سرمایههای خارجی به ایران میآیند؟
دکتر فرخ قبادی در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد نوشت:
چندی پیش رئیس جمهور کشورمان اظهار کردند که چنانچه تحریم ها برداشته شود و مناسبات ایران با دیگر کشورهای جهان به حالت عادی بازگردد، اقتصاد ایران طی سه دهه آینده در زمره 10 اقتصاد بزرگ جهان درخواهد آمد. پیش از آنکه به ارزیابی این پیش بینی خوش بینانه بپردازیم، لازم است چند نکته مهم مورد توجه قرار گیرد.
در حال حاضر، با توجه به تولید ناخالص داخلی کشورما (براساس برابری قدرت خرید)، ایران نوزدهمین اقتصاد بزرگ جهان به شمار می رود، اما باید تاکید شود که بزرگی اقتصاد یک کشور، با درآمد سرانه و سطح زندگی مادی مردم آن کشور مقولات جداگانه ای هستند. در حال حاضر تولید ناخالص داخلی سرانه در ایران (بر مبنای برابری قدرت خرید) 12.800 دلار است که از این لحاظ رتبه یکصد و سوم را دارد. بد نیست این نکته نیز یادآوری شود که میانگین تولید ناخالص داخلی سرانه جهان (شامل همه کشورهای فقیر و غنی) 13.100 دلار است.
با این همه، افزایش تولید ناخالص داخلی و پیوستن ایران به «باشگاه» 10 اقتصاد بزرگ جهانی، با فرض عدم تغییرات شدید در عوامل دیگر، رویدادی مبارک و تحسین برانگیز خواهد بود؛ اما آیا چنین واقعه ای مقدور یا محتمل است؟ یادمان باشد که رشد اقتصادی کشور ما طی 2 سال گذشته منفی بوده و در این بازه زمانی، تولید ناخالص داخلی کشور حداقل 7 درصد کاهش یافته است؛ ضمن آنکه فساد اداری در کشورنیز سیر صعودی کم سابقه ای یافته و اکنون در میان 177 کشور بررسی شده به رتبه 144 رسیده است و در دیگر شاخص های موثر در بهره وری و رشد اقتصادی هم کشور ما رتبه های نا امید کننده ای را به خود اختصاص داده است.
با این تفاصیل، تعبیرسخنان رئیس جمهور محترم به عنوان یکی از وعده های معمول سیاستمداران، نباید تعجبی را برانگیزد. در حقیقت این درست همان استنتاجی بود که نویسنده این سطور، به آن دست یافت؛ اما بازخوانی دقیق تر سخنان رئیس جمهور و نیز وقایعی که طی هفته های گذشته شاهد آن بوده ایم (از جمله سفر هیات های خارجی به ایران) و از همه مهم تر، مطالعه مقالاتی که این روزها در نشریات اقتصادی معتبر جهان به چاپ می رسند، تصویر دیگری را به ذهن متبادر می سازد.
تصویری که نه تنها پیش بینی رئیس جمهور محترم را محتمل می سازد؛ بلکه این سوال را هم پیش می آورد که چرا اقتصاد ما به حال وروز کنونی افتاده و چرا دیگران چیزهایی می بینند که ظاهرا ما از آنها غافل مانده ایم و به جای بهره گیری خردمندانه از موهباتی که در دسترس ما است به دست خود اقتصاد کشورمان را به قهقرا می بریم.
ظاهرا چندی پیش یکی از موسسات سرمایه گذاری بزرگ خارجی، اقتصاددان خبره ای به ایران فرستاده تا درمورد شرایط اقتصاد کشور ما تحقیقاتی انجام دهد. پس از بازگشت، کارشناس مذکور مقاله ای نوشته که بلافاصله در چندین نشریه و سایت بازرگانی معروف منتشر شد (ازجمله در بلومبرگ، وال استریت ژورنال و ...). مطالب این مقاله هم خواندنی است و هم تاسف انگیز. به بخشی از نوشته ایشان و واکنش هایی که برانگیخته توجه کنید:
35 سال پس از انقلاب و تنش های کم و بیش مداوم با جهان غرب، به نظر می رسد که ایران راه تنش زدایی را در پیش گرفته است. اگر تنش زدایی ادامه یابد، ایران خیلی زود به یکی از داغ ترین مقصدهای سرمایه گذاری خارجی بدل می شود. کشوری بزرگ با موقعیت جغرافیایی مناسب با بدهی خارجی ناچیز و میلیاردها بشکه نفت در زیرزمین هایش. این قطعا می تواند یکی از اقتصادهای نوظهور باشد که همه مایلند در آن سرمایه گذاری کنند.
