سه سطح تحلیل از رژیم صهیونیستی درقبال حمله به غزه

۲۰ مرداد ۱۳۹۳ | ۱۴:۲۷ کد : ۱۹۳۶۹۶۳ سرخط اخبار

جنگ نابرابر غزه اوج تهاجم اسرائیل به فلسطینی ها در سال 2014 است که معادلات حاکم بر روابط اعراب و اسرائیل را برخلاف پیش بینی ها برهم زد. تهاجم زمینی، هوایی و دریایی اسرائیل به غزه از معدود تهاجماتی بود که در منازعه گروه های مقاومت فلسطین و اسرائیل برخلاف پیش بینی ها شروع شد. نوشتار حاضر با بررسی زمینه های این جنگ به تحلیل رویکرد رژیم صهیونیستی در جنگ کنونی می پردازد.

تحلیل رویداد

روند تحولات منطقه ای و داخلی و همزمانی آن با تحولات پیچیده روابط بین المللی از یک سو و تعارض بیش از حد در روند دیدگاهها میان بازیگران اصلی در مناقشه سنتی عربی- اسرائیلی  از دیگر سو، مقدمه ای شد تا به سان آتش زیرخاکستر، به فاجعه غزه منتج شود. صرفنظر از دلائل و پیش زمینه های این جنگ و رویکرد تهاجمی به نواز غزه، رویکرد رژیم صهیونیستی در این مقطع برجستگی بیشتری دارد. برهمین پایه در سه سطح  داخلی، منطقه ای و  بین المللی قابل بررسی است.

الف)  اهداف داخلی اسرائیل از حمله به غزه:  در هر دو سوی طرف اسرائیلی-  فلسطینی  روندهایی مشاهده می شود که تندروهای اسرائیلی را در تنگاه قرار می دهد. نتانیاهو قبل از رویایی با حماس و جریان های مقاومت، با انتقادات تند حزب یش آتید و رفاه طلبان اسرائیلی روبه روست. این جریان اخیر در انتخابات گذشته پارلمانی زنگ خطر را برای تندروها به صدا درآورد، تا جایی که به عنوان برنده دوم انتخابات شناخته شد. در چنین شرایطی، تداوم افراط گرایی، زمینه مناسبی برای ناکامی های نتانیاهو است و به احتمال زیاد، با افزایش هزینه های جنگی، بیشتر خواهد شد.

به طور ی که براساس برآورد کارشناسان و مطبوعات رژیم صهیونیستی، هزینه هر روز حمله به غزه را 150 میلیون شِکِل و هزینه کل جنگ تا روز بیست و پنجم را 4 میلیارد شِکِل معادل حدود یک میلیارد و سیصد میلیون دلار تخمین زدند. (به نقل از خبرگزاری فارس ،29/4/93) این بدان معناست که در میان مدت، نتانیاهو بازنده بازی است. گرچه در کوتاه مدت می تواند با فریب افکار ساکنان سرزمین های اشغالی تا حدی از حیثیت خود دفاع نماید، اما در نهایت بازنده اصلی بحران غزه خود نتانیاهو خواهد بود که در انتخابات بعدی با دشواری های عدیده ای روبه رو خواهد شد و حزب کارگر و یش آتید با دست بازتری به صحنه انتخابات خواهند آمد.

در نقطه مقابل این وضعیت متضاد، در داخل فلسطینی ها، همسویی آنان علیه سیاست های رژیم غاصب بیشتر می شود، تا جایی که گفته می شود جریان مقاومت به کرانه باختری رود اردن و تشکیلات رام الله سرایت خواهد نمود. زمینه این گمانه زنی ها، همسویی و اتحاد جریان فتح و حماس در تشکیلات دولت ائتلاف ملی است.

در نزد فلسطینی ها این واقعیت وجود دارد که اسرائیل اولا غاصب است و زمینه بازگشت آوارگان را فراهم ننموده است، ثانیاً اسرای زندانیان در بند را آزاد نکرده است و ثالثا به مرزهای 1967 بازنگشته و نهایتا اینکه ادامه شهرک سازی ها در کرانه باختری رود اردن با سرعت بیشتری در جریان است.

