نشست بزرگداشت روز ملی خلیج فارس در دفتر مطالعات
باید به سمت تنش زدایی گفتمانی حرکت کنیم
دیپلماسی ایرانی: دکتر حسین سلیمی، عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در نشست روز ملی خلیج فارس با موضوع «خلیج فارس و نظام بین الملل؛ چگونگی رویش گفتمان تنازعی در منطقه» به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی در این نشست که صبح امروز در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه برگزار شد با اشاره به اهمیت خلیج فارس در طول تاریخ گفت: «خلیج فارس در طول تاریخ بخشی از حوزۀ فرهنگی سیاسی و هویت ایرانیان بوده است. آنچه که در طی دگرگون شده است گفتمانهایی است که واقعیتهای انکارناپذیر را به نماد منازعه بدل میکند. مسائل سیاسی در چارچوب های گفتمانی و ساختارهای ذهنی متفاوت خود را نشان می دهند. در واقع این چارچوب ها و گفتمان های تنازعی که ماهیت، کارویژه و جایگاه مناطقی مثل خلیج فارس، یا جزایر سه گانه و ... را تحت تاثیر خود قرار می دهند. »
این استاد دانشگاه بحث خود را با این سوال آغاز کرد که «تحول ساختار نظام بینالملل چه تأثیری برگفتمانهای جاری و فراز و فرودهای سیاسی در خلیجفارس داشته است؟». او در پاسخ به این سوال ابتدا به شکل گیری گفتمان تنازعی در نظام بین الملل اشاره کرد و گفت: «ریشه این گفتمان تنازعی در نظام وستفالیای است. یعنی تا زمانی که دولت- ملت ها به تعریف وستفالیایی شکل نگرفتند و یا شروع به شکل گیری نکردند، خلیج فارس نماد منازعه و کشمکش نبود. با نضجگیری تدریجی نظام وستفالیایی که با تقابلها و دوئیتهای ایدئولوژیک همراه شد، خلیجفارس به یک مسئله در جهان مدرن بدل شد. از سوی دیگر جغرافیای سیاسی و وضعیت کنونی خلیج فارس محصول تحول نظام بینالملل پس از جنگ جهانی دوم است. در نتیجه خلیجفارس به تدریج به نمادی برای برخی ایدئولوژیهای آنتاگونیستی مثل ناسیونالیسم عرب برای تقابل با دگرهویتی شان بدل شد.
حتی زمانی که ایران قصد داشت تا مسئله سازی انگلیس در مورد جزایر را به جامعۀ ملل ارجاع دهد آنها میدانستند که این جزایر متعلق به ایران است.»
سلیمی با اشاره به این که در ابتدای قرن بیستم هیچکس تردیدی در فارس بودن خلیج فارس و گذرگاهها و جزایر آن نداشت به نوشته سرآرنولد ویلسون انگلیسی اشاره کرد که در سال 1928 ضمن تأکید بر نام خلیج فارس در مورد هویت آن مینویسد: «چه در گذشته و چه در حال هیچ گذرگاه آبی از نظر جغرافیدانان، باستانشناسان، سیاحان، سیاستمداران و بازرگانان به اهمیت خلیجفارس نبوده است. این گذرگاه آبی که فلات ایران را از سرزمینهای عربنشین جدا میکند بیش از 2200 سال است که هویت ایرانی داشته است.»
نایب رئیس انجمن علمی علوم سیاسی در این نشست با اشاره به این که مشکل امروز خلیجفارس محصول نظام وستفالیایی و ترکیب آن با نظامهای چند قطبی و دوقطبی است، گفت: « از نظر تاریخی نظام وستفالیایی در اروپا همراه با فروپاشی تدریجی صفویه در ایران بود که مدل متفاوتی از هویت ملی را بنیاد گذارده بود. در مدل متفاوت صفویه هویتهای محلی در جنوب خلیج فارس در مجموعۀ نوینی با نام ایران در هم تنیده بود و از نظر نظامی نیز باز تولید شده بود. از این رو در فضای گفتمانی آن دوره هیچ یک از قبایل ساکن در جنوب خلیجفارس، هویت خود را در تعارض با حاکمیت ایران و فارس بودن این خلیج نمیدیدند. بنابراین بنیاد تعارضات با اشغال استعمارگران تازه مدرن شده در این منطقه گذارده شد. بر این اساس می توان گفت که اگر مسئله دولتهای سرزمینی نبود و هویتها در درون مرزهای شناسایی شده بینالمللی معنی نمیگرفت، خلیجفارس یک هویت همیشگی بود و جزایر آن نیز هویت تاریخی خود را داشتند.»
این دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه به استقرار تدریجی قبایل حاکم در خلیج فارس در قرن نوزدهم اشاره کرد و گفت: «استقرار خاندان آلخلیفه در بحرین در 1797 که از زبورا یا قطر امروزی به بحرین کوچ کرده بودند با توافق با بریتانیا قطعی شد و پس از چند دوره اشغال جزیره توسط عمانیها و سعودیها در سال 1820 با توافق با بریتانیا که پس از کنگرۀ وین به قدرت اول جهانی بدل شده بودند تحقق یافت. حکومت محلی آلثانی در قطر نیز از اواخر قرن هجدهم آغاز شد و با تضعیف تدریجی عثمانی با توافق انگلستان پس از شکست عثمانی در جنگهای کریمه تحکیم شد و در نهایت با فروپاشی عثمانی در 1920 و با توافق انگلستان شکل گرفت. همچنین بنیاد امارات امروز پس از یک دوره درگیری، با پیمان آشتی میان شیخنشینهای جنوب خلیجفارس شکل گرفت که در 1835 امضاء شد و در 1892 تحکیم و تعمیق شد. از سوی دیگر اشغال جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس در 1903 توسط انگلستان بوده است و هیچ دولت ملت دیگری در آن زمان نبوده که ادعای مالکیت کند.»
دکتر سلیمی به تحول نظام بینالملل در دهۀ 1970 و استقرار تدریجی گفتمان تنازعی اشاره کرد و گفت: « در این دوره شاهد تحول مبنای هژمونی در جهان دو قطبی و خروج قطعی قدرتهای سنتی دوران چند قطبی از مناطق حساس بودیم. همچنین با شکلگیری متحدان منطقهای قدرتمند، مسائل اقتصادی در روابط قدرتها اهمیت بیشتری پیدا کردند. ظهور نفت به عنوان یک عنصر استراتژیک و کشف تدریجی منابع عظیم نفتی در سرزمینهای حاشیۀ جنوبی خلیجفارس در دهۀ 1960 از دیگر مسائلی بود که این تحول را رقم می زد. شکلگیری ناسیونالیسم ایدئولوژیک عرب، تقابل با ایران به جای اسرائیل، گفتمان ناصری و گفتمان بعثی از دیگر تحولاتی بودند که نمایانگر استقرار تدریجی گفتمان تنازعی بود.»
او در ادامه به بدل شدن تدریجی ایران به دگر هویتی اعراب در دهۀ 1970 اشاره کرد و گفت: «تشدید نظام دو قطبی و تقابل بلوک شرق و غرب در این دهه از عوامل موثر بر این دگر سازی هویتی بود. کشورهای عربی که به گونهای به بلوک شرق گرایش یافته و گفتمان عدالت گرای ظلم ستیز پیش گرفته بودند ایران را نمایندۀ بلوک سلطهگر غرب میدانستند. از اواخر دهۀ 1970 پیروزی اسلام گرایی انقلابی در ایران و گرایشهای غربگرایانۀ ناسیونالیستی در میان اعراب این تقابل و دوگانگی هویتی را که شکل معکوسی گرفته بود تشدید کرد. هرچه تنش بین ایران و مرکزیت نظام بین الملل تشدید شد، تنازع گفتمانی که در این زمینه وجود داشت پررنگ تر شد. خلیج فارسی که با انقلاب اسلامی می توانست نماد تضاد هویتی بین ایران و کشورهای عربی نباشد، بیشتر محل نزاع قرار گرفت. خصوصا این که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس جهش اقتصادی و مالی را تجربه کردند و توانستند از بنیه مالی خود برای حمایت از این گفتمان جدید استفاده کنند. مخصوصا آنها در محافل آکادمیک جهان نفوذ کردند و از ادبیات گفتمان ایرانی هیچ خبری نیست و ادبیاتی که کشورهای حاشیه خلیج فارس حامی مالی آن هستند تقویت می شود. بنابراین دوباره خلیج فارس به عنوان نماد این تنازع معنا پیدا کرد.»