ایران از موقعیت جغرافیایی بسیار مناسبی برخوردار است. گذرگاهی بین اروپا، روسیه، بازارهای پررونق کشورهای حاشیه خلیج فارس و نزدیک به کشورهای منفک شده از شوروی سابق در آسیای میانه که نیاز به همه چیز دارند ... شهروندان ایرانی از نظر سواد وضعیت مناسبی دارند، به ویژه جوانان که هم تحصیلات خوبی دارند و هم از قابلیت بالایی در حوزه فناوری اطلاعات برخوردارند. کشوری با 9 درصد ذخایر نفتی جهان که می تواند علاوه بر ارز آوری، نیازهای داخلی یک اقتصاد پررونق را تامین کند و با سطح دستمزدهایی (به دلار) که به نحوی چشمگیر از ترکیه یا حتی چین پایین تر و کم و بیش مشابه ویتنام است! کمتر کشور در حال توسعه دیگری را می توان یافت که چنین چشم اندازی داشته باشد. بنابر این دلایل، هرگاه تحریم ها برداشته شوند، سیلی از سرمایه های خارجی به سوی این کشور روانه خواهد شد.
درست است که در صورت برداشته شدن تحریم ها، نخستین مقصد سرمایه گذاری های خارجی، بخش های نفت، پتروشیمی، معدن و گاز طبیعی خواهد بود؛ اما ایران بخش کشاورزی بزرگی هم دارد که نیازمند سرمایه گذاری است و بنیاد صنعتی آن هم خوب است. علاوه بر اینها صنعت هتلداری که بعد از انقلاب و خروج خارجی ها کار زیادی در آن صورت نگرفته، سخت توسعه نیافته و نیازمند سرمایه گذاری است. با جمعیت 77 میلیونی، بازار مصرف ایران نیز بسیار جذاب به نظر می آید.
البته مشکلات متعددی هم در اقتصاد ایران وجود دارد. با این همه برداشته شدن تحریم ها به خودی خود فضای مناسبی برای سرمایه گذاری های گسترده پدید می آورد. دسترسی ایران به بازارهای جهانی، در کنار پول ارزان این کشور، به صادرات رونق چشمگیری خواهد بخشید. به عقیده این کارشناس اقتصادی، از برخی جنبه ها، بازسازی اقتصاد ایران به 2 دهه زمان نیاز دارد. اما از جنبه های دیگر با گذشت یکسال، بهبود چشمگیری را شاهد خواهیم بود. و می افزاید: «زیرساخت ها در ایران بسیار پیشرفته تر و بهتر از اغلب اقتصادهای در حال توسعه و حتی نوظهوری است که من از آنها بازدید کرده ام. و باید بگویم که من کشورهای زیادی را دیده ام.»
از این سخنان پیدا است که سرمایه گذاران خارجی خوش بینی ریاست جمهور را اغراق آمیز نمی پندارند. این نکته نیز آشکار است که از دیدگاه آنان ایران بازار بکری است که گشوده شدن آن سودهای کلانی نصیب آنها خواهد ساخت. سوال دشوارتر را ما باید پاسخ دهیم. چرا کشوری که طی 10 سال گذشته نزدیک به هزار میلیارد دلار درآمد ارزی داشته، اکنون باید به انتظار سرمایه گذاران خارجی باشد تا ما را از این مخمصه نجات دهند؟ کدام یک از مزیت هایی که این کارشناس برای اقتصاد کشور ما برشمرده (غیر از گرانی بی معنای پول ملی که آن هم دست پخت خودمان بود)، درسال های پیش وجود نداشت که از آنها برای شکوفایی اقتصادمان بهره برداری کنیم؟ آیا مقدور نبود که به جای واردات بی رویه و ریخت وپاش های آن سال ها، درآمدهای ارزی هنگفت خودمان را صرف سرمایه گذاری های مولد و بهسازی زیرساخت ها کنیم و در عین حال شرایط مناسبی را برای ورود سرمایه گذاران خارجی و فناوری های پیشرفته فراهم سازیم؟
برای بی تدبیری های گذشته، شهروندان کشور ما تاوان سنگینی پرداخته اند. باشد که در این بزنگاه باز هم کج راهه را برنگزینیم و منافع ملی را فدای سودهای بادآورده و رانت خواری گروه های ذی نفوذ نسازیم.
