تحلیل روان‌شناسی رئیس جمهوری امریکا چیست؟

ترامپ و مساله خودشیفتگی

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ | ۱۴:۰۴ کد : ۱۹۶۸۶۱۶ آمریکا یادداشت
علی فیروز آبادی، استاد دانشگاه و روانپزشک: ترامپ همانند بسیاری از خودشیفته های تاریخ رفتارهایی دارد که اگر بتوان در قالب یک واژه بیان کرد، به دسته شاخه اختلالات شخصیتی تعلق می گیرد و هر کدام از این گروه اختلال شخصیتی خصوصیات مشترکی دارند که آنان را از دو گروه یعنی گروه A و C جدا می کند.
ترامپ و مساله خودشیفتگی

علی فیروز آبادی، استاد دانشگاه و روانپزشک*

دیپلماسی ایرانی: همانطور که می دانید سه نفر از روانپزشکان آمریکایی دانشگاه هاروارد، اطلاعیه ای مبنی بر هشدار در مورد وجود رگه های اختلال شخصیت و مشکلات روانپزشکی در ترامپ صادر کرده اند، که در اینباره بحث و مناقشه ای بین روانپزشکان در سطح آمریکا به وجود آمد.  این مسأله همچنین خارج از آمریکا بین روانپزشکان مطرح شده است. به گفته روانپزشکان این موضوع نقص قانون گلدواتر (1) است که بیان می کند تشخیص روانپزشکی باید منحصر به اتاقِ درمان باشد و روانپزشکان حق ندارند بدون معاینه و بررسی بالینی فرد تشخیص بدهند. عده ای دیگر نیز بیان می کنند این قانون زیاد از حد سخت گیرانه است؛ چرا که در حوزه های دیگر مانند محیط زیست، اقتصاد، جامعه شناسی و بسیاری از حوزه های دیگر صاحب نظران هشدارهایی می دهند که قرار نیست لزوما منطبق با واقعیت باشد. بنابراین چه دلیلی دارد وقتی گروهی از روانپزشکان احساس می کنند فردی که رشتۀ سیاست را به دست گرفته احتمال دارد بعدها تصمیماتی بگیرد که این تصمیمات براساس منطق و خرد سالمی نیست، چه دلیلی دارد آنها نتوانند هشدار بدهند؟ از این رو به دنبال این احساس خطر روانپزشکان انگشت خود را بر مسأله وجود احتمالی اختلال شخصیت خود شیفته (نارسیستیک)[2] گذاشته اند. اینکه ترامپ یا بعضی از رهبران سیاسی دنیا در گذشته و حال تا چه حد بر این ویژگی شخصیتی منطبق هستند و یا تا چه حد می توان گفت این ویژگی ها در حد اختلال است و خطر وجود یک رهبر خود شیفته برای صلح جهانی تا چه حد است؛ جای بحث دارد. ترامپ اولین یا آخرین فرد در گروه رهبران نیست که بسیاری را قربانی اهداف جاه طلبانه خود می کند. آنچه بیان می شود بر پایه قیاس در مورد گذشتگان و شواهدی است که می توان در رفتار و خصلت های شخصیتی ترامپ مواردی را با قید اما و اگر مطرح کرد.

