ایران و روابط عربستان با پاکستان
دیپلماسی ایرانی: تحولات جاری در منطقه، اعم از تحولات شمال آفریقا، خاورمیانه و خلیج فارس، در جهات و ابعاد مختلف بر روابط دوجانبه و چندجانبه کشورها تاثیر گذاشته و آثاربیشتری از این تحولات به تدریج در آینده قابل مشاهده خواهد بود. وضعیت رابطه پاکستان با مجموعه کشورهای خلیج فارس وتاثیر تحولات جاری بر این روابط از جمله موضوعات قابل توجه دراین زمینه است. وضعیت رابطه حکومت های عربستان و پاکستان از اهمیت خاصی در این منطقه برخوردار است.
اگر نگاهی اجمالی به سوابق روابط عربستان و پاکستان داشته باشیم، شاید صحنه فعلی هم روشن تر شود. در دهه 60 هجری شمسی مصادف با دهه 80 میلادی شاهد تحولاتی در رابطه پاکستان و عربستان بودیم. بدون ورود به جزئیات می توان به چند عامل در علت نزدیکی این دو کشور در آن مقطع اشاره کرد؛ اول عامل انقلاب اسلامی و آنچه به نام تهدید انقلاب اسلامی در عربستان و پاکستان تبلیغ و عنوان می شد. دومین عامل اشغال افغانستان ودر ادامه آن به وجود آمدن این نگرانی بود که قدم بعدی شوروی کمونیست به سمت آب های اقیانوس هند و خلیج فارس باشد. این تهدید و نگرانی هم یکی از عوامل دیگری بود که عربستان و پاکستان را به هم نزدیک کرد. سومین عامل نیازهای اقتصادی پاکستان و توانایی اقتصادی عربستان بود. آن نیاز توسط این توانایی قابل تامین بود. حضور چند میلیون پاکستانی در خلیج فارس شاهد این مطلب است. چهارمین عامل شخص ژنرال ضیاء الحق حاکم نظامی وقت پاکستان و سیاست های او بود. گرایش های دینی ـ اعتقادی که ضیاء الحق داشت واحترام وعلاقه شخصی که درگفتار و رفتار او با حکومت سعودی در او دیده می شد، باعث شد که زمینه لازم برای نزدیکی این دو کشور در آن دهه تقویت شود.
نزدیکی پاکستان و عربستان منجر به جذب منابع مالی بسیار زیادی برای پاکستان شد. وجوه ارسالی کارگران پاکستانی از کشورهای خلیج فارس به میهن خود به میزان 25 درصد بودجه سالانه پاکستان بود. کمکهای بلاعوض دولت سعودی اضافه بر این بود. از سمبل های به جامانده این کمک ها، مسجد بزرگ فیصل است که در اسلام آباد ساخته شده و جالب آن است که ضیاء الحق نیزدر همین مسجد دفن شد.
در بخش دیگر با کمک محافل دولتی وغیر دولتی سعودی در آن سال ها تشکل هایی هم به وجود آمدند. این تشکل ها مایه های دینی سنی اغلب تندرو و نزدیک به محافل افراطی وهابی سعودی داشتند. گروه افراطی سپاه صحابه نمونه ای از این تشکل ها است که در آن زمان پایه گذاری شده و هنوز هم با نامهای دیگر در تحرکات تندروانه و تروریستی و بیش از گذشته فعال است. این تحولات همزمان که رابطه پاکستان و عربستان را به هم نزدیک می کرد، یکی از موضوعات و مشکلات جدی رابطه ایران و پاکستان هم بود.
این مطلب مهم هم نباید از قلم بیافتد که در همان سال ها، نیروهای مسلح پاکستان مورد توجه حکومت عربستان بود و تعداد قابل توجهی از نیروهای پاکستانی به عربستان دعوت شده بودند و برای حفاظت از حکومت سعودی در عربستان حضور داشتند وخود این امر محل درآمد خوبی برای پاکستانی ها و دولت وارتش این کشور بود.
این تصویر خلاصه از آن زمان، می تواند به ما کمک کند که در حال حاضر این ظرفیت ها را که دوباره در حال مطرح شدن است، مشاهده وبهتر ارزیابی کنیم.
بعد از گذشت آن مقطع، تحولات زیادی در منطقه رخ داده است. تحولات ایران، وضعیت افغانستان، فروپاشی شوروی، کشته شدن ضیاء الحق، بازگشت حزب مردم به قدرت در پاکستان و هم چنین این مسئله که ژنرال مشرف مایه دینی ضیاءالحق را نداشت، اگرچه او هم یک حاکم نظامی بود، تاثیرات خود را بر رابطه عربستان و پاکستان در طول این مدت داشته است.
در طول ده تا دوازده سال گذشته یکی از موضوعات اصلی میان دو کشور، وضعیت القاعده و بن لادن بوده که در جای خود مورد توجه قرار گرفته است. وضعیت نفوذ عربستان بر روی برخی از احزاب مانند مسلم لیگ و رابطه ای که عربستان با نواز شریف رهبر این حزب ونخست وزیر سابق پاکستان داشته است، از دیگر موضوعات اصلی در روابط دوجانبه بوده است که در صحنه سیاست داخلی پاکستان تعریف خود را داشته است.
به هر تقدیر عربستان در طی سی سال گذشته همواره مورد توجه پاکستان بوده و با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی، این رابطه نهادینه شده ودر کنار دو پایه دیگر یعنی رابطه با چین و آمریکا جزء پایه های اصلی سیاست خارجی پاکستان به شمار می آید. هر چند که این رابطه متقابل نیست و اهمیت پاکستان برای عربستان کاهش یافته بوده، اما در حال حاضر این اهمیت مجددا مطرح شده است.
آن چه در حال حاضر در اخبار دیده می شود، نشان می دهد که رفت و آمد های میان عربستان و پاکستان افزایش یافته و خانم ربانی وزیرجدید مشاور در امور خارجی پاکستان اخیرا دیداری از ریاض داشته است. اگر چه از محتوای گفت و گو ها جزئیاتی در دست نیست، اما گزارش هایی پیرامون تبادل نظر دو دولت درباره تحولات منطقه منتشر شده است. برخی اخبار و تحلیل ها هم که در رسانه های سطح منطقه و بین المللی منعکس شده مطلب همکاری دو کشور را برای کنترل اوضاع منطقه مطرح می کند.
باید متذکر شوم که این نقطه آغاز نیست. حدود سه چهار ماه پیش، از طرف دولت پاکستان مطلبی عنوان شد که مورد توجه جدی قرار نگرفت و آن اظهار آمادگی پاکستان برای گسترش همکاری های امنیتی با کشورهای خلیج فارس برای حفظ امنیت منطقه بود. یعنی پیش از آن که خیزش های مردمی در منطقه صورت بگیرد، مسئله همکاری امنیتی پاکستان با کشورهای خلیج فارس مطرح شده بود.
مقایسه شرایط منطقه ای و جهانی نشان می دهد که تفاوتهای اساسی میان اوضاع جاری و سه دهه قبل وجود دارد. با این حال باید به چند نکته مهم در همین راستا اشاره کنم. اول اینکه ضیاء الحق و تمایلات دینی او دیگر وجود ندارد. دوم این که وضعیت اقتصادی پاکستان نسبت به دهه 60 هجری شمسی، متاسفانه به مراتب بدتر است و نیازهای اقتصادی این کشور بسیار بالا است. به عبارت دقیق تر درحال حاضر اصلی ترین مشکل دولت فعلی پاکستان و هر دولتی که بعد از آن در پاکستان روی کار آید این است که اوضاع اسفناک اقتصادی پاکستان را سامان دهد. بنابراین عربستان ثروتمند برای پاکستان از مطلوبیت ویژه ای برخوردار است.
نکته دیگری که در مقایسه با دهه 60 هجری شمسی می توان به آن اشاره کرد این است که در طول سالیان گذشته، با توجه به مسئله افغانستان و توسعه تفکرات افراطی در این منطقه و هم چنین با توجه به این که طالبان از جنوب افغانستان به سمت شمال پاکستان و حتی شرق این کشور در ایالت پنجاب و یا حتی ایالت جنوبی سند هم گسترش پیدا کرده اند، می توان به این ارزیابی رسید که گروه های دینی و اعتقادی در پاکستان نسبت به گذشته از توانایی بیشتری برخوردار شده اند. قوت گرفتن گروه های دینی و اعتقادی در پاکستان، بستر مناسبی برای نزدیک تر شدن عربستان و پاکستان فراهم می کند وشاید بتوان گفت جای عاملی به نام ضیا الحق در دهه 60 را پر می کند. البته بلافاصله باید این تذکر و تحفظ مهم را در نظر داشت که ضیا الحق نه به عنوان نظامی اش بلکه به عنوان یک سیاستمدار اهمیت رابطه خوب با ایران وحفظ آن را در نظرداشت.
در طول چند روز گذشته اخباری منتشر شده مبنی بر این که در بعضی مناطق پاکستان یا به تحریک، یا به صورت برنامه ریزی شده و یا به صورت خودجوش، حرکت هایی در جهت حمایت از سیاست های برخی حکومت های عربی انجام داده اند. اگر بعضی تحریکات خارجی و هزینه هایی که برخی محافل متقبل می شوند را هم به آن اضافه کنیم، این ظرفیت در پاکستان وجود دارد که بخشی از افکار عمومی در حمایت از حکومت های غیر دموکراتیک عربی جلب و جذب شود و در جهت اهدافی که سیاست خارجی یا امنیتی آنها تعیین می کند به کار گرفته شود. این قضیه در کنار اخبار دیگری که از استخدام نیروهای پاکستانی برای حفظ دولتهای خلیج فارس گزارش می کند، به طور قطع رنجش ایرانیان از هر گروه و جریان را فراهم می کند.
اطمینان دارم از طرف دوستان روابط ایران و پاکستان این مطلب جدی گرفته خواهد شد. مناسب تر آن است که دولت دوست پاکستان تلاش خود را در جهت آرام ساختن تنشهای بین الدولی در منطقه به کار گیرد نه در جهت عکس. خاطرات خوب منطقه ای خود را حفظ کنیم. آیا این بهتر نیست؟
نظر شما :