چندی پیش رئیس جمهور کشورمان اظهار کردند که چنانچه تحریم ها برداشته شود و مناسبات ایران با دیگر کشورهای جهان به حالت عادی بازگردد، اقتصاد ایران طی سه دهه آینده در زمره 10 اقتصاد بزرگ جهان درخواهد آمد. پیش از آنکه به ارزیابی این پیش بینی خوش بینانه بپردازیم، لازم است چند نکته مهم مورد توجه قرار گیرد.
در حال حاضر، با توجه به تولید ناخالص داخلی کشورما (براساس برابری قدرت خرید)، ایران نوزدهمین اقتصاد بزرگ جهان به شمار می رود، اما باید تاکید شود که بزرگی اقتصاد یک کشور، با درآمد سرانه و سطح زندگی مادی مردم آن کشور مقولات جداگانه ای هستند. در حال حاضر تولید ناخالص داخلی سرانه در ایران (بر مبنای برابری قدرت خرید) 12.800 دلار است که از این لحاظ رتبه یکصد و سوم را دارد. بد نیست این نکته نیز یادآوری شود که میانگین تولید ناخالص داخلی سرانه جهان (شامل همه کشورهای فقیر و غنی) 13.100 دلار است.
با این همه، افزایش تولید ناخالص داخلی و پیوستن ایران به «باشگاه» 10 اقتصاد بزرگ جهانی، با فرض عدم تغییرات شدید در عوامل دیگر، رویدادی مبارک و تحسین برانگیز خواهد بود؛ اما آیا چنین واقعه ای مقدور یا محتمل است؟ یادمان باشد که رشد اقتصادی کشور ما طی 2 سال گذشته منفی بوده و در این بازه زمانی، تولید ناخالص داخلی کشور حداقل 7 درصد کاهش یافته است؛ ضمن آنکه فساد اداری در کشورنیز سیر صعودی کم سابقه ای یافته و اکنون در میان 177 کشور بررسی شده به رتبه 144 رسیده است و در دیگر شاخص های موثر در بهره وری و رشد اقتصادی هم کشور ما رتبه های نا امید کننده ای را به خود اختصاص داده است.
با این تفاصیل، تعبیرسخنان رئیس جمهور محترم به عنوان یکی از وعده های معمول سیاستمداران، نباید تعجبی را برانگیزد. در حقیقت این درست همان استنتاجی بود که نویسنده این سطور، به آن دست یافت؛ اما بازخوانی دقیق تر سخنان رئیس جمهور و نیز وقایعی که طی هفته های گذشته شاهد آن بوده ایم (از جمله سفر هیات های خارجی به ایران) و از همه مهم تر، مطالعه مقالاتی که این روزها در نشریات اقتصادی معتبر جهان به چاپ می رسند، تصویر دیگری را به ذهن متبادر می سازد.
تصویری که نه تنها پیش بینی رئیس جمهور محترم را محتمل می سازد؛ بلکه این سوال را هم پیش می آورد که چرا اقتصاد ما به حال وروز کنونی افتاده و چرا دیگران چیزهایی می بینند که ظاهرا ما از آنها غافل مانده ایم و به جای بهره گیری خردمندانه از موهباتی که در دسترس ما است به دست خود اقتصاد کشورمان را به قهقرا می بریم.
ظاهرا چندی پیش یکی از موسسات سرمایه گذاری بزرگ خارجی، اقتصاددان خبره ای به ایران فرستاده تا درمورد شرایط اقتصاد کشور ما تحقیقاتی انجام دهد. پس از بازگشت، کارشناس مذکور مقاله ای نوشته که بلافاصله در چندین نشریه و سایت بازرگانی معروف منتشر شد (ازجمله در بلومبرگ، وال استریت ژورنال و ...). مطالب این مقاله هم خواندنی است و هم تاسف انگیز. به بخشی از نوشته ایشان و واکنش هایی که برانگیخته توجه کنید:
35 سال پس از انقلاب و تنش های کم و بیش مداوم با جهان غرب، به نظر می رسد که ایران راه تنش زدایی را در پیش گرفته است. اگر تنش زدایی ادامه یابد، ایران خیلی زود به یکی از داغ ترین مقصدهای سرمایه گذاری خارجی بدل می شود. کشوری بزرگ با موقعیت جغرافیایی مناسب با بدهی خارجی ناچیز و میلیاردها بشکه نفت در زیرزمین هایش. این قطعا می تواند یکی از اقتصادهای نوظهور باشد که همه مایلند در آن سرمایه گذاری کنند.