ترامپ همانند بسیاری از خود شیفته های تاریخ رفتارهایی دارد که اگر بتوان در قالب یک واژه بیان کرد، به دسته B[3] اختلالات شخصیتی تعلق می گیرد. هر کدام از چهار اختلالی که در این گروه قرار می گیرند خصوصیات مشترکی دارند که آن را از دو گروه دیگر یعنی گروه [4]A و[5] جدا می کند. یکی از ویژگی های مهم افراد خودشیفته توجه طلبی و جاه طلبی آنهاست و اینکه تنهایی را تاب نمی آورند و دوست دارند همیشه در معرض توجه باشند و به قول معروف چشم ها را به سمت خودشان خیره کنند. هر کدام از این افراد از ابزار و روش و تمهید خودشان استفاده می کنند اما آنچه در مورد شخصیت خود شیفته مهم است؛ پرستیژ، قدرت، شأن و مقام اجتماعی است که برای جبران حس کمبودهای شخصیتی درونی آنها است. جنبه هایی که در معیارهای تشخیصی DSM[6] به آن بیشتر اشاره می شود، در واقع وجود یک الگوی گسترده از بزرگ منشی و عظمت طلبی، نیاز به توجه و تحسین و فقدان همدلی است که در رفتار و وجنات و سکنات ترامپ مشاهده می شود و اینکه از هر چیزی برای تشخص، خودنمایی و دیده شدن استفاده می کند. یکی دیگر از ویژگی های شخصیت های خود شیفته این است که از شریک زندگی، زن یا مردی که در کنار آنها است به عنوان ویترینی برای نمایش دادن استفاده می کنند که این در رفتار ترامپ و استفادۀ خاصی که از زن هایی که در کنارش هستند، مشاهده می شود. البته نکته مد نظر این است که نباید مقوله های معیارهای شخصیتی، بهنجار یا ناهنجار بودن را به شکل سیاه و سفید نگاه کرد. بنابراین زمانی که از ویژگی شخصیتی، برای مثال از اختلال شخصیت هیستریونیک (نمایشی)[7] صحبت می شود به طور حتم صفات طبیعی و بهنجار نیز وجود دارد و این موضوع در مورد سایر اختلالات شخصیتی نیز صدق می کند. در اختلال خود شیفته از یک طرف با بزرگ منشی و عظمت طلبی زیاد رو به رو هستیم و از طرف دیگر با حس حقارت شدید و کم دیدن توان خود یا دست کم گرفتن خود که هیچکدام از نظر روانشناختی مطلوب نیست. ویژگی هایی همچون دوست داشتن، حس احترام به کرامت نفس خود و رعایت معیارهایی که به سلامت جسمی و روانی فرد کمک کند و اینکه فرد به خودش اجازه ندهد شرایطی را دنبال کند که در آن عزت نفس تهدید شود، از ویژگی های مهم شخصیت نرمال هستند. اما در مقابل در خود شیفتگی شاهد یک حس اعتماد به نفس بادکنکی که در واقع جبرانی برای حس حقارت است و تبدیل به غیر عادی بودن و اختلال می شود، هستیم. بنابراین جاه طلبی سالم تا آن حد که به فرد کمک کند که از پس بسیاری از کارها برآید و منجر به اهل عمل بودن شود و شخص برای رسیدن به اهداف خود بیشتر تلاش کند، مفید است. اما اگر به حد اختلال برسد، می تواند منجر به تغییراتی شود که بهای آن را بشریت بپردازد. هیتلر و ترومن با انداختن بمب های اتمی بر روی سر مردم بشریت را وادار به پرداختن بهای سنگین کردند. 

وقتی از خود شیفتگی صحبت می شود، از یک راه حل جبرانی که در آن فرد به سمت قطب مقابلی که نقطه شروعش حس حقارت و کهتری و احساس کمبود است، پیش می رود. هیتلر در زمان کودکی به مادر خود وابسته بود و حس حقارت زیادی او را رنج می داد. در جریان جنگ جهانی اول، به عنوان سرجوخه، هیچ ارتقا مقامی پیدا نکرد و پس از بازگشت از جنگ، یک فرد آس و پاس بود. اما چون به خوبی نقاشی می کشید، سعی کرد به آکادمی نقاشی وین وارد شود. او 3- 4 بار در کنکور شرکت کرد و در نهایت رد شد. در نهایت بدون اینکه بخواهد هویت اجتماعی خاصی برای خود دست و پا کند، جذب گروه های شبه نظامی شد. در وجود بسیاری از افراد خوشیفته تاریخ رد پای حس حقارت مشاهده می شود. ترامپ در دوران کودکی بیش فعال و شر بوده است. والدینش برای کنترل شرارتش او را در سن 13 سالگی به مدرسه نظامی می فرستند. او تا زمان دریافت دیپلم در همان مدرسه بوده و شخصیت قلدرمآبانه داشته است. او در برخی از رشته های ورزشی موفقیت هایی به دست آورد و افرادی را دور خود جمع کرد و به نوعی حالت رهبرمآبانه داشت. وقتی از یک مشکل شخصیتی در مقام اختلال صحبت می شود، در واقع در عمل فقط 10 تا 15 درصد افراد دارای معیارهای خالص یک اختلال شخصیتی واحد هستند و در اکثر موارد ترکیبی از دو یا چند اختلال شخصیتی مشاهده می شود. در مورد ترامپ باید رگه هایی از شخصیت ضد اجتماعی[8] در ترکیب با شخصیت خود شیفته وجود داشته باشد که خود را در قالب عدم رعایت معیارهای وجدانی، اخلاقی و اهمیت ندادن به این معیارها نشان دهد.

