همزمان با امضای توافقنامه استراتژیک میان افغانستان-آمریکا
ایران برای آمریکا شرط بگذارد
به توافق رسیدن کابل و واشنگتن درباره معاهده استراتژیک میان دو کشور در این شرایط قابل پیش بینی بود یا اتفاق غیر منتظره ای به حساب می آید؟
این اتفاق، اتفاق غیر منتظره ای نبود. واقعیت این است که از قبل روشن بود که سند همکاری استراتژیک میان امریکا و افغانستان امضا خواهد شد. اما یک سری مشکلات و مسائلی وجود داشت که تا حدودی برخی از نیروها را در داخل افغانستان نسبت به این مسئله مشکوک کرده بود و مخالفت هایی به شکل علنی درباره امضای این سند بروز داده می شد.اگرچه هنوز جزئیات این سند به شکل موثقی انتشار پیدا نکرده و ابهامات زیادی در مفاد این سند وجود دارد اما چند نکته اساسی در این سند استراتژیک وجود دارد که به زیان منافع ملی افغانستان ارزیابی می شود. از جمله گفته می شود که این سند نوعی کاپیتولاسیون را در افغانستان احیا می کند. در حقیقت بسیاری معتقدند که این که سربازان نظامی نوعی مصونیت قضایی پیدا می کنند، به دورانی مربوط است که سلطه گری و استعمار رواج داشته و کشورهای بزرگ نظریات خود را بر کشورهای ضعیف تحمیل می کرده اند. الان این برداشت وجود دارد که اگر واقعا تغییری در این ماده توافقنامه ایجاد نشده باشد، حق حاکمیت ملی افغانستان محدود می شود و این خود نوعی نقض غرض است.
نکته ابهام دیگری که وجود دارد این است که آیا میزان کمک های مالی امریکا به افغانستان در این سند آمده است؟ آقای کرزی چند روز پیش به صراحت اعلام کرد که افغانستان نیاز دارد که امریکایی ها سالی دو میلیارد دلار برای تقویت نیروهای نظامی افغانستان اختصاص دهند. معلوم نیست که آیا واقعا امریکایی ها چنین تعهدی را رسما در این سند پذیرفته اند یا نه؟ تا زمانی که این سند انتشار رسمی پیدا نکند نمی توان در این رابطه قضاوت کرد. در نشستی که ناتو در بروکسل در هفته گذشته داشت، خانم کلینتون از متحدان اروپایی ناتو خواست که سالانه دو میلیارد دلار به افغانستان اختصاص دهند و گفت که امریکا در حال حاضر سالانه حدود سه میلیارد دلار برای امنیت افغانستان هزینه می کند. آیا امریکایی ها توانسته اند کشورهای اروپایی را قانع کنند که بعد از سال 2014 که ناتو قرار است نیروهای خود را از افغانستان خارج کنند، کمک های مالی تثبیت شده ای برای افغانستان در نظر گرفته شود؟ این نقطه ابهامی است که روشن نشده اشت.
نکته دیگری که مهم به نظر می رسد این است که در داخل افغانستان نیز نسبت به این سند استراتژیک وحدت ملی نظر واحدی بین نیروها به وجود نیامده و بحث های جدی وجود دارد که اساسا افغانستان باید این سند را امضا کند یا خیر؟ بنابراین می توان گفت که افغانستان در زمان و شرایط نامناسبی به طرف امضای این سند حرکت کرده است.
هفته گذشته شاهد بمبگذاری هایی در کابل بودیم. بعد از آن هم حجم قابل توجهی مواد منفجره در این شهر کشف شد. آیا ارتباطی بین علنی شدن توافق درباره سند همکاری های استراتژیک میان امریکا و افغانستان دیده می شود؟
چنان چه اشاره کردید چندی پیش بمبگذاری هایی در کابل و چند شهر دیگر صورت گرفت. دیروز نیز اعلام شد که ده تن مواد منفجره که از پیشاور پاکستان ارسال شده بوده از پنج نفر کشف شده است که سه نفر آنها دارای تبعیت پاکستان هستند و دو نفر تبعه عربستان هستند. ظاهرا این افراد اعتراف کرده اند که این مواد منفجره را از دو نفر در پیشاور تحویل گرفته اند. دولت افغانستان معتقد است که دو نفری که اسامی آنها ذکر شده از افسران اطلاعاتی ارتش پاکستان هستند.
به نظر می رسد این بمبگذاری و عملیاتی که ناکام مانده است به دولت افغانستان و ایالات متحده کمک کرده است که برای امضای سند همکاری استراتژیک اقدام کنند. علت این موضوع این است که حامد کرزای با این اتفاقات می تواند مدعی شود که دولت افغانستان به تنهایی نمی تواند بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان امنیت این کشور را تامین کند و به حضور نیروهای بین المللی و آمریکایی در افغانستان نیاز هست که آنها از وضعیت موجود حمایت کنند. این دست اتفاقات برای توجیه این موضوع از سوی کرزای بسیار موثر است. این که طالبان آگاهانه یا ناآگاهانه به چنین شرایطی کمک کرده اند تفاوتی در صورت مسئله ندارد. نتیجه این موضوع قطعا به زیان افغانستان است و سود آن برای کرزای است که به لحاظ تبلیغاتی دست پری پیدا کرده است.
