گپى و حرفى درباره دولت اوباما

۱۳ بهمن ۱۳۸۷ | ۱۵:۵۴ کد : ۳۸۳۴ اخبار اصلی
نویسنده خبر: ابوالقاسم قاسم زاده
یادداشتی از ابوالقاسم قاسم زاده در روزنامه اطلاعات
گپى و حرفى درباره دولت اوباما
 

هنوز يک ماه از آمدن <اوباما> به کاخ سفيد نگذشته است که در خاورميانه بحران‌زده، همه خواهان تغيير و تحول فورى سياست‌هاى آمريکا در اين منطقه هستند. اين عطش تغيير ناشى از دو محور سياسى در اين منطقه، يکى از دوران جرج بوش و ديگرى، رفتار رژيم صهيونيستى است که هردو بر قدرت نظامى و نظامى‌گرى استوار و جنگ را مشکل‌گشاى اين ميدان مى‌دانند.

اوباما و تيم سياست خارجى او، در آغاز کار بطور روشن و واضح فاصله گرفتن از اين سياست را اعلام کرده‌اند. تا جايى که خانم کلينتون وزير خارجه اوباما گفته است: <با پايان گرفتن دوران رياست جمهورى جرج بوش و بيرون رفتن او از کاخ سفيد، جهان نفس راحتى کشيد.> اين جمله اگرچه غيرديپلماتيک در عرف سياسى غرب به شمار مى‌آيد اما نشان‌دهنده عمق فاجعه سياست‌هاى خاورميانه‌اى جرج بوش است. <گفتگو> براى حل مناقشه و يافتن راهکارهاى برون‌رفت از بحران شعار دولت اوباما است. اما نبايد انتظار داشت که دولت اوباما اعلام کند که ديگر موضوع اسرائيل از دستور کار دولت او خارج شده است. چنانکه در همين مدت هم رئيس جمهور جديد آمريکا و هم وزير خارجه دولت او و هم نمايندگانى که بطور ويژه براى خاورميانه انتخاب کرده است، گفته‌اند و مى‌گويند که <امنيت اسرائيل استراتژى غيرقابل تغيير آمريکا است.>

دو نظر در محافل سياسى خاورميانه‌اى از کشورهاى عربى و غيرعرب در منطقه بازگو مى‌شود. اول، با تعهدى که <اوباما> همچون <جرج بوش> درباره رژيم صهيونيستى اعلام کرده است بصورت عملى بن‌بست در مذاکرات را از هم‌اکنون نشان داده است. زيرا بيان مکرر اين تعهد، يعنى باز گذاشتن دست رژيم صهيونيستى که بقاء خود را در بکارگيرى مداوم چکش نظامى‌گرى و ايجاد جنگ و تداوم بحران مى‌بيند. در جنگ هم کسى دنبال مذاکره نخواهد بود زيرا پاسخ هر حمله‌اى، حداقل دفاع مشروع است و اين دايره بسته همچنان ادامه خواهد يافت و نهايت عملکرد دولت اوباما همچون جرج‌بوش، ممانعت از صدور هرگونه قطعنامه‌اى عليه اسرائيل در شوراى امنيت سازمان ملل خواهد بود.

در اين حيطه دولت‌هاى اروپايى و بصورت اصلى و عمده سه دولت انگليس، فرانسه و آلمان نيز قدرت مانور چندانى نخواهند داشت و بر تداوم وضع موجود تمکين خواهند کرد.

نظر دوم، اعلام مجدد تعهد آمريکا نسبت به امنيت رژيم صهيونيستى را کليشه سياسى هر دولت در آمريکا مى‌بيند و مى‌گويد اين کليشه در حد رسانه‌اى و تبليغات سياسى حائز اهميت است، اما فضاى عمومى منطقه خاورميانه و حاصل عملکرد نظامى دولت جرج بوش در دو کشور عراق و افغانستان و التهابى که اينک در پى جنگ در غزه و نمايان شدن چهره مخوف نظامى‌گرى رژيم صهيونيستى در نزد افکار عمومى جهان ايجاد شده، موجب تجديد نظر جدى در اقدام سياسى آمريکا خواهد شد.

نقطه قابل تاکيد و ملاحظه، يافتن مختصات تغييرات <اقدام سياسى> و نه نگرانى يا دلخوش کردن به اعلام تبليغى برخى از گفته‌هاى تبليغى - سياسى است. آيا دولت <اوباما> آنقدر قدرتمند است که ناخن صهيونيست‌ها را حتى اندکى قيچى کند و از سياست تهاجمى و جنگى آنها بکاهد؟ پرسشى که هنوز پاسخ مناسبى در زمان نزديک يعنى حداقل تا چند ماه آينده ندارد.‌

‌***

براى دولت <اوباما> اولويت در مورد عراق و بخصوص افغانستان نقش اصلى را دارد. در عراق، <اوباما> مى‌خواهد هرچه زودتر از ماندگارى نظامى به سوى کنترل و مديريت سياسى - اقتصادى، چرخش پيدا کند. <اوباما> در برابر خانواده‌هاى آمريکايى متعهد شده است تا فرزندان آنها را از صحنه بحرانى عراق خارج سازد و سربازان آمريکايى را به <خانه> برگرداند. اما آمريکا همچنان مديريت و کنترل سياسى - اقتصادى اين کشور را در اختيار خود خواهد داشت. در مورد افغانستان ماجرا بسيار پيچيده‌تر است. پررنگ‌تر کردن نقش ناتو که در آن اروپا و کشورهاى همسايه افغانستان نقش بيشترى به عهده بگيرند، در سياست خارجى جديد آمريکا ظاهر شده است. ايران در هر دو موضوع مهم و در دستور کار دولت <اوباما> يعنى عراق و افغانستان بنا به اظهار نظر مسئولين وزارت خارجه دولت جديد، نقش کليدى و محورى دارد. <اوباما> شعار همکارى با جمهورى اسلامى ايران براى حل نهايى بحران در دو کشور عراق و افغانستان را مى‌دهد.

اما براى اجراى اين شعار، فاصله بسيار است و يکى از آنها ترديدى است که در محافل سياسى ايران وجود دارد که اين شعار دولت جديد آمريکا نيز حيله جديدى است تا تعريف خاورميانه‌اى قدرتى مانند ايران را از منطقه عربى خاورميانه و از مناقشه‌ها در فلسطين اشغالى، لبنان و سوريه تغيير دهد و به محدوده عراق و افغانستان دو کشور همسايه ايران بسته نگهدارد.

البته با نتايج قابل ملاحظه و مثبت اگر در بطن اين شعار، چنين سياستى نهفته باشد ترديد نبايد داشت که راه به جايى نخواهد برد. خاورميانه يک منطقه يکپارچه فرهنگى - تاريخى است که حل معماى آن در بسيارى از موارد و محورهاى تعيين‌کننده به پذيرش مرکزيت قدرتمند ايران بستگى دارد و هر سياستمدارى فاقد نگرش و تحليل مناسب از اين <قدرت>، دچار چرخش و تسلسل باطلى خواهد شد که در نهايت نتيجه مطلوب را به دست نخواهد آورد. قدم اول براى <اوباما> تنها تشخيص اين قدرت نيست، بلکه به رسميت شناختن و پذيرش آن است.

ايران قدرتمند براى صلح پايدار منطقه، براى نگاه صحيح به خاورميانه هم لازم و هم ضرورى است.

ابوالقاسم قاسم زاده

نویسنده خبر


نظر شما :