنانچه اشاره کردم آقای احمدی نژاد تصور می کرد که همه چیز را می داند و نیاز به مشورت ندارد. بنابراین از نیروی متخصص وزارت خارجه و از کارشناسانی که واقعا در سیاست خارجی علم و تجربه داشتند استفاده نشد. نه تنها از این نیروها استفاده نشد بلکه بسیاری از آنها به کلی کنار گذاشته شدند. یعنی شروع کردند به این که سفرا، مدیران کارشناسان خبره و با تجربه را از روند اصلی سیاست خارجی حذف کنند. نتیجه این اقدامات هم همین وضعیتی شد که شاهد هستیم.

در بحث اقتصاد گفته می شود که در ابتدای کار تعدادی از اقتصاددانان با آقای احمدی نژاد همراه بودند و به مرور منتقد سیاست های ایشان شده اند. آیا در سیاست خارجی هم این روند را می توانیم ببینیم؟

نه. از ابتدای کار آقای احمدی نژاد به وزارت خارجه چندان اعتماد نداشت. اشاره کردم که ایشان تصور می کرد که مسائل سیاست خارجی را بهتر از دیگران می داند. به عنوان مثال شخص آقای احمدی نژاد تصمیم گرفت که کنفرانس هلوکاست را در دفتر مطالعات وزارت خارجه برگزار کند. بسیاری از صاحبنظران و دست اندرکاران به ایشان توصیه کردند که این کار صورت نگیرد و آن را به صلاح ندانستند. حتی وقتی اصرار ایشان به برگزاری این کنفرانس دیده شد پیشنهاد شد که این کنفرانس در یک محیط دانشگاهی و پژوهشی برگزار شود. چرا که در آن صورت، این کنفرانس یک کار تحقیقاتی و غیر دولتی محسوب می شد و نه در محیط رسمی وزارت خارجه. ایشان به این توصیه ها توجهی نکرد و این کنفرانس در دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه برگزار شد و نتیجه آن این شد که تمام مراکز تحقیقاتی دنیا، دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه را تحریم کردند؛ به نحوی که حتی وقتی بانکی مون، دبیرکل سازمان ملل به ایران سفر کرد حاضر نشد در دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه سخنرانی کند. بنابراین ایشان به نظرات، توصیه ها و پیشنهادات کارشناسان وزارت خارجه هیچ توجهی نداشت.

یعنی وزرای خارجه دولت نهم و دهم در وضعیت کنونی مقصر نیستند؟

البته شاید بتوان این مسئله را مطرح کرد که مدیریت وزارت خارجه هم می بایست بر سر بعضی مسائل که واقعا به ضرر سیاست خارجی کشور بود ایستادگی بیشتری می کرد. با این حال مخالفت ها تاثیر جدی در رویکرد ایشان نداشت و آقای احمدی نژاد به این حرف ها گوش نمی داد.

شما اشاره کردید که تصویری که آقای احمدی نژاد از خود ساخت مانع از اقدامات بعدی او بود. با این حال بسیاری از این موارد به کلیت سیاست های جمهوری اسلامی ایران منتسب و مربوط می شود. اینطور نیست؟

ببینید مشکلاتی که ما در سیاست خارجی با آن روبرو هستیم همه مختص دوره آقای احمدی نژاد نیست. پیش از آن و در دوره آقای خاتمی هم این مصائب وجود داشت. به عنوان مثال مسئله هسته ای ایران در آن زمان نیز وجود داشت. حال چرا در آن زمان چنین تصویر بدی از ایران در سطح جهان وجود نداشت؟ چرا در آن زمان 4 قطعنامه تحریم علیه ما تصویب نشد؟ چرا ایران دچار انزوایی که امروز دچار آن است نبود؟ چرا جایگاه ایران و ایرانی در آن زمان در سطح بین المللی والا بود؟ دلیل این امر سیاست های عاقلانه و مدبرانه دولت اصلاحات بود. در عین حال از کارشناسان خبره در سیاست خارجی استفاده می شد. البته موقعیت و جایگاه آقای خاتمی و درک ایشان از سیاست خارجی نیز در این مسئله بسیار حائز اهمیت بود. این نکته بسیار مهم است که آقای خاتمی در حالی که به شخصه در سیاست خارجی صاحبنظر بود و درک خوبی از سیاست خارجی داشت با این حال اصلا به این درک خود بسنده نمی کرد و به طور دائم از وزارت خارجه به صورت مکتوب، شفاهی و یا با برگزاری جلسات مشترک، نظرخواهی و مشورت خواهی می کرد.

در زمانی که من معاون وزارت خارجه بودم، پس از مدت ها من به یک مرخصی چند روزه رفته بودم ولی همان روز اول از دفتر آقای خاتمی تماس گرفتند و گفتند که حتما به تهران بازگردم چون آقای خاتمی در مورد یک مسئله سیاست خارجی نیاز به مشورت داشتند. بنابراین با وجود درک و تسلط آقای خاتمی بر مسائل سیاست خارجی همواره همه تصمیمات خود را پس از مشورت های متعدد با وزارت خارجه اتخاذ می کرد.

در همان زمان آقای خاتمی اظهار نظری کرده بود که از نظر ما در وزارت خارجه درست نبود. من به ایشان نامه ای نوشتم و از این موضع گیری انتقاد کردم. در حالی که بعضی از دوستان می گفتند انتقاد از رئیس جمهور صحیح و به صلاح شما نیست. سه روز بعد آقای خاتمی نامه تشکر آمیزی در پاسخ به آن نامه انتقادی نوشتند و گفتند که نظر وزارت خارجه درست است و بعد از آن این مسئله را در نظر خواهد گرفت. وقتی رئیس جمهور با تذکر وزارت خارجه اینگونه برخورد کند، نیروها و کارشناسان وزارت خارجه انگیزه می یابند که در موارد دیگر نیز اظهار نظر کنند. در حالی که رئیس جمهوری که نظر کارشناسان وزارت خارجه را نادیده بگیرد و با اظهار یک نظر مخالف آن ها را برکنار کند، انگیزه آن ها را از بین می برد و آنها دلسرد می شوند. نتیجه آن نوع رفتار آقای خاتمی سیاست خارجی پویا می شود و نتیجه رویکرد آقای احمدی نژاد هم سیاست خارجی منفعل کنونی می شود.

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/16

انتشار اولیه: سه شنبه 22 مرداد 1392/ باز انتشار: شنبه 26 مرداد 1392

کلید واژه ها: سیاست خارجی احمدی نژاد وزارت خارجه جمهوری اسلامی محمد صدر


( ۱ )

نظر شما :