مجله دیپلماسی - آرشیو

ماموریت سری فریدون هویدا درباره ویتنام شمالی
شرح ماموریتی سری در یک مقاله

ماموریت سری فریدون هویدا درباره ویتنام شمالی

فریدون هویدا در زمان معاونت امور بین‌المللی و اقتصادی وزارت امور خارجه از طرف شاه مأموریت می‌یابد تا به‌ واسطه دوستان چپ‌گرای فرانسوی خود، زمینه ارتباط با نمایندگان ویتنام شمالی در پاریس را فراهم آورد تا از این طریق ایران بتواند در جهت کاهش مخاصمه میان آمریکا و ویتنام شمالی گام بردارد و زمینه‌ساز صلح شود. وی شرح مأموریت سری خود را بعد از ۳۴ سال از انجام آن، در مقاله‌ای در سال ۲۰۰۱ افشا کرد. روایت او در این مقاله روایت-سیاسی بسیار جذاب است. او از یک سو دیپلماتی ورزیده است و از سوی دیگر نویسنده‌ای زبردست‌؛ و این دو موجب شده تا یک واقعیت سیاسی-‌تاریخی را با سبک نویسندگی خود درآمیزد و روایتش چنان پرکشش باشد که در بخش‌هایی از مقاله ناگهان خود را در میانه یک رمان هیجان‌انگیز معمایی می‌یابی، حال آنکه او در حال روایت یک مأموریت سیاسی است. علاوه بر این، مقاله او -فارغ از نتیجه تلاش او و تمایل حکومت ایران- نشان می‌دهد ‌ایران به اعتبار موقعیت سیاسی خود و با در اختیار داشتن دیپلمات‌های شناخته‌شده در وضعی بود که دیگران در شرایط آن زمان برای حل‌وفصل چنین بحران‌هایی خواهان مداخله ایران باشند.

ادامه مطلب
وقتی که رهبر کره شمالی به دیدار اشرف آمد/روایتی دست اول از دوره سفارت عباس امیرانتظام در کشورهای اسکاندیناوی
یک پرسش، یک پاسخ؛ منوچهر فرهنگ در گفت و شنودی از روزگاران دیپلماتیک (بخش هفتم، قسمت دوم)

وقتی که رهبر کره شمالی به دیدار اشرف آمد/روایتی دست اول از دوره سفارت عباس امیرانتظام در کشورهای اسکاندیناوی

در بخش دوم گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با منوچهر فرهنگ، وی می‌گوید: «در سفر هیأت والاحضرت اشرف (که دوست عزیزم ایرج امینی به همراه عبدالرضا انصاری در آن شرکت داشتند)، بامداد فردای روز ورود به پیونگ یانگ، برخلاف عرف معمول، شخص کیم ایل سونگ به اقامتگاه هیأت ایرانی آمد و در سالن به انتظار نشست که من متوجه تأخیر والاحضرت شدم و به سرعت به سوئیت ایشان رفتم و برخلاف انتظار دیدم اعضای هیأت همگی آماده و بیرون اتاق خواب نامبرده ایستاده اند. علت تأخیر را سوال کردم و گفتند فکر می کند والاحضرت هنوز خواب است. گفتم چرا او را بیدار نمی کنید؟ در پاسخ گفتند که دوست ندارند کسی او را بیدار کند. گفتم خیلی وضعیت بدی است. شخص جناب کیم ایل سونگ به اینجا آمده اند و پایین در انتظارند. ناگهان از داخل اتاق خواب صدا آمد: "پس چرا کسی به من نمی گوید؟"»

ادامه مطلب
چرا شاه به کربلا رفت اما به نجف نرفت؟/روایت دست اول از آغاز روابط ایران و چین
یک پرسش، یک پاسخ؛ منوچهر فرهنگ در گفت و شنودی از روزگاران دیپلماتیک (بخش هفتم)

چرا شاه به کربلا رفت اما به نجف نرفت؟/روایت دست اول از آغاز روابط ایران و چین

منوچهر فرهنگ، نخستین معاونت سفارت ایران در چین در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی می گوید: از قدم اول متوجه شدم که رفتن به چین با مسافرت به کشورهای دیگر تفاوت دارد. پرواز مستقیم به پکن وجود نداشت. در ژوئن ۱۹۷۲ تنها راه این بود که به هنگ کنگ پرواز کرده سپس با قطار تا مرز چین رفته و بعد هم قطار تا شهر کانتون (گوانجو) و سپس پرواز داخلی از کانتون به پکن. با تمام سختی هایش و در وسط تابستان گرم با زن و بچه این کار را کردیم. البته چون بعد فهمیدیم که در پکن خرید هیچ یک از اقلام مورد نیاز زندگی مدرن موجود نیست، در هنگ کنگ یک هفته اقامت کردیم و هر چه به نظرمان می آمد خرید کردیم. از سفارش کت و شلوار و کفش و خرید احتیاجات کودک گرفته تا دیگ و قابلمه. سفر زمینی به مرز چین و بعد انتظار در فرودگاه در گرمای تابستان و سپس گرفتن پرواز به پکن طاقت فرسا بود. در هواپیما هیچ همسفر غیر چینی نبود و وقتی آب آشامیدنی سفارش دادیم آب جوش برایمان آوردند که از آن به بعد فهمیدیم برای تصفیه، چینی ها آن را می جوشانند. عصر دیر وقت که به فرودگاه پکن رسیدیم هیچکس در فرودگاه نبود. از جمله هیچ یک ازهمکاران سفارت که ماه های قبل رفته بودند و جناب آرام گفته بود برای کمک به ما به فرودگاه بیایند. مدتی انتظار کشیدم تا توانستم با آنها تماس بگیرم که در جواب گفتند ساعاتی زودتر در فرودگاه بوده و به آنها گفته اند پرواز آن روز لغو شده است. به هر حال محبت کرده و مجددا آمدند و هنگام ترک فرودگاه که خیلی هم با شهر فاصله داشت متوجه شدیم که پشت سرمان درهای آهنین فرودگاه را به مانند یک مغازه بستند و تعطیل کردند!

ادامه مطلب