این مسئله برای آمریکا هم مفید است چرا که می تواند توجیه گر حضور نظامی آمریکا در منطقه باشد. آنها می توانند مدعی شوند که با این وضعیت، پس از ده سال هزینه نیروهای بین المللی در افغانستان، با خروج این نیروها شرایط افغانستان شبیه زمان خروج نیروهای شوروی از این کشور خواهد بود که افغانستان به مرکز نیروهای افراطی و سازمان القاعده تبدیل شد. در حال حاضر و پس از این حوادث آمریکا می تواند افکار عمومی جهان را قانع کند که نیاز به باقی ماندن در افغانستان وجود دارد. آنها می توانند این بحث را مطرح کنند که ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان ضرورت دارد و این پایگاه ها می تواند امنیت افغانستان را تامین کند.
به هر حال تلاش برای بمبگذاری و وارد کردن مواد منفجره به کابل در روزهای اخیر در زمانی صورت گرفت که هم دولت افغانستان برای توجیه امضای سند همکاری استراتژیک به محملی نیاز داشت و هم آمریکا به دستاویزی برای توجیه این موضوع نیاز داشتند. از این زاویه به نظر می رسد که شاید کسانی که این حملات را برنامه ریزی کرده بودند کمک شایانی به امضای این سند کرده اند.
آیا این مسئله در مذاکرات آمریکا و دولت افغانستان با طابان نیز تاثیر می گذارد؟
بله تاثیر گذار است. درست است که طالبان نسبت به امضای سند همکاری استراتژیک با آمریکا موضع منفی دارد ولی این مخالفت تحت تاثیر مخالفت هایی است که در سطح منطقه و به خصوص از سوی پاکستان وجود دارد. چرا که پاکستان مخالف این است که آمریکا در افغانستان پایگاه نظامی و حضور دائمی داشته باشد. چرا که احساس پاکستان این است که چنین حضوری در معادلات منطقه ای به زیان پاکستان و به سود هند خواهد بود. بر این اساس طالبان نیز مخالف ادامه حضور نظامی آمریکا در افغانستان است.
اما بحثی که وجود دارد این است که وقتی که از سوی روسای جمهور آمریکا و افغانستان امضاء شود و رسمیت پیدا کند و آمریکا بین پنج تا هفت پایگاه نظامی در افغانستان ایجاد کند، در بلند مدت آمریکا در افغانستان باقی خواهد ماند. در این صورت طالبان و پاکستان ناچارند که نسبت به سیاست های کنونی خود تجدید نظر کنند. چرا که دیگر این بحث مطرح نیست که پس از سال 2014 و با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان آنها با توان نظامی خود می توانند از طریق نظامی قدرت را در کابل به دست بگیرند. با از دست رفتن این امید طالبان مطمئن می شود که هیچ راهی جز مذاکره با آمریکا ندارد و تلاش می کند به تفاهمی با آمریکا و دولت افغانستان به دست بیاورد تا بخشی از قدرت در افغانستان را به دست بیاورند.
پاکستان نیز تحت فشار قرار می گیرد که طالبان را برای ورود به مذاکرات جدی تشویق کند. بنابراین امضای این سند از دید دولت کابل زمینه را برای توافق بین آمریکا و طالبان مساعدتر خواهد کرد.
نگاه ایران به انعقاد این پیمان چیست و چه تاثیری بر رابطه ایران و افغانستان خواهد داشت؟
ایران مخالف هرگونه حضور خارجی و نقض حاکمیت افغانستان است. به خصوص این که آنطور که مطرح شده حداقل دو پایگاه آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران برقرار خواهد شد. احداث این دو پایگاه می تواند اسباب نگرانی ایران را فراهم کند خصوصا با توجه به این که ایران و آمریکا مسائل و مشکلات زیادی در روابط و مناسبات خود دارند.
از سوی دیگر احیای مسئله کاپیتولاسیون شرایطی را در افغانستان ایجاد می کند که ممکن است که سایر کشورهای قدرتمند دنیا تشویق به تکرار این وضعیت در کشورهای تحت نفوذ خود شوند. این موضوع با توجه به اهداف استراتژیک آمریکا در جنوب آسیا و خاورمیانه، ممکن است که آمریکا را تحریک کند که به امضای چنین قراردادی با دیگر کشورهای تحت نفوذ خود نیز اقدام کند و این یک سنت شود. چنین موضوعی نه برای ایران و نه برای هیچ کدام از کشورهای منطقه قابل قبول نیست.
به هر صورت ایران با امضای این سند مخالف است اما این که مخالفت ایران تا چه اندازه موثر باشد سوال مهمی است. به نظر من مخالفت ایران چندان تاثیری در این مسیر ندارد و ایران ناچار خواهد بود که مناسبات خود را با افغانستان فارغ از این مسئله همچنان دوستانه نگه دارد.
ایران می تواند بحث اصلی را به این سمت سوق دهد که در این قرارداد ذکر شود که آمریکا نمی تواند از این پایگاه های نظامی علیه کشور ثالثی استفاده کند. اگر این جنبه پررنگ شود و امیدوار باشد که در متن سند استراتژیک آمریکا و افغانستان منظور شود،برخورد ایران واقع بینانه تر خواهد بود تا مخالفت کلی با این موضوع.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/12
نظر شما :