واشنگتن نسخه ویتنام را تجویز می کند
تغییر چهره آمریکا در افغانستان
پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسایل شبه قاره در گفتگو با دیپلماسی ایرانی اعتقاد دارد که واشنگتن به دنبال پیاده کردن نسخه ویتنام در افغانستان و افغانی کردن جنگ در این کشور است
دیپلماسی ایرانی : ایالات متحده از جنگ در افغانستان چه انتظاری دارد؟ چه سرانجامی در انتظار سربازان امریکایی است که قربانی سیاست های اشتباه دولتمردان خود در افغانستان شدند و بی توجه به اختلاف های فرهنگی و اعتقادی که با مردمان این سرزمین دارند با توهین به اعتقادات اسلامی آنها، آتش نفرت از خود را بیش از گذشته در دل افغان ها روشن نگاه می دارند. سیاست های امریکا چه در قالب شعار دموکراسی خواهی و حمله به افغانستان در سال 2001 میلادی باشد، چه در هیات ایجاد رعب و وحشت و به راه انداختن زندان گوآنتانامو در کوبا و بگرام در افغانستان و چه در قامت مصالحه با مخالفان و مذاکره با طالبان ، هیچ کدام دورنمای آنچنان مثبت و خوش بینانه ای را به ذهن متبادر نمی کند. پس از بیش از یک دهه حضور در افغانستان ، امریکایی ها خود را برای عقب نشینی از این کشور تا سال 2014 مهیا می کنند و مسئولیت زندان بگرام را هم به دولت افغانستان تحویل خواهند داد. نشانه هایی از عقب نشینی با چاشنی امتیاز دهی به طالبان با ابزار انتقال 5 فرمانده ارشد آنها از گوآنتانامو به قطر. ماجرای استقرار دفتر طالبان در قطر تقریبا قطعی است و آخرین اخبار حاکی از اعلام رضایت فرماندهان طالبان برای انتقال از گوآنتانامو به دوحه قطر است.
دیپلماسی ایرانی با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسایل شبه قاره، درباره تحولات اخیر در افغانستان گفت و گویی داشت که متن آن را در زیر می خوانید:
مسئولان امریکایی موافقت خود را با واگذاری مسئولیت زندان بگرام به دولت افغانستان اعلام کرده اند. دلیل پشت پرده موافقت امریکا با دولت افغانستان در ین خصوص را چه می دانید؟
دو مساله در این رابطه وجود دارد. 1. آقای کرزای روز گذشته اعلام کرده بود که آخرین مهلت برای امریکاییهاست که باید تصمیم بگیرند تا زندان بگرام را در اختیار دولت افغانستان قرار دهند. این مهلت دیروز پایان یافت و امریکاییها در نهایت موافقت کردند که این زندان را در اختیار دولت افغانستان قرار دهند. 2. مساله قرآنسوزی که در بگرام پیش آمد و با واکنشهای شدیدی در افغانستان و دیگر کشورهای مسلمان روبرو شد. به ویژه در اثر این واکنشها چندین ایالت در افغانستان دچار ناآرامی شد و حتی تعدادی نیز در این جریان کشته شدند. در نتیجه این دو این مساله سبب شد تا فشار بیشتری متوجه امریکاییها شود و آنها با واگذاری زندان بگرام به دولت افغانستان موافقت کرده تا اوضاع را تلطیف کنند.
آیا امریکا با وجود ناامنی های گسترده در افغانستان از حضور نظامی بیشتر در این کشور و به ثمر نشستن یک دهه اشغال افغانستان ناامید شده و خود را برای نوعی عقب نشینی مهیا می کند؟
خیر،من این باور را ندارم. البته مشکلات وجود دارد، اما این تصور که امریکایی ها از افغانستان خسته شدند، این کشور را ترک خواهند کرد و شکست خورند، نظریه خوشبیانه است و شاید بیشتر آرزوی کسانی است که فکر میکنند امریکا در افغانستان شکست خورده است. اما برداشت من این است که امریکاییها از افغانستان نخواهند رفت و تنها تغییر وضعیت میدهند.همانند تجربهای که در ویتنام داشتند، یعنی ویتنامی کردن جنگ. همان روند در افغانستان پیش میآید و مساله افغانستان تبدیل به افغانی کردن جنگ خواهد شد. امریکاییها برای اینکه تلفات ندهند و هزینههای نظامی خود را کاهش دهند، توافقنامه استراتژیکی با دولت افغانستان امضا خواهند کرد و چهار تا پنچ پایگاه نظامی به همراه نیروهای خود را در این کشور مستقر خواهند کرد. در نتیجه جنگ را به خود افغانها و نیروهای امنیتی آنها واگذارمیکنند. به نظر میرسد که اتفاق در حال حاضر در شرف رخ دادن است و امریکاییها آمادگیهای لازم را در این زمینه را فراهم میکنند. بنابراین میتوان تصور کرد که امریکاییها در این چارچوب تلاش میکنند تا این طرح را به پیش ببرند. چراکه تنها مساله افغانستان مطرح نیست، بلکه مساله کل منطقه و کنترل چین وروسیه در آینده نیز مطرح است که مساله مهمی برای امریکاییهاست، همچنین مساله هند و ایران نیز مطرح است. بنابراین اگر از این زاویه به مساله امریکاییها در افغانستان نگاه کنیم، به نظر نمیرسد که امریکاییها از ماندن در افغانستان خسته شدند و شکست را پذیرفته و از افغانستان خارج خواهند شد.
