ارزیابی روندها و درک واقعیتها
دیپلماسی ایرانی: افغانستان در چند دهه گذشته و خصوصا در دهه اخیر با پدیده شکل گیری دولت و نهادها مواجه بود که این روند مورد حمایت جامعه بین الملل و تایید و حمایت مردم بود. این روند که خصوصا از یک دهه اخیر آغاز شده است، در میانه راه دچار وضعی شد که شرایط امروز گوشه ای از آن را پدیدار کرده است.
روند دولت سازی و نهادسازی خصوصا بعد از برگزاری دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان (بعد از یک دوره حدودا دو ساله دولت عبوری یا انتقالی یا موقت و یک دوره پنج ساله دور اول) مبهم و غیرشفاف بود و مولود آن ناقص و نتیجه آن عاملی برای ایجاد مشکلات بیشتر شد. این روند غیرشفاف در خوشبینانهترین حالت نتوانست با برخورداری از مشروعیت جامع و کامل به ایجاد تفاهم ملی و قدرت با قاعده وسیع در جهت بهبود اوضاع امنیتی، اقتصادی و فرهنگی منجر شود.
به همین ترتیب روند برگزاری انتخابات دور دوم ولسی جرگه (پارلمان) با روندی طولانی و چند ماهه در اعلام نتیجه و مجموعه اتفاقات پی در پی که در مورد انتخاب هیئت مدیره آن اتفاق افتاد، جایگاه قوه مقننه را تضعیف کرد. با توجه به شرایط کنونی و در حاشیه قرار گرفتن عناصر تاثیرگذار، بعید به نظر میرسد این روند در مجموعه برگزاری انتخابات پارلمان و نتیجه آن، بتواند در بهتر شدن اوضاع و تاثیرگذاری در شرایط پر فراز و نشیب افغانستان در همه حوزهها کمک کند.
از طرف دیگر ایجاد نهاد شورای عالی صلح که رفتاری فرا قانونی و بدون پشتوانه مستقیم از قانون اساسی بود، تبدیل به اقدامی بیمحتوا شد. به طوری که عکس العمل جریان افراط به اعلام ایجاد این نهاد، به شدت خونین و سنگین بود و این وضع کماکان ادامه دارد.
بنابراین به نظر میرسد دو نهاد اصلی یعنی دولت و پارلمان و یک نهاد ایجادی یعنی شورای عالی صلح از کارکرد خود فاصله گرفته اند و در طرف مقابل جریان افراط با بهره گیری از همه کاستیها از یک پدیده ضد امنیتی و فرامرزی تبدیل به یک پدیده حاضر در همه تحولات و مناطق افغانستان شده است. به طوری که در بعضی ولایات مانند نورستان، مناطقی را به طور کامل در اختیار دارد؛ در جنوب افغانستان قانون وضع و اجرا میکند و در شمال علیه نهادهای بین المللی با دستاویزهای مختلف اقدامات خونین انجام میدهد؛ در مرکز ایجاد دهشت و ترور میکند.
در چنین شرایطی به نظر میرسد نهادهای رنگارنگ بین المللی با عدم ارزیابی روندها و عدم شناخت از تحولات، شرایطی را به وجود آورده اند که نهادهای ملی و قوای مختلف افغانستان که میتوانستند با بومیسازی و مشروعیت گرفتن از حمایت آحاد مردم نقش واقعی خود را ایفا نمایند، تبدیل به پدیدههایی شوند که بیشتر جنبه شکلی داشته و از خواستههای مردم فاصله گرفته اند. در مقابل جریان افراط با استفاده از شرایط به وجود آمده، موفق به سربازگیری شده و به پدیده ای تبدیل شده است که رد پای آن را در حوادث روز افغانستان میتوان به وضوح مشاهده کرد.
بنابراین به نظر میرسد تا زمانی که جامعه بین الملل و نهادهای آن و به ویژه سازمان ملل که در گذشته اقداماتی موثر در افغانستان انجام داده بود، ارزیابی واقعی و درستی از روندها نداشته باشد و به جایگاه واقعی خود باز نگردد و روند بومیسازی نهادهای افغانی بر اساس واقعیتها ـ نه آرزوها ـ شکل نگیرد، نه تنها بهبودی در شرایط به وجود نخواهد آمد بلکه شاهد وضع فعلی و بدتر شدن آن خواهیم بود.
در چنین فضایی جریان افراط و حامیان آنها در داخل افغانستان و منطقه و خارج از منطقه میتوانند با استفاده از هر تحول و اتفاقی موجی با هزینههای فراوان ایجاد کنند که تحولات و پیامدهای غیرقابل پیش بینی برای افغانستان، منطقه و جامعه بین الملل داشته باشد.
نظر شما :