اگرچه حق نداریم از راه دور درباره یک نفر با قاطعیت اظهار نظر تشخیصی داشته باشیم؛ اما بدون شک ترامپ صفاتی از خود شیفتگی و  ضداجتماعی بودن را دارد اما اینکه آیا به درجه اختلال می رسد یا نه به این شیوه و بدون ارزیابی نمی توان با قطعیت پاسخ داد. اگر بخواهیم از تقسیم بندی میلون استفاده کنیم شخصی مانند ترامپ اگر دارای اختلال شخصیتی خود شیفته باشد، ترکیبی از خود شیفتگی و ضد اجتماعی را دارد که زیرمجموعه بی مرام در اختلال شخصیتی خود‎ شیفته جا می گیرد، اما ممکن است رگه هایی از آن سه اختلال شخصیت دیگر هم که با اختلال شخصیت هیستریونیک مخلوط می شود، وجود داشته باشد. به طور خلاصه می توان گفت جنبه هیجانی که بالقوه می تواند برای یک سیاستمدار مخرب باشد همان احساسی بودن و تکانه ای بودن است که در ترامپ نیز دیده می شود. بسیاری از افراد بر اساس تصمیمات آنی و تکانه ای دست به اقداماتی زده اند که ضررهای زیادی به جامعه بشریت وارد کرده است. یک سیاستمدار باید درایت، مدیریت و تدبیر داشته باشد در حالیکه این صفات در ویژگی های اختلالات شخصیتی شاخهB  وجود ندارد. ترامپ در دوره تبلیغات انتخاباتی خود شعارهایی از جمله بازگرداندن عظمت به آمریکا مطرح می کرد و بخشی از جامعه که او را سمبل دستیابی به خواسته های سرکوب شده خود می دانستند، از وی حمایت می کردند. در مقابل ترامپ، اوباما هیچگاه شخصیت احساساتی نداشت. می توان گفت او از جمله روسای جمهور آمریکا بود که در بسیاری  موارد از طریق تعقل، و تدبیر عمل می کرد. شاید مقایسه شخصیت ترامپ با اوباما صرف نظر از اینکه چه خصلت هایی دارند، این باشد که اوباما ویژگی های یک شخصیت نرمال و بهنجار را داشت.

در نهایت با وجود سخت گیری هایی که احزاب آمریکا برای رسیدن فردی به ریاست جمهوری به کار می برند، اما ترامپ از منظر روانشناختی مورد بررسی قرار نگرفت.  شاید به این دلیل که خود جامعه اکراه دارد که در معرض ارزیابی روانشناختی قرار گیرد و به نوعی از این بابت عریان شود.
* متن سخنرانی در گروه علمی دیالوگ

 

[1]  Goldwater Rule

[2] Narcissistic personality disorder

[3] کلاستر B شامل چهار اختلال شخصیت هیستریونیک، نارسیستیک، مرزی و ضداجتماعی است.

[5] کلاستر C سه اختلال شخصیت وسواسی-جبری، وابسته و اجتنابی را در برمی گیرد.

[6] Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders

[7] Histrionic personality disorder

[8] Antisocial personality disorder

انتشار اولیه: سه شنبه 6 اردیبهشت 1396 / انتشار مجدد: چهارشنبه 20 اردیبهشت 1396

کلید واژه ها: اختلال شخصیتی خودشیفتگی دونالد ترامپ علی فیروزآبادی


نظر شما :