نکته مهمتر اینکه در این زمینه، تشکیلات رام الله و ابومازن به این نتیجه رسیده اند که ادامه این روند در کوتاه مدت تجاوزگری اسرائیل را بیشتر خواهد نمود. بر همین اساس بود که ابومازن  در 16 می 2011 ، در نیویورک تایمز مقاله ای  به چاپ رساند و ضمن اشاره به آوارگی خود و خانواده اش در سالهای اشغال فلسطین توسط اسرائیل، اعلام نمود که می خواهد بر اساس مرزهای 1967 دولت فلسطین را به پایتختی بیت المقدس شرقی اعلام نماید.( mahmood abbas,2011)

در اوایل ماه آوریل 2014 دولت بنیادگرای نتانیاهو به این نتیجه رسیده بود که همگرایی فتح و حماس و ملاقات های ابومازن و خالد مشعل، جبهه جدیدی علیه رژیم غاصب به وجود خواهد آورد. ناکامی های جان کری از یک سو و تلاش های ایران، قطر و ترکیه و استقبال کشورهای اسلامی از اتحاد فتح و حماس بیانگر اهمیت این اتحاد برای آینده فلسطین است و بدون شک یکی از اهداف رژیم غاصب از جنگ کنونی، ایجاد شکاف بین فتح و حماس و جلوگیری از مذاکرات سازش بین مشعل و ابومازن بود.

تمایل ابومازن به اتحاد با حماس و تشکیل دولت جدید در سه سال اخیر بیشتر شده است، به ویژه آنکه دولت خودگردان در رام الله می توانست به صورت دولت دربیاید. چرا که جمعیت، سرزمین و حکومت رام الله وجود داشت و بر اساس گزارش های صندوق بین الملی پول و بانک جهانی، تشکیلات خودگردان فلسطین توانسته بود اقتدار لازم برای حاکمیت را به دست آورد. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در گزارش آوریل  اذعان داشت دولت فلسطینی ظرفیت تمام عیار یک دولت را دارد،(2011 report of imf. In april).

این گزارش نقش مهمی در تحرکات ابومازن داشت. در آوریل 2014 نمایندگان فتح و حماس می توانستند گام های اساسی برای تشکیل دولت واحد بردارند و حمایت قطر از آنان حتی به ساکنان نوار غزه و کرانه باختری رسیده بود. در چنین شرایطی حمله اسرائیل به غزه گامی مهم برای برهم زدن اتحاد و همسویی فتح و حماس است.

تخریب زیرساخت های غزه یکی دیگر از اهداف داخلی اسرائیل از حمله به غزه است. اسرائیل به توانایی مقاومت آگاه است و با توجه به همین توانایی است که تخریب زیرساخت های غزه در دستور کار اسرائیل قرار دارد.

نوع بمباران مناطق غیرنظامی مؤید وضعیت فوق است که در قالب حمله به بیمارستان ها، مدراس، دانشگاهها، مراکز درمانی و مساجد توسط جنگنده های رژیم صهیونیستی دنبال می شود. نکته مهمتر در این زمینه، حمله جنگنده های اسرائیلی به مدرسه سازمان ملل بود که تعجب خود این سازمان ها را برانگیخت. 

ب) اهداف منطقه ای اسرائیل از حمله به غزه : عمده ترین دلیل منطقه ای بحران غزه، احیاء ارتش و تفوق نیروهای دولتی علیه تندروهای جبهه النصره در سوریه است. برحسب برآوردهای میدانی، ارتش سوریه در منطقه القلمون، حماء، ریف ادلب و دمشق، پیروزهای عمده ای به دست آورده و با پیشروی ارتش، شکاف عمده ای در اردوگاه مخالفان اسد به وجود آمد(خبرگزاری فارس، 6/5/93)

با سوگند ریاست جمموری مجدد بشار اسد، این فرضیه تثبیت شد که تفوق مجدد محور مقاومت، یکی از دلائل جنگ جدید غزه است. نکته مهمتر اینکه ایران به عنوان اصلی ترین حامی جبهه مقاومت با اعلام حمایت از حماس و راهبردهای این جنبش، مقدمات تفوق و همسویی مقاومت با ایران را فراهم نمود.

تاکیدات رهبران نظامی و سیاسی حماس از جمله محمد الضیف رئیس گردان های عزالدین قسام بر پایداری مقاومت و حمایت خالد المشعل از کمک های مادی و معنوی ایران، بیانگر این بود که محور مقاومت برخلاق تصور عمومی، در نبردهای میدانی آرایش جدیدی پیدا کرده است. این آرایش جدید، یکی از دلائل اسرائیل از جنگ جدید غزه است.

رهبران محور مقاومت به خوبی می دانند که با ثبات سیاسی در سوریه و ورود مجدد حماس به سوریه، نبرد اسرائیل و جبهه مقاومت حتمی است. تاکیدات بشار الاسد بر انتقام از اسرائیل با اعلام اینکه سوریه و محور مقاومت جبهه جولان را علیه رژیم غاصب آغاز خواهد نمود، به این معناست که هدف اسرائیل از جنگ جدید در واقع نوعی پیشدستی علیه تفوق محور مقاومت در منطقه است.

در این راستا حماس با توجه به جایگاه ویژه ای که دارد، نقش مهمی در راهبردهای امنیتی رژیم صهیونیستی دارد و حذف حماس یکی از اهداف بلندمدت منطقه ای این رژیم در جنگ غزه است.

