صالح از القاعده استفاده ابزاری میکند
به خصوص بعد از حمله به ناو امریکایی USS Cole در سال 2000 و قبل از حملات یازده سپتامبر، حملاتی که علیه این گروه انجام شد بسیار آن را تضعیف کرد و بعد از یازده سپتامبر هم با همکاری رژیم یمن با ایالات متحده در جنگ با تروریسم موفق شدند تا حدی القاعده را در یمن زمین گیر کنند. اما القاعده یمن از سال 2006 و مشخصا از زمانی که تعدادی از زندانیان یک زندان در یمن موفق به خروج از آن زندان میشوند، تحرکات جدیدی را داشته است چرا که یکی از زندانیانی که در این فرار موفق به خروج از زندان میشود به نام ابوبصیر بوده است که در حال حاضر رهبر القاعده یمن یا قاعده جهاد در جزیرة العرب است که از سال 2009 تشکیل شد و اتحادی از القاعده در عربستان و یمن بود.
در واقع این نقطه عطفی بود که به بازگشت فعالیت گسترده القاعده در یمن منجر شد و از سال 2006 به بعد به تدریج عملیات القاعده در یمن افزایش پیدا میکند. البته ناامنیهای دیگر یمن هم در این مسئله دخیل بود. به این دلیل که در شمال یمن با شش دور جنگ حوثیها علیه نظام مواجه بودیم و در جنوب با بحران جدایی طلبی جنوبیهای یمن مواجه بود. به همین دلیل فضای ناامنی بر این کشور مستولی شده بود و القاعده از این فضا استفاده کرد و مجددا توانست با گریز رهبران محلی از زندان دوباره به سازماندهی خود بپردازد و قدرت خود را افزایش دهد.
القاعده تا قبل از بحران اخیر جهان عرب یعنی بحران قیامهای مردمیکه دامن گیر رژیمهای عربی شده است، یکی از فعال ترین جنبشهای حاضر در یمن بود و حتی در سطح منطقه میبینیم که زیر مجموعه القاعده در یمن یکی از فعال ترین و به قول برخی تحلیل گران فعال ترین زیرمجموعه القاعده بود. فعالیتهای القاعده یمن به حدی بود که حتی در دوره ای خصوصا بعد از سال 2009 و اتحاد با القاعده عربستان، از فعالیتهای جریان اصلی القاعده در پاکستان و افغانستان فراتر رفت.
اما در جریانات اخیر شاهد آن هستیم که القاعده نقش چندانی ایفا نمیکند. نظام علی عبدالله صالح در صدد است از حضور القاعده در یمن به سان گذشته خصوصا از سال 2001 به بعد، سوء استفاده کند. رژیم علی عبدالله صالح منابع مالی را از غرب و به خصوص امریکا برای مبارزه با تروریسم میگرفت که البته بسیاری از این منابع خرج مبارزه با تروریسم نمیشد، بلکه برای تثبیت رژیم و کارهای دیگر صرف میشد.
بنابراین دولت یمن و رژیم علی عبدالله صالح در صدد هستند تا از این مسئله استفاده کنند تا نشان دهند که اعتراضات یمن، اعتراضات اسلام گرایان نوع القاعده یعنی اسلام گرایان افراطی و رادیکال است و اگر این اعتراضات در به زیر کشیدن رژیم موفق شود، خواهد توانست القاعده را در این کشور به قدرت برساند و یا حداقل این کشور را به کشوری مانند سومالی تبدیل کند. این یک نگرانی بزرگ در غرب بوده است.
اما این تحولات نشان داد که القاعده در جریان اعتراضات حضور چندانی نداشته اند و به تدریج برای غرب و خود یمنیها و بسیاری از ناظران منطقه ای و کشورهای همسایه روشن شد که صالح مانند گذشته از وضعیت سوء استفاده میکند و میخواهد از نام القاعده برای ترساندن غرب و همسایگان سوء استفاده کنند. حتی در جریان اتفاقات استان ابین در هفته گذشته نیروهای امنیتی که در مرکز این استان یعنی در زنگبار حضور داشتند، خارج میشوند و زد و خوردی در میگیرد که گفته میشود میان القاعده و معترضین صورت میگیرد که منجر به کشته شدن عده ای از مردم میشود و گفته میشود که در آن استان برای یکی دو روز القاعده قدرت را به دست میگیرد.
اما روشن بود که بدون عقب نشینی نیروهای امنیتی این امکان برای نیروهای القاعده وجود نداشت که با پنجاه تا شصت نفر مسلح تمام ادارهها و نهادهای دولتی را تصرف کنند. بنابراین چنین اتفاقی در راستای سوء استفاده از نام القاعده برای سرکوب معترضان انجام شده است.
بنابراین القاعده از سرکوب و فساد رژیمهای منطقه به خصوص در کشورهای ضعیف اقتصادی سوء استفاده میکردند و علیه آن رژیمها شعارهایی سر میدادند و میتوانستند عده ای از افراد را به سمت خود بکشانند. اما تحولات اخیر ملتها را به میدان آورد و این حربه را از القاعده گرفته و به تدریج ما شاهد کاهش سطح فعالیتهای القاعده در یمن و سایر کشورها خواهیم بود. علاوه بر اینها شاهد آن بودیم که رهبر القاعده در پاکستان کشته شد. این دو واقعیت، یعنی قیام مردم منطقه و کشته شدن رهبر القاعده در میان مدت و بلند مدت ضربات بزرگی را به القاعده و فعالیت آن در منطقه و من جمله در یمن زده و فعالیت آنها را به شدت تقلیل خواهد داد.
نظر شما :