غرب در لیبی اهمال میکند
واقعیت این است که جهت غالب نظرها مبنی بر این است که آقای قذافی از قدرت کناره گیری کند. البته خود قذافی و همکاران و طرفدارانش و هم چنین اتحادیه افریقا که پنجاه و چهار کشور را نمایندگی میکند، نظری غیر از این داشتند و معتقد بودند که قذافی باید با مخالفین مذاکره کند و نتیجه این مذاکره اجرا شود.
در اجلاسی که در روز گذشته در روسیه انجام شد و در آن هم طرفهای لیبیایی شرکت داشتند و هم طرفهای بین المللی حضور داشتند، قذافی پذیرفته است که از راس قدرت کنار رود. این اولین گام است. مسئله ای که در مرحله بعد مطرح است این است که کسی که از صحنه قدرت کنار رفت تبدیل به یک شخص عادی میشود. اما درباره این که او چه خواهد کرد، آیا در داخل لیبی خواهد ماند یا خارج خواهد شد؟ آیا زندانی خواهد شد؟ بحثهای زیادی مطرح است.
مطمئنا مخالفان لیبیایی به چیزی کمتر از محاکمه قذافی حداقل در یک دادگاه داخلی راضی نخواهند شد. چرا که دست قذافی به خون مردم آغشته است. در صحنه بین المللی هم هنوز حکمیکه از سوی دادگاه بین المللی مبنی بر بازداشت قذافی و پسرانش صادر شده است، لغو نشده و باقی است.
اما مسئله ای که در این میان وجود دارد اهرمهایی است که در دست آقای قذافی است و آن مبالغ زیادی است که او به صورت اندوخته در اختیار دارد. با توجه به این مسئله شاید سرنوشت قذافی با سرنوشت دیگران مثل سرنوشت میلوسوویچ در صربستان متفاوت باشد. هزینه کردن این مبالغ برای حفظ جان قذافی، پروسه ای است که از قبل آغاز شده است. قذافی قبل از این هم مذاکراتی با طرفهای غربی مبنی بر این که بتواند در لیبی باقی بماند و منطقه ای را در اختیار داشته باشد و به زندگی عادی خود ادامه دهد، دنبال کرده است.
اما این که واقعا در شرایط خاص و پیچیده ای که لیبی در آن قرار دارد، سرنوشت قذافی به کجا بینجامد باید گفت که هیچ اهرم قدرتمند یا هیچ طرف بین المللی مطمئنی نیست که دقیقا تضمین دهد سرنوشت قذافی چه خواهد شد. لذا به نظر میرسد سرنوشتی مانند سرنوشت صدام در انتظار قذافی باشد. صدام هم تضمینهایی از امریکاییها گرفته بود که با یک سلسله همکاریها اعدام نشود اما زمانی که شرایط پیچیده بعد از اشغال در عراق ایجاد شد نقشه و خواست مخالفین اجرا شد.
لذا باید دید که در لیبی چه کسی دست برتر را خواهد داشت. در حال حاضر همه نیروها به صورت رقیب در صحنه لیبی حضور دارند و نیروهای مخالف یعنی شورای انتقالی هم تا به آن اندازه قدرت ندارد که تضمینی دهد و شرایط دقیقا به همان ترتیب پیش رود. بنابراین این احتمال وجود دارد که سرنوشت قذافی هم مانند صدام باشد.
البته قذافی چون آدم پیش بینی ناپذیری است ممکن است دست به افشاگریهایی علیه غرب بزند کما این که در حال حاضر هم دست به چنین کاری زده است، ممکن است غربیها هم رضایت دهند و بعد از اخذ منابع ارزی که قذافی در اختیار دارد، به ترور یا اعدام او دست بزنند و حتی دادگاه او را هم از بن علی و مبارک زودتر برگزار کنند. اما اینها به زبان پیش بینی نشده و جنجالی قذافی بر میگردد که حاضر است خیلی مطالب را که غربیها دوست ندارند بیان کند.
گفته میشود که وضعیت نظامی در لیبی به بن بست رسیده است. آیا این احتمال وجود دارد که کناره گیری قذافی راه حل سیاسی را پیش روی ناتو بگذارد و جنگ به نوعی متوقف شود؟
در واقع این بن بست ساختگی است. یعنی وضعی نیست که واقعا وجود داشته باشد. نیروهای قذافی به شدت ضعیف هستند. بیش از صد روز است که علیه آنها عملیات انجام شده و این نیروها توانایی جنگیدن با نیروهای ناتو و مجموعه نیروهای غرب را ندارند. یعنی اگر ناتو جدا عملیات برخورد با لیبی را در دستورکار داشته باشد، به رغم ضعفهای اطلاعاتی، سازمانی و بودجه ای که ناتو دارد، میتواند ارتش قذافی را که متعلق به شش میلیون نفر انسان است، به راحتی شکست دهد.
این توقف و بن بست ظاهری در واقع از دو جا ناشی میشود. یکی رقابتهای شدید دولتهای غربی و دعوایی که بر سر تامین هزینههای این جنگ دارند. الان این دعوا به صورت جدی آغاز شده است. تا قبل از این 50 درصد بودجه این جنگ را اروپاییها تامین میکردند. بعد 30 درصد آن را تقبل کردند و الان کمتر از 20 درصد را تامین میکنند و امریکاییها از این نگران هستند که هزینههایی که از این جنگ ناشی میشود باید توسط آنها پرداخت شود. در صورتی که امریکاییها هم در حال حاضر در شرایطی نیستند که این هزینهها را بپردازند. لذا بخشی از این توقف ناشی از دعواهایی است که درون مجموعه غرب بر سر تواناییهای تامین بودجه ناتو وجود دارد.
عامل دیگری که در این خصوص موثر است بحث تقسیم سهم در آینده است و این که چه کشوری چه درصدی از نفت و گاز را در آینده از آن خود کند.
البته عملیات ناتو به تناسب شرایط تند و کند میشود. قبل از اجلاس روسیه ما شاهد فشرده تر شدن و افزایش عملیات ناتو بودیم. قبل از آن شاهد مرحله کاملا سکوت بودیم یعنی شرایطی که هیچ عملیاتی از سوی ناتو علیه لیبی انجام نمیشد. لذا باید به این نکته اشاره کنم که غربیها تنها زمانی که بتوانند امتیازات سیاسی و اقتصادی دریافت کنند، میزان عملیات و تعداد عملیات را افزایش میدهند. البته در کنار همه اینها مسئله آزمایش سلاحهای جدید بوده است. حتی در فیلمهای تبلیغاتی برای فروش تسلیحات خود از صحنههای عملیاتهای علیه لیبی استفاده کرده اند.
اما چیزی به عنوان بن بست زمانی به وجود میآید که موازنه ای بین دو نیرو به وجود آید. اگر موازنه ای میان دو نیرو برقرار شد جنگ فرسایشی میشود و به بن بست میرسد. در صورتی که در لیبی حتی از نظر سیاسی هم بن بستی وجود ندارد. پایان دوران قذافی از مدتها پیش شروع شده است و لذا هیچ بن بستی وجود ندارد. اما کمکاری و اهمال غربیها چهره بن بست را از شرایط لیبی منعکس میکند.
با توجه به این که فرانسه موضع متفاوتی با کشورهای دیگر دارد و تسلیحاتی در اختیار مخالفان قذافی گذاشته است، به نظر شما ممکن است تلاش کند تا این اتفاق نظر ایجاد شود که نیروهای زمینی ناتو وارد لیبی شوند و به این شکل جریان خاتمه یابد؟
احتمال حضور نیروی زمینی بسیار کم است. به خصوص زمانی که پارامتر حضور روسیه در روند مذاکرات درونی لیبی وجود دارد. دیدیم که غربیها راضی شدند که اجلاسی در روسیه برگزار شود و روسیه که کاملا مخالف عملیات ناتو بوده است در آن نظر دهد. لذا این که مسئله به ورود نیروی زمینی بکشد به چند دلیل غیر ممکن است. یکی این که غربیها از ورود به فاز عملیات نظامی نگران هستند و تجربه عراق و افغانستان را در پیش رو دارند. این مسئله باعث نارضایتی مردم در کشورهای غربی خواهد شد.
اگر اوباما یا سارکوزی اجازه عملیات نظامی زمینی را بدهند در واقع شکست خود را در انتخابات آینده امضا کرده است. از دیدگاه نظامی هم ورود نیروی زمینی به صحنه لیبی یعنی ایجاد هدفهایی برای مخالفین غرب که در این صحنه دست به انتقام گیری بزنند.
حسن عملیات نظامی هوایی در این است که بعد از عملیات به پایگاه برمیگردد و هیچ هدفی برای این که مخالفان غرب بخواهند علیه آن دست به اقدام بزنند باقی نمیماند. در بین انقلابیون لیبی کم نیستند افرادی که غرب را دشمن مردم شمال افریقا میدانند. بنابراین از نظر نظامی هم ریسک حضور زمینی در لیبی بسیار بالا است.
علاوه بر این تاثیرات سیاسی هم که در آینده ایجاد خواهد کرد قابل تامل است. حضور نیروی زمینی باعث مشکلاتی میشود. از جمله این که غربیها دوست ندارند کار را خود تمام کنند. آنها میخواهند این اقدام به نام مردم باشد که از یک طرف خرابیها به نام مردم تمام شود و از طرف دیگر این احساس به وجود نیاید که این حرکت دموکراتیک نبوده است. چون در صورتی که غربیها کار را از نظر نظامی تمام کنند، کار انتقال قدرت بسیار دشوار خواهد شد. مردم کسانی که با غرب همکاری کردند را ضد خود و ضد مردم لیبی میدانند. در صحنه عراق هم وجهه مردمیکسانی که با امریکاییها همکاری کرده بودند تخریب شد.
نظر شما :