چند نماینده دولت افغانستان با حضور در زندان گوآنتانامو مقدمات انتقال 5 عضو طالبان به قطر را مهیا کردند. دورنمای این مذاکرات را چگونه ارزیابی می کنید؟
مدت هاست که مذاکرات پنهانی میان امریکاییها و طالبان وجود داشته است و امروزه این مذاکرات را علنی کردهاند. از آنجایی که تعدادی از سران طالبان همچنان در زندان گوانتانامو زندانی هستند یکی از شروطی که طالبان برای ادامه مذاکرات اعلام کردند، این است که زندانیان آنها از گوانتانامو خارج شوند. بنابراین زمانیکه صحبت از انتقال زندانیهای طالبانی از آنجا به محل دیگری شده و همچنین واگذاری مسئولیت زندان بگرام به دولت افغانستان، این احتمال بیشتر شده که طالبان بتوانند به افغانستان بازگردند. این مساله هم شرط طالبان را برآورده خواهد ساخت که دیگر در گوانتانامو نباشند و هم مشکل بزرگتری را از امریکاییها حل خواهد کرد. همانطور که میدانید،پایگاه امریکاییها در کوبا که هممرز گوانتاناموست، مدتهاست که از نظر سازمان حقوق بشر مورد سوال است که این زندانیها یا باید محاکمه شوند و یا تکلیف آنها روشن شود. این بلاتکلیفی فشاری است که متوجه امریکاست. به نظر میرسد که اگر زندانیهای گوانتانامو به داخل افغانستان منتقل شوند، هم مشکلات برای مذاکرات حل خواهد شد و هم انتقادات نسبت به امریکاییها در این خصوص کمتر خواهد شد.
آیا طالبان در نهایت با واگذاری مسئولیت زندان ها به دولت افغانستان و آزادی اعضای رده بالای خود به مصالحه با امریکا و ناتو و فعالیت در قطر تن می دهد؟
این مساله ساده نیست که تصور شود طالبان از تمامی انتظارات خود دست بکشند و با امریکاییها کاملا به تفاهم برسند. به نظر من این مساله روند طولانیتری را طی میکند. اما چند موضوع مهم دیگری نیز وجود دارد که این انتظار را تقویت میکند تا در نهایت طالبان مجبور به کنار آمدن با امریکا خواهد شد.
یکی از این موضوعات این است که دولت و ارتش پاکستان به شدت تحت فشاراست که نباید هیچ نوع همکاری با طالبان داشته باشند و به نظر میرسد این فشارها کم کم به ثمر برسد. به ویژه آنکه آقای پاشا که رییس ISI است و متهم به همکاری با طالبان است برکنار شده و دیروز یوسف رضا گیلانی نخست وزری پاکستان با صدور حکمی جدید، فرد دیگری را جایگزین وی کرد. بنابراین به نظر میرسد که پاکستانیها بیش از این نمیتوانند فشار را تحمل کنند و مجبور خواهندبود تا طالبان را تشویق به همکاری و تفاهم با امریکاییها کنند.
نکته دوم این این است که پیشنهادات امریکاییها وسوسهانگیز است. بدین معنا که آنها حاضر شدند حکومت بخشهایی از جنوب شرق افغانستان که پشتونشین است را به طالبان دهند. البته مخالفهایی هم شده است ولی طالبان میتواند به عنوان تاکتیکی از این مساله استفاده کرده تا قدرت خود را در افغانستان بازسازی کنند و در آینده به این مساله فکر کنند که چگونه خواهند توانست بخشهای دیگر این کشور را تصرف کنند.