ج)  اهداف بین المللی اسرائیل از حمله به غزه : در سطح بین الملل که از آن به عنوان سطح سیستمیک یاد می شود، بین سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی نوعی ارتباط متقابل وجود دارد. این ارتباط از طریق لابی آیپک در راستای تامین منافع این رژیم تحقق می پذیرد.

امنیت رژیم صهیونیستی همواره اصلی ترین عامل در سطح سیستمیک و پیوند منافع آمریکا و غرب با اسرائیل است. در این راستا تلاش های جان کری برای حل منازعه اعراب و اسرائیل، یکی از سیاست های آمریکا برای حل منازعه اعراب و اسرائیل و تامین امنیت این رژیم با رویکر نرم بوده است که البته ناکام ماند.

  باراک اوباما یک هفته بعد از شروع جنگ، از سیاست های اسرائیل علیه حماس دفاع نمود، می توان به این نتیجه پی برد که در سطح بین الملل، امنیت اسرائیل به عنوان یکی از اهداف اصلی حمله به غزه است، که با سکوت جامعه بین المللی علیه جنایات این رژیم همراه بود.

آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی در قبال غزه هنوز موضع واحدی دارند و گروههای مقاومت را جریانی تروریستی می دانند که تعاریفی متفاوت از اصول و قواعد حقوق بین الملل است. در حالی که تناسب حملات اسرائیل در جنگ اخیر، عدم تناسب در تجاوز را به خوبی نشان می دهد. مفقود شدن سه نوجوان اسرائیلی، هیچ تناسبی با حملات برق آسا و ددمنشانه این رژیم ندارد.

این در حالی است که همین حمله اگر علیه یکی از هم پیمانان آمریکا انجام می گرفت، با وساطت این کشور، صدور قطعنامه قطعی بود و همچون حالا با وتوی آمریکا مواجه نمی شد.

چشم انداز رویداد

حمله برق آسای اسرائیل و عدم تناسب این حملات با موضوع مفقودشدن سه نوجوان اسرائیلی در حالی صورت گرفت که اولا جهانیان در بحبوحه رویداد جام جهانی 2014 بودند و در ثانی منطقه نیز در چالش نوین گروههای تندرو بسر می برد.

بنابراین موقعیت زمانی و مکانی حملات جدید غزه بیانگر برنامه ریزی این حمله قبل از مفقود شدن این سه نوجوان اسرائیلی و سوءاستفاده این رژیم از مساله سه نوجوان برای رسیدن به اهداف خاصی صورت گرفته است که ماهیت استراتژیکی دارد.

اتحاد فتح و حماس و توانایی این دو سازمان برای اداره امور فلسطینی ها و ساخت فلطسنی توسعه یافته، همسو با ویرانی ساختارهایی است که به بهانه حضور نیروهای مقاومت، توسط رژیم صهیونیستی تخریب می شود. تجربه گذشته گروههای فلطسنی نشان می دهد که فتح و حماس به سوی یک سازمان واحد حرکت می کنند و ساخت مجدد زیرساخت ها با توجه به هماهنگی کشورهای اسلامی، در میان مدت حل خواهد شد.

شهادت بیش از 2000 فلسطینی و زخمی شدن بیش از 10000 هزار فلسطینی تا لحظه نگارش متن، بیانگر این است که اسرائیل به ماهیت اتحاد و همسویی فلسطینی ها پی برده است.

تجربه گذشته بیانگر این است که تجاوزات مکرر اسرائیل عمدتا با بهانه های پوچ صورت گرفته و این رژیم، در ورای سیاست های اعلامی و ظاهری، سیاست هایی را دنبال می کند که ماهیتی استراتژیکی دارند که در صدد است تا حماس را از صحنه فلسطین خارج و با توسعه سرزمینی و شهرک سازی، سلطه خود بر فلسطین را ادامه دهد.

اما دامنه قدرت حماس و توان منطقه ای آن نشان داد که قدرت تخریب حماس در صورت طولانی شدن جنگ، به مراتب بیشتر است و با کشتار غزه، موقعیت حماس هم در دیپلماسی عمومی و هم در نبردهای میدانی، بیشتر شده است.

حماس و جریان های مقاومت برای جهانیان اثبات نمودند که رژیم جعلی که با مظلوم نمایی و اغراق در هلوکاست شکل گرفته، اکنون با بربریت و وحشی گری، به بزرگترین ناقض حقوق بشر تبدیل شده است. 

پی نوشت ها:

1- به نقل از خبرگزاری فارس :29/4/93 در : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930429001049#sth

2- خبرگزاری فارس، 6/5/93 در: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930505001460#sth

3- mahmood abbas,2011,16 may,

4- 2011 report of imf. In april.

کلید واژه ها: حماس رژیم صهیونیستی زیرساخت های غزه


نظر شما :