عدم وجود مفهوم اعتدال در ادبیات بین الملل

سیاست خارجی بدون ادراک منطقه ای نتیجه ای ندارد

۲۱ اسفند ۱۳۹۲ | ۲۲:۳۰ کد : ۱۹۳۰۰۰۸ اخبار اصلی
دکتر ابراهیم متقی بر این باور است حوزه امنیت خاورمیانه به گونه ای است که عربستان در صدد است تا فضای قدرت و فضای وضع موجود منطقه را به نوعی تغییر دهد و در چنین شرایطی گسترش بحران، افزایش رویارویی و افزایش جدال علیه ایران اجتناب ناپذیر است.
سیاست خارجی بدون ادراک منطقه ای نتیجه ای ندارد

دیپلماسی ایرانی: دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه در همایش سیاست خارجی اعتدال گرا که در مرکز مطالعات و امور بین الملل وزارت امور خارجه برگزار شد، به بیان دیدگاه خود پیرامون مساله اعتدال گرایی در روابط بین الملل پرداخت. متن سخنرای به شرح زیر است:

قبلا از اینکه بحثم را شروع کنم در ارتباطات با موضوع سیاست خارجی اعتدال گرا، یک کلام طنزگونه که مربوط به چرچیل است را می گویم و بعد بر آن اساس بحث را ادامه می دهم. چرچیل روزی به مراسم تشییع جنازه، هنگام بازگشت گفت برویم و ببینیم قطعه سیاستمداران و کارگزاران چه افرادی از دوستان قدیمی دار فانی را وداع گفته اند. رفت و دید روی سنگ قبر نوشته جرج مک، سیاستمداری صدیق بود. از دوستش سوال کرد، در این قبر دو نفر دفن شده اند؟ گفت نه یک نفر. گفت اگر سیاستمدار است، پس چرا صدیق است؟ اگر صدیق است، پس چرا سیاستمدار است؟ این همان بحث و دغدغه ای است که هانس مورگنتا در کتاب سیاست بین ملت ها داشت. این دغدغه که ذات سیاست و ذات سیاست خارجی چیست؟ ذات سیاست مبتنی بر قدرت است. و ذات سیاست خارجی، تابعی از مولفه های قدرت و امنیت است. وقتی که ما این بحث را در کتاب های کلاسیک داریم که نظام بین الملل ماهیت آنارشیک دارد، در فضای آنارشی صرفا بازیگرانی قادر خواهند بود ایفای نقش و بر چالش ها غلبه کنند که موضوع مربوط به سیاست قدرت را درک کنند.

یکی از شاخص های سیاست قدرت این است که فرایندها و دکترین ها در فضای آموزه ها قرار نگیرد. آموزه ها مخرب سیاست خارجی است. بنابراین در یک کلام که اگر واقعا سیاست خارجی اعتدال گرا، با ذات سیاست خارجی و با ذات فضای آنارشی در محیط بین الملل همخوانی ندارد. سیاست خارجی باید ماهیت قدرت محور داشته باشد و دیگر آنکه سیاست خارجی نباید دست خوش فرایندهای آموزه ای و به قول مورگنتا جنگ صلیبی باشد. در برخی از مواقع و به خصوص مقطع زمانی که ما دانشگاهیان در هم اینجا بحث های هولوکاست را مطرح می کردند، یک نشانه ای از جنگ صلیبی حاصل شده بود. آن یک نشانه نادیده گرفتن سیاست قدرت است. یک نشانه دیگر همین بحث سیاست خارجی اعتدال است. هر بازیگری که در فضای سیاست خارجی نگاهش آموزه جنگ صلیبی یا اعتدال باشد، قادر نخواهد بود تا اهداف و منافع ملی اش را تامین کند. در فضای روابط بین الملل هرگاه کشوری بگوید که من از الگوی اعتدال بهره می گیرم، بازیگر دیگر این رویکرد در قالب اعتدال نمی پذیرد. این بحث هایی است که جان مرشایمر در کتاب تراژدی قدرت های بزرگ دارد. انعطاف یک بازیگر در فضای سیاست بین الملل در هر حوزه ای نشانه ضعف تلقی خواهد شد. به همان گونه ای که بزرگنمایی کردن نشانه های قدرت به منزله یک نوع جدال صلیبی تلقی می شود.