اما در این مرحله طالبان به این واقعبینی رسیدند که نمیتوانند از طریق نظامی کابل را تصرف کنند. بنابراین با بدست آوردن بخشی از قدرت میتواننداز آن به عنوان تاکتیک استفاده کرده و استراتژی خود را در طولانیمدت بنا میکنند. حتی از طریق سازکارهایی دموکراتیک و انتخابات به اهداف خود دست پیدا کنند. با توجه به اینکه اکثریت پشتونشینها حامی آنها هستند میتوانند امیدوار باشند که حتی اگر در انتخابات شرکت کنند، میتوانند رای بیشتری را از دیگر گروهها داشته باشند. البته مساله طالبان پیچیدگیهای زیادی دارد، نیروهای شمال به این منطقه بسیار حساس هستند و با قراردادن جغرافیا در اختیار طالبان مخالفند و حتی تهدید کردند که اگر این اتفاق بیفتد آنها نیز به مناطق خود رفته و آنجا را در اختیار خود در خواهند آورد. بنابراین چنین مسالهای تا اندازهای مشکل بوده و ممکن است مساله تجزیه هم در آینده مطرح شود و طالبان پاکستان هم تشویق شوند و در آن مناطق هم تنش ایجاد شود.
.
برخی جمهوری خواهان منتقد سیاست مصالحه باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا با طالبان هستند، آیا به این مذاکرات و توافق اولیه اطمینانی است؟
آنچه که در درون امریکاست در ارتباط با مسایل داخلی انتخابات ریاست جمهوری است. در حقیقت اگر جمهوریخواهان هم به جای آقای اوباما بودند، سیاست متفاوتتری را ارائه نمیدادند، اما امروزه از فضایی که وجود دارد استفاده میکنند تا اوباما را زیرسوال برده و شرایطی به وجود آورند تا انتخابات را به نفع خود پایان دهند. اما اگر در انتخابات ریاست جمهوری هم پیروز شوند همچنان همین سیاست اوباما را خواهد داشت به دلیل آنکه سیاست استراتژیک امریکا را افراد تعیین نمیکنند، بلکه جریان قویتری پشت آن است. زمانیکه سیاست اصلی آن تعیین شد هر فردی که بر سرکار بود، باید از آن سیاستهای کلی اطاعت کند. یعنی اگر اوباما برود و فردی جایگزین وی شود، این سیاستها تغییر خواهد کرد.
نقش دولت افغانستان در مذاکره طالبان با امریکا چیست و سرنوشت این دولت پس از حضور طالبان در قدرت چه خواهد بود؟
هیچ کس انتظار نداشت که امریکاییها به تنهایی با طالبان وارد مذاکره شود. زمانیکه افشا شد مذاکراتی انجام شده و بنابر این شده که دفتر سیاسی برای طالبان در قطرباز شود، هم افغانستان و هم پاکستان شکه شدند که امریکا علیه منافع آنها وارد عمل شده است. به همین دلیل ابتدا مطرح کردند که مذاکرات دیگری را با طالبان در عربستان سعودی در نظر دارند و شورای صلح افغانستان قصد دارد که به عربستان رفته و با طالبان مذاکره کند. اما در شرایطی که عربستان تعیین کرد و طالبان نپذیرفتند، طرح آن مساله منتفی شد. سپس مطرح شد که ترکیه جایگاه مناسبی است و به این کشور برای مذاکره بروند. اما تمامی این مسایل تحت تاثیر آنچه که در قطر می گذرد قرار خواهد گرفت و نمیتوانند به شکل مستقل این مساله را حل کنند. به ویژه آنکه طالبان معتقد است که با امریکاییها در جنگ بوده و نه با دولت افغانستان. به این دلیل که طالبان دولت افغانستان را اساسا به رسمیت نمیشناسد. بنابراین به نظر نمی رسد که جدای از موافقت امریکاییها نه برای افغانستانیها و نه پاکستانیها این فضا وجود دارد که به شکل مستقل با طالبان وارد مذاکره شوند. طالبان هم نمی پذیرد و بر این امر واقف است تازمانیکه با ناتو به تفاهم نرسد با دولت افغانستان هم به تفاهم نخواهند رسید. بر همین اساس که دولت آقای کرزای هم شانس خود را در این میبیند که به نوعی با آنها به تفاهم برسد و اگر امریکاییها طرحی را پیش بردند حداقل دولت آقای کرزای را حذف نکنند. بنابراین اگر امریکاییها هم با طالبان به تفاهم