آنچه در دارفور ديدم
ما در باره دارفور قالباً راحت حرف میزنیم. اما با اطمینان چه میتوانیم بگوییم؟ به اختصار و به شکل متعارف، میگوییم دارفور جامعهای است که با خود در جنگ است. شورشیان با حکومت میجنگند، حکومت هم با شورشیان نبرد میکند. اما واقعیت بسیار پیچیدهتر است. این اواخر، دیگر جنگ فقط بین قبیلهها یا جنگسالاران نیست به دارفور هم ختم نمیشود. این درگیری به خارج از مرزها هم سرازير شده و منطقه را بيثبات کرده است. دارفور با يک فاجعه محيط زيستى هم دست به گريبان است—چون در اثر گسترش بيابان و ويرانى در اکوسيستم، منابع و از همه مهمتر آب با قحطى روبهروست.
من به تازگى از سفر يک هفتهاى به دارفور و منطقه اطراف آن بازگشتهام، من به آنجا رفته بودم تا از نزديک ديدگاههاى واقعى، صريح و بيپرده مردم، مقامهاى مسؤول سودانى، روستائيان آواره، کارکنان امداد بشردوستانه و رهبران کشورهاى همسايه را بررسى کنم. من از آنجا با درک روشنى بازگشتم. اين بحران به هيچ وجه فقط يک راه حل ندارد. دارفور يک مورد مطالعاتى و نمونهاى از يک مورد مملو از پيچيدگى است. اگر منتظر آمدن صلح هستيم بايد همه عناصر دخيل در اين بحران را به حساب بياوريم.
همه آن چه که ديدم و شنيدم مرا متقاعد کرد که به حساب آوردن همه اين عناصر و رسيدن به صلح امکانپذير است. ما بايد موفق شويم. بيرون از "الفشير"، بزرگترين شهر در شمال دارفور من از اردوگاه "السلام" ديدار کردم که بيش از 45 هزار نفر آواره را در خود جاى داده است. قلبم به خاطر آنان گرفت. من استيصال و درماندگى را در چشمانشان ديدم. کودکانى را مشاهده کردم که هيچ تصورى از زندگى عادى و بيرون از چادر و اردوگاه نداشتند. دوست داشتم به آنها امضا بدهم، به آنها قول بدهم که هر چه در توان دارم انجام ميدهم تا آنان با صلح و آرامش به روستاهاى خود بازگردند.
ما خوب شروع کرديم. شوراى امنيت سازمان ملل، استقرار 26 هزار صلحبان بينالمللى و با تلاش مشترک سازمان ملل و اتحاديه آفريقا را تصويب کرد. من در دارفور شرايط دشوارى که نيروهاى ما با آن مواجهند مشاهده کردم و ترتيبى دادم که آمادگيهاى لازم براى تدارک و لجستيک اين نيروها فراهم آيد.
هيچ مأموريت صلحى بدون حفظ آتشبس و احترام به صلح مقدور نيست. همزمان با استقرار نيروهاى صلحبان بايد سخت تلاش کنيم تا به آرامش سياسى هم دست پيدا کنيم. در حقيقت هدف اصلى سفر من به دارفور هم پيدا کردن راهکارهاى رسيدن به استقرار و آرامش سياسى بود.
در خارطوم عمرالبشير رئيس جمهور اين کشور التزام خود به حمايت از مأموريت حفظ صلح و گفت و گوهاى جامع صلح را دوباره اعلام کرد. ما توافق کرديم که مذاکرات در 27 اکتبر (15 آبان) در ليبى به هدايت مشترک سازمان ملل و اتحاديه آفريقا آغاز شود. اين حکومت همچنين تصديق کرد که خواهان توقف فورى خصومتها و دشمنيهاست، همان طور که گروهها ناراضى و شورشى ماه گذشته در "عروشه" توافق کردند. هرچند که چند ساعت بعد از ديدار من از خارطوم، خبرهايى از درگيرى و تنش و بمباران شهر "حسکنيت"ا در شمال دارفور به من رسيد. خيلى مهم است که هر يک از دو طرف از خود با جديت خوددارى نشان دهند و شرايط براى گفت و گو را هموار کنند.
براى رسيدگى به وضع دارفور، بايد جوانب کار را در نظر گرفت و به کشورهاى اطراف آن هم توجه کرد. در "جوبه" شهرى در جنوب سودان رهبران سياسى نگران هستند که توجه به دارفور ممکن است موجب غفلت از اين شهر و معاهده صلحى شود که آنان دو سال پيش امضا کردند. وقتى که ما به وضع دارفور رسيدگى ميکنيم نبايد اين موقعيت شکننده را ناديده گرفته و از آن غفلت کنيم، مبادا جنگى وسيعتر راه بيفتد و تمام تلاشهاى ما را به باد بدهد.
اگر صلحى پايدار و ماندگار ميخواهيم بايد ريشههاى عميق داشته باشد. در جوبه و الفشير در مورد اهميت گوشکردن به صداهاى متنوع از اقشار مختلف جامعه شنيدم، آرا و نظرات رهبران قبايل، نمايندگانى از جنبشهاى سياسى مستقل، گروههاى حامى زنان و آوارگان و مقامهاى بلند پايه ملى و محلى از اهميت زيادى برخوردار است. ما براى صلح به قرارداد اجتماعى نيازمنديم. وقتى سرهنگ معمر قذافى رهبر ليبى را در چادرش در "سيرته" ملاقات کردم، او با سخاوت، ميزبانى گفت و گوهاى صلح را پذيرفت و به من اطمينان داد هر چه در توان دارد براى کمک به موفقيت اين گفت و گوها صرف ميکند. او با تأکيد بر اين ديدگاه فراگير که اين گفت و گوها بايد مذاکرات نهايى باشد گفت: "يا حالا يا هرگز".
حين ديدارم از ليبى، قذافى رودخانهاى به من نشان داد که ساخت دست بشر بود و ميليونها گالن آب را ازصدها مايل دورتر از طريق لوله و از زير صحرا به دست مردمش ميرساند آن هم در صحرايى که آب نادر و کمياب است و حکم کيميا دارد. براى من شگفتانگيز و قابل تحسين بود. زمانى که با هواپيما بر فرازدرياچه چاد پرواز کرديم درياچهاى را مشاهده کرديم که در سالهاى اخير به يک دهم اندازه اوليه خود تنزل کرده بود و وضعيت آن نشان ميداد که در آينده نزديک مردم اين منطقه همه محتاج آب خواهند بود.
"ادريس دبى" رئيس جمهور چاد به من گفت بدون آب نميتوان انتظار توسعه اقتصادى در اين کشور داشت. بدون پيشرفت و شکوفايى اقتصادى چاد هم 250 هزار آواره دارفورى هرگز نميتوانند اردوگاههايشان را در شرق چاد ترک کرده و به وطن خود بازگردند. توسعه و امنيت دست در دست همند و با هم پيش ميروند. در اين مورد فقط جامعه بينالمللى ميتوانند نقش مهمى بازى کنند.
همه اينها بستگى کامل به يک رويکرد فراگير و جامع دارد. راه حل اين بحرانها نميتواند آرام و تدريجى باشد. بحران ريشهها و دلايل متعدد دارد. بايد به همه اين اسباب و علل رسيدگى کرد، امنيت، سياست، منابع، آب و مسائل بشردوستانه و مربوط به توسعه.
رسيدگى به امور پيچيده باعث شده کار ما دشوار و پر از چالش باشد. با اين وصف اين تنها مسير ممکن براى رسيدن به راه حل ماندگار است.
نظر شما :