بحران سوریه و سردرگمی دوستان
سوریه تا کنون همواره عامل ثبات در منطقه محسوب میشده و برای ایفای این نقش ثبات آفرین در تحولات منطقه مورد توجه طرفهای منطقه ای و بین المللی بوده است. برای اثبات این موضوع مثالهای زیادی وجود دارد. بنابراین بخشی از این سردرگمیدر اتخاذ مواضع پس از تحولات اخیر در سوریه طبیعی است.
اما نکته مهمیکه نباید فراموش شود این است که تحولات در سوریه بخشی از جریان تحولات در منطقه و موج بیداری مردمی است که شمال افریقا شروع شد و خواسته یا ناخواسته به سوریه هم رسید.
جریان تحول خواهی سوریه از یک طرف جدی و تهدید کننده نظام این کشور است و به دلیل فضای نیم قرن اختناق داخلی و نظام تک حزبی غیر مشارکتی و انباشته شدن مطالبات مردمیدر درون شرایط شکننده ای را برای حکومت به وجود آورده است. به ویژه این که بر اساس اخبار موجود افراد بسیار زیادی هم کشته شده اند و این مسئله شرایط پیچیده ای را در داخل ایجاد کرده است.
اما از طرف دیگر وضعیت سوریه نباید سرنوشت صدام و قذافی را پیدا کند. به این دلیل که نقش سوریه و ثبات در این کشور بر محور مهم مقاومت در منطقه تاثیر بسیار زیادی دارد. حتی اگر معتقد باشیم که بخشی از عوامل تحول اخیر در سوریه به دلیل تحریک خارجی است، آن گونه که برخی بر آن تاکید میکنند، نظام سوریه باید برای خنثی کردن این توطئه خارجی و شکست دادن این توطئه، باید در نوع برخورد خود با مردم تجدید نظر کند. سوریه باید از شیوه سنتی سرکوب، همانند روشی که صدام به کار برد یا آن چه در لیبی فعلی شاهد آن هستیم، خودداری کند و از آن برحذر باشد و به طور جدی به خواستههای مردم توجه داشته باشد. البته این امر نیازمند دادن هزینههایی هم هست.
آقای بشار اسد اصلاحاتی را برای بهبود وضعیت داخلی اعلام کرده که همین امر در شرایط کنونی نشان از جدی بودن وضعیت بحرانی داخل دارد. اما استمرار اعتراضات و گسترده شدن آن و بالا رفتن آمار کشته شدگان، نشان میدهد که بحران عمیق و ریشه دار است و اصلاحات نتوانسته موثر واقع شود. از سوی دیگر استمرار بحران در سوریه موجب شده است که مخالفان آقای بشار اسد فرصت بیشتری را برای سازماندهی پیدا کنند و شرایط به تدریج رو به پیچیده تر شدن حرکت کند.
به هر صورت به نظر میرسد وضعیت فعلی در سوریه بیشتر از دو راه حل نداشته باشد؛ یکی گزینه اعمال اصلاحات جدی و برقراری ارتباط نظام با مردم، کم کردن فاصلهها و جلب اعتماد افکار عمومیاست و دیگری گزینه استمرار سرکوب و به کار گیری قدرت ارتش است که موجب افزایش نارضایتیها خواهد شد. البته عاقبت شیوه دوم بر همگان روشن است و راه به جایی نخواهد برد.
اما در رابطه با مواضع جمهوری اسلامیایران در ارتباط با تحولات سوریه باید گفت که تا قبل از تحولات مربوط به سوریه،آن چه در تحولات شمال افریقا به ویژه در تونس و مصر و لیبی و بعد هم در یمن و بحرین اتفاق میافتاد به سود دیدگاه جمهوری اسلامیپیش میرفت و خیزشها همواره به فال نیک گرفته میشد. اما با ورود تحولات مردمیبه سوریه، به نظر میرسد مهرههای شطرنج به هم خورده است.
سوریه به جز روابط دو جانبه استراتژیک با جمهوری اسلامیایران، سالهای زیادی نقش دروازه ورود ایران به جهان عرب را هم به عهده داشته است. ایران در مسئله سوریه بحث معادلات منطقه ای را در محورهای لبنان، حزب الله، فلسطینیها، حماس و ... مورد توجه قرار میدهد. تحولات سوریه میتواند همه این محورها را تحت تاثیر خود قرار دهد و قدرت مانور سیاسی محورهای مختلف مقاومت را کاهش دهد.
یکی از این محورها که در بحث موضعگیری درباره تحولات سوریه به نوعی دچار این تعارض شده است، جنبش حماس است. حماسیها در یک برهه در رقابت با حکومت خودگردان محمود عباس، از آن چه در مصر اتفاق افتاد، شادمان شدند و به نوعی محمود عباس را به عنوان هم پیمان حسنی مبارک، به سخره گرفتند. اما امروز با حمایت کاملی که از آقای بشار اسد و دولت سوریه به عمل میآورند، خودشان به نوعی وضعیت حکومت خودگردان را پیدا کرده اند. تعارض حماسیها از این بابت است که از یک طرف بدنه مردمیحماس وابسته به جریان اخوان المسلمین است که اینها با اخوانیهای مخالف دولت سوریه در ارتباط هستند و نزدیکی کاملی دارند. از طرف دیگر به لحاظ سیاسی مجبور است از مواضع مقاومتی دولت سوریه و حکومت بشار اسد حمایت کند. بنابر این حماسیها بسیار شرایط مشکلی را سپری میکنند.
البته شنیده شده که آقای خالد مشعل وساطتهایی را برای نزدیک کردن دیدگاه اخوان المسلمین با نظام سوریه انجام داده است ولی این تلاشها موفقیت آمیز نبوده است. شایعاتی وجود دارد که ممکن است تصمیمات دیگری هم در دستور کار حماسیها برای تثبیت وضعیت خودشان قرار داشته باشد. البته این شایعات از طرف جنبش جماس رد شده است. یکی از آنها شایعه انتقال دفتر حماس است که از طرف این جنبش رد شده است. ولی به نظر میرسد یکی از دلایل مهم مباحث مربوط به مذاکرات داخلی حماس و جریان خودگردان، ناشی از شرایطی است که در سوریه وجود دارد و مسئولین حماس را به این جمع بندی رسانده که مجددا پرونده مصر و ارتباط مجدد با خودگردان را توسط مصریها در دستور کار قرار دهند. بنابراین نباید از تحولات داخلی فلسطین و ارتباط آن با تحولات داخلی سوریه غافل شد.
پیچیدگی صحنه سوریه باعث شده است که ما در موضعگیریهای رسمیخود درباره سوریه شاهد نوعی تعارض هستیم. نرمشی که به نظر میرسد اخیرا در حال ایجاد است و در قالب توصیههایی به نظام سوریه و بشار اسد طرح میشود، ناشی از همین پیچیدگیها است. موضعگیری اخیر ایران مبنی بر این که باید خواستههای مردم جدی تلقی شود وگرنه میتواند نه تنها برای آقای اسد بلکه برای محور مقاومت تهدیدکننده باشد، یکی از مواردی است که به نظر میرسد کاملا مفید و ضروری است و باید در دستور کار نهادهای مربوطه در کشور قرار گیرد.
نظر شما :