ایران از موقعیت جغرافیایی بسیار مناسبی برخوردار است. گذرگاهی بین اروپا، روسیه، بازارهای پررونق کشورهای حاشیه خلیج فارس و نزدیک به کشورهای منفک شده از شوروی سابق در آسیای میانه که نیاز به همه چیز دارند ... شهروندان ایرانی از نظر سواد وضعیت مناسبی دارند، به ویژه جوانان که هم تحصیلات خوبی دارند و هم از قابلیت بالایی در حوزه فناوری اطلاعات برخوردارند. کشوری با 9 درصد ذخایر نفتی جهان که می تواند علاوه بر ارز آوری، نیازهای داخلی یک اقتصاد پررونق را تامین کند و با سطح دستمزدهایی (به دلار) که به نحوی چشمگیر از ترکیه یا حتی چین پایین تر و کم و بیش مشابه ویتنام است! کمتر کشور در حال توسعه دیگری را می توان یافت که چنین چشم اندازی داشته باشد. بنابر این دلایل، هرگاه تحریم ها برداشته شوند، سیلی از سرمایه های خارجی به سوی این کشور روانه خواهد شد.
درست است که در صورت برداشته شدن تحریم ها، نخستین مقصد سرمایه گذاری های خارجی، بخش های نفت، پتروشیمی، معدن و گاز طبیعی خواهد بود؛ اما ایران بخش کشاورزی بزرگی هم دارد که نیازمند سرمایه گذاری است و بنیاد صنعتی آن هم خوب است. علاوه بر اینها صنعت هتلداری که بعد از انقلاب و خروج خارجی ها کار زیادی در آن صورت نگرفته، سخت توسعه نیافته و نیازمند سرمایه گذاری است. با جمعیت 77 میلیونی، بازار مصرف ایران نیز بسیار جذاب به نظر می آید.
البته مشکلات متعددی هم در اقتصاد ایران وجود دارد. با این همه برداشته شدن تحریم ها به خودی خود فضای مناسبی برای سرمایه گذاری های گسترده پدید می آورد. دسترسی ایران به بازارهای جهانی، در کنار پول ارزان این کشور، به صادرات رونق چشمگیری خواهد بخشید. به عقیده این کارشناس اقتصادی، از برخی جنبه ها، بازسازی اقتصاد ایران به 2 دهه زمان نیاز دارد. اما از جنبه های دیگر با گذشت یکسال، بهبود چشمگیری را شاهد خواهیم بود. و می افزاید: «زیرساخت ها در ایران بسیار پیشرفته تر و بهتر از اغلب اقتصادهای در حال توسعه و حتی نوظهوری است که من از آنها بازدید کرده ام. و باید بگویم که من کشورهای زیادی را دیده ام.»
از این سخنان پیدا است که سرمایه گذاران خارجی خوش بینی ریاست جمهور را اغراق آمیز نمی پندارند. این نکته نیز آشکار است که از دیدگاه آنان ایران بازار بکری است که گشوده شدن آن سودهای کلانی نصیب آنها خواهد ساخت. سوال دشوارتر را ما باید پاسخ دهیم. چرا کشوری که طی 10 سال گذشته نزدیک به هزار میلیارد دلار درآمد ارزی داشته، اکنون باید به انتظار سرمایه گذاران خارجی باشد تا ما را از این مخمصه نجات دهند؟ کدام یک از مزیت هایی که این کارشناس برای اقتصاد کشور ما برشمرده (غیر از گرانی بی معنای پول ملی که آن هم دست پخت خودمان بود)، درسال های پیش وجود نداشت که از آنها برای شکوفایی اقتصادمان بهره برداری کنیم؟ آیا مقدور نبود که به جای واردات بی رویه و ریخت وپاش های آن سال ها، درآمدهای ارزی هنگفت خودمان را صرف سرمایه گذاری های مولد و بهسازی زیرساخت ها کنیم و در عین حال شرایط مناسبی را برای ورود سرمایه گذاران خارجی و فناوری های پیشرفته فراهم سازیم؟
برای بی تدبیری های گذشته، شهروندان کشور ما تاوان سنگینی پرداخته اند. باشد که در این بزنگاه باز هم کج راهه را برنگزینیم و منافع ملی را فدای سودهای بادآورده و رانت خواری گروه های ذی نفوذ نسازیم.
نظر شما :