برسند، لازمه آن این است که قانون اساسی جدید افغانستان هم تغییراتی بکند تا طالبان هم بتوانند در سطح قدرت حضور پیداکنند. در نتیجه به نظر میرسد اگر دولت آقای کرزای در مقابل امریکاییها مقاومت کند خودش را در خطر خواهد انداخت و ممکن است امریکا این دولت را برکنار کند و دولت جدیدی که بتواند با طالبان همکاری کند را بر سر کار آورد. اما آنطور که پیداست آقای کرزای در شرایط کنونی این ظرفیت را دارد با امریکاییها کنار بیاید تا حذف نشود و در نهایت بخشی را به نیروهای طالبان، بخشی به نیروهای شمال و بخش دیگر را برای حاکمیت فعلی در نظر بگیرند.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۴
دیپلماسی ایرانی با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسایل شبه قاره، درباره تحولات اخیر در افغانستان گفت و گویی داشت که متن آن را در زیر می خوانید:
مسئولان امریکایی موافقت خود را با واگذاری مسئولیت زندان بگرام به دولت افغانستان اعلام کرده اند. دلیل پشت پرده موافقت امریکا با دولت افغانستان در ین خصوص را چه می دانید؟
دو مساله در این رابطه وجود دارد. 1. آقای کرزای روز گذشته اعلام کرده بود که آخرین مهلت برای امریکاییهاست که باید تصمیم بگیرند تا زندان بگرام را در اختیار دولت افغانستان قرار دهند. این مهلت دیروز پایان یافت و امریکاییها در نهایت موافقت کردند که این زندان را در اختیار دولت افغانستان قرار دهند. 2. مساله قرآنسوزی که در بگرام پیش آمد و با واکنشهای شدیدی در افغانستان و دیگر کشورهای مسلمان روبرو شد. به ویژه در اثر این واکنشها چندین ایالت در افغانستان دچار ناآرامی شد و حتی تعدادی نیز در این جریان کشته شدند. در نتیجه این دو این مساله سبب شد تا فشار بیشتری متوجه امریکاییها شود و آنها با واگذاری زندان بگرام به دولت افغانستان موافقت کرده تا اوضاع را تلطیف کنند.
آیا امریکا با وجود ناامنی های گسترده در افغانستان از حضور نظامی بیشتر در این کشور و به ثمر نشستن یک دهه اشغال افغانستان ناامید شده و خود را برای نوعی عقب نشینی مهیا می کند؟
خیر،من این باور را ندارم. البته مشکلات وجود دارد، اما این تصور که امریکایی ها از افغانستان خسته شدند، این کشور را ترک خواهند کرد و شکست خورند، نظریه خوشبیانه است و شاید بیشتر آرزوی کسانی است که فکر میکنند امریکا در افغانستان شکست خورده است. اما برداشت من این است که امریکاییها از افغانستان نخواهند رفت و تنها تغییر وضعیت میدهند.همانند تجربهای که در ویتنام داشتند، یعنی ویتنامی کردن جنگ. همان روند در افغانستان پیش میآید و مساله افغانستان تبدیل به افغانی کردن جنگ خواهد شد. امریکاییها برای اینکه تلفات ندهند و هزینههای نظامی خود را کاهش دهند، توافقنامه استراتژیکی با دولت افغانستان امضا خواهند کرد و چهار تا پنچ پایگاه نظامی به همراه نیروهای خود را در این کشور مستقر خواهند کرد. در نتیجه جنگ را به خود افغانها و نیروهای امنیتی آنها واگذارمیکنند. به نظر میرسد که اتفاق در حال حاضر در شرف رخ دادن است و امریکاییها آمادگیهای لازم را در این زمینه را فراهم میکنند. بنابراین میتوان تصور کرد که امریکاییها در این چارچوب تلاش میکنند تا این طرح را به پیش ببرند. چراکه تنها مساله افغانستان مطرح نیست، بلکه مساله کل منطقه و کنترل چین وروسیه در آینده نیز مطرح است که مساله مهمی برای امریکاییهاست، همچنین مساله هند و ایران نیز مطرح است. بنابراین اگر از این زاویه به مساله امریکاییها در افغانستان نگاه کنیم، به نظر نمیرسد که امریکاییها از ماندن در افغانستان خسته شدند و شکست را پذیرفته و از افغانستان خارج خواهند شد.