بحثی که دارم این است که بسیاری از قالب های ادارکی دولت، با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از این دولت مجموعه های مربوط به مرکز تحقیقات استراتژیک بوده اند و مرکز تحقیقات استراتژیک هم عموما در دفتر مطالعات و وزارت خارجه حاشیه ای شده بودند، آنجا ارتباط پیدا می کردند، اگر ادراک عمومی دولت بر این باشد و ادبیات در این قالب قرار گیرد که راهبری که در پیش می گیرد، راهبرد اعتدال است و این اعتدال به منزله نادیده گرفتن قالب های بنیادین مربوط به منافع ملی یک کشور برای ادامه حیات باشد، مطمئنا چالش اجتناب ناپذیر خواهد بود. بخش عمده این دولت میراث دوران هاشمی رفسنجانی را دارد و در آن مقطع زمانی الگوی ارتباط با محیط منطقه ای در قالب روابط با عربستان بر اساس تنش زدایی قرار داشت. باقی ماندن بقایای ادراک تنش زدایی مربوط به دهه 1370 در دهه 1390 که فضای امنیت منطقه ای و قالب های گفتمانی کاملا دگرگون شده، چالش هایی را ایجاد خواهد کرد.

بحث اصلی ما این است  که آیا با واقعیت های حوزه سیاست خارجی مگر رودرو نیستیم؟ مگر هر روز نمی بینیم که یک نوع جدال، انفجار، جنگ، رویارویی و ترور علیه اهداف سیاست خارجی در یمن، لبنان، عراق و در سوریه و در همه جایی که حوزه نفوذ ما وجود دارد، شکل نمی گیرد؟ این مساله یا بیانگر این است که ما در وضعیت افول قدرت قرار داریم یا بیانگر این است که در فضای فرسایش قرار گرفته ایم، کارن دان هاوس یک بحثی را در کتاب برادر بزرگتر داشت و حرفش این بود که قدرت های بزرگ عموما افولشان ناشی از سوهاضمه است. یعنی به اندازه ای گسترش قدرت را ایجاد می کنند که قابلیت لازم را برای پشتیبانی و حمایت از زیرساخت های منافعشان نخواهند داشت. امروز فضای سیاست منطقه ای رادیکالیزه شده است. در یک دورانی ما سیاست منطقه ای را رادیکالیزه می کردیم. امروز در شرایطی قرار داریم که فضای امنیت منطقه ای با نشانه هایی از رادیکالیزه شدن، بحران، رویارویی و حتی جنگ صلیبی از سوی یک بازیگر دیگر به نام عربستان سعودی همراه شده است. به این ترتیب آیا بحثی که وجود دارد این است که سیاست خارجی اعتدال اگر به مفهوم پذیرش واقعیت های موجود است، یعنی اینکه فرایند موجود یک فرایند معطوف به عقب نشینی خواهید داشت. دوم اینکه الگوی تعامل در فضایی که سفارت خانه و نیروها و متحدانت و به قول کلازویچ نقاط ثقل استراتژیکت مورد هدف قرار می گیرد، چه باید باشیم؟ متحدین نقطه ثقل استراتژیک است. حوزه نفوذ نقطه ثقل استراتژیک است. قالب های ایدئولژیکی که مبنای ارزش دارد، نقاط ثقل استراتژیک است. حوزه تحرک در این شرایط قرار می گیرد. بنابراین بحثی که وجود دارد این است که ما متاسفانه در طی سال های گذشته_ 4 سال گذشته _ در یک فضای نادیده گرفتن واقعیت های محیط امنیتی قرار گرفته بودیم. از آن زمانی که احمدی نژاد هم از فضای مربوط به رویارویی به حوزه مصالحه شیفت کرد، احساس می کرد که پایگاه قدرتش در داخل کاهش پیدا کرده، پس می تواند از حوزه سیاست خارجی موقعیتش را ارتقا دهد. زمانی که اسناد ویکی لیکس منتشر شد و در این اسناد سفیر عربستان در آمریکا، به صراحت اعلام می کند که شرایط برای زدن سر مار آماده شده یعنی جنگ را علیه ایران به نوعی آغاز کنید و ما حمایت می کنیم، پاسخ مقامات رسمی ما این بود که ما با همسایگان زندگی می کنیم. زمانی که بحث های مربوط به اسناد و مطالبی اسنودن مطرح شد، درست همین واکنشی که آن زمان مطرح کرده بودیم را الان مطرح می کنیم.

