«بهار عرب» و خزان «شورای همکاری خلیج فارس»

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۶:۰۵ کد : ۱۲۹۴۴ نگاه ایرانی
یادداشتی از محمد رضـا دبیـری، دیپلمات سابق وزارت خارجه برای دیپلماسی ایرانی
«بهار عرب» و خزان «شورای همکاری خلیج فارس»
دیپلماسی ایرانی: علی‌رغم اینکه میانگین سن فرمانروایان شش کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس کم نیست و اکثرا در سیاست تجربیات کافی دارند، ولی به نظر می‌رسد در سیاست خارجی در رابطه با همسایگان در خلیج فارس، همانند نا آزمودگان، شتاب زده و ناپخته عمل می‌کنند. درست است که در این نپختگی دودش به چشم خودشان می‌رود، ولی بی تدبیری‌ها به ضرر منافع متقابل هم هست.

پس از دورانی که تحت عنوان مبارزه با دزدی دریائی و برده داری بیشتر شیوخ به نام سواحل متصالحه تحت الحمایه امپراطوری بریتانیا شدند، و بعد از آن که انگلستان در زمان حکومت ویلسون از شرق سوئز خارج شد، و با عجله برای انان فدراسیون امارات ساخته شد و به آنها خودمختاری و استقلال حقوقی ولی بدون آزادی عمل در سیاست خارجی داده شد. و چه آن گاه که صدام حسین با حمایت مالی آنان به ایران حمله کرد، و سپس با شتاب‌زدگی و سرهم بندی سپر دفاعی از شبه جزیره عربستان را درماه مه 1981 تحت عنوان "مجلس التعاون الخلیجی"علم کردند، و در نگرانی از امنیت پایه‌های حکومت خود، شورائی درست کردند که اینک به "شورای همکاری خلیج فارس" معروف است. برادران عرب ما در جنوب خلیج فارس، هیچگاه به ضرورت و اهمیت همزیستی و همگامی با دوستان واقعی خود در منطقه پی نبرده اند.

برای شورای خلیج فارس 8 بند اصول اهداف و مقاصد نوشتند، که هفت بند اقتصادی، پولی و مالی و بانکی و صنعتی و جذب توریسم و نیز همسان سازی تعرفه‌های گمرکی و قواعد تجاری، آن در حقیقت دود استتاری بود برای تحریک آمیز نبودن برای صاحبان عمده واصلی خلیج فارس که بیشترین ساحل این آبراهه مهم بین المللی را در اختیار داشتند. در حقیقت از این همه عبارت پردازی و لفاظی فقط یک بند آن حرف اصلی شیوخ و حامیان آنها و صاحبان اصلی نفتشان بود. و آن همان "سپر جزیره" و یا به عربی "دِرْعُ الجَزیرَة" است.

بنا بر انچه اعلام کرده اند هدف از برپائی این شورا بازدارندگی و یا پاسخ به تجاوز نظامی علیه اعضا آن، یعنی:(عربستان سعودی، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی) بود.

در سال 1984 شورای همکاری خلیج فارس تصمیم گرفتند که نیروی نظامی مختلطی مرکب از 10000 نفر و متشکل از دو تیپ شامل پیاده، زرهی، توپخانه و واحد‌های پشتیبانی از خاک هر یک از کشورهای عضو در خاک عربستان و نزدیکی مرز مشترک کویت و عراق و عربستان تشکیل دهند.

 همچنین بعد از حمله صدام حسین به کویت، یک تیپ پیاده به استعداد 5000 نفر در "حفار البتین" در شهرک نظامی ملک خالد به فرماندهی عربستان سعودی در سال 1992تشکیل دادند.

در اواخر سال 2006 سپر جزیره 7000 پرسنل داشت و به عنوان نیروی واکنش مشترک با ماموریت دفاع از مرز مشترک عربستان سعودی، کویت با عراق ایجاد شد. این نیروها از سیستم مشترک فرماندهی و کنترل نیز برخوردارهستند. 