چند نماینده دولت افغانستان با حضور در زندان گوآنتانامو مقدمات انتقال 5 عضو طالبان به قطر را مهیا کردند. دورنمای این مذاکرات را چگونه ارزیابی می کنید؟
مدت هاست که مذاکرات پنهانی میان امریکاییها و طالبان وجود داشته است و امروزه این مذاکرات را علنی کردهاند. از آنجایی که تعدادی از سران طالبان همچنان در زندان گوانتانامو زندانی هستند یکی از شروطی که طالبان برای ادامه مذاکرات اعلام کردند، این است که زندانیان آنها از گوانتانامو خارج شوند. بنابراین زمانیکه صحبت از انتقال زندانیهای طالبانی از آنجا به محل دیگری شده و همچنین واگذاری مسئولیت زندان بگرام به دولت افغانستان، این احتمال بیشتر شده که طالبان بتوانند به افغانستان بازگردند. این مساله هم شرط طالبان را برآورده خواهد ساخت که دیگر در گوانتانامو نباشند و هم مشکل بزرگتری را از امریکاییها حل خواهد کرد. همانطور که میدانید،پایگاه امریکاییها در کوبا که هممرز گوانتاناموست، مدتهاست که از نظر سازمان حقوق بشر مورد سوال است که این زندانیها یا باید محاکمه شوند و یا تکلیف آنها روشن شود. این بلاتکلیفی فشاری است که متوجه امریکاست. به نظر میرسد که اگر زندانیهای گوانتانامو به داخل افغانستان منتقل شوند، هم مشکلات برای مذاکرات حل خواهد شد و هم انتقادات نسبت به امریکاییها در این خصوص کمتر خواهد شد.
آیا طالبان در نهایت با واگذاری مسئولیت زندان ها به دولت افغانستان و آزادی اعضای رده بالای خود به مصالحه با امریکا و ناتو و فعالیت در قطر تن می دهد؟
این مساله ساده نیست که تصور شود طالبان از تمامی انتظارات خود دست بکشند و با امریکاییها کاملا به تفاهم برسند. به نظر من این مساله روند طولانیتری را طی میکند. اما چند موضوع مهم دیگری نیز وجود دارد که این انتظار را تقویت میکند تا در نهایت طالبان مجبور به کنار آمدن با امریکا خواهد شد.
یکی از این موضوعات این است که دولت و ارتش پاکستان به شدت تحت فشاراست که نباید هیچ نوع همکاری با طالبان داشته باشند و به نظر میرسد این فشارها کم کم به ثمر برسد. به ویژه آنکه آقای پاشا که رییس ISI است و متهم به همکاری با طالبان است برکنار شده و دیروز یوسف رضا گیلانی نخست وزری پاکستان با صدور حکمی جدید، فرد دیگری را جایگزین وی کرد. بنابراین به نظر میرسد که پاکستانیها بیش از این نمیتوانند فشار را تحمل کنند و مجبور خواهندبود تا طالبان را تشویق به همکاری و تفاهم با امریکاییها کنند.
نکته دوم این این است که پیشنهادات امریکاییها وسوسهانگیز است. بدین معنا که آنها حاضر شدند حکومت بخشهایی از جنوب شرق افغانستان که پشتونشین است را به طالبان دهند. البته مخالفهایی هم شده است ولی طالبان میتواند به عنوان تاکتیکی از این مساله استفاده کرده تا قدرت خود را در افغانستان بازسازی کنند و در آینده به این مساله فکر کنند که چگونه خواهند توانست بخشهای دیگر این کشور را تصرف کنند.
اما در این مرحله طالبان به این واقعبینی رسیدند که نمیتوانند از طریق نظامی کابل را تصرف کنند. بنابراین با بدست آوردن بخشی از قدرت میتواننداز آن به عنوان تاکتیک استفاده کرده و استراتژی خود را در طولانیمدت بنا میکنند. حتی از طریق سازکارهایی دموکراتیک و انتخابات به اهداف خود دست پیدا کنند. با توجه به اینکه اکثریت پشتونشینها حامی آنها هستند میتوانند امیدوار باشند که حتی اگر در انتخابات شرکت کنند، میتوانند رای بیشتری را از دیگر گروهها داشته باشند. البته مساله طالبان پیچیدگیهای زیادی دارد، نیروهای شمال به این منطقه بسیار حساس هستند و با قراردادن جغرافیا در اختیار طالبان مخالفند و حتی تهدید کردند که اگر این اتفاق بیفتد آنها نیز به مناطق خود رفته و آنجا را در اختیار خود در خواهند آورد. بنابراین چنین مسالهای تا اندازهای مشکل بوده و ممکن است مساله تجزیه هم در آینده مطرح شود و طالبان پاکستان هم تشویق شوند و در آن مناطق هم تنش ایجاد شود.
