تنش مجدد در روابط ایران و آذربایجان
ماجراجویی های باکو کی پایان می یابد؟
وزارت امور خارجه ایران در روزهای گذشته سفیر جمهوری آذربایجان را احضار کرد. احضار سفیر جمهوری باکو به وزارت امور خارجه اتفاق غیر منتظره ای نبود. روابط دو دولت در یکی دو سال گذشته به دلیل ماجراجویی ها و سوء نیت های سیاسی این رژیم گرفتار حضیض های زیادی شده است.
بعد از برگزاری نشست گروهی از اعضای باند موسوم به کنگره آذری های جهان در آذرماه سال گذشته، این دومین بار است که عده ای دیگر از اعضای باندی مشابه در این جمهوری تازه استقلال یافته با وجود اعتراضات جدی سفارت ایران و هم چنین وزارت امور خارجه به دولت این کشور اقدام به برگزاری نشست می کنند.
کسانی که تاریخ کوتاه روابط دو کشور را در بیست و پنج سال گذشته بررسی کرده اند، به خوبی آگاه اند که از بدو تاسیس این جمهوری در اوایل دهه نود، اقدامات وسیعی در سطح سیاسی، فرهنگی، مطبوعاتی و حتی تاریخی از سوی نهادهای وابسته به دولت این کشور علیه ایران انجام یافته است. بایگانی اخبار واحد مرکزی خبر از سال 1371 تا 1374 مبین جزئیات عملیات روانی انجام یافته علیه کشورمان در این جمهوری نوپا است.
با وجود این که بیشتر مخالفان دولت جمهوری باکو در روسیه و اروپا پراکنده هستند و ایران تا کنون به مخالفان این دولت نه پناهندگی اعطاء کرده است و نه اجازه برگزاری کنفرانسی علیه رژیم باکو را در خاک کشورمان داده است، ولی در سال های گذشته دولت باکو از هیچ عملی بر ضد منافع منطقه ای، تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران دریغ نکرده است. جالب این جا است که دیپلمات ها و سفرای باکویی نیز در ایران به اندازه سیاست مدارانی چون صابر رستم خانلی (نماینده مجلس، رئیس کنگره آذری های جهان) رویکردهای ضد ایرانی داشته و از ابراز و اظهار این علایق در نشست های مشترک پرهیز نمی کنند.
اما سوال این جا است که چرا باید یک جمهوری کوچک با وجود ضعف ها و ناتوانی های بسیار، ارتشی ناتوان و فاقد روحیه ملی و در حالی که بخش زیادی از شهروندانش از طریق کمک های کمیته امداد گذران امور می کنند، به این شکل با ایران سر ناسازگاری در پیش گیرد؟
· ضعف های جمهوری باکو:
جمهوری باکو که با نام جدید جمهوری آذربایجان در جهان شناخته می شود، کشوری است که در غیاب بسیاری های مولفه ها و منابع قدرت که برای اداره یک دولت لازم است شکل گرفته است. این کشور یکی از جماهیر تازه استقلال یافته شوروی است که در گذشته فاقد تجربه دولت مداری و سایر نهادهای ملی بود. مردم این حوزه از قفقاز جنوبی پیش از استقلال دارای بیعت های متعدد فروملی بوده و در مجموع فاقد خصلت های یک ملت تمام عیار -که به بسط و تحکیم پایه های دولت کمک می کند- بودند.
حنگ قراباغ مهم ترین نمودار این ضعف به شمار می رود؛ زمانی که با آغاز فروپاشی شوروی و آغاز منازعه قومی بین مسلمان ها و ارامنه، دولت جدید باکو نتوانست شهروندانش را به دفاع از کشور در برابر دسته های نظامی ارامنه اقناع نماید. مسئله زمانی بغرنج تر می شد که نظامیان ارتش این کشور نیز در برابر دریافت رشوه از جاسوسان ارمنی حاضر به فروش اظلاعات و همکاری با قوای متخاصم می شدند.
در حالی که ابوالفضل ایلچی بیک (آغاز کننده جنگ) از روز نخست ریاست جمهوری مدام بر طبل ضدایرانی گری می کوبید و حیدرعلی اف نیز تا پایان جنگ همین سیاست را ادامه داد، در عین حال دولت جمهوری باکو، انتظار کمک های مادی و مالی و ورود آشکار ارتش ایران به منازعه ارمنی- آذری را هم داشت.