سلیمی با اشاره به این که تحول در مبنای رابطه میان ایران و نظام بینالملل گفتمان جاری در جهان در مورد خلیجفارس را دگرگون خواهد کرد، گفت: «به نظر می رسد که تازمانی که این تنش بنیادین بین ایران و مرکزیت سیستم بین الملللی وجود دارد این تنازع گفتمانی و این نماد سازی از خلیج فارس و جزایر به عنوان نماد این گفتمان تشدید خواهد شد. و برعکس هرچه ما به سمت کاهش تنش با ساختارها و مرکز سیستم بین المللی حرکت کنیم این فضای تنازع گفتمانی کاهش پیدا خواهد کرد.»
سلیمی تشدید بحران سازی اخیر در مورد جزایر سهگانه را از بیم بهسازی روابط ایران با نظام بینالملل و تحول گفتمان جهانی دانست و گفت: «طرح دوباره مسئله ابوموسی در چند هفته گذشته گواهی بر صدق این مدعاست. درست در زمانی که ایران گام هایی برمی دارد که نشان دهنده کاهش فضای تنش با ساختار بنیادین نظام بین المللی است، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس سفر عادی بالاترین مقام یک کشور را به بخشی از سرزمین خود برای ایجاد فضای تنش مجدد بهانه می کنند تا از تنش زدایی احتمالی جلوگیری کنند. به نظر می رسد آن چیزی که چنین وضعیتی را چه بر نام و بر وضعیت استراتژیک خلیج فارس حفظ خواهد کرد تشدید گفتمان های تنازعی است. هرچه بیشتر بر طبل این تنازع کوبیده شود مسئله خلیج فارس تشدید خواهد شد و هرچه بیشتر تنش زدایی پیگیری شود این استحکام این هویت تاریخی بیشتر حفظ خواهد شد.»
این استاد دانشگاه در نهایت چنین جمع بندی کرد که «پدیده های مادی فقط در فضاهای ذهنی و گفتمانی هستند که معنا به خود می گیرند. چنانچه که الکساندر ونت اشاره کرد: «نیروی نظامی آمریکا مادیتی است ولی این برای مردم کانادا و در ذهنیت آنها معنایی دارد و برای مردم کوبا یا ایران معنایی دیگر دارد.» بر این اساس خلیج فارس یک واقعیت وحقیقت است و کسی نمی تواند نام و اسناد تاریخی آن را انکار کند ولی این حقیقت واحد در درون گفتمان های تنازعی معنای دیگر و کارویژه دیگری به خود خواهد گرفت و اگر ما بخواهیم این وضعیت دگرگون شود باید به سمت تنش زدایی گفتمانی حرکت کنیم. این سخن به این معنا نیست که اگر به سمت تنش زدایی با سیستم بین المللی حرکت کنیم همه مسائل حل می شود، بلکه مسئله این است که این که خلیج فارس و جزایر نماد تنازع هویتی شود ما را به سمت لاینحل شدن این موضوع خواهد برد. بنابراین نباید فضایی ایجاد کنیم که تضاد با ایران و بحران سازی در مورد نقاط حساس برای ایران به مبنای اتحاد و همدلی کشورهای عربی و نیز گفتمان جهانی همپیمانان قدرتهای بزرگ بدل شود. دنبال کردن گفتمان تنازعی از سوی ایران براین فضا دامن خواهد زد.»
نظر شما :