.
برخی جمهوری خواهان منتقد سیاست مصالحه باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا با طالبان هستند، آیا به این مذاکرات و توافق اولیه اطمینانی است؟
آنچه که در درون امریکاست در ارتباط با مسایل داخلی انتخابات ریاست جمهوری است. در حقیقت اگر جمهوریخواهان هم به جای آقای اوباما بودند، سیاست متفاوتتری را ارائه نمیدادند، اما امروزه از فضایی که وجود دارد استفاده میکنند تا اوباما را زیرسوال برده و شرایطی به وجود آورند تا انتخابات را به نفع خود پایان دهند. اما اگر در انتخابات ریاست جمهوری هم پیروز شوند همچنان همین سیاست اوباما را خواهد داشت به دلیل آنکه سیاست استراتژیک امریکا را افراد تعیین نمیکنند، بلکه جریان قویتری پشت آن است. زمانیکه سیاست اصلی آن تعیین شد هر فردی که بر سرکار بود، باید از آن سیاستهای کلی اطاعت کند. یعنی اگر اوباما برود و فردی جایگزین وی شود، این سیاستها تغییر خواهد کرد.
نقش دولت افغانستان در مذاکره طالبان با امریکا چیست و سرنوشت این دولت پس از حضور طالبان در قدرت چه خواهد بود؟
هیچ کس انتظار نداشت که امریکاییها به تنهایی با طالبان وارد مذاکره شود. زمانیکه افشا شد مذاکراتی انجام شده و بنابر این شده که دفتر سیاسی برای طالبان در قطرباز شود، هم افغانستان و هم پاکستان شکه شدند که امریکا علیه منافع آنها وارد عمل شده است. به همین دلیل ابتدا مطرح کردند که مذاکرات دیگری را با طالبان در عربستان سعودی در نظر دارند و شورای صلح افغانستان قصد دارد که به عربستان رفته و با طالبان مذاکره کند. اما در شرایطی که عربستان تعیین کرد و طالبان نپذیرفتند، طرح آن مساله منتفی شد. سپس مطرح شد که ترکیه جایگاه مناسبی است و به این کشور برای مذاکره بروند. اما تمامی این مسایل تحت تاثیر آنچه که در قطر می گذرد قرار خواهد گرفت و نمیتوانند به شکل مستقل این مساله را حل کنند. به ویژه آنکه طالبان معتقد است که با امریکاییها در جنگ بوده و نه با دولت افغانستان. به این دلیل که طالبان دولت افغانستان را اساسا به رسمیت نمیشناسد. بنابراین به نظر نمی رسد که جدای از موافقت امریکاییها نه برای افغانستانیها و نه پاکستانیها این فضا وجود دارد که به شکل مستقل با طالبان وارد مذاکره شوند. طالبان هم نمی پذیرد و بر این امر واقف است تازمانیکه با ناتو به تفاهم نرسد با دولت افغانستان هم به تفاهم نخواهند رسید. بر همین اساس که دولت آقای کرزای هم شانس خود را در این میبیند که به نوعی با آنها به تفاهم برسد و اگر امریکاییها طرحی را پیش بردند حداقل دولت آقای کرزای را حذف نکنند. بنابراین اگر امریکاییها هم با طالبان به تفاهم برسند، لازمه آن این است که قانون اساسی جدید افغانستان هم تغییراتی بکند تا طالبان هم بتوانند در سطح قدرت حضور پیداکنند. در نتیجه به نظر میرسد اگر دولت آقای کرزای در مقابل امریکاییها مقاومت کند خودش را در خطر خواهد انداخت و ممکن است امریکا این دولت را برکنار کند و دولت جدیدی که بتواند با طالبان همکاری کند را بر سر کار آورد. اما آنطور که پیداست آقای کرزای در شرایط کنونی این ظرفیت را دارد با امریکاییها کنار بیاید تا حذف نشود و در نهایت بخشی را به نیروهای طالبان، بخشی به نیروهای شمال و بخش دیگر را برای حاکمیت فعلی در نظر بگیرند.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۴
نظر شما :