قرار بود که در 2010 تمام کشورهای خلیج فارس همانند حوزه یورو دارای پول واحدی اصطلاحا بنام "خلیجی" باشند. عمان در پایان سال 2006 اعلام کرد که آمادگی چنین کاری را ندارد. و امارات از آنجا که تحت فشار عربستان در سال 2009 مقر بانک مرکزی این اتحادیه پولی ازابوظبی به ریاض منتقل شد اعلام کرد که از اتحادیه پولی خارج می‌شود.

خودشان هم می‌دانستند که اتحادیه اقتصادی در بین کشورهائی با رژیم‌های "اتوریتر" و قبیله ای، متشکل از تعدادی شیخ و ملک و سلطان، که از نظر درآمد نه به تولید مصنوعات صنعتی و نه به تولیدات محصولات کشاورزی خود، که فقط به چاه‌های نفت وابسته اند، معنی و مفهوم زیادی ندارد.

آنها می‌دانند که نفت را مجبورند به غرب صادر کنند و کالا و اسلحه ای که بعضا برای استفاده از آن نفرات کافی ندارند را نیز مجبورند با همان دلارهای نفتی از غرب وارد کنند. لاجرم از نظر امنیت خارجی، نه اینکه به "سپر" و "شمشیر" مردم خود و یا همیاری همسایه نیرومند خود، که به هواپیماها و ناوگان و موشک‌های "کروز" غربیان دلبسته اند.

در چنین معادله ای هنگامی‌که نسیم "بهار عرب" حامیان، به ورای "سپر جزیره" برسد، دیگر نه مردم را دارند و نه حامی و نه همسایه را.

 با تجاوز صدام حسین به کویت در سال 1990 و اعلام اینکه کویت استان نوزدهم عراق است، تجربه نشان داد که سپر جزیره مترسکی بود که فقط دلگرمی به حکام  خودشان می‌داد و ملتهای خودشان را می‌ترساند.

هنگامی که فرماندهان نیروهای امریکائی و عراقی در "صفوان" قراداد تسلیم عراق و ترک مخاصمه را امضا کردند، صدام قبل از عقب نشینی 600 چاه نفت عراق را به آتش کشیده بود. در خاموش کردن چاه‌ها از متحدین و برادران عرب خبری نبود. این مهندسین و متخصصین ایرانی بودند که به خاموش کردن چاه‌های نفت کویت پرداختند.

لشگرکشی نیروهای عربستان سعودی و ابوظبی در قیام مردم اکثرا ایرانی تبار و شیعه بحرینی نشان داد که شورای خلیج فارس، نه بخاطر دفاع در مقابل تهاجم خارجی بلکه یرای سرکوب مردم عرب و استمرار سلطه شیوخ ساخته و پرداخته شده اند.

در 10 ماه مه امسال شورا درخواست عضویت اردن را بررسی کرد و نیز از مراکش دعوت نمود که به شورای همکاری خلیج فارس بپیوندد. گفته می‌شود که ملک عبدالله اردن 800 نفر نیروی پلیس و نظامی به بحرین اعزام کرده است که تحت پوشش نیروهای سعودی در اقدام بر علیه معترضین و حفظ نظم و ممانعت از روند اصلاحات سیاسی کمک کنند. اینکه چه میزان وعده کمک مالی از عربستان گرفته است هنوز افشا نشده است.

مراکش هم در کمک به عربستان در مهار نا آرامی‌های یمن مشتاق است، و هم از طرفی علاقمند به سرمایه گذاری‌های اعراب پولدار حاشیه جنوب خلیج فارس در مراکش است. ضمن اینکه این شورا به کلوپ حکومت‌هائی با رژیم سلطنتی در آمده است که درد و نگرانی مشترک دارند.   

یمن نیز در قبل از نا آرامی‌ها برعلیه حکومت علی عبدالله صالح، مذاکراتی را اغاز کرده بود که در سال 2016 به عضویت شورای همکاری خلیج فارس در آید که با نا آرامی‌های اخیر این برنامه سرنوشت نا معلومی دارد.