اعلام استقلال یک دولت به معنی توان اداره کشور و حفظ حداقل های حاکمیت سرزمینی است. در حالی که بی تدبیری در سیاست خارجی و دشمنی با همه همسایگان در رویکردهای سیاسی و رمانتیک این دولت موج می زد، و در حالی همه دستگاه های تبلیغاتی رژیم جدید علیه ایران مطالبی منتشر می کردند، انتظار کمک مالی و نظامی از سوی همین رژیم، چشم داشتی گزاف و بیجا بود. علی الخصوص وقتی که این انتظار از سوی کسانی مطرخ شود که داعیه استقلال و احیای امپراتوری شاه اسماعیل را داشته باشند. حتی اسرائیل و امریکا که فعلا بزرگ ترین حامیان دولت کنونی باکو هستند، تا به امروز هیچ گاه به صورت رسمی از مواضع این دولت در خصوص قراباغ حمایت نکرده اند. سیاست خارجی ایران در قبال مناقشه قراباغ اتفاقا یکی از نمونه های پارادایمی مثال زدنی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود که رویکرد واقع گرایانه، به جای رویکرد ایدئولوژیک مانع از اتخاذ سیاست های غلط و احساسی شد.
البته نباید پنداشت که این انتظارات خارج از عرف سیاسی امروزه به پایان رسیده است. ظاهرا سیاست مداران این کشور هنوز با بلوغ سیاسی فاصله زیادی دارند. هنوز بعد از گذشت سال ها رسانه های این کشور از ایران می خواهند، پول، اسلحه و حمایت دیپلماتیک بیشتری از ارتش و دولت باکو در قبال ارامنه انجام دهد.
پروژه دولتی ملت سازی در این کشور محصول همین ضعف های بزرگ بود. برای جبران آن نیز چاره ای نبود جز ایجاد و برساخت یک ملت جدید بر اساس روایت تاریخی که از گذشته ای کاملا متفاوت و باشکوه حکایت داشت. این تجربه عمودی از ملت سازی که بر پایه جعل تاریخ، نژادپرستی و ناسیونالیسم قومی- فرهنگی استوار است، در ترکیه شکست خورد، اما دولت باکو همچنان به استمرار آن اصرار دارد. از سوی دیگر آگاهی از ظرفیت های فرهنگی ایران در منطقه و احتمال تشکیل جنبش های الحاقگرا به نفع ایران در این کشور، دولتمردان این جمهوری را به پیش دستی وادار کرد.
· تحریک و تشویق واگرایی توسط رژیم باکو:
هر چند رژیم باکو که یکی از حکومت های استبدادی منطقه است اقدامات خود را با بهانه دموکراسی و آزادی فعالیت نهادهای مدنی در کشور توجیه می کند و تاکنون دهها نشست ضدایرانی با همین عناوین برگذار شده است که از میان آنها نشست موسوم به کنگره آذری های جهان، شاخص ترین مورد به شمار می رود، اما برخی از سفرای پیشین ایران در این کشور معتقدند که مسئله پان ترکیسم در این کشور امر جدی و خطری مهم محسوب نمی شود. به نظر می رسد این دیدگاه با در نظر گرفتن ظرفیت ها و نفوذ ایران در جمهوری باکو، ناتوانی دولت و فساد ریشه دار و مشکلات متعدد داخلی از جمله مسئله قراباغ بیان می شود.
از سوی دیگر نارضایتی مردم ایران به ویژه مردم آذربایجان از سیاست های نرم وزارت خارجه و دولت ایران در قبال ادعاها و اقدامات رژیم باکو اندک اندک تبدیل به یک مطالبه و شاید چیزی فراتر از آن می شود. نباید پنداشت ادعای ابطال و فسخ قرارداد ترکمنچای از سوی یک نامزد ریاست جمهوری انتخابات 1392 امری نسجیده و مطالعه نشده است. هر چند این ادعا با عالم حقیقت فاصله دارد، ولیکن بازتاب دهنده بخشی از عصبانیت های مردمی نیز هست. بسیاری از آذری ها معتقدند، اگر دولت ایران از همان ابتدا رفتار ماجراجویانه رژیم باکو را با مشت آهنین پاسخ می داد، امروز شاهد این گستاخی ها و رفتارهای ایذایی نبودیم. اگر راه ورود کامیون هایی که روزانه از مسیر ایران ارزاق و اجناس را از باکو به نخجوان می برند مسدود و ارتباط خاکی بین این جمهوری و نخجوان قطع می شد، امروز کار به جایی نمی رسید که راننده شخصی حیدرعلی اف (سیاوش نوروز اف) در خصوص مسائلی که در حیطه صلاحیتش نیست اظهار نظر کند. اگر ایران همه ظرفیت های داخلی و منطقه ای را برای کنترل و مهار این جمهوری مورد استفاده قرار داده دست به یک تجدید نظر اساسی در خصوص سیاست های منطقه ای بزند، گستاخی هایی از این دست از سوی دولتی که قادر به حفظ موجودیت اش در برابر چریک های آرتساخ نیست، پایان خواهد یافت./
نظر شما :