احساسمان این است که با کشور و فضایی که در شرایط رویارویی با ما قرار گرفته و صف آرایی اش ماهیت نامتقارن دارد، ما می توانیم از طریق مذاکرات دیپلماتیک و دیدارهای دیپلماتیک کارها را پیش ببریم. من سفر روحانی به عربستان را در قالب سیاست خارجی اعتدال گرا تحلیل می کنم و در این قالب به مساله نگاه می کنم که معادله رویارویی با نمادهای قدرت ما اگر خواسته باشد، ماهیت دیپلماتیک داشته باشد، به هیچ وجه نتیجه ای نخواهد داشت. امروز فضای خاورمیانه، فضایی است که در قالب نشانه هایی از جنگ دست نشانده قرار داریم. فضای لبنان نشانه های جنگ دست نشانده را نشان می دهد. فضای عراق نشانه هایی از جنگ دست نشانده را نشان می دهد. در دوران گذشته بازیگرانی که در فضای جنگ دست نشانده قرار داشتند، مورد حمایت یک قدرت بزرگ جهانی قرار می گرفتند.

امروز بازیگرانی که در فضای جنگ دست نشانده قرار دارند، مورد حمایت بازیگران منطقه ای قرار می گیرند. در فضای جنگ دست نشانده  منطقه ای که ماهیتش بهره گیری از الگوهای نامتقارن است، مهمترین مساله برای امنیت ملی کشورها، این است که معادله قدرتشان را سازماندهی کنند. آیا معادله قدرت از طریق وضع موجود حاصل می شود یا حفظ وضع موجود؟ حوزه امنیت خاورمیانه به گونه ای است که عربستان در صدد است تا فضای قدرت و فضای وضع موجود منطقه را به نوعی تغییر دهد و در چنین شرایطی گسترش بحران افزایش رویارویی، افزایش جدال علیه ایران اجتناب ناپذیر است. نه تنها ایران، بلکه حوزه های جدال در یک فضایی قرار می گیرد که من آن را نقطه تقاطع ایران و شیعه می دانم. یعنی در هرکجای خاورمیانه که حوزه تلاقی نفوذ و گسترش ایران و همچنین نقش آفرینی گروه های شیعی وجود داشته باشد، برخورد، رویارویی و ادامه چالش اجتناب ناپذیر است. بنابراین بحثی که دارم این است که اگر به سیاست قدرت نپردازیم و اگر سیاست قدرت را در فضای کنش نامتقارن منطقه ای در یک اقدام متقابل با آن برخورد نکنیم و اگر مرزبندی هایمان را در شرایط کاملا شفاف قرار ندهیم، در آن وضعیت هیچ گاه قادر نخواهیم بود تا برای آینده حتی محدود به نتایج امنیتی دست پیدا کنیم. برای اینکه چالش هایی در آینده به گونه ای فراگیر تری از حوزه منطقه ای به حوزه داخلی ایران سرایت پیدا نکند، طبیعی است که مهمترین معادله مان این است که الگوی تعامل خودمان را در سیاست بین الملل بر اساس قابلیت هایی که داریم تعریف کنیم. به یاد داشته باشیم بر اساس مفاهیم بین الملل، هیچ گاه و هیچ نظریه پردازی برای بازیگران منطقه ای واژه Power  به کار نگرفته است. Power واژه ای است مربوط به بازیگرانی که می توانند، چندین حوزه قدرت را با همدیگر متعادل کنند. بنابراین باید بدانیم که یک بازیگر منطقه ای در حفاظت از منافع خودش چگونه باید با بازیگران منطقه ای رقیبی که در فضای جنگ صلبیبی قرار گرفته است، جدال کند. جنگ صلیبی و رادیکالیزه شدن سیاست در خاورمیانه را باید یکی از انعکاس های عدم کاربرد سیاست قدرت در برخورد با موضوعات راهبردی دانست.

نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که اعتدال در ادبیات روابط بین الملل هیچ کدام از نظریه پردازان چنین مفهوم و ادبیاتی را به کار نگرفته اند. دیگر آنکه کسانی که سیاست مبتنی بر appeasement ( دلجویی ) را به کار می گیرند، خودشان نمی گویند که ما appeasement هستیم؛ appeasement سازش می شود.با compromise فرق می کند. خودشان می گویند ما ) compromise سازش ) هستیم. ولی مساله ای که وجود دارد، نتیجه کدام است؟ نکته دیگری که باید توجه داشت بحثی که مطرح می کنم مربوط به شرایط فعلی نیست، مربوط به سه سال قبل است. ما در تحلیلمان از راهبرد عربستان و الگویی که ما باید در فضای منطقه ای داشته باشیم، دچار اشتباه هستیم. یعنی چی؟ یعنی اینکه بازیگری که جنگ نامتقارن دست نشانده را در سطوح مختلف در فضای ائتلاف منطقه ای با اسرائیل در فضای ائتلاف فروملی و در فضای ائتلاف فراملی انجام می دهد، شما باید بدانید که در برخورد با این چه اقدامی را باید انجام دهید. چالش اصلی امروز در این فضا قرار دارد. نکته بعدی این است که عموما مهمترین مساله سیاست خارجی مبتنی بر ادراک است. بحث اصلی perception و misperception است. یک موضوع جدی سیاست خارجی است. زمانی که ادراکت این باشد که جهان بعد از جنگ جهانی دوم دیگر ابزار نظامی در درونش کاربرد نداشته، حرفی که وزیر خارجه و همچنین خانم افخم گفته اند، این نشان دهنده این است که درک دقیقی از ماهیت منازعه در حوزه سیاست بین الملل وجود ندارد. یا وقتی که این مساله مطرح می شود که جهان غرب باید حقوق هسته ای ما را به رسمیت بشناسد. شما صحبت های مقامات وزارت خارجه ما را طی 6 ماه گذشته بخوانید و بعد ببینید چقدر تغییر مواضع داده اند. مصاحبه در یک کشور خارجی انجام می شود، یک بحث مطرح می شود، چندین مرکز پرتنش خبری در ایران را مطرح می کنند، یک پاسخ معکوس آن داده می شود. درک این باشد که جهان غرب حقوق هسته ای ما را تضمین کند. مگر جهان غرب حقوق هسته ای را تضمین می کند؟ مگر تضمینی وجود دارد؟ در حوزه سیاست بین المللی که من خوانده ام هیچ تضمینی وجود ندارد. در زمان قرارداد 1919 مربوط به وثوق الدوله یکی از مخالفان آیت الله مدرس بود. سفیر انگلستان به خانه آیت الله مدرس آمد و گفت چرا شما با این قرارداد مخالف هستید؟ گفت من یک روحانی هستم و کاری ندارم شما بروید با سیاستمداران صحبت کنید. سفیر انگلستان گفت شما اگر نظرتان این باشد، سیاستمداران هم با شما هماهنگ خواهند بود و هرکدام از بندهای این قرارداد قبول نکنید ما ایران را عضو می کنیم. مدرس گفت من با بند یک مخالف هستم. بند یک چه بود؟ بند یک این بود که انگلستان استقلال و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت می شناسد. حرفی که مدرس زد این بود که چه چیزی وجود دارد که شما شان برای خودت قائل هستی که استقلال و تمامیت ارضی من را به رسمیت بشناسی؟ اگر امروز تو به رسمیت بشناسی ممکن است فردا خود تو هم بگویی که به رسمیت نمی شناسم. چرا؟ زیرا ما در بحث های سیاست خارجی بر روی این نکته تاکید می کنیم که فرایندها تغییر می کند، دوستان تغییر می کنند، سیاست ها تغییر می کند، دشمنان تغییر می کنند. بنابراین بحثی که داشت این بود که اگر استقلال و تمامیت ارضی حق ذاتی ماست نیازی به شناخت شما ندارد. حال این حق ذاتی کی تامین می شود؟ زمانی که تو قدرتت یک قدرت عامرانه ای باشد، توانت خوب باشد به قول روزولت چماق بزرگی در دست داشته باشی و آرام و با بخنده و صمیمی صحبت بکنی. در حالی که آن چماق در دست است. این یک بحث خیلی جدی است. برخی از مواقع ما ترکه ای داریم هر کسی که رد می شود یکی به آن می زنیم. موقعی هم هست که فکر می کنیم اگر دیپلماسی خنده را در پیش بگیریم می توانیم به مطلوبیت های راهبردی در شرایط بحران و تنش دست پیدا کنیم. فضای محیط امنیتی خاورمیانه امروز در مقایسه با سه سال پیش، پرمخاطره تر، بحرانی تر و امنیتی تر شده است و این فضا در آینده ای نزدیک تسری پیدا خواهد کرد. فکر نکنیم سیاستی که مبتنی بر اقدام متقابل و مرزبندی و ائتلاف بندی راهبردی نباشد به نتیجه ای خواهد رسید.

کلید واژه ها: اعتدال ابراهیم متقی


نظر شما :