تغییر بازی در خاورمیانه
قدرت در دست کیست؟
در یک دهه گذشته سه کشور عربی مصر، عراق و سوریه بودند که حرف نخست را در دنیای سیاست در خاورمیانه بر زبان می راندند. کشورهایی که از جنگ سخن می گفتند، صلح را برقرار می کردند و البته بر جزئیات قدرت در این منطقه واقف بودند. پادشاهی های اردن و مراکش و البته عربستان سعودی هم هربار سخن از قدرت نفتی به میان می آمد حرف های خاص و در شان خود را در منطقه بر زبان می راندند. اما هر سه این کشورها نوعی خودکامگی را در خود جای داده بودند که در حقیقت نوعی از دیکتاتوری نظامی بود.
امروز قاعده بازی تغییر کرده است. تغیراتی که کشورهای عربی را در هم نوردید در حقیقت روح جدیدی به کالبد معادلات منطقه ای و تعریف های سیاسی تزریق کرده است. این تحولات توانایی کشورهای عربی برای تصمیم گیری های جانبدارانه و البته هماهنگی های عربی برای نادیده گرفتن دیگر قدرت های منطقه را زیر سوال برد. اکنون منطقه در دست کشورهای غیرعربی و البته رژیم صهیونیستی است که سالها دست در دست امریکا از قدرت اعراب در منطقه کاست. ایران و ترکیه دو قدرت غیرعربی در حال صعود در منطقه هستند. ایران، ترکیه و رژیم صهیونیسیتی بیش از اعراب بر منطقه تاثیرگذار هستند و البته که تاثیر هرکدام از منفی تا مثبت متفاوت است. دوام این ظهور به آن اندازه اهمیت ندارد که تاثیر آن بر روابط ایالات متحده با کشورهای منطقه.
در چند دهه گذشته همواره مصر، عراق و سوریه در بازه های زمانی متفاوت با هم همکاری داشته اما همواره بر سر قدرت و تاثیرگذاری با هم در رقابت بودند. هرزچندگاهی سیاست های اعراب به سمت شرق و گاه به سمت غرب تمایل پیدا می کرد. این سه کشور بودند که تکلیف اتحادها و ائتلاف ها را مشخص می کردند و سرنوشت رژیم صهیونیستی هم در دست قدرت هایی بود که یک سر و گردن بلندتر از بقیه ایستاده بودند. این سه کشور و رهبران آنها تبدیل به نمای بیرونی جهان عرب و منطقه برای غربی ها شده بودند. مصر در دوستی اعراب با رژیم صهیونیستی ، عراق در برقراری ثبات در منطقه خلیج فارس و سوریه بر لبنان تاثیر چشمگیری داشت. امریکا بر روی نقش نخست مصر در ربطه با رژیم صهیونیستی بسیار سرمایه گذاری کرده بود. دو بار با عراق درگیر شد و تمام تلاش خود را برای دور کردن سوریه از لبنان هم به کار گرفت.
در طول یک سال گذشته این معادله تحت تاثیر انقلاب های عربی بر هم خورده است. این سه کشور دیگر در راس قدرت در منطقه ننشسته اند. در خصوص عراق بازی افول نقش آن از سال 2003 میلادی آغاز شد و اندک اندک این کشور به بستری برای خشونت ورزی های قومی تبدیل شد که توانایی خلق قراردادهای سیاسی مستقل را هم در چنته نداشت. اهل تسنن و شیعیان در این کشور هنوز رقابت هایی بعضا نه چندان سازنده با هم دارند.
مصر که این روزها با مشکلات داخلی خود دست و پنجه نرم می کند نوعی استقلال تازه را پس از وداع حسنی مبارک تجربه می کند و شاید هم به دنبال احراز قدرت بیشتر در منطقه باشد. اما این کشور فعلا و با مقیاس های امروزی در تحقق این امر ناتوان است. اقتصاد مصر رو به افول است. سیاست نیز به توپی دایما در حال پاسکاری میان نظامیون و اسلام گراها تبدیل شده است. خلا موجود میان دو طرف به اندازه ای است که به سختی می توان به تشکیل دولتی داعیه دار اصلاحات و توانمند در حل بحران های اقتصادی در این کشور دل بست. شاید صدای مصر در اعتراض به سیاست های امریکایی بلند باشد ، اسرائیل را نقد کند و یا در ماجرای فلسطینی ها نقش میانجی را بازی کند اما تاثیر چندانی بر اوضاع نخواهد داشت.
مهم نیست که سرنوشت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه چه خواهد بود چرا که ناآرامی ها در این کشور با هر علتی که آغاز شد از نقش راهبردی سوریه در منطقه کاست. سوریه چه در زمان حافظ اسد و چه امروز در دوران فرزندش حرف های بسیاری برای گفتن داشت: قدرت نظامی ، نفوذ بر لبنان، رابطه نه چندان تلخ با غرب، دوستی با ایران و حتی مخافت با اسرائیل بر سر بلندی های جولان. این خصوصیات می تواند به یک کشور قدرت و ابهت لازم را ببخشد. اکنون تمام این ویژه گی ها کمرنگ و یا از میان رفته است.
با افول این قدرت ها ، کشورهایی که زمانی چندان از سوی اعراب جدی گرفته نشده و یا در بازی شرکت داده نشدند، سیر صعودی خود را طی می کنند. ارتش های مقتدر، سیستم سیاسی منظم و اقتصاد های پویا از جمله ویژه گی های قدرت های نوظهور است. هرکدام از این قدرت ها هویت ملی تعریف شده خاص خود را دارند و هدفی مشخص را دنبال می کنند. کشورهایی با ثبات نسبی هستند و می توانند در بازار سود و زیان گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
رژیم صهیونیستی یکی از قدرت های نوظهوری است که لس آنجلس تایمز در این نوشتار به آن اشاره کرده است. این رژِم رابطه استراتژِیک خود را با امریکا حفظ کرده است. ایران پس از سقوط صدام حسین و بی ثبات شدن سیاسی عراق و البته به کمک بهای نفت هر روز بیش از دیروز حرفی برای گفتن دارد. ترکیه برخلاف دیگر کشورهای عربی به دنبال ایجاد توازن میان اسلام و مدرنیته است. کشوری که می خواهد در عین برخورداری از دموکراسی در جهان عرب و غرب هم اندازه سهم داشته باشد.
ترکیه در میان ایران و رژیم صهیونیستی روش تعاملی بیشتری را در پیش گرفته است. ایران در برابر درخواست های غرب برای فرونشاندن شعله های برنامه هسته ایش مقاومت می کند و این در حالی است که اسرائیل هم در برابر اصرارهای دوستان غربی اش در راستای کاهش تنش با فلسطین قدمی برنمی دارد.
از میان رفتن معادله های سابق سود ناچیزی را عاید ایالات متحده در منطقه کرده است. مصر دیگر متحدی قابل اطمینان برای امریکا نخواهد بود. عراق همچنان خشونت و بی ثباتی را تجربه خواهد کرد، و سوریه هم در صورت ادامه شرایط موجود در آستانه جنگی طایفه ای قرار خواهد داشت. اصرار ایران برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای و تقلای اسرائیل برای تهدید خواندن آن هم می تواند منطقه خاورمیانه را به آشوب بکشد. به خاورمیانه جدید خوش آمدید. منطقه ای که اندک شباهتی به دیروزش ندارد.
نظر شما :