به خاطر شرایط خاص و روابط غیر دوستانه غربی‌ها نسبت به ایران، و تحریم‌های یکجانبه و چند جانبه ایران، مرکز حمل ونقل هوائی بین المللی از فرودگاه‌های ایران به دبی و بحرین و قطر و فرودگاه‌های جنوب خلیج فارس منتقل شده است. میلیاردها دلار واردات و تجارت خارجی ایران با سود جوئی و طمع سیری ناپذیر تجار دبی و امارات و واسطه گری انها با قیمت گرانتر به ایران می‌رسد.

 با سرمایه‌های ایرانی و تجارت با ایران "جبل علی" و"دبی" آباد شده و اسمان خراش‌ها سر به اسمان می‌سایند، ایران با صبر و تحمل و نجابت، نظاره‌گر طعنه حقارت امیز و خفت‌بار آنها است. آنها مدام به ایران فخر می‌فروشند و هر روز به نوعی برای ایران گربه رقصانی می‌کنند.

کار اینک دیگر از صدور قطعنامه در محفل‌های عربی راجع به سه جزیره ایرانی، و یا بازی مبتذل و نخ نما با نام خلیج فارس گذشته است.

اینک آنها از حکومت‌های پوسیده و لرزان افریقا و خاورمیانه که هیچ ساحل و منافع و ارتباطی به خلیج فارس ندارند دعوت می‌کنند که بدون اجازه به حیات خلوت ایران بیایند، تا در تلاشی تحریک امیز و مذبوحانه، ائتلافی ازرژیم‌های لرزان بوجود آورند.

می‌گویند به بیماری توصیه شده بود، "لرزانک" بخورد چونکه قوت دارد. جواب داده بود: "لرزانک" اگر قوت داشت خودش را نگه می‌داشت.

این وضعیت اگر هم تا به حال قابل تحمل بوده برای مدت مدیدی قابل استمرار نیست.

باید انها درک کنند که در شرایط جغرافیای سیاسی جدید منطقه، این معادلات می‌تواند به راحتی دستخوش تجدید نظر شود و جایگزین‌های مقرون بصرفه تری هم وجود دارند. اینک با حذف مانع صدام کریدور بازرگانی شمال، یعنی کویت، عراق، ایران و ترکیه می‌تواند مطرح شود.

 با آمدن علی اکبرصالحی وزیر خارجه جدید این امیدواری بوجود امده بود، که تصمیم گیرندگان سیاست خارجی ایران، "دکترین" جامع، کارآمد، و روزآمدی را در قبال "خلیج فارس" طراحی و تدوین نمایند که بیش از این کشورهای جنوب خلیج فارس با دلارهای نفتی متوهم نشوند و در تشخیص جایگاه و ظرفیت‌های خود وهمسایگان قدرتمند خود دچار اشتباه محاسبه نشوند. مسافرت‌های تشنج زدایانه وزیر امورخارجه به کویت و امارات، تاثیرات مقطعی و تسکینی داشته است، ولی نباید مانع از تدوین دکترین و استراتژی منسجم، سنجیده و درازمدت و پایدار در خلیج فارس باشد.

 ثروت‌های نفتی در بسیاری موارد مفیدند، ولی درک این نکته مفید است که همه چیز را نمی‌توان با دلار جایگزین کرد. تجربیات تونس، مصر و لیبی و...نشان داد که این حساب‌های بانکی میلیاردی بعضا به نام صاحبانش، و غالبا به کام دگران است.

ما قرن‌ها با همدیگر در این منطقه از دنیا با یکدیگر روزگار گذرانیده‌ایم. تمنا از بیگانگان برای آنچه خود داریم، در درازمدت چاره کار نیست.

ژرژ کلمانسو نخست وزیر فرانسه در جنگ جهانی اول که روزنامه‌ها به او لقب "ببر" داده بودند، زمانی گفته بود با سر نیزه می‌توان حکومت کرد، ولی نمی‌توان بر روی آن نشست.

این گفته هنوز هم مصداق دارد. اگر عقلانیت و تدبیر باشد، شاید "بهار عرب" به این زودی‌ها "خزان حکومت"های کهن نباشد.      

 

نظر شما :