سی و سومین بخش از مصاحبه عبدالسلام جلود با العربیه
مردی که بیش از قذافی مسبب جنگ ها بود
دیپلماسی ایرانی: "خاطرات سیاسی" مجموعه برنامه هایی است که شبکه العربیه از نیمه های اکتبر سال 2011 روزهای جمعه پخش آن را آغاز کرده است. در این برنامه، طاهر برکه، روزنامه نگار و خبرنگار لبنانی العربیه با چهره های سیاسی مطرح دنیا مصاحبه هایی را انجام می دهد که عموما بازگوکننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئولیتشان است. خاطراتی که با همراهی و تعاملشان با رهبران سیاسی مختلف جهان همراه است.
طاهر برکه، یکی از مهم ترین مصاحبه هایش را با عبدالسلام جلود، نفر دوم دوران حکومت قذافی انجام داده است. مردی که از زمانی که قذافی به قدرت رسید دوشادوش وی بود و در بسیاری از پرونده های داخلی و بین المللی لیبی نقشی تعیین کننده داشت. وی که متولد 15 دسامبر 1944 است، از سپتامبر 1969 تا 1992 مسئولیت های مهم متعددی را در حکومت قذافی بر عهده داشت. جلود در 19 اگوست 2011 هم زمان با آغاز انقلاب مردمی لیبی از حکومت قذافی جدا شد و برای نخستین بار در طول سال های کنار گذاشته شدنش از قدرت توسط قذافی در زنتان، یکی از شهرهای انقلابی لیبی نمایان شد و پس از آن به دوحه رفت و در همان جا ماندگار شد. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این سلسله مصاحبه ها را منتشر کند. اکنون سی و سومین بخش از این مصاحبه ها پیش رویتان قرار می گیرد:
آیا درست است که شما از جنگجویان لبنانی و فلسطینی در جنگتان در چاد استفاده کردید؟
خیر. نه از هیچ کدام از آنها استفاده نکردیم..
جنگجویان خارجی؟
نه.
خوب، در این جا می خواهم درباره سودان و موضوع حمایت شما از جدایی طلبان جنوب سودان بپرسم. آیا رویکرد لیبی در آن زمان بر اساس جدایی جنوب بود یا این که خلاص شدن از حکومت حاکم بر سودان بود؟
نه مساله مساله.. حقیقت این است که مساله.. ببین ما به وحدت سودان اعتقاد داشتیم و جنوب هم جزئی از آن بود. اما ما توافق کردیم یعنی ما و انصار و صادق المهدی و حزب امت و حزب اتحادی و ترابی و همه نیروهای دیگر که باید النمیری سرنگون شود حتی اگر به قیمت جدایی جنوب با هدف سرنگونی نظام شود تا به این ترتیب شمال نیز علیه او دست به قیام بزند. در همین رابطه من به اتیوپی رفتم و معاهده ای را موسم به معاهده عدن امضا کردیم.
همان معاهده اتیوپی و لیبی و یمن جنوبی؟
بله. و بر اساس آن توافق کردیم که نگرش انقلاب سوسیالیست مطرح شود که من هم از پیروان آن بودم و به این ترتیب توافق کردیم تا ارتش انقلابی میلیونی تشکیل شود. و توافق شد ما سلاح بدهیم و آنها نیز نیروی انسانی اش را تامین کنند. در این میان یمن طبیعتا امکاناتش محدود بود برای همین همه ثقل این معاهده بر روی دوش لیبی و اتیوپی افتاد. به یاد می آورم حتی بعد از این که توافق نامه را امضا کردیم همگی سوار هواپیما شدیم و رفتیم به دیدن گرن. در آن جا برای 18 نفر از افسران نظامی سخنرانی کردیم و آنها حتی برای ما شعار و آواز درست کردند که "قذافی جماهیریه اعطینا بندقیه" (قذافی مردمی به ما اسلحه داد) و برای ما یک گردهمایی خیابانی ایجاد کردند. و خودش هم در آن جا به زبان آفریقایی برایشان سخنرانی کرد و من به زبان عربی برای آنها سخنرانی کردم. گرن رو به من کرد و گفت اینها آفریقایی هستند تو چگونه برای آنها عربی حرف می زنی و آنها هم حرف تو را به عربی می فهمند؟ گفتم که این چیز ساده ای در قومیت عربی است، ربطی به مسائل نژادی ندارد. همه آنها تمدن دارند و شامل قومیت های مختلف می شوند و با اسلام و فرهنگ اسلامی ممزوج شده اند. خندید و تعجب کرد. بعد از آن من و گرن توافق کردیم که او به لیبی بیاید. وقتی به لیبی آمد توافقاتی کردیم و با معمر تشکیل جلسه داد و با من نشست برگزار کرد و با همدیگر مذاکراتی را انجام دادیم که در این جا اختلافاتی میان او با معمر رخ داد مبنی بر این که آیا مسلحشان بکنند یا نه که نگرانی هایی در این زمینه وجود داشت. توافق شد که آنها را مسلح کنیم اما از آنها تعهد علنی بگیریم..
از عملیات مسلح ساختن تو حمایت می کردی؟
بله. فکر من بود و خواستار انجام آن بودم.
قذافی نمی خواست آنها را مسلح کند؟
رویکرد محافظه کارانه ای نسبت به این کار داشت. بنابر این از آنها تعهد گرفتیم مبنی بر این که اعتقاد داشته باشند که..
با رجوع به تاریخ در می یابیم که در آن جا ثبت شده تو دلیل اصلی بسیاری از جنگ ها بودی. یعنی تو سبب اصلی آنها بودی؟
نه این طوری نیست.
یعنی قذافی دلیل اصلی نبوده تو بودی؟
(با عصبانیت) نه این حرف ها نیست. قذافی حمایت می کرد اما اختلاف بر سر حجم حمایت بود. ما می خواستیم حمایت را مضاعف کنیم و دولتی را پیش بکشیم. به این ترتیب گرن را آوردیم و از او تعهد روشن گرفتیم که او.. فعلا ..
تعهد گرفتید که او چه؟
تعهد گرفتیم که او به وحدت سودان ایمان دارد و.. بعد از این که انقلاب شد، بعد از آن که در سودان انقلاب شد فورا من و منگیستو با معمر تماس گرفتیم و به او گفتیم که تمام شد و به آن چه حق بود رسیدیم. گفت نه اینها نیروهای رجعت طلب هستند و باید انقلاب مردمی باشد و رد پای امریکا در آن وجود دارد و این توطئه امریکایی است و این یک عملیات پیش گیرانه است و از آن روز به بعد با منگیستو اختلاف پیدا کردیم.. و من به سودان رفتم، روز دوم انقلاب، و سخنرانی ای کردم و گفتم که الحمدالله الحمدالله که ما در لیبی مخالف النمیری بودیم و اکنون ما در خارطوم هستیم و می گوییم که او در زمانه خود مقهور شد. در آن موقع می گفتیم که او مقهور شد برای این که با قدرت صحیح سرنگون شد. آقای جیزاوی نقش سندیکای وکلا و مهندسین را ایفا می کرد و نقشی در رهبری انقلاب مردمی ایفا می کرد. از این رو وقتی که نزد مردم آمدم آنها به قصر یورش بردند. در آن موقع صورده ذهب فرمانده کل بود..
عبدالرحمن صورده.
بله. و رهبران جناح ها گفتند که دیگر ما نمی جنگیم چون ملت همه با هم شده بودند. خود صورده ذهب به آنها گفت که باید بجنگیم و مردم را بزنیم برای این که من قسم خورده ام که نمیر نباید برود. خودش رفت، خودش صوفی بود همان طور که می دانی، خودش رفت و به همه اماکن شیوخ صوفیه سر زد و از آنها فتوا خواست. (با خنده) او از آنها فتوا می خواست در حالی که مردم کار خودشان را کردند و انقلاب پیروز شد. سرگان می گفت که در نشست های محرمانه معمر به من می گفت که باید فلان کار را بکنم اما اکنون علنا می گوید که باید به سرعت پیروزی انقلابتان را اعلام کنید. من هم مردد بودم. وقتی شعاری را می دهی.. یعنی ما می دانیم که سودانی ها به لیبی نیاز دارند و به همین دلیل سراغ آن آمده اند اما آنها خودشان می دانستند که اسلحه.. اسلحه ای که از دارفور به خارطوم حمله کرد، توطئه ای ساخته شده خودش ]معمر قذافی[ بود. و برادران ما در سودان چند بار افرادی را نزد او فرستادند و از او اسلحه خواستند او آنها را به دارفور فرستاد. فقط برای این که با آنها مشکل تو خالی ای ایجاد کند. شروع کرد به مسلح کردن زیدی ها صغار و بعد چادی ها را مسلح کرد فقط به همین دلیل. او می خواست که بر مساله سودان احاطه داشته باشد اما او خودش اعلام جنگ داد.
ادامه دارد...
نظر شما :