قطب بندی جدید بین المللی در انتظار دنیای مدرن
بهار عربی به عربستان رسید؟
تحرکات مردمی اخیر در مناطق شرقی عربستان تا چه اندازه جدی است و پیش زمینه حرکت بزرگتری به شمار می آید؟
البته حرکت های مردمی در منطقه شرق عربستان شاید روشن ترین و واضح ترین تحولات در عربستان به حساب آید. در منطقه جنوب عربستان یعنی عسیر و مرکز آن ابها که مناطق کوهستانی صعب العبوری هستند، قبایل و عشایر زیاد و جنگجویی زندگی می کنند که با مرز یمن مرتبط هستند. در این مناطق هم اعتراضات و تظاهرات و اعتصاب و تحصن و درگیری در سطح دانشگاه ها و افرادی از قبایل این منطقه در جریان است. اخیرا نیز طی یکی از همین درگیری ها یکی از مقامات پلیس و امنیت عربستان در سطح یک سرگرد به قتل رسیده و تعداد دیگری از پلیس عربستان زخمی شده اند. بنابراین این نوع حوادث در مناطق متعددی از عربستان در حال وقوع است.
منطقه شرقی عربستان به دلیل انبوه جمعیت در این منطقه، نزدیکی به مناطق نفت خیز و شیعه بودن اکثریت مردم از سوی برخی از رسانه ها و به خصوص از سوی مقامات سعودی بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است. البته این کار دلایلی هم دارد که می توان از جمله آن ها به بسیج جریان های سنی گری در مقابل شیعه گری اشاره کرد. آن ها از اتهام زدن به ایران هم در این مسیر بهره می برند. دلیل دامن زدن تبلیغاتی در داخل عربستان به این که مناطق شیعه نشین در حال اعتراض هستند همین است. اما با دستگیر شدن تعدادی از علمای شیعه در این منطقه و زخمی شدن یکی از آن ها و کشته شدن یک نفر از مردم، احساسات مردم به شدت تحریک و جریحه دار شده است. این مردم سابقه تاریخی حکومت در منطقه خود هستند. عملا به مردم به بحرین نیز نزدیک هستند. آن ها از یک خانواده و جامعه و فرهنگ و تاریخ برخوردار هستند و سابقا نیز یک حکومت واحد را تشکیل می دادند.
بنابراین همه این زمینه های فرهنگی و تاریخی و اعتقادی و نیز حساسیت های اجتماعی در مقابل تعدیات و جنایت مسلحانه حکومت باعث شده که مردم نسبت به این مسئله عکس العمل نشان دهند و عکس العمل ها نیز معمولا به آرامی و به زودی تمام نخواهد شد.
تا چه حد حکومت مرکزی عربستان در حال حاضر در مقابل این تحرکات آسیب پذیر است؟
تعداد چهار نفر از شاهزادگان درجه یک سعودی یعنی فرزندان بلافصل عبدالعزیز در دهه های 50 و 60 میلادی جزو شاهزادگان آزاد به حساب می آمدند و طرفدار ایجاد یک حکومت مشروطه و حتی جمهوری در عربستان بودند. اما از تشکل آن چنانی برخوردار نبودند و هنوز هم طرفدار اعطای آزادی و باز شدن فضای سیاسی جامعه هستند. اغلب این افراد در خارج از عربستان به سر می برند. تعدادی از فرزندان آن ها نیز در محافل مختلف رسانه ای، اجتماعی و رسانه و نیز سازمان های بین المللی حضور دارند و هم چنان داعیه دفاع از آرا و اندیشه های پدران خود را سر می دهند.
بعضی از شاهزادگان دیگری که در عربستان حضور دارند و جزو خانواده حاکم هستند، بزرگتر از امیر نایف و یا امیر سلمان که به ولایت عهدی رسیده اند هستند. طبق قاعده و دستور عبدالعزیز بایستی آن ها به ولایت عهدی می رسیدند. اما چون به مقامات درجه سه کشوری نرسیده بودند از ولایت عهدی محروم شدند و این مسئله باعث دلخوری آن ها شد. تعدادی از این افراد بر علیه شورای بیعت خروج کلامی کردند و از جلسات آن ها بیرون آمده اند. این عده نیز که به لحاظ سنی و بر اساس قواعد خود خاندان حکومتی بایستی به مقاماتی می رسیده اند، ناراضی هستند.
قشر سومی از این شاهزاده ها هستند که در واقع نسل دوم شاهزادگان سعودی یعنی نوادگان عبدالعزیز هستند. این ها با توجه به تحصیلت و ارتباطاتی که با غرب و جامعه غربی دارند، با اندیشه های لیبرال منشانه تری در داخل این مجموعه قرار دارند و معتقدند که باید حکومت و مقامات به آن ها سپرده شود. این ها هم به لحاظ سنی مدت بیشتری برای کار دارند و هم به لحاظ اندیشه و ارتباطات با جهان مستعد تر هستند. این ها نیز داعیه حکومت دارند و گاه گاهی عکس العمل هایی از خود نشان می دهند.
با همه این احوال بر خاندان حاکم نوعی انسجام دارد که باعث می شود این خاندان همه امتیازات خود را از دست ندهد و اگر قرار باشد امتیازاتی داده شود، تغییرات اندک و تدریجی و غیر فوری باشد.
بعد از این که روسیه نسبت به تحولات عربستان اعتراض کرد، عربستانی ها مدعی شدند که به دلیل این که معاملات تسلیحاتی روسیه با عربستان متوقف شده است، این کشور چنین موضع گیری کرده است. از طرف دیگر برخی معتقدند روسیه به دلیل تحولات سوریه به عربستان فشار وارد کرده است. به نظر شما کدام یک از این بحث ها به واقعیت نزدیک است؟
اگر استدلال اول درست تلقی شود، نشان می دهد که بقیه معاملات تسلیحاتی عربستان وجه حق السکوت به دولت های غربی را داشته که آن ها را از دخالت و اعمال فشار بر نظام اجتماعی و سیاسی عربستان بازدارد. بنابراین وقتی به روسیه می رسند و از این کشور اسلحه نمی خرند، یعنی در واقع نخواسته اند امتیازی به روسیه بدهند و در نتیجه روسیه هم اعتراض می کند. این استدلال به نفع عربستان نیست. چرا که نشان می دهد همه معاملات تسلیحاتی این کشور جنبه حق السکوت داشته است. این مسئله برای مردم عربستان که امروز به دنبال حقانیت و دقت در نحوه توزیع بیت المال هستند، تحریک آمیز تر خواهد بود.
اما میان عربستان و روسیه چند پرونده وجود دارد که هم چنان مفتوح است. یکی از این پرونده ها بحث افزایش تولید نفت عربستان در بازارهای بین المللی است. با توجه به این که روسیه هم یک صادرکننده نفت است، این امر باعث اختلال در بازار نفت می شود و قیمت نفت افت خواهد کرد. درآمد روسیه به شدت کاهش می یابد. همان طور که برای ایران نیز همین وضعیت پیش آمده است.
پرونده دیگری که بین این دو کشور در جریان است نفوذ و تاثیر اموال عربستان در راه اندازی سلفی گری و وهابیت در مناطق مسلمان نشین ایالت هایی از فدراسیون روسیه است. در مناطق خودمختاری مانند چچن و تاتارستان و بقیه ایالات های خودمختار مسلمان نشین روسیه حضور و نفوذ سلفی های عربستان باعث حرکات تروریستی در این مناطق شده و روسیه در این اوضاع با دیده نگرانی و کینه توزانه نگاه می کند و این اتفاقات را با منشا سعودی می داند.
پرونده سوم نیز بحث سوریه است. اما جدا از همه این ها بحث سیستم حکومتی هم هست. برای روسیه که از یک سیستم بسته کمونیستی هفتاد ساله خارج شده و احساس می کند که تجربه دموکراسی تجربه موفقی است و توانسته انتخابات آزاد و احزاب متعدد داشته باشد، خوشایند نیست که با کشوری که آزادی ها را به شدت محدود می کند مقایسه شود. طبعا آن کشور و سیاست های آن برای روسیه غیرقابل قبول است.
در جمع بندی نکته ای لازم می دانید اضافه بفرمایید؟
به نظر می رسد مجموع قضایا منطقه را به یک قطب بندی جدید بعد از قطب بندی جنگ سرد سوق می دهد. در آن زمان جنگ سرد مبتنی بر قطب بندی کمونسیم در مقابل امپریالیسم و کاپیتالیسم بود اما اکنون تقریبا همان ترکیب با ورود مفاهیم جدید از قبیل مفاهیم فرهنگی مانند حمایت از سلفی گری توسط عربستان در حال بازتولید است. در این قطب بندی جدید موضوع فلسطین تقریبا به کلی فراموش شده است.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/12
نظر شما :