نامه سرگشاده آخرین سفیر ایران در شوروی به مقام معظم رهبری؛ هشدار! کریدور زنگزور روسی و همسو با راهبرد مسکو است
ناصر نوبری، آخرین سفیر ایران در شوروی، در نامهای به مقام معظم رهبری، کریدور زنگزور را گشایشی ژئوپلتیک برای روسیه و تنگنایی ژئوپلتیک برای ایران دانسته است. در ادامه این نامه را که به شکل اختصاصی در اختیار «فراز» قرار گرفته، میخوانید.
نویسنده :
ناصر نوبری، دیپلمات و سفیر اسبق ایران در شوروی
بسمه تعالی
حضرت آیه الله العظمی خامنهای مقام معظم رهبری
سلام علیکم
احتراما به استحضار میرساند چندی است موضع روسها در قبال کریدور زنگزور فضای سیاسی کشور را فرا گرفته. آنچنانکه گوئی یک رویداد ناگهانی و غیر مترقبه و دور از انتظار بوقوع پیوسته و لذا همه برآشفتهاند. غربگراها آنرا ناشی از شرقگرائی قلمداد کرده و غوغا بپا کردهاند و شرقگراها هم ضمن انتقاد از غوغا سالاری غربگراها از روسها میخواهند موضع خود را اصلاح کنند. روسها هم با تحکم، بر موضع خود تصریح و تاکید کرده و گفتهاند ایران را توجیه میکنند و اخیرا هم از دیدار با یک مقام ایرانی در مسکو گفتهاند ایران توجیه شد. واقعیت آنست که در جنگ دوم قره باغ که چهار سال پیش در زمان دولت دوازدهم بوقوع پیوست روسها از ضعف و غفلت و خلاء دیپلماسی ایران سوء استفاده کرده و فرصتطلبانه در بیانیه صلح سه جانبه با آذربایجان و ارمنستان اساس و پایههای ایجاد کریدور روسی زنگ زور را پی ریزی کردند. روسها از ولع ترکها و آذریها برای کریدور از یکطرف و غفلت ایران از طرف دیگر، برای پایه ریزی ایجاد این کریدور در بحبوحه جنگ قره باغ استفاده کردند و به اصطلاح برای تعادل در برابر کریدور ارمنی لاچین این کریدور را برای آذریها و ترکها، اما با ویژگیها و مشخصات کاملا روسی قرار دادند آنچنانکه تحت عنوان نگهبانی و حفظ امنیت کریدور، امنیت کامل آنرا به روسیه سپردند.
بنده بعنوان متخصص دیپلماسی بر خود وظیفه دانستم و چهار سال پیش در پائیز ۱۳۹۹ و در بحبوحه جنگ دوم قره باغ چند گزارش نگاشته و به مسئولین مربوطه ارائه دادم. در این گزارشها بطور مبسوط تمام ابعاد و اعماق بحران قره باغ و وضعیت قفقاز و این موافقتنامه سه جانبه را واکاوی کردم. در بخشی از این گزارشها آمده است:
«روسها بسیار استاد و متخصص قرارداد و موافقتنامه نویسی بوده و در بکارگیری کلمات و واژهها بسیار دقیق و حرفهای هستند. در این موافقتنامه سه جانبه در قسمت کنترل کریدور نخجوان آذربایجان (امروز کریدور زنگزور نامیده میشود) در جوار مرز ایران استفاده از نیروهای داخلی مرزبانان روسی تحت سازمان اطلاعات و امنیت ملی روسیه (FSB) (و نه نیروی نظامی) را ذکر کرده اند. در واقع حضور مرزبانان روسی نشان از توجه به کنترل مرز با ایران مانند دوران شوروی سابق قبل از فروپاشی میباشد، بدین معنی که روسیه بعداز سی سال دوباره به مرز زمینی با ایران میرسد و در این منطقه قفقاز، مرزهای زمینی قرارداد ۱۹۲۱ مجددا احیا میشود... مفاد این موافقتنامه حاکی از اهداف دراز مدت روسها است و در هر حال حداقل مفهوم آن این است که مرزبانان روسیه در جوار مرز زمینی ایران مستقر خواهند شد و مدیریت امنیت این کریدور را به عهده خواهند گرفت. اینکه بر اساس این موافقتنامه مرز بین ایران و ارمنستان باقی میماند یا نه اما پاسخ به این پرسش آن است که این موافقتنامه پاسخ صریحی در این خصوص ندارد و بر اساس تخصص روسها در آن کلیگویی شده و تمام این موارد مسکوت مانده و آنچه این موافقتنامه بطور واضح و صریح بدان پرداخته استقرار مرزبانان روسی در این منطقه است. یعنی حاصل موافقتنامه عملا گرفتن مدیریت این منطقه قفقاز جنوبی بدست روسهاست. روسها با راهی که از طریق این موافقتنامه بدست آوردهاند وارد منطقه شده و در آن مینشینند و کم کم پهن میشوند. همانطور که فوقا در سابقه روسها ذکر شد آنها در توضیح و توجیه موافقتنامه برای راضی کردن همه طرفها در مذاکرات استادند، اما آرام آرام و به مرور زمان در موقع مناسب اهداف استراتژیک خود را در منطقه اعمال خواهند کرد».
وزارت خارجه دولت دوازدهم هیچگونه توجهی به این گزارشها نکرد و حسگرهای وزارت خارجه به هیچ وجه حساسیت و آلارمی نسبت به این فرصتطلبی روسها نشان نداد و با چشم پوشی و غفلت، عملا رضایت داد که این نطفه روسی در منطقه قفقاز جنوبی در جوار مرزهای ما منعقد شود. این غفلت وزارتخارجه با روی کار آمدن دولت سیزدهم نیز ادامه یافت تا جنگ سوم قره باغ اتفاق افتاد و قره باغ سقوط کرد و عملا لزوم موجودیت کریدور لاچین برای ارامنه از بین رفت. با فروپاشی کریدور لاچین برای ارامنه قاعدتا لزوم موجودیت کریدور زنگزور برای آذریها نیز باید از بین میرفت (که روسها نمیخواستند از بین برود) و لذا برعکس شد، چون این کریدور مطلوبیت ویژه برای اهداف آذریها و ترکها داشت، با فضای پیروزی آذریها پیگیری برای برپائی آن برجستهتر شد. در این روند بود که تازه ایران متوجه خطر امنیتی و استراتژیکی پیش رو گردید و در این مرز مانور نظامی کرد و هشدارهای جدی در سطوح عالی به سران ترکها و آذریها و ارامنه داد. ایران خطر نفوذ ناتو را از طریق این کریدور میدید و هشدارهای جدی میداد.
هشدارهای جدی ایران که بخصوص اخیرا بهسطح رهبری نیز رسیده بود عملا طرفهای آذری-ترکی را نسبتا آرام کرد.
در این روند آرام سازی بود که بالاخره در روزهای گذشته طرف و طراح و مبدع اصلی کریدور زنگزور یعنی روسها لازم دیدند و علنا وارد صحنه شدند و بهطور جدی بر لزوم برپایی کریدور زنگزور تصریح و تاکید کرده و به پیگیری آن جانی تازه دادند. دیپلماسی و وزارتخارجه ایران آشفته و هراسان و متعجب شد که چگونه روسها بهدنبال یک کریدور برای ناتو هستند و لذا وزارتخارجه هنوز در خواب غفلت بود و متوجه نبود که در واقع در اصل، این کریدور یک کریدور روسی و با اهداف استراتژیکی روسهاست که در واقع روسها طمع و علاقه ترکها و آذریها را موتور محرکه برپائی آن کرده بودند. اکنون روسها از همین طریق ایران را توجیه میکنند که این کریدور روسی است و اجازه نفوذ از آنرا به ناتو نخواهند داد و بر این اساس مواضعشان در این خصوص از ابتدا ثابت بوده و تغییری نکرده است.
غفلت وزارتخارجه در دولت دوازدهم شروع شد و در دولت سیزدهم ادامه یافت و وزارتخارجه دولت چهاردهم هم که همان وزارتخارجه دولت دوازدهم است. در بحران قفقاز جنوبی این تنها غفلت وزارتخارجه نبود و غفلت بزرگ وزارتخارجه در دولت دوازدهم عدم شناخت بموقع از بههم خوردن موازنه در قفقاز جنوبی و عدم پیش بینی وقوع جنگ دوم قره باغ و شکست ارمنستان بود که ایران در معرض عمل انجام شده قرار گرفت و مجبور به استقبال از روندی شد که عملا به نفوذ رقبای خود منجر شد. همان غفلت بزرگی که وزارتخارجه در دولت سیزدهم نیز مرتکب شد و عدم توازن و جنگ سوم قره باغ و شکست کامل ارمنستان و سقوط قره باغ را پیش بینی نکرد و باز در معرض عمل انجام شده قرار گرفت آنچنانکه طرفهای مقابل ما را از قفقاز به مرز زنگزور رساندند. در هر حال و با هر توجیهی که روسها بکنند و... پل بزنند یا تونل بزنند و... کریدور زنگزور یک گشایش ژئواستراتژیکی همه جانبه سیاسی امنیتی و اقتصادی برای روسها است و یک تنگنای ژئواستراتژیکی همه جانبه برای ایران است.
اساس راه کار اصولی باید بر این اصل استوار باشد که احداث کریدور امنیتی برای دوران شرایط جنگی است و نباید شرایط جنگی را حفظ و آنرا تداوم داد. اکنون کریدور ارمنی لاچین برچیده شده و لذا عملا آن بیانیه سه جانبه منتفی شده و دو کشور در مرزهای قانونی بین المللی مستقر شدهاند. در شرایط جدید باید همه برای برقراری صلح همه جانبه حرکت کنیم. در شرایط صلح، راههای مواصلاتی صلح آمیز هم ارمنستان برای آذربایجان و هم آذربایجان برای ارمنستان برقرار خواهد بود مانند راههای مواصلاتی ایران و ترکیه و روسیه همه ارتباطات و رفت و آمدهای صلح آمیز بین همه کشورهای همسایه فراهم و برقرار خواهد بود. اکنون همه کشورها باید در این مسیر برقراری صلح همه جانبه حرکت کنیم و نه اینکه بدنبال احداث کریدور امنیتی برای شرایط جنگی باشیم.
نمونه نحوه مواجهه وزارتخارجه با بحران قفقاز نشان میدهد که سنسورها و حسگرهای وزارتخارجه بویژه در شرایط کنونی بین المللی بسیار حساس و سیال و بی ثبات جهان در حال گذار در حد لازم و ضروری نیستند. بر این اساس بنده در هفتم مرداد سال ۱۴۰۱ طی یک نامه سرگشاده به مرحوم رئیس جمهوری محترم وقت، این موضوع بسیار مهم را تشریح کرده و تاکید نمودم که تداوم وضعیت کنونی وزارتخارجه و عدم اصلاح و تحول اساسی در وزارتخارجه، بالقوه خطر تهدید امنیت ملی برای کشور است و منجر به اعمال محدودیت و در تنگنا قرار گرفتن کشور توسط دیگر کشورها خواهد شد. لطفا بخشی از این نامه را ملاحظه بفرمائید:
«جهان کنونی جهان در حال "گذار" است گذر از جهان تک قطبی بسوی جهان چند قطبی، مشخصه جهان در حال "گذار" نه مشابه جهان تک قطبی و نه مشابه جهان دو قطبی و چند قطبی است. جهان در حال "گذار" جهانی است که در آن سیستم امنیتی استراتژیکی ساختارهای نظام جهانی دچار بی ثباتی و سیالیت شده و ثبات و صلبیت نظامهای جهانهای تک قطبی و چند قطبی را ندارد. تاریخ نشان داده که جهان در حال "گذار" جهانی خطرناک است و در ابتدای قرن بیستم دو جنگ جهانی در جهان در حال "گذار" آن زمان بوقوع پیوست. در جهان سیال در حال "گذار" کشورها فرصت برای توسعه سیطره و نفوذ خود میابند و لذا تحرکات توسعه طلبانه افزایش میابند و کشورها بسوی جایگاه یابی و "جایگاه سازی" جدید حرکت میکنند. بی ثباتی و سیالیت نظام جهان در حال "گذار" هم فرصت است و هم تهدید. اگر کشوری با هوشیاری و پویائی از سیالیت نظام جهانی بموقع بهره برداری و جایگاه یابی و جایگاه سازی کند توسعه نفوذ سیطره خواهد داد و گرنه اگر غفلت کند کشورهای دیگر برایش جایگاه سازی خواهند کرد و قلمرو و حوزه نفوذش را محدود خواهند نمود. مناقشه اخیر قره باغ و توسعه نفوذ ترکیه و رژیم صهیونیستی در جوار مرزهای شمال غربی ایران و تلاش آنها برای محدود کردن موقعیت ایران در منطقه قفقاز جنوبی نمونه اخیر این فرایند جهانی است.
همانطور که این تجربه (بحران قفقاز) نشان داد در صورت غفلت ما از فرصت تاریخی و عدم شناسائی موقعیت و جایگاه یابی و جایگاه سازی متناسب و بموقع، طرفهای دیگر از فرصت سیالیت جهانی استفاده کرده و برای خود جایگاه سازی حداکثری کرده و ما را محدود و یکطرفه کرده و برای ایران جایگاه محدود در تنگنا تحمیل خواهند کرد و عملا این فرصت بزرگ به تهدید تبدیل خواهد شد. در این راستا باید توجه کنیم که ساختار دیپلماسی کل کشور متصلب و سنگین و بر اساس دوران تصلب نظام جهانی ساخته و شکل گرفته و نهادینه شده است.
این ساختار متناسب با پویائی و سیالیت دوران "گذار" نمیباشد و لذا برای ساختار دیپلماسی کل کشور تحول اساسی در تمام ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری و چابک سازی متناسب با پویائی و سیالیت دوران "گذار" ضرورت اجتناب ناپذیر است.»
بنده با توجه به اهمیت و حساسیت این موضوع بلافاصله بعداز روی کار آمدن رئیس جمهور جدید و فقط سه روز بعداز انتخابات در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال جاری طی نامهای سرگشاده به رئیس جمهوری محترم جدید در چارچوب همان نامه به رئیس جمهور فقید نکته بسیار مهم فوق در خصوص لزوم تحول اساسی در وزارتخارجه را تصریح و تاکید کردم.
نگاه حضرتعالی به وزارتخارجه میتواند بیشتر متاثر از وضعیت جهادی دهههای اول باشد. اما بنده با شناخت عمیق و همه جانبهای که از وضعیت کنونی دستگاه دارم، تحول اساسی در وزارتخارجه با تغییر ساختار حاصل نمیشود. تا کنون تقریبا هر وزیری که روی کار آمده دوباره ساختار را تغییر داده و مرتب وزارتخارجه بالا پایین و چپ و راست شده، اما نهایتا حاصل، تفاوتی نکرده است، چرا که از کوزه همان تراود که در اوست. باید در وزارتخارجه دگرگونی و تحول اساسی عمیق و همه جانبه آنچنان انجام پذیرد که حسگرهای بسیار حساس و هوشمند مطابق با شرایط حساس و سیال و بی ثبات جهان در حال گذار بیابد. جهان در حال گذار مانند جهان با ثبات تک قطبی یا دو قطبی نیست که وزارتخارجه ما عادت دارد عموما در مورد رویدادها بصورت انفعالی پدافندی عمل نماید، در جهان گذار هر لحظه تحولی جدید در پیش است. در جهان کنونی، حسگرهای وزارتخارجه نه تنها رویدادها را باید با دقت رصد کنند تا در رویدادها منفعلانه تحت مدیریت دیگر کشورها پدافندی کشانده نشود بلکه حتی لازم است حسگرها شرایط پیش رو را پیشاپیش آنچنان رصد کنند تا مبتکرانه و پیشتازانه قبل از وقوع رویدادهای سیاسی، آفندی و با ابتکار سیاسی وارد عمل شویم. در صورتیکه هرچه سریعتر این تحول اساسی و همه جانبه در وزارتخارجه انجام نپذیرد ما مرتب دچار اینگونه غفلتها شده و منفعلانه اجبارا تحمیل هزینه بر امنیت ملی خواهیم داشت. تجربه نشان داده که وزارتخارجه ما قادر به اجرای موفق هرگونه استراتژی متوازن چه با شرق و یا با غرب نیست و برعکس با غفلتها و انفعال و عدم توجه و رسیدگی و خنثی سازی بهموقع، موجب بروز تنش و بحران و بی ثباتی حتی در روابط خوب با کشورها نیز